بهائیت آنگونه که شما می خواهید!

جوابیهء مختصر به روزنامهء جام جم مورّخ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶ 

 

 

 بهائیت آنگونه که شما می خواهید!

 

دوستان عزیز و یاران زحمتکش روزنامهء جام جم، با سلام

بنا به درخواست شما عزیزان، از آنجایی که خود را یک جوان تحصیل کرده و منصف بهایی می دیدم، به مطالعهء دقیق مطالب نگاشته شده در ویژه نامهء ایّام همّت گماشتم و اینک قلم منصف بنده به نگارش نظراتی چند در این زمینه خواهد پرداخت؛ پس بنده هم از شما عزیزان خواهشمندم تا به عنوان طالبان حضور در وادی تحری حقیقت، با انصاف به نکات ذیل توجه فرمائید.

 واقعا برای شخص بنده که نه چون شما مورّخ بزرگی می باشم و نه کارشناس و محقق برجستهء تاریخ معاصر،جالب می باشد که شیوهء غلط انگاری را از همان ابتدا با اتکاء به تمامی اصول آن رعایت فرموده اید.چند مورد آن را به اختصار بیان می نمایم:

 ۱-مقصودم را با یک مثال ساده ذکر می کنم: فرض را بر این می گیریم که شما می خواهید دمای جوش آب را کشف نمائید، آیا در اینجا نباید خودِ آب را تحت گرما و حرارت قرار دهید تا به این مهم پی ببرید؟ آیا می توان صرفا از آتش سوال نمود که آب در چند درجه به جوش می آید؟! کاری که شما عزیزان بارها آن را تکرار نموده اید مصداق همین مثال ساده می باشد. وقتی به گروههایی که شما را در راه تهیهء این ویژه نامه یاری فرموده اند و شما صمیمانه از کمک آنها تشکر نموده اید، نگاهی انداختم، چیزی جز مثال بالا به ذهنم نرسید، چند مورد را ذکر می نمایم، تا خودتان ببینید و قضاوت نمائید: با سپاس از معاونت تبلیغ حوزهء علمیهء قم، دانشنامهء جهان اسلام،بنیاد مهدویت،کتابخانه و مدرسهء تخصصی حضرت ولی عصر و…

کاری که شما عزیزان انجام داده اید دقیقا به مانند عمل همان شخصی است که از آتش بپرسد: آیا تو می دانی آب در چند درجه به جوش می آید؟ و او نیز جواب دهد: البته که می دانم، چرا که چند روز پیش از "باد" در این مورد سوال نمودم و او گفت که به اعتقادِ " خاک"  در ۰/صفر درجه به جوش می آید! دوستان با انصاف و محترم، آیا شما انتظار آن را دارید که در برخورد با معاونت تبلیغ حوزهء علمیهء قم، کلمات خوشایندی در ارتباط با بهائیت بشنوید؟ قضاوت با منصفین!

۲- در صفحات ۲ و ۳ این ویژه نامه به مطالب جالبی برخورد کردم. اگر واقعا هدف شما عزیزان آشنایی افراد، با خصوصیات دیانت بهائی می باشد، پس این مقدمهء طویل و فریب دهنده از بهر چه؟! شما با سوء استفاده از شرایط زمانی و فکری برخی مردم که خود را مهیای مراسم روز ۷ شهریور می نمودند، قصد در پذیرش سریع و بی چون چرای مطالب خویش از سوی آنان داشتید. همچنین در این ۲ صفحه از اتحاد و همبستگی مسلمانان شیعهء ایران در قرون معاصر سخن رانده اید و رمز آن را در ۲ مورد، من جمله "انتظار ظهور موعود" دانسته اید. با این تفاسیر برای آنکه این جامعه همیشه همبستگی خویش را تثبیت نماید، امام زمان هیچگاه نباید ظهور نماید، چرا که به جهت حفظ این اتحاد موجود، مطمئنا در صورت ظاهر شدن وی،ایشان را نابود خواهید کرد(همان کاری که کردید تا به این همبستگی ظاهری برسید) در این مورد نیز قضاوت با منصفین!

۳- در بخش های بعدی به تکرار ایرادات بی اساس تاریخی خود پرداخته اید و با اینکه مکرراً به این سوالات اندک،پاسخهایی فراوان داده شده است، ولیکن مجددا این موضوع را زیر سوال بردید که: آیا شمایی که مخاطبین خویش را به حضور در وادی تحرّی حقیقت دعوت نموده اید، خود ذرّه ای به آن تمسّک جسته اید؟قضاوت با منصفین!

دوستان عزیزم هیچ عقل سلیمی حکم نمی کند که بهائیت در عین حال هم با روسیهء تزاری در ارتباط بوده و هم با دولت انگلستان رابطه داشته باشد. چرا که هر انسانی که کمی با تاریخ معاصر ایران آشنایی داشته باشد، نیک می داند که این ۲ کشور رقیب سرسخت یکدیگر در جهت تصاحب متر به متر این مملکت بودند، آخر چگونه می شود که بهائیت با هر دوی آنها دوست باشد؟ لا اقل یکی را انتخاب می نمودید تا آنهایی که صرفا کتاب های تاریخ دوران تحصیلی راهنمایی را خوانده اند، به بطلان نظریات شما واقف نگردند(این یک پیشنهاد بود که امیدوارم در ویژه نامه های بعدی مورد استفاده قرار گیرد) از جمله اتهاماتی که در ادامه وارد فرموده اید، کشیدن نقاشی از چهرهء بی جان حضرت اعلی و همدم وفادار ایشان جناب انیس بود که به سفارش سفارت روسیه صورت گرفت. اگر شما این حرکت را یک نوع رابطهء سیاسی بین دیانت بابی و بهائی با تمامی آنهایی که شما آنان را استعمارگر می خوانید، در نظر گرفته اید، باید بگویم که نقاشی هایی که متداولا در همین روزنامهء وزین شما از چهره های سیاسی آمریکایی، اسرائیلی و گاهی اوقات نیز گروهکهای تروریستی کشیده می شود، حاکی از رابطهء سیاسی شما با استعمارگران و از آن بدتر با اشخاص خطرناک تاریخ می باشد و جهت رفع این اتهام خود،ضرورتا باید هر چه سریعتر اقدام به هدم تمامی آن نقاشی ها نمائید.

آیا فی الحقیقه با چنین ساده انگاری ای، شما خود را کارشناس تاریخ معاصر می دانید؟ آیا شما معنای کارشناس و تاریخ را می دانید؟ مختصرا به عرض می رسانم که کارشناس به کسی می گویند که شناسایی کامل و جامعی در ارتباط با کار تخصصی خویش داشته باشد و تاریخ به حرکتی گفته می شود که شما نیز خود در آن جای دارید و مطمئنا بعدها افرادی جام جم گرا! که به قدرتی در کشور رسیده اند، به نقد مغرضانه و البته رسمی مطالب شما عزیزان در قالب یک ویژه نامهء رایگان به نام " اکاذیب آن ایّام" خواهند پرداخت(که البته کارشان سخت سهل است!) در این مورد نیز قضاوت با منصفین!

در ادامه در رابطه با اعطای لقب "سر" از سوی دولت انگلستان به حضرت عبدالبهاء و رابطهء دیانت بهایی با این حکومت مطلبی مجددا تکراری نگاشته اید. دوستان عزیزم یادم می آید چند سال پیش در حین تماشای یک مسابقهء فوتبال به مربی تیم منچستر یونایتد انگلیس، این لقب اعطا شد، اکنون که به اتهام شما فکر می کنم، این سوال در ذهنم ایجاد می شود که: آیا "الکس فرگوسن" مربی تیم منچستر یونایتد ،یک تروریست بوده است؟ آیا او بوده است که به دیوید بکهام و سایر شاگردانش دستور داده بود تا وحدت مسلمین شیعهء ایران را بر هم بزنند؟ آیا…

عزیزان دل و جان،کارشناسان محترم تاریخ معاصر،فی الحقیقه شما،خود از تکرار ایرادات بی اساسی که بر این دیانت الهی گرفته اید، خسته نگشته اید؟ دوستان عزیزم، این حق مسلم هر انسانی می باشد که آزادی بیان و عقیده را تواما در اختیار داشته باشد، اما آیا این امکان را به جامعهء بهائی نیز می دهید که برمبنای این اصل محترم قانون اساسی حرکت نماید؟ آیا حاضرید تا این چند خط بنده به عنوان جوابیه ای هر چند مختصر و ناپخته در مقابل آن ۳۱ صفحهء شما، درج گردد؟

چرا از تقابل این چند خط با آن چند ده صفحه هراسانید؟ آیا این حرکت شما نشان فرار از حقیقت نمی باشد که شما آن را تحری حقیقت نام نهاده اید؟ قضاوت با منصفین!

در پایان این جوابیهء مختصر ضمن تشکر از شما عزیزان و سروران گرامی و زحمتکش این روزنامهء وزین، مطلبی را به عرض می رسانم که گویای شادی غیر قابل وصف بنده و مطمئنا جامعهء بهایی از این حرکت حقیقت گرایانهء شما خوبان می باشد.

شب گذشته(۶ شهریور ۱۳۸۶) تعدادی از دوستان که نسبت به بهائی بودن بنده آگاهی داشتند، با من تماس گرفتند و در مورد این ویژه نامه سوالاتی را پرسیدند که بنده به آرامی و با دقت بسیار( دقیقا همانگونه که این ویزه نامه را مطالعه نمودم) به پاسخ سوالاتشان پرداختم و پس از آنکه آنها را با اصل جریان آشنا نمودم، به بنده گفتند که: اتفاقا تعدادی از دوستان ما نیز همین سوالات را داشتند که اینک پاسخ شما را به آنها نیز منتقل خواهیم کرد تا آنان نیز روشن گردند. و بنده پاسخ دادم: به امید آنکه با ازدیاد چنین ویژه نامه هایی، همگان روشن شوند و ایران مرکز انوار گردد.

آیا فی الحقیقه اینگونه نخواهد شد؟ قضاوت با منصفین!

 

 

شاد باشید

Comments are closed.