یکی بود یکی نبود

 

یکی بود یکی نبود

 

حالیا دیری از آن ایام می‌گذرد.  یادم می‌آید آن زمانها که می‌شد در خیابانها راه رفت و سر فرصت دم دکـّهء روزنامه‌فروشی‌ها ایستاد و بدون پرداخت دیناری به مطالعهء عناوین جراید پرداخت، آنچه که از همه ساده‌تر خوانده می‌شد، روزنامه‌ای بود که به غلط نامش را "کیهان" نهاده بودند، در حالی که "قصبه" هم برایش زیاد بود.  حالا، این که چرا از همه ساده‌تر بود خواندنش، به این علـّت بود که چون بنده چشمم نسبتاً ضعیف است، باید سرم به مطلبی که می‌خوانم نزدیک باشد؛ تقریباً همهء روزنامه‌ها فروش می‌رفت و تعدادشان کاهش می‌یافت و روی دکـّه پایین و پایین‌تر می‌رفت، امّا کیهان همچنان بالا باقی می‌ماند؛ چون کسی نمی‌خرید.  آنها هم که می‌خریدند چند دسته بودند:

۱-     گروهی برای اطـّلاع از اخبار می‌خریدند.  آنها کیهان را مطالعه می‌کردند و آنچه را که می‌دیدند معکوس می‌کردند تا پی به حقایق ببرند.  چون هیچوقت مطلبی را منطبق با واقعیت نمی‌نوشت و نمی‌نویسد؛ چون دستش پیش نمی‌رود که چنین بنویسد.

۲-     گروهی می‌خریدند که تفریح کنند.  آنها (طبق شواهد مسموع) در محلّ کار موقعی که از کار کردن خسته می‌شدند روزنامه را باز می‌کردند و می‌خواندند و می‌خندیدند و برای بقیه هم تعریف می‌کردند و به هر حال رفع خستگی می‌شد.

۳-     تعدادی هم از روی کنجکاوی می‌خریدند که البتـّه بعد از یکی دو دفعه ترک عادت می‌کردند و سراغ بقیه روزنامه‌ها می‌رفتند.

۴-     بهائی‌ها هم بعضاً مأمور بودند که این رنج الیم را تحمّل کنند و بخوانند تا ببینند مطلبی راجع به آنها نوشته شده یا خیر.

۵-     یک گروه دیگر هم بودند که شاید هنوز هم بخرند و آنها خانم‌های خانه بودند که می‌گفتند چون صفحاتش نسبت به سایر روزنامه‌ها بزرگتر است برای سبزی پاک کردن خیلی مناسب است.

 

روزنامهء کیهان برای بالا بردن فروشش به مهناز رئوفی دست پیدا کرد و آن مصاحبهء معروف این خانم را درج کرد و اوائل قدری فروشش بالا رفت، چون بهائی‌ها جلب شدند ببینند این خانم چه بیانات گهرباری بر لسان جاری می‌سازند که این روزنامه به درج آن علاقمند شده است؛ بعد آنها هم از صرافت افتادند و دوباره تیراژ کاهش یافت.  کیهان که با شور و شوق مصاحبهء خانم رئوفی را به صورت کتاب چاپ کرده بود، مجبور شد نشانی احبّاء را به دست آورد و کتابهای را مجّاناً در منازل آنها بیندازد که یکی هم برای ما انداخت که به لعنت خدا هم نمی‌ارزد.

امّا، از زمانی که سر و کلـّهء کیهان و جواب به آن در سایت‌های بهائی پیدا شده، کیهان اهمّیت پیدا کرده و احساس کرده وزنه‌ای به حساب می‌آید.  بنابراین سراغ آقای جهانگیری‌نامی رفت که گویا همسر سابق همین خانم رئوفی است.  مصاحبه‌هایی هم با او انجام داده که در مجلـّهء "ایام" هم سیمای ملیح ایشان را دیدید.

به نظر این بندهء شرمنده بهتر است سایت‌های بهائی و حتـّی گروه‌های بهائی به کلـّی دور کیهان را خط بکشند و دیگر اسمی از آن نیاورند تا در خماری بماند.  باور کنید ابداً ارزشش را ندارد که حتـّی نامش آورده شود.  دیگر خود دانید و ارزش وقت خود را.  در این مرز و بوم که برایش ارزشی قائل نیستند.

 

Comments are closed.