سخنان دادستان کل کشور و روزنامه خبر جنوب
ف. بهگرا
ماه ژوئیه گذشته دادستان کل کشور آقای حجتالاسلام دری نجف آبادی ضمن سفری به استان فارس در جمع مدیران آن استان مطالبی بیان داشته به تلویح ابلغ از تصریح اشاره به دیانت بهائی دارد. سخنان ایشان را عینا از روزنامه "خبر جنوب"، چاپ شیراز نقل میکنیم:
دادستان کل کشور در جمع مدیران استان فارس گفت: «دستگاههای امنیتی باید مراقب گروهها و فرقههای ضاله با پس زمینههای صهیونیستی باشند. قدر فرصتها را بدانید و بر روی توانمندی و آسیب زدائی جامعه برنامه ریزی کنید.»
کمتر از یک هفته پس از انتشار این خبر یعنی روز ۲۲ ژوئیه، خبرگزاری دانشجویان ایران "ایسنا" سخنان امام جمعه سروستان فارس را که نسبت به گسترش فعالیتهای فرقههای ضاله در این شهر هشدار داده بود نشر داد:
«حجتالاسلام بحرینی امام جمعهء سروستان گفت: در حال حاضر مهمترین مشکل سروستان وجود "بهائیت" و "دراویش" است. وی در دیدار با مشاور استاندار فارس در امور روحانیون گفت: این گروهها با تشکیل جلسات هفتگی و تبلیغ چهره به چهره، سعی در تاثیر در قشر جوان دارند. امام جمعه سروستان با بیان این که بهائیت عمده فعالیت خود را در دو روستای این شهر متمرکز کرده است، خاطرنشان کرد: این فرقه ضاله در یکی از روستاهای سروستان پایگاه عبادتی درست کرده و در آنجا به فعالیتهای گسترده تبلیغی میپردازند. حجت الاسلام بحرینی افزود: «به منظور جلوگیری از فعالیت این فرقه ضاله از بزرگان یکی از همین روستا تعهد گرفته شده که این پایگاه عبادی را تخریب کنند، ولی متاسفانه به خاطر عدم حمایت مسوولین کار به جایی نرسید و آنها همچنان مشغول فعالیت هستند. وی گفت: مهمترین علت موفقیت بهائیت و دراویش در این شهر ناشی از ضعف کار فرهنگی، عدم اقتدار نیروی انتظامی و نبود حتی حداقل بودجه در این خصوص است.»
از این دو خبر سرسری نباید گذشت. حجهالاسلام دری نجف آبادی از بیم آنکه کلمه "بهائی" دهانش را آلوده کند از این دیانت با اصطلاح موهوم "فرقهء ضاله با پیش زمینههای صهیونیستی" نام میبرد. روزنامهء خبر جنوب، که سردبیر آن به احتمال فراوان از ملّایانی است از سوی رژیم به این سمت گمارده شده، از میان دهها مشکل فارس که دادستان کل کشور به آن اشاره کرده فقط موضوع مبارزه با بهائیت را قابل اهمیت دانسته و با حروف درشت آن را بالای صفحهء اول آورده است. مشکلات دیگری که فارس دارد از لابلای سخنان حجهالاسلام پیداست: عدم رغبت جهانگردان به آمدن به فارس – شیوع فراوان مواد مخدره – بیکاری – فقر – عدم برنامه ریزی در ادرات – بی رمقی و فقر فارس در برابر همسایگان جنوبی آن در خلیج فارس و غیره.
به آسانی میتوان حدس زد که در چنین محیطی از عدالت اجتماعی، بهداشت و بیمارستان برای همگان، دانشگاههای مجهز با استادان شایسته، و سرازیر شدن سرمایهگذاریهای خارجی (آنچنان که مثلا در دوبی میبینیم) خبری نیست، ولی آقای دادستان نیازی به اشاره به آنها نیافته است.
البته اینها مسایل کوچک و بی اهمیتی است. در اول انقلاب هم وقتی جمعی حضور رهبر انقلاب رسیدند و از نداشتن اسفالت در شهرشان گله کردند پاسخ شنیدند که این انقلاب برای اسفالت و آب نیامده بلکه هدف آن اسکان اسلام عزیز در ایران است. معلوم میشود این مطلب به مصداق کلام الملوک ملوک الکلام هنوز مورد عمل مسئولان رژیم کنونی است.
هم سردبیر روزنامه خبر جنوب و هم دیگر مدیران فارس که با وقار و طمطراق دست به سینه گوش به فرمان حجهالاسلام دو طرف ایشان نشستهاند، و هم شاید خود آقای دری نجف آبادی به خوبی میدانند که با این گونه بازدیدهای نمایشی هیچیک از رهنمودهایی که شامل آبادانی فارس و رفاه مردم آن باشد برآورده نخواهد شد. تنها کاری که به خاطر کیفیت مظلوم کشی آن قابل اجراست بار دیگر آزار بهائیان و زندان افکندن و شکنجهء ایشان است که روزنامهء خبر جنوب با حروف درشت در بالای صفحهء اول زمینهء آن را فراهم میآورد.
این که در بالا گفتم گردانندگان خبر جنوب فقط مشکل بهائیت را در فارس قابل حل دانستهاند بی اساس نیست. نخستین اقدام در برآورد خواستههای دادستان کل کشور در مورد بهائیان از سوی امام جمعهء سروستان صورت گرفته که از همهء مدیران فارس پیش افتاده و صریحا اعلام میکند مهمترین مشکل آن منطقه فقط بودن بهائیان و دراویش است.
خدا را شکر که پس از قریب سی سال تمکّن حکومت اسلامی، تمامی مشکلات سروستان از بین رفت و در آن بهشت برین که سروستانیها از رفاهی مانند رفاه مردم اسکاندیناوی و هلند و سویس برخوردارند اکنون فقط مشکل بهائیان و درویشان باقی است.
گمان نبرید که رژیم، تازه به فکر مبارزه با بهائیان در سروستان افتاده. خیر، از سی سال پیش با زجر و آزار و زندانی ساختن، و خانه و مزرعه را آتش زدن، بهائیان را تار و مار ساختهاند. آنچه حال در سروستان از بهائیان مانده چند خانوادهء پیر و سالخورده است که پای رفتن ندارند. اما همین چند نفر نیز برای این رژیم قابل هضم نیستند.
امام جمعه از ناکفائی ادارات گله میکند، از ضعف نیروی انتظامی گله میکند و از نبودن حد اقل بودجه کافی برای این کار مهم مینالد. عجیب است کشوری که بزرگترین روزنامههایش هر هفته لااقل یکی دو مقاله بر ضد دیانت بهائی مینویسند، کشوری که کتابها و کاستهای «ضد بهائیت» در کتابفروشیها به حد فراوان عرضه میشود و به طور رایگان توزیع میگردد، در کشوری که سمینارها و جلسات برای معلمین و مدیران مدارس به هدف کارآموزی ایشان جهت «مبارزه با بهائیت» برپا میکنند و این همه بودجه به این مصارف میرسانند، و در کشوری که دهها سایت انترنتی برای «مبارزه با بهائیت» به راه انداختهاند دیگر ضعف فرهنگی سروستان در چیست؟ نیروی انتظامی که با این قدرت در منطقه عرض وجود میکند و حضورش رعشه بر اندام آشنا و بیگانه میاندازه چگونه ناگهان در سروستان اقتدارش را از دست میدهد!
پاسخ این سوالات را در آخرین جمله بیانات امام جمعه خواهید یافت که با هوشیاری مخصوص خود از « نبود حتی حداقل بودجه در این خصوص (مبارزه با بهائیت)» مینالد.
شوخی نیست، مبارزه با بهائیت خرج دارد. در اوایل انقلاب مبارزه با بهائیت خرج نداشت زیرا بهائیان تقریبا از زندگانی مرفهی بهرهمند بودند، دستشان بدهانشان میرسید و در حساب بانکشان اندکی ذخیره برای روزگار پیری دیده میشد. خلقالله و مبارزین دین میریختند آنها را لت و پار میکردند، پائین دستها مبل و فرششان را میبردند، بالا دستها خانهها و مزارعشان را ضبط میکردند و یا ذخایر بانکیشان را به حسابهای خود میریختند و مبارزه پایان مییافت.
اما حال دیگر وضع سابق نیست. مبارزه با مشتی مردم فقیر که سی سال است آنها را به طور مداوم از هستی ساقط کرده و آه ندارند تا با ناله سودا نمایند چه مداخلی میتواند داشته باشد؟ سوای آن در آغاز انقلاب "آقایان" مرسدس بنز سوار نمیشدند، محافظان مسلح دور و برشان نبودند، خانه و ملک در بساطشان نبود و فرزندانشان در خارج تحصیل نمیکردند. اما حالا همهء اینها فراهم است و مبارزه با بهائیت جاذبهء سابق را از دست داده است. مبارزه با بهائیت، راه سازی و ایجاد واحدهای صنعتی بزرگ و یا معاملات خارجی نیست که بودجه و "درآمد" داشته باشد و سر اولیاء امور را به خود گرم کند. اینست که امام جمعه سروستان با اعلام یک خطر بزرگ، یعنی بودن یک "عبادتگاه"، (نه انبار اسلحه، نه انبار مواد مخدره، نه خانهء فحشاء)، بلکه یک عبادتگاه تقاضای کمک مالی میکند تا امورش قوت گیرد، و بار دیگر در یک نماز جمعه مردم را علیه چند نفر بهائی سروستانی بشوراند و آنان را بی سرو سامان و آواره سازد.
آقایان حتی نمیخواهند کسی با دیدن چند پیر مرد و پیر زن بهائی به یاد آیین بهائی بیفتد! خواه با نثار دشنامی باشد یا سر برگرداندن و بی اعتنایی. وگرنه یک جمعیت کوچک بهائی در فارس که همه چیزش بر رژیم روشن است چرا باید این بزرگان را این چنین به تشویش و اضطراب اندازد؟ ■