بشنوید دو کلمه حرف حساب از "آیندهء روشن"
سایت خبری آیندهء روشن دست به قلم برده و در جواب کاویان نامی از بهائیان که حضرات مدّعی اسلام را دعوت به محاوره کرده و از دست یازیدن به تخریب گورستانها منع نموده، مطالبی مرقوم داشته است. البتـّه نویسنده تصوّر کرده که دارد حرف حساب میزند. امّا اندکی حسابش ضعیف است، چه که یا در جریان وقایعی که در ایران میگذرد نیست، یا حتـّی اعلامیهء گروهی را که مسئولیت واقعهء تخریب گورستان نجفآباد را به عهده گرفته و مبادرت به این اقدام را در جهت مبارزه با بهائیان قلمداد کردهاند ندیده یا نخوانده یا نخواسته بخواند یا خود را به کوچهء علیچپ زده است.
در ابتدا مرقوم داشتهاند "نویسنده این وبلاک با این ادّعا که قبرستانهای متعلـّق به بهائیان … تخریب میشود"؛ اگر نویسندهء محترم مایل باشند هم تصاویری که از گورستان تخریب شده برایشان ارسال میدارم و هم اعلامیهء ویرانگران را تا تصوّر نفرمایند که این ادّعا است و ابداً چنین اتّفاقی نیفتاده است. این قسم حضرت عبّاس را در اینجا ابداً نمیتوان قبول کرد، چه که دم خروس کاملاً هویدا است و در مجامع بینالمللی هم مطرح شده است. شاید میل دارند به نحوی این لکهء ننگ را از دامن جامعهء خود بزدایند. امّا هیهات که آب رفته به جوی نگردد باز.
دیگر این که فرمودهاند "نویسنده گو این که از مباحث مختلف و جامعی که در ردّ اندیشههای نضج گرفته در دامن بهائیت انجام شده بیاطّلاع بوده است". ظاهراً نویسندهء محترم ابداً کاویان را نمیشناسند یا آن که مجدّداً خود را به نادانی زدهاند. اوّلاً مطالبی که در ردّ امر بهائی نوشته و مینویسید جملگی بیارزش، سر تا پا افترا و دروغ، و یا مبتنی بر تصوّرات واهی است. بگذارید داستانی را برایتان بازگو کنم که شاید اندکی به خود آیید. زمانی که سلطان محمّد فاتح پشت دروازههای قسطنطنیه رسید، فرماندهء سپاه یا حاکم شهر وارد یکی از اطاقهای قصر شد و کشیشی را دید که مشغول نوشتن است. گفت، "چه مینویسی؟" گفت، "ردّ بر محمّد." حاکم گفت، "آن زمان که در عربستان بود باید مینوشتی، نه حالا که سپاهش پشت دروازههای شهر است." جناب نویسنده، تعالیم بهائی در جهان مورد بحث است و در دانشگاهها تدریس میشود، شما هنوز در خوابید که تصوّر میکنید با این قبیل نوشتهها ردّ بر تعالیم بهائی نگارش میفرمایید. هنوز جوهر چاپ مجلـّهء "ایّام" خشک نشده خود مسلمانان به آن ایراد گرفتند و به تمسخرش گرفتند؛ اگر نمیخواهید ببینید و بشنوید، از پشت میز خود بلند شوید و گشتی در شهر بزنید تا ببینید دیگران در مورد این مجلـّه و سپس "شهروند امروز" چه میگویند. از آن گذشته کاویان خودش یکی از کسانی است که این ردّیهها را میخواند و بر آن جواب مینویسد. شما هستید که واقعاً نمیدانید اطرافتان چه میگذرد.
و امّا نکتهء جالبی که بدان اشاره کردهاید، انکار پیام پیامبر صلح و دوستی است. این از مواردی است که مستلزم بحث و بررسی بیشتر است:
اوّلاً: یکی از مشکلات ما بهائیان دفاع از پیام حضرت رسول اکرم است؛ چه که پیروان سایر ادیان در مقابل صحبتهای ما میگویند اگر امر بهائی اسلام را قبول نداشت برای من پذیرفتنش ابداً مشکل نبود. بعد سورهء توبه را به رخ میکشند و "اقتل المشرکین کافّهً" را مطرح میکنند و "انّما المؤمنون اخوه" را که نافی برادری و برابری با دیگران است پیش میکشند و "لاتتّخذوا الیهود و النّصاری اولیاء" را بیان میکنند و بسیاری از موارد دیگر که اگر برشمارم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
ثانیاً: تنها کسانی که در این جهان پهناور اسلام را تأیید میکنند، بهائیانند و بس؛ دیگر کسی شما را قبول ندارد که دم از صلح و دوستی و برابری و برادری میزنید. اصطلاح Islamophobia را برای شما ابداع کردهاند.
ثالثاً: من نمیدانم آیا مصادرهء اموال، اخراج دانشجویان از دانشگاهها به دلیل اعتقادات مذهبی، فیلتر کردن سایتهای بهائی، هجوم بردن به مراکز علمی بهائیان و مصادرهء کامپیوترها و کتابها، زندانی کردن جوانانی که در صدد کمک به کودکان خیابانی بر آمدهاند، تخریب قبرستانها، استفاده از رسانههای گروهی برای حمله به بهائیان و ندادن اجازهء جواب به آنها؛ آیا اینها پیام پیامبر صلح و دوستی است؟
رابعاً: اگر انتظار دارید بهائیان خاتمیت پیامبر اسلام را قبول کنند، پس شما هم بنا به بیان حضرت مسیح که، "آسمان و زمین زائل خواهد شد امّا کلام پسر انسان زائل نخواهد شد"، خاتمیت حضرت مسیح را بپذیرید یا با بیان مشابهی به خاتمیت حضرت موسی ایمان بیاورید؛ مرگ خوب است برای همسایه؟
خامساً: معتقدات بهائیان را اوهام مینامید. بسیار خوب؛ چند مورد را ذکر بفرمایید؛ آیا به سخن آوردن سوسمار و به دو نیم کردن ماه و فرو رفتن در چاه برای مدّتی بیش از هزار سال اوهام است یا تعالیم بهائی که در جهت رفع مشکلات جهان است؟ خود منصفانه به قضاوت بنشینید نه آن که هر آنچه سر قلم میآید بنگارید و خود بخوانید و به به و چه چه کنید.
دیگر مرقوم فرمودهاید، "به جای … پاسخگویی به استدلالها و سخنان علمی که دربارهء بطلان بهائیت بیان شده"؛ همین آقای کاویان به شما پیشنهاد کرد که، "آقای احمدینژاد شما که به رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد مناظره دادهاید، همین امکان را به بهائیان بدهید که با شما مناظره کنند". آیا جوابی از شما شنیده شد یا باز هم به همان شیوهء گذشتهء خود که دست آویختن به افتراها و تهمتها و توهینها و دروغها است ادامه دادید؟ آنچه که مینویسید نه تنها علمی نیست، بلکه حاکی از جهل نویسندگان نسبت به حقایق امر بهائی است. روزنامهها کم بود، مجلّهء "ایّام" منتشر کردید؛ این نشد به "شهروند امروز" روی آوردید؛ آن نشد به "مطالعات تاریخی" متوسّل شدید. جناب نویسندهء "آیندهء روشن" اینها دیگر فایده ندارد. باید حقیقت را بپذیرید که دیانت اسلام، علیرغم حقّانیتش، دورهاش سپری شده و باید احکام جدید الهی را بپذیرید و مروّج آن باشید. دست از اوهام خود بردارید و حقیقت را قبول کنید. به تبدیل قبرستانهای مسلمانان به فضای سبز استناد نفرمایید. قبرستان یزد و نجفآباد دورهاش سپری نشده بود که تخریب شد؛ در وسط شهر نبود که به فضای سبز تبدیل گردد؛ فقط دشمنی و عداوت کور بود که سبب تخریب آن شد و ویرانگران نیز خود اعلام کردند که برای مبارزه با بهائیان به این اقدام شنیع دست زدند.
فرمودهاید که خداوند به ما عقل بدهد و به شما صبر. فقط جای ضمیرها را اشتباه گذاشتهاید والاّ در این گفتار شما هیچ جای شکّ و شبههای نیست. جانتان خوش باد.