www.negahsite.org
شما دیگر چرا؟
سخنی با جناب آقای بهبودی،سردبیر فصلنامهء مطالعات تاریخی
دوست عزیز جناب آقای بهبودی؛پیش از هر چیز جا دارد تا به عنوان یک آزاد اندیش از شما و گروه محققین فصلنامهء مطالعات تاریخی که سعی دارید تا وجوه تاریخی-سیاسی وقایع تاثیرگذار بر جامعهء ایران(بمانند تاثیر دیانت بهائی) را مورد مداقه قرار دهید،تقدیر و تشکر نمایم. فی الحقیقه این فعالیت شما باعث روشنگری در بین عموم مردم خواهد شد و این روشنگری موجبات رشد تدریجی ایران عزیزمان را فراهم خواهد نمود.
اما لازم است تا نکاتی را نیز ذکر نمایم:
زمانی که مصاحبهء خبرگزاری فارس با شخص محترم شما را مطالعه می نمودم، علی رغم آنکه تا پیش از این انگیزهء خاصی جهت پاسخگویی به مطالب هفدهمین فصلنامهء شما در ارتباط با بهائیت، نداشته ام (به دلیل تکرار همان پرسش های پیشین که دیگر پاسخ آنها را همهء کودکان بهائی نیز از بر شده اند!) اما زمانی که در قسمتی از سخنان شما به این مطلب برخورد نمودم که شما متوجه شده اید جوانان بهائی اطلاع چندانی از تاریخ دیانت خویش ندارند(البته اگر این مصاحبه در جوامع مدرن پخش می شد،حتما مصاحبه گر در سوال بعدی خویش می پرسید: ببخشید شما این آمار دقیق را چگونه گرفته اید؟!) لذا بر آن شدم تا به عنوان یک جوان بهایی به بررسی مختصری ازاظهارات شما در این مصاحبه بپردازم.
در ابتدا عنوان نموده اید که بعد از انقلاب اسلامی در ایران هیچ مجموعه ای که در ارتباط با ریشه های تاریخی بهائیت،به صورت مکتوب گردآوری شده باشد، وجود نداشته است. این سخن شما در ذهن هر خواننده ای می تواند این سوال را ایجاد کند که :یعنی پیش از انقلاب یک چنین مجموعه ای وجود داشته است؟ و پس از آن این تردید ایجاد می گردد که: پس اگر هدف شما آن بوده است که بعد از انقلاب نیز مجموعه ای بمانند پیش از انقلاب آماده نمائید، تمام مطالب شما نیز می تواند همان مطالب تکراری پیشین باشد که فقط توسط نویسندگان جدیدی نگاشته شده اند. در نتیجه کار شما هم خود به خود یک عمل تکراری است و گواه آن نیز فرمایشات متین خودتان بوده است.
در جای دیگر در پاسخ به این سوال مصاحبه گر: با تورقی در این فصلنامه خواننده متوجه خواهد شد که نویسندگان مقالات آن کمتر از منابع بهایی استفاده کردند و جز یک مقاله، بقیه مطالب عمدتاً به منابع غیر بهایی یا منابعی که توسط کسانی که از بهائیت برگشتند و به انتقاد از این آیین پرداختند ارجاع داده شده است. فکر نمیکنید این موضوع، یکی از نکات ضعفهای این مجموعه باشد؟
فرموده اید که: انتقاد شما وقتی وارد بود که ما میخواستیم به مبانی اعتقادی بهائیت ورودی داشته باشیم. بنابراین لابد و ناچار به مراجعه به منابع بهائیت بودیم. ما در اینجا کاری به مبانی اعتقادی بهائیت نداشیم و صرفاً یک پژوهش تاریخی در این مورد عرضه کردیم. اینکه بهائیت با چه خاستگاه اجتماعی و سیاسی بوجود آمده و چه کارکردهایی در دوره قاجاریه و پهلوی داشته است. بنابراین ما قبل از اینکه نیاز به منابع بهایی داشته باشیم نیازمند مدارک و اسنادی بودیم که در مورد فرقه بهایی و بدست خود حکومت پهلوی نوشته شده بود و اسناد منتشر شده و منتشر نشده آن را در معرض دید مخاطبان قرار دهیم.
جناب بهبودی عزیز؛ بنده یک سوال از شخص تحصیلکرده و روشنفکر شما داشته و آن را اینگونه مطرح می نمایم که: آیا بر مبنای فرمایش خودتان، واقعا شما تمامی مدارک و اسناد حکومت پهلوی و ساواک را مورد تائید قرار می دهید؟ اگر آنها مورد تائید شما بوده اند و شما در جمع آوری اطلاعات مستند تاریخی به اسناد آنان رجوع نموده اید، پس هزاران سند موجود بر علیه روحانیون و از جمله بنیانگذار این انقلاب را نیز مورد تائید قرار داده اید و پذیرفته اید که جهت بررسی خاستگاه اجتماعی و سیاسی حکومت اسلامی ایران باید به این اسناد تمسک نمائید،اما آیا آنقدر شهامت و شجاعت دارید که در شماره ای ازفصل نامهء خود به افشای آنها بپردازید؟! مسلما این کار را نخواهید کرد،چرا که همیشه و همه جا برخوردی ظالمانه علیه اقلیت درهر جامعه ای آسان ترین کار ممکن است که نه نیاز به شهامت دارد،نه شجاعت و نه حتی تحصیلات و اطلاعات خاصی، و تنها چیزی که لازم است کنارگذاشتن وجدانی انسانی می باشد که این قضیه احتمالا در مورد تیم تحقیقاتی شما صادق است(حداقل در مورد این شماره از فصل نامه)
در قسمت دیگری از فرمایشات متینتان عنوان نموده اید که : ما متوجه شدیم که نسل جوان بهاییت به لحاظ تاریخی آشنایی کافی با گذشته این فرقه ندارد و به همین خاطر معتقدیم در صورت وجود یک وجدان موجه و انتشار مطالب علمی پیروان این فرقه دست ساز با سابقه و گذشته سیاسی بهاییت آشنایی بیشتری پیدا خواهند کرد
جناب بهبودی عزیز؛از اینکه شما جهت آگاه نمودن مردم تلاش می نمائید واقعا ممنونم،اما استاد عزیز آیا صحیح است که شخص شما به عنوان یک مثلا باسواد و روشنفکر در همین مصاحبهء کوتاه حرفهای خود را نقض نماید؟ حتما می پرسید چرا و کجا؟!
شما در ابتدا اشاره فرموده اید که مرادتان از تهیهء این فصل نامه(که خیلی مایلید به صورت کتاب نیز چاپ گردد) بررسی خاستگاه های اجتماعی-سیاسی بهائیت بوده است و لزومی نداشته است که در این رابطه بخواهید از آثار بهائیان استفاده نمائید. از طرفی دم از وجدان موجه و مطالب علمی می زنید و بدون آنکه به مخاطبتان اجازهء قضاوت در مورد اثرتان را بدهید،نتیجهء مطلق خود را بارها تکرار می نمائید.
آیا تعریف شما از وجدان موجه این است که بر سر بی گناه ترین قشر جامعه فریاد بزنید تا همکارانتان به شما بگویند :احسنت،آفرین واقعا جانانه آنها را کوبیدید؟!
آیا تعریف شما از مطلب علمی این است که اصل عینیت را رعایت ننمائید و دیدی متعصبانه و یک بعد نگرانه نسبت به قضیه داشته باشید و در پایان به تحقیقات خویش نیز افتخار نمائید؟!
اصلا تعریف شما از علم چیست؟ آیا یکی از اصول مهم در علوم نظری عینیت گرایی نمی باشد؟ پس چرا شما به بهائیان اجازه نمی دهید که دیدگاه های خودشان را فقط و فقط در چند صفحه به چاپ رسانند تا مردم با نظرات حقیقی آنها نیز آشنا شوند؟ البته احتمالا وجدان موجهتان مانع انجام چنین کاری خواهد شد!
دوست عزیز تناقض تا چه حد؟ اخر شما دیگر چرا؟
جناب بهبودی عزیز؛ جوانان بهائی با آنکه از ورود به دانشگاه محروم می باشند، با آنکه از کمترین حقوق شهروندی خویش بهره مند نمی باشند ولی آنقدر پشتکار و استعداد دارند تا علی رغم تمامی فشارها و کوته نظریهای عزیزانی همچون شما،بزرگ شوند، رشد نمایند و پیشرفت کنند تا خدمتگزار جامعهء خویش باشند. به اعتقاد بنده تاریخ دیانت بهائی آنقدر شفاف و مبرهن می باشد که واقعا جای هر گونه شک و تردید را برای طالبان حقیقت ار بین برده و به جای تشویش آراء و افکار، مسیری توام با اطمینان و یقین را برای ایشان فراهم می نماید. قطعا در جامعه ای که آزاد اندیشی رواج پیدا کرده باشد، هم شما می توانید نه در یک یا دو شماره که در هزاران شماره به بررسی خاستگاههای دیانت بهائی بپردازید و هم بهائیان می توانند ایرادات شما را نه صدها یا هزاران بار که تنها یک بار به طور کامل پاسخ گفته و اذهان مردم را به سادگی روشن نمایند.
به امید روزی که عالمان ما معنای علم را بدانند و حکمرانان ما مفهوم عدل را.
یک جوان بهائی ایرانی