برگرفته از صفحه ی فیسبوک آرین یزدانی، برادر ارسلان یزدانی:
از امروز پیگیریهای هرروزهی سمیرا را در اینجا میآورم. اینهای مطالبی است که خود سمیرا در اینستاگرامش به اشتراک گذاشته:
«امروز شنبه ٣ مهر ١۴٠٠، مجدداً به دادسراى شهید مقدس مراجعه کردیم تا از نتایج پیگیریهایى که روز چهارشنبه قولش را داده بودند، مطلع شویم. متاسفانه بازپرس شعبه ٢ حضور نداشت و در نتیجه من نامه اى براى او نوشتم و مطالبات قبلى را تکرار کردم و از او خواستم که اگر خودش براى پس گرفتن وسایل پیگیرى نمیکند، به من بگوید که چطور خودم میتوانم این مساله را از نهاد ضابط پیگیرى کنم چون الان دو هفته از صدور دستور خود او براى نهاد ضابط میگذرد و ما هنوز موفق به پس گرفتن وسایل نشده ایم!
بعد درخواست ملاقات با سرپرست دادسرا را دادیم و چند ساعتى منتظر نشستیم. در نهایت مادر ارسلان نامه اى براى سرپرست نوشت و در آن عنوان کرد که اینکه بعد از گذشت ٢۵ روز، ما هنوز نمیدانیم ارسلان به چه اتهامى، توسط چه نهادى و تا چه مدت در بازداشت است، بسیار آزارنده است. همچنین در نامه مطرح کرد که دو هفته پیش، بازپرس شعبه ٢ دستور برگشت وسایل را داده اند و فرض ما بر این است که این مساله در حوزه اختیارات ایشان بوده و ضابطین ملزم به اطاعت دستور ایشان هستند. اما اینکه تا کنون اقدامى صورت نگرفته، فرض ما را دچار ابهام میکند. نکند این ضابطین هستند که تعیین تکلیف میکنند!
مادر ارسلان در ادامه به مراجعات مکرر من اشاره کرد و اینکه من در این زمینه از شخص او (سرپرست) کمک خواسته بودم و او هم از بازپرس خواسته بود که دستور پس گرفتن وسایل را صادر کند. اما تا کنون و باز هم اقدامى انجام نشده. سوالى که پیش می آید این است که بازپرس دستورات سرپرست را اجرا نمیکند؟؟؟
در ادامه عنوان کرد اینکه نه او و نه بازپرس درخواست ملاقات ما را نمیپذیرند به نگرانیهاى ما می افزاید. ما هم تمایلى نداریم هر روز مراجعه کنیم و تقاضاهاى خود را تکرار کنیم ولى چاره ما چیست؟ اگر با دیدار وکیل با ارسلان موافقت میشد، کارها منظمتر انجام میشد و نیازى به مراجعه هر روزه ما نبود. اینکه ارسلان از حق مسلم خود که داشتن وکیل است محروم شده، ما را می آزارد.
در نهایت از سرپرست خواست که ما و افرادى مثل ما را که براى دادخواهى مراجعه میکنیم، ناامید نکنند و اجازه دهند افراد بیگناه، بیگناهیشان را ثابت کنند. ایزوله کردن یک متهم آن هم به مدت طولانى حقیقت را آشکار نمیکند، بلکه ممکن است خدشه هاى فراوان به حقیقت وارد شود که در آنجا دیگر نه عدالت برنده میشود نه متهم.
نامه را براى سرپرست بردند. بعد از مدتى منشى او (خانم قاسمى) تماس گرفت و با مادر ارسلان صحبت کرد. گفت سرپرست نامه را خوانده و گفته تا ارسلان در بازداشت موقت است و تحقیقات ادامه دارد، امکان ملاقات و همچنین امکان دسترسى وکیل به پرونده وجود ندارد. در مورد وسایل سرپرست گفته خودش شخصا پیگیر ماجراست و همکارانش ٢۴ ساعته در حال بررسى وسایل هستند!!! تا به محض تمام شدن تحقیقات آنها را برگردانند. مادر ارسلان پرسید مگر در گوشى و لپ تاپ نوه من چه بوده که با وجود تلاش ٢۴ ساعته، هنوز تحقیقات کامل نشده؟؟؟ و منشى گفت به هر حال این وسایل همگى در صحنه! بوده اند و لازم است بررسى شوند. پرسیدیم خب تا کى این تحقیقات ادامه دارد و جواب داد تا هر وقت طول بکشد!!!
در پایان گفت لازم نیست هر روز مراجعه کنید و هر خبرى شود، خود او با ما تماس میگیرد. و ما گفتیم ما نگرانیم و تا زمانیکه جواب مشخصى دریافت نکنیم، هر روز مراجعه میکنیم.»
***
«امروز یکشنبه ۴ مهر ١۴٠٠ مجددا براى پیگیرى تمام درخواستهاى قبلى به دادسرا مراجعه کردم و درخواست ملاقات با بازپرس شعبه ٢ را دادم و گفتند باز هم حضور ندارد. یکى از مامورین گفت ظاهرا رفته اند کربلا و یکى دو هفته دیگر برمیگردند. پرسیدم یکى دو هفته؟؟؟ گفت احتمالا هفته بعد. گفتم بسیار خب به منشى دفترشان زنگ بزنید تا با او ملاقات کنم. مامور تماس گرفت و منشى درخواست ملاقات را قبول نکرد و گفت درخواستم را به صورت نامه بنویسم. من هم مجددا نامه اى نوشتم و ضمن مطرح کردن درخواستهاى قبلى به بازپرس نوشتم که با توجه اینکه بیش از دو هفته از زمانى که طبق صحبت خود او تقاضایى براى پس گرفتن وسایل نوشتم میگذرد و هنوز پاسخى دریافت نکرده ام، این سوال برایم پیش می آید که آیا او اصلا دستور را صادر کرده؟؟؟ و اگر صادر کرده، چرا نهاد ضابط دستور او را اجرا نمیکند؟؟؟
نامه را به مامور دادم و گفت به منشى میدهد. همان موقع سرپرست او گفت خود بازپرس گفته تا وقتى برنگشته، هیچ نامه اى را به دفتر او نبریم. گفتم خب ایشان کى برمیگردد؟ گفت نمیدانیم. گفتم چه کسى میداند که از او بپرسم و گفت نمیدانیم. بعد از چندین بار اصرار گفت با دفتر رییس کل تماس بگیرند و از او بپرسند. وقتى با منشى سرپرست تماس گرفتند، گفت من که دیروز گفته ام، خود نهاد ضابط تماس میگیرد. من گفتم نهاد ضابط که تماس نگرفته و ظاهرا قصد هم ندارد تماس بگیرد. بالاخره یک نفر باید پاسخگو باشد. آقاى بازپرس هم که نیست و هیچکس نمیداند کى برمیگردد! گفتم متاسفانه وضعیت پرونده ما شده مصداق کامل پاسکارى. همه به فرد دیگرى ارجاع میدهند و هیچکس هم پاسخگو نیست و متاسفانه جواب صبر و آرامش ما شده پاسخهاى نامشخص و تکرارى.
در نهایت گفتم نامه را به منشى بازپرس بدهید و من سه شنبه براى پیگیرى مراجعه میکنم. مامور گفت نامه تان را نمیتوانیم بدهیم و بیندازم در سطل زباله؟ گفتم هر کارى میخواهید بکنید، یک کپى از همه نامه ها دارم و مجددا سه شنبه مراجعه میکنم.»