خاتمیت توهم یا واقعیت

خاتمیت توهم یا واقعیت

فیض یزدان همچون ذات او جاودان است و نمودن راه برطالبان بمقتضای درک و توانشان سنتی تغییرناپذیر۱ و بی پایان تعالیم آسمانی همچون داروئی شفابخش برای آلام و امراض جوامع انسانیند ولی دردها و درمانهای هر دوران متفاوتند و غیر همسان و نمیتوان داروی درد قدیم را برای درمان امراض جدید بکار برد. همچنین واضح است که پیامبران مربیان روحانی بشریتند پس درسهای ایشان بتناسب رشد عقل و آگاهی و شیوه زندگی مخاطبین متحول میگردد.  چنانچه پیامبر اسلام فرموده اند :

أمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم ۲   یعنی ما پیامبران مامور شده ایم تا با مردم به فراخور عقلشان سخن گوئیم. پس نمیتوان به آموزشهای دورانهای پیشین بسنده نمود و از رشد ظرفیتها ی عقلی و آگاهیها و قابلیتهای امروز چشم پوشی کرد. از این گذشته بمرور زمان تعالیم پیامبران دستخوش تغییرات و انحرافاتی میگردند که دیگر خلوص و شفافیت و کارائی خود را از دست میدهند۳ و تجدید آنها در فواصل زمانی مناسب امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. لزوم نسخ و کنار گذاشتن بسیاری از احکام قرآن و شرع امریست که روحانیون اهل انصاف و تحقیق نیز بدان اذعان نموده اند۴ و قوانین گذشته را غیر قابل پذیرش و اجرا خوانده اند. قرآن نیز خود بر این مسئله تأکید دارد :

… ما کان لرسول ان یاتی بآیه الا باذنه لکل أجل کتاب * یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب ۵                          یعنی هیچ پیامبری بدون اجازه او آیه ای نمی آورد ( تا زمان آن فرا نرسیده باشد) برای هر زمانی کتابی است و خداوند آنچه را بخواهد (از کتاب قبل) محو مینماید و آنچه را بخواهد تثبیت میکند و مادر کتاب نزد اوست.

اعتقاد به قطع هدایت الهی و ختم ظهور فرستادگان او بمنزله محدود دانستن دریای بیکران علم و حکمت یزدانی است و بدان معناست که خداوند هرآنچه در خزانه علم و فضل خویش داشته ظاهر نموده و دیگر چیزی برای آموختن به انسانها ندارد و یا به تعبیر قرآن۶ دست او برای هدایت بیشتر انسان بسته است. و این کفری آشکار است.

 

با این وجود قرنهاست که کثیری از پیروان ادیان مختلف به سبب دلبستگی شان به کتب آسمانی که در دست دارند و به استناد برداشتهای نا صوابی که از متون مقدس خویش نموده اند۷ راه دریافت هدایات جدید را بر دلهای خود بسته اند و در طی اعصار از شناسائی پیام آوران زمانشان محروم مانده اند و دین خود را آخرین دین شمرده اند۸ .

مسلمانان نیزعلی رغم هشدارهای قرآن ، از این قبیل استنباطات مستثنی نبوده اند و در نهایت مسیر مشابهی را طی نموده اند۹  و موعود را با تکذیب و تمسخر و قتل استقبال کرده اند. یکی از سخت ترین موانع ذهنی که پیروان دیانت اسلام در برابر خود ساخته اند اعتقاد به قطع ارتباط خداوند با انسان از طریق پیامبران است  که به استناد مطالبی از قرآن و احادیث به آن معتقد گشته اند و با وجودی که طی ۲۳ سال نزول قرآن بارها آیات آن توسط پیامبر نسخ گردیده۱۰ گمان نموده اند که این کتاب الی الابد نسخ نخواهد شد. اصلی ترین چیزی که موجب چنین سوء برداشتی گردیده آیه ۴۰ از سوره احزاب است :

ما کان محمدا أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین                                                                 یعنی محمد پدر هیچهک از مردان شما نیست ولکن رسول خداست و خاتم انبیاء .

درنگاه  نخست به آیه مزبور این سوال درذهن مطرح میگردد که اگر برداشت رایج ازخاتم النبیین (پایان دهنده پیامبری) صحیح باشد ، ربط عبارت با قسمت اول جمله که مربوط به زندگی خصوصی۱۱ پیامبر است در چیست و چرا نکته ای به این اهمییت که سرنوشت آتی یک امت را رقم میزند در قرآن تنها یکبار و آنهم در عبارتی چنین بی ربط و چند پهلو گنجانده شده. این واقعیت که محمد هیچ فرزند پسری نداشته چه ربطی به اینکه دیگر پیامبری نخواهد آمد دارد و چرا این دو قسمت با "ولکن" به یکدیگر ربط داده شده اند؟  بنا براین لازم است که در معنای عبارت تعمق بیشتری بنمائیم.

 

در بین اعراب لقب خاتم جهت تکریم و شاخص نمودن بکار میرود و مثلا اصطلاح "خاتم الشعرا" لقب رایجی است که به شعرای توانا داده میشده و کسی هم گمان نمیکرده که او آخرین شاعر است. در احادیث زیادی نیز عبارت "خاتم الوصیین۱۲" از زبان حضرت محمد ، حضرت علی  و یا دیگران در توصیف امیرالمومنین  آمده که اگر به معنای آخرین وصی باشد اعتقاد به وصایت فرزندان علی و امامت آنها باطل است. از طرف دیگر این برداشت در تعارض کامل با آیاتی از قرآن قرار دارد که به صراحت ظهور پیامبران و یا امتهای صاحب کتاب دیگر را در آینده خبر میدهند. مثلا:

در سوره آعراف آیه ۳۴ آمده :  ولکل امه أجل و إذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعه و لا یستقدمون    یعنی برای هر امتی (پیروان هر دیانتی) پایانی است و وقتی که زمانش فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهد شد. بلافاصله درآیه بعد میفرمایند: یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلا خوف علیهم یعنی ای آدمی زادگان، چون که پیامبرانی از شما بیایند و آیات خداوند را بر شما بخوانند  پس هرکه تقوی پیشه کرد ترسی نخواهد داشت. شاید از این صریح تر نتوان بر ظهور پیامبران در آینده تأکید ورزید  نیز در سورۀ حجر آیۀ ۵ میفرمایند : ما تسبق امه أجلها و ما یستأخرون  یعنی هیچ امتی اجلش پس و پیش نخواهد شد.  در سورۀ یونس آیۀ ۴۹  هم مفهوم مشابهی بیان میگردد: … لکل امه أجل إذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه

" أمه" به معنای جماعت پیرو یک آئین و یا خودِ آئین است و در هیچ جای قرآن أمه اسلام ابدی خوانده نشده اند و از فرا رسیدن أجل مستثنی نگشته اند. برای مشخص نمودن جایگاه أمت اسلام در بین سایر أمتها میفرمایند :

 کذلک ارسلناک فی أمه قد خلت من قبلها أمم (رعد۳۰) یعنی اینچنین تورا درأمتی فرستادیم که قبل ازآن هم أمتهائی بوده اند و نیز میفرمایند : و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهید      (بقره ۱۴۳)    اینچنین شما را امتی در وسط قرار دادیم تا گواه بر مردمان باشید و رسول هم گواه بر اعمال شما

در سورۀ یونس آیۀ ۴۷ میفرمایند: و لکل أمه رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون

             یعنی برای هر امتی پیامبری است و آنگاه که رسولشان بیاید در میان ایشان به عدالت قضاوت خواهد نمود و ایشان گمراه نخواهند شد.

مفهومی مشابه در سورۀ نحل آیۀ ۳۶ آمده : ولقد بعثنا فی کل أمه رسول أن أعبدوالله                            یعنی در هر امتی  پیامبری برانگیختیم تا خدا را عبادت کنید

بنا براین اگر اهل انصاف باشیم براحتی میتوانیم نتیجه بگیریم که برای هردیانتی از جمله اسلام دورۀ زمانی معینی وجود دارد و ادیان و امتهای دیگر خواهند آمد که کتاب و پیامبر خویش را دارند. متأسفانه اکثر آنان که عنان تأویل و تفسیر قرآن را به دست دارند به هوای نفس خود و یا  طمع متاع دنیا ۱۳  کلام الهی را از آنچه مفهوم حقیقی آن بوده منحرف میسازند ومعنای اصلی آنرا فراموش میکنند۱۴ در صورتی که خداوند تبیین آنرا به خود اختصاص داده ۱۵

ودانش تأویل آنرا محدود به خود وراسخان در علم دانسته۱۶. فی المثل درمیان دهها تفسیر منتشره از قرآن تنها تعداد اندکی اشاره به تاکید حضرت علی به قرائت خاتم به فتح (تاء) نموده اند و از بین آنها تنها یکی و آنهم فقط در نسخه عربی بیان نموده که خاتم النبیین بنا بر تعبیر حضرت علی به معنای زینت پیامبران است و برای اینکه مورد اعتراض همقطارانش قرار نگیرد بلافاصله اظهار نموده که البته این مطلب بسیار بعید و دور از ذهن است ۱۷

نکته دیگری که شایان توجه است تفاوت میان نبی و رسول است . رسول دارای مقامی بالاتر از نبی است . حتی در قرآن ذکر گردیده که خداوند از نبیین پیمان گرفته که  وقتی رسولان ظاهر شدند به ایشان ایمان آورند۱۸  بنا براین حتی اگر خاتم النبیین را به معنای پایان دهنده نبوت هم بدانیم بدان معناست که مانند انبیای بنی اسرائیل نبی جانشین رسول نخواهد شد بلکه امام خواهد بود که مقامی بالاتر از نبی دارد زیرا که خود فرموده اند علماء امت من همچون انبیاء بنی اسرائیلند۱۹ پس خاتمیت به معنای قطع سلسلۀ رسالت و یا مافوق آن نیست. اما اکثر مفسرین با استدلالی عجیب که رسول نبی هم هست این مفهوم را شامل هردو میدانند۲۰. با مثالی ساده میتوان مغالطۀ ایشان را آشکار کرد. مثلا کسی که دارای تحصیلات لیسانس است قطعا مدرک دیپلم هم دارد اگر بگوئیم دیگر هیچ دیپلمه ای به اینجا نخواهد آمد آیا بدان معناست که من بعد هیچ لیسانسه و یا بالاتری هم نخواهد آمد؟

گرچه در مقابل قرآن هیچ حدیث و روایتی دارای اعتبار نیست ولی چون برخی به استناد روایاتی چند امکان ظهور پیامبران بعد از حضرت محمد را نفی مینمایند، مرور بر بعضی از این روایات و مفاهیم حقیقی آنها مفید بنظر میرسد.

نخستین روایت مربوط به زمانی است که حضرت محمد به غزوۀ تبوک میرفتند و علی را جانشین خود در مدینه قرار دادند و موقع رفتن به او گفتند : انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی ۲۱  یعنی تو نسبت به من مانند هارون هستی به موسی با این تفاوت که تو نبی بعد از من نیستی ( چنانچه هارون بود۲۲ ) این تعبیری است که شیخ صدوق در قرون اولیه اسلام از معنای این روایت نموده ولی متأخرین قسمت آخر آن را " ولکن نبیی بعد از من نیست" ترجمه کرده اند  که البته آن برداشتی صحیح است که با قرآن در تعارض نباشد.

روایت دیگر مربوط به بیانی از حضرت محمد است که فرموده اند: یا ایها الناس حلالی حلال الی یوم القیامه و حرامی حرام الی یوم القیامه ۲۳  یعنی ای مردم حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام است.

 برای درک این حدیث شایسته است مفهوم قیامت را دقیق تر مورد بررسی قرار دهیم . حقیقت اینست که در قرآن و دیگر کتب مقدسه قیامتِ هر دیانتی ظهور پیامبر بعد است . کما اینکه حضرت مسیح فرموده اند: من قیامت و حیات هستم هرکه به من ایمان آورد اگر مرده باشد زنده گردد ۲۴.  ونیز میفرمایند: آمین آمین به شما میگویم که ساعتی میآید بلکه اکنون آمده است که مردگان آواز پسر خدا را میشنوند و هرکه بشنود زنده گردد۲۵ .

در قرآن میفرمایند : "امروز روز رستاخیز است ولکن شما نیمدانید" ۲۶ .   ونیز میفرمایند: "ما شاهدیم که در روز قیامت خواهید گفت ما از وقوع آن بی خبریم۲۷" و همچنین فرموده اند : "آیا غیر از این انتظار دارند که قیامت ناگهان واقع شود، هم اکنون نشانه های آن آمده است.۲۸" در احادیث نیز بطور اخص یوم قیامت را  یوم ظهور قائم دانسته اند۲۹. پس منظور از قیامت و رستاخیز مردگان ، ظهور پیامبر جدید و زنده شدن مردگان روحانی به روح ایمان است ، نه پایان جهان. چنانچه در قران نیز ایمان حمزه عموی پیغمبر را  به  "کسیکه مرده بود و او را زنده گردانیدیم۳۰"  توصیف نموده اند.

 روایت دیگری که از آن تعبیر خاتمه نبوت گردیده بیانی از حضرت محمد است که خود را به آخرین سنگ  در بنای یک ساختمان تشبیه نموده اند۳۱ . به فرض صحت این روایت آیا پایان بنای یک ساختمان به معنای اینست که بنای دیگری هم ساخته نخواهد شد . حضرت امیر در مفاتیح الجنان فرموده اند : قل السلام علی محمد رسول الله خاتم النبیین و سید المرسلین و صفوه رب العالمین امین الله علی وحیه و عزائم امره والخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل۳۲     یعنی بگو سلام برمحمد فرستادۀ خدا، خاتم انبیا و سرور رسولان و امین خداوند در وحی و ارادۀ او و خاتم برگذشته گان و راهگشای آیندگان.

بنابر این ختم کور آدم به خاتم مقدمه آغاز کور جدید است که ظهور پیامران جدید را در دل خود خواهد داشت و إن شاءالله نور این ظهورات تیرگیهای جهل و ظلم را از عالم برخواهد کند.

یادداشت ها

 اسراء (بنی اسرائیل) آیۀ ۷۷  سنه من قد ارسلنا من قبلک من رسلنا ولا تجد لسنتنا تحویلا   شیوۀ ماست  اینکه از قبل از تو پیامبرانمان را فرستادیم و هرگز در این شیوۀ ما تحولی رخ نخواهد داد ( یعنی در آینده نیز خواهیم فرستاد)

۲- بحار الانوار جلد ۷۴ صفحه ۱۴۲

۳- اصول کافی جلد ۸ ص ۳۰۸  قال رسول الله ص  سیأتی علی الناس زمان لا یبقی من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه یسمون به و هم ابعد الناس منه  مساجدهم عامره و هی خراب من الهدی فقهاء ذلک زمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنه و الیهم تعود.  یعنی رسول خدا فرمود بر مردم زمانی خواهد امد که از قرآن جز رسم آن و از اسلام جز اسم آن که به آن نامیده میشوند نخواهد ماند. وایشان از همه کس نسبت به آن دورترند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست فقها آن زمان بد ترین فقها زیر آسمان هستند. از ایشان فتنه خارج میگردد و به خودشان برمیگردد.

۴-  مقاله تحقیقی از محسن کدیور تحت عنوان "حقوق بشر و روشن فکری دینی" مجله آفتاب شماره ۲۸ سال ۸۲ ص ۱۱۰ " بنابراین در شش محور یعنی تساوی حقوقی انسانها و نفی تبعیضهای چهارگانۀ دینی، جنسی ، بردگی و فقهی و آزادی عقیده و مذهب و نفی مجازاتهای خودسرانه ، خشن و شکنجه ، موضع اسناد حقوق بشر در مقایسه با احکام اسلام تاریخی ، قابل دفاع تر، عقلائی تر، عادلانه تر و ارجح است و احکام اسلام تاریخی در این زمان و در این مواضع قابل پذیرش نیست.                           نیز محمد مجتهد شبستری، در مطلبی تحت عنوان " قرائت رسمی از دیانت، بحرانها، چالشها، راه حلها " مندرج در مجلۀ  راه نو شماره ۱۹ شهریور ۷۷ :   دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است ، نظامهائی که در همه عصرها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمیتواند چنان نظامهائی داشته باشد و اصلا چنین دعویی معقول نیست.

 ۵- سوره رعد آیات ۳۸ و ۳۹ 

۶- سوره مائده آیه ۶۴ : قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان  یهود گفتند دستان خدا بسته است  دستهای خودشان بسته است ، و ملعون گشتند به خاطر آنچه گفتند ، بل دستان او باز است 

۷- مزامیر داوود مزمور ۱۱۹ آیه ۴۴ : شریعت تو را دائما نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد                  انجیل متی باب ۲۴ آیه ۳۵ :  آسمان و زمین زائل خواهد شد لیکن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد.

۸- سوره غافر آیه ۳۴ : لقد جائکم یوسف من قبل بالبینات فمازلتم فی شک مما جائکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا کذلک یظل الله من هو مسرف مرتاب   یعنی قبل از این یوسف با بینات آمد پس به آنچه برای شما آمد در شک بودید تا اینکه وقتی مرد گفتید هرگز خداوند بعد از او پیامبری بر نخواهد انگیخت. اینچنین خداوند افراط گرایان شکاک را گمراه میسازد. 

۹- سوره بقره آیه ۸۷   أفکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم ففریقا تقتلون                                 هرگاه که پیامبری برخلاف هوای نفس شما آمد استکبار ورزیدید بعضی را تکذیب کردید و برخی را کشتید.

 سوره یس آیه ۳۰  یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن                                                            حسرتا بر این بندگان هیچ پیامبری بر ایشان نیامد مگر انکه او را مورد آزار و سرزنش قرار دادند.

سوره مومنون آیه ۴۴  ثم أرسلنا رسلنا تترا کل ما جاء امه رسولها کذبوه                                                                       سپس پیامبرانمان را فرستادیم هرگاه که برای امتی پیامبر فرستادیم او را تکذیب نمودند.

۱۰- سوره بقره آیه ۱۰۶  ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها اومثلها                                                                      هر آیه ای را نسخ یا فراموش کنیم  مثل آن یا بهتر از آن را می آوریم

۱۱- شان نزول این آیه را مفسرین به این شرح آورده اند که پیامبر از زیبایی زینب بنت جحش همسر زید ابن حارثه که  پسر خوانده او بود در شگفت آمد و هنگامی که نظرش بر پیکر برهنه او افتاد "سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین"  گفت این سخن وقتی به گوش زید رسید همسر خویش را طلاق داد و او را به عقد پیامبر در آورد . چون ازدواج با همسر پسر در بین اعراب کار ناپسندی بود پیامبر را مورد سرزنش قرار دادند  که چرا زن پسر خود را گرفتی ؟  این آیه در پاسخ آنان میگوید محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولکن رسول الله است و خاتم پیامبران.  (بنقل از تفسیر مقتنیات الدرر  جلد ۸ صفحۀ ۳۰۸)

۱۲- بحار الانوار جلد ۲۹  صفحه ۱۷  و انی و انت سواء الا النبوه فانی خاتم النبیین و أنت خاتم الوصیین   من و تو تنها در نبوت با هم فرق داریم پس من خاتم نبیین هستم و تو خاتم وصیین .  بحارالانوار ج۳۴ ص۲۵۸   انا یعسوب الدین و اول السابقین و امام المتقین و خاتم الوصیین و وارث النبیین  من مثل زنبور عسل برای دین و اولین از سابقین و امام متقین و خاتم وصیین و وارث نبیین هستم

۱۳- سورۀ بقره آیۀ ۷۹  فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمن قلیلا …  وای بر کسانی که بدست خود (به میل خود) کتاب مینویسند و میگویند خدا چنین گفنه تا مبلغ ناچیزی بابت آن بگیرند

۱۴- سورۀ مائده آیۀ ۱۳  یحرفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به…  کلام الهی را از موضع های آن منحرف میسازند و فایدۀ آن پندی را که در کلام الهی بر ایشان داده شده  فراموش میکنند

۱۵- سورۀ قیامه آیۀ ۱۸  فاذا قرأناه فاتبع قرآنه * ثم إن علینا بیانه  آنگاه که آنرا خواندیم از قرائت آن تبعیت کن پس برماست  تبیین آن

۱۶- سورۀ آل عمران آیۀ ۷ وما یعلم تأویله الا الله والرسخون فی العلم … تأ ویل آنرا غیراز خدا و راسخان درعلم نمیدانند

۱۷- تفسیر من وحی القرآن نوشـته محمد حسین فضل الله  ذیل تفسیر آیه ۴۰ از سورۀ احزاب: … عن عبدالرحمن السلمی قال: کنت اقری الحسن والحسین فمر بی علی بن ابی طالب و انا اقرئهما  فقال اقرئهما و خاتم النبیین به فتح تاء و الروایه الاولی اقرب و اشهر لان التعبیر عن النبی بانه خاتمهم یعنی زینتهم کما هو خاتم من مظاهر الزینه غیر مألوف علی الظاهر و الله اعلم.

۱۸- سورۀ آل عمران آیۀ ۸۱  واذ اخذالله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمه ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه … یعنی و آنگاه خداوند از انبیاء پیمان گرفت، چون کتاب و حکمت به شما داده شده، پس وقتی که رسولی برای شما آمد که تصدیق کننده آنچه نزد شماست بود به او ایمان آورید و یاریش نمائید.

۱۹- بحار الانوار ج۲ ص۲۲  علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل

۲۰- تفسیراحسن الحدیث نوشته سید علی اکبر قرشی  جلد ۸  صفحه ۳۶۷ ذیل تفسیر آیۀ ۴۰ از سورۀ احزاب : در باره فرق میان رسول و نبی گفته شد که رسول آنست که به او به سه طریق وحی شود  خواب ، شنیدن صدا و آمدن فرشتۀ وحی . نبی آن است که فقط به وسیله خواب و شنیدن صدا وحی شود … در هر حال کلمه خاتم النبیین ، خاتم رسولان را لازم گرفته چون هر رسول نبی است ولی بعضی از نبی رسول نیست.

۲۱- اصول کافی جلد ۸ صفحۀ ۱۰۶ 

۲۲- سورۀ مریم آیۀ ۵۳ و وهبنا من رحمتنا اخاه هارون نبیا  و از رحمتمان به او برادرش، هارون نبی را بخشیدیم

۲۳- بحار الانوارج۲ ص ۲۶۰ 

۲۴- انجیل یوحنا باب ۱۱ آیه ۲۵

۲۵- انجیل یوحنا  باب ۵ آیه ۲۴

۲۶- سورۀ روم آیۀ ۵۶  قال الذین اوتوالعلم والایمان لقد لبثتم فی کتب الله الی یوم البعث  فهذا یوم البعث ولکنکم لا تعلمون

۲۷- سورۀ اعراف آیۀ ۱۷۲ شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین

۲۸- سورۀ محمد آیۀ ۱۸ فهل ینظرون الا الساعه ان تأتیهم بغته فقد جاء اشراطها 

۲۹- بحار الانوار ج ۲۴  ص ۳۹۸  واللیل اذا یغشی … قال دوله الابلیس الی یوم القیامه  و هو یوم قیام القائم والنهار اذا تجلی و هو القائم اذا قام

۳۰- سورۀ انعام آیۀ ۱۲۲  او من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس …

۳۱- تفسیر مختصر مجمع البیان از شیخ محمد باقر ناصری ج۳ ص ۵۷   نقل حدیث از جابر ابن عبدالله  بنقل از پیامبر:

قال انما مثلی فی الانبیا کمثل رجل بنی دارا فاکملها و حسنها الا موضع لبنه فکان من دخل فیها فنظر الیها قال ما احسنها الا موضع هذه البنه قال فانا موضع البنه ختم بی الانبیاء

۳۲- بحار الانوار ج ۹۷ ص ۳۶۰

Comments are closed.