این سوی آن سو نگری!

 نگارنده:احیای ایران 

۴/۱۱/۸۶

 

                                 این سوی آن سو نگری!

پیروان دیانت بهائی به مانند پیروان سایر ادیان معتقد می باشند که اصل دین، با آنچه که در جامعه ظاهر می گردد می تواند بعضاً تفاوت های بسیاری را داشته باشد. از طرفی همانگونه که در جوامع(و نه در اصل دین) مشهود می باشد، اکثریت پیروان هر دیانتی را افرادی تشکیل می دهند که حاضرند حتی در پاره ای از مواقع،بدون هیچ منطقی از آموزه های کیش خویش دفاع نمایند،اگر چه نفس دفاع از حقیقت، امری با ارزش و شایان قدردانی می باشد،ولیکن اگر محدودهء حرکت در چنین جادّه ای را ندانیم، از مقصد اصلی ادیان فاصله گرفته و خود را به درّه های تعصّب و جهالت خواهیم کشانید.

تاریخچهء ردّیه نویسی مقارن است با تاریخچهء حقیقت گرایی،یعنی آن زمان که حقیقتی ظهور نمود، در پس آن تولّد ردّیه نگاران نیز شدّت گرفت و اصولا اگر حقیقتی وجود نداشت،دیگر چه چیز خاصی وجود داشت که باید رد می شد؟ آیا امری غلط  که اشتباه بودن آن بر همگان روشن است،نیازی به رد شدن دارد؟  پس پر واضح است که گیاه حقیقت در میان علفهای هرز حقیقت ستیزی و ردّیه نویسی رشد خواهد نمود و آنانی که دلی گرم و قلبی مشتعل دارند،حتی از پس آن همه گیاهان مزاحم نیز بوی گیاه حقیقت را خواهند فهمید و از ثمرات آن بهره ها خواهند برد. اما سخن بنده نه با پیروان یک دین خاص،بلکه با تمامی افراد می باشد. سخن بنده را بهائیان اما باید آگاهانه تر گوش فرا دهند. بهائیانی که به مانند پیروان هر آئین و مکتب دیگر،علاقه مند به آموزه های دینی خویش می باشند و از این رو و با وجود تعالیمی بی نظیر در اصل دیانت بهائی، بعضاً مشاهده شده است که جامهء خود را به همان آب کثیفی که ردّیه نگاران محترم آغشته ساخته اند،آلوده می نمایند. دوستان عزیزم باید توجه نماییم که در عمق هر "آن سو نگری" یک "این سو نگری" نیز نهفته است و اگر دومی را فراموش نمائیم،از اولی نیز نتیجه ای مثبت نخواهیم گرفت.

اخیراً مشاهده شده است که برخی از عزیزان در جراید خویش،اقدام به انتشار مطالبی بر علیه دیانت بهائی نموده اند. آنچه که در این بین مشهود است، سرپوش نهادن این عزیزان بر حقیقتی می باشد که اینک ظاهر شده است و از ۱۵۰ سال پیش سعی بر آن شد که مانع انتشارش گردند امّا تا به امروز با هر اقدام خود،موجبات استقبال شدید تر مردم را از دیانت بهائی فراهم نموده اند. و البته همین مساله می تواند استدلالی کوتاه اما پُر مغز برای اهل اندیشه تلقّی گردد،زیرا اگر مساله ای اشتباه باشد و این غلط واضح باشد،آیا بعد از ۱۵۰ سال با نیرو و سرعتی چندین برابر به سوی رشد و کمال حرکت می کند؟ آیا نمی توان نام این جریان را تقرّب به حقیقت نهاد؟

پس این مطلب که دیانت بهائی امری از جانب حق بوده است و آنگونه نمی باشد که دوستان محترم ردّیه نویس آن را معرفی نموده اند، به سهولت قابل اثبات می باشد. و راه آن پاسخ گویی  مستدل و برهانی به تمامی سوالات و ایرادات این دوستان گرامی خواهد بود. اما این تنها یک بُعد قضیه می باشد و همان قسمتی است که از آن به "آن سو نگری" یاد کرده ام.

قسمت اصلی بحث بنده، نه توجه به "آن سو نگری" بلکه تامّلی ژرف در باب "این سو نگری" می باشد. آنچه که راهکار ردّیه نویسان در تشویش افکار عمومی علیه دیانت بهائی می باشد، مسیری توام با ناجوانمردی است. آنها به دلیل تقرّب به قدرت و داشتن پشتیبانان پر نفوذ، از استهزاء هراسی نداشته ،ندارند و نخواهند داشت ،پس این راه را پیشهء خود ساخته اند. آنها عادت نموه اند که فحش بدهند ، ناسزا گویند ، بهائیان را نجس معّرفی نمایند،آنان را متّهم به برقراری روابط درون خانوادگی نمایند و خلاصهء ماجرا تمام آن چیزهایی را که در نزد بشر،کثیف و زشت محسوب می گردد، به پیروان این دیانت الهی وصله زنند.

بنده قبول داشته و می پذیرم که این عمل دوستان ما، کار پسندیده ای نمی باشد و باعث شده است تا خود این عزیزان نیز از حقیقت دیانت خویش فاصله گرفته و اذهانشان را  افکاری متعصّبانه و غرض ورزانه اشغال نمایند. این دقیقا در حالتیست که اصل تمامی ادیان بر پایهء خدمت به بندگان خالق مهربان بنا نهاده شده است و جملگی این عزیزان نیز بر این امر معترفند. امّا گاها عینک تعصب و بعضا عدم آگاهی کافی نسبت به موضوع مورد بررسی،می تواند منجر به نتایجی گردد که ما نمونهء آن را اخیرا در چند جریده مشاهده نمودیم.

امّا موضوعی که در اینجا قابل طرح می باشد،نوع برخورد افرادی است که مورد هجوم کلمات ردّیه نویسان محترم قرار گرفته اند. آیا این افراد نیز باید به همان طریق دوستان ردّیه نگار مشی نمایند و یا روشی دیگر را اتّخاذ نمایند؟

اگر به همان راهکارهایی واصل گردند که آنان بدان توسّل جسته بودند، پس فرق میان آنهایی که حقیقت را رد می کنند و آنانی که مدّعی حرکت به سوی آن هستند،چه می باشد؟ آیا هیچ پیرو حقیقتی می تواند به حقیقت ستیزان همان فحش های ناجوانمردانه را بدهد؟

پس راه دگر در این مسیر مقدّس ردِّ ردّیه، همانا اتخاذ روشی ثبوتی به همراه تحلیل و تشریح مواردی می باشد که دوستان ردّیه نگار مطرح نموده اند و مطمئنا از تقرّب ما به چنین راهکار پاک و خالصانه ای خود شرمنده  خواهند شد. "این سوی" "آن سو نگری" در واقع فراموش ننمودن آن اصولیست که ما از آنها دفاع می نمائیم و اصلا برای حفظ آنها رنج می کشیم. پس اگر معتقد می باشیم که محبّت نور است در هر خانه بتابد،باید منزلگاه محبت و مهر را در افراد ردّیه نگار نشانه رویم، گرد و غبار تعصب و کینه های پوشالی را از آن بروبیم و آن محل نورانی را از عطر تعالیم جهان آرای دیانت بهائی معطّر سازیم. چرا که خود عزیزان بهائی ستیز نیز می دانند راهی را پیشهء خویش ساخته اند که با میل درونی و آن ذات پاک و مقدسشان مغایرت دارد، از این رو  چه زیباست که دوستان بهائی ام با قلمی آغشته به مهر و در فضایی دوستانه،آنچنان که شایستهء خلق خدا می باشد، به پاسخگویی مستدل قیام نمایند و ضمن برانگیختن قلوب عزیزان بهائی ستیز و دادن دست محبّت و نیکی به آنها، کلام الهی را نیز به گوشِ هوشِ بندگانش رسانیده و در راه انجام وظیفهء خود به عنوان یک انسان بهائی  گامی راسخ و محکم بردارند.

مطمئن هستم و ایمان دارم که کلام محبّت آمیز نافذ است و هر انسانی را با هر پیشینه ای تحت تاثیر خویش قرار خواهد داد. پس بیائید به جای اتّخاذ همان شیوهء نا خوشایند دوستان بهائی ستیزمان، دست های گرممان را به سوی این عزیزان دراز نمائیم و در جهت وصول به حقیقت زندگی،با یکدیگر و در کنار یکدیگر با محبّت گام برداریم.

 

Comments are closed.