کوشا
چرا آثار بابی و بهائی به زبان عربی نوشته شده است
یکی از مسائلی که همیشه مطرح بوده و همه اقشار مردم چه عوام و چه خواص و چه عالی و چه دانی این سوال را مطرح کرد ه اند که چرا آثار آئین بابی و بهائی به زبان عربی نوشته شده است و به خیال خود مهمترین سوال و یا بزرگترین ایراد را به آئین جدید وارد می کردند شاید علّت اصلی طرح این سوال از این آیه قرآنی ناشی شده باشد که فرموده ( ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه)(سوره ابراهیم۴) یعنی همه رسولان الهی به لسان قوم خود مبعوث شده اند و نتیجه گرفته اند که چون حضرت محمد عرب بوده و در میان اعراب قیام کرده لذا قرآن خود را به زبان عربی نوشته است و چون سیّد باب در میان عجم و فارسیان ظاهر شده باید کتابش را به زبان فارسی می نوشت .
علما در شان نزول آیه گفته اند که اعراب به حضرت محمد اعتراض کردند که کتب انبیا به زبان عجمی بوده تو چرا آن را به زبان عربی نوشته ای ( تفسیر منهج الصادقین جلد ۵ – صفحه ۱۲۳ – تفسیر مواهب علیه جلد ۲ – صفحه ۳۱۵ ) و دقیقاً همان اعتراضی را قریش به حضرت محمد کردند که ایرانیان به حضرت باب و حضرت بهاءالله ایراد گرفتند . اعراب می گفتند به جای فارسی چرا عربی نوشتی و فارسیان می گویند به جای فارسی چرا عربی نوشتی و به فرموده قرآن ( قال الَّذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم)( بقره آیه ۱۱۸ ) و به فرموده حضرت بهاءالله ( گذشته آینه آینده است . ببینید و آگاه شوید شاید پس از آگاهی دوست را بشناسید و نرنجانید)( دریای دانش صفحه ۸ ) لذا باید از گذشته عبرت گرفته و اشتباهات گذشتگان را نباید تکرار کرد . ولی مسلمانان ایرانی این عبرت را نگرفته و مانند اعراب به مخالفت پیامبر الهی قیام کرده اند . به هرحال قرآن کریم در جواب اعتراض اعراب بیان فرموده که انبیا به لسان قوم خود سخن می گویند و مبعوث می شود و علمای تفسیر مراد خداوند را از لسان قوم ، لسان عربی گرفته و گفته اند چون حضرت محمد در بین اعراب ظاهر شد لذا به عربی آثار آورد و در جواب این سوال که مگر حضرت محمد برای اعراب مبعوث شده و دعوتش محدود به عربستان بوده که به عربی کتاب آورده است گفته اند : ( جمیع کتب به لغت عرب منزل شده و جبرئیل با پیغمبر هر قومی ترجمه کرده بلغت منزل علیهم – تفسیر مواهب علیه – جلد ۲ – صفحه ۳۱۵ ) و نیز نوشته اند که اگر آن حضرت ( محمد ) با قوم انبیای سابق مانند یهود و نصاری متکلّم می شد حضرت ، عربی می گفت و به گوش آن ها به لغت خودشان در می آمد و ایشان چون به لغت خود با حضرت محمد متکلم شدند به سمع حضرت محمد به لغت عربی می رسید و این به ترجمان جبرئیل تیسرمی پذیرفت ( تفسیر شریف لاهیجی ) ولی مراد حقیقی خداوند از لسان قوم ، زبان خاصی نیست بلکه منظور درک و فهم آن قوم است چنانکه حضرت لوط هرچند که کلدانی بود ولی چون در شهر سدوم فلسطین اقامت گزید لذا در قرآن کریم از سدومیان به عنوان قوم لوط نام برده شده است .
و نیز حضرت موسی هر چند که در مصر رشد و نمو یافته و بزرگ شده بود ولی قوم آن حضرت سبطیان بودند نه قبطیان لذا می توان نتیجه گرفت که مراد از لسان ، زبانی است که مردمان آن زمان آن را می فهمند و درک می کنند و بر این معیار بوده که اکثری از بزرگان ایرانی آثار و کتاب های خود را به عربی نوشته اند هرچند که ایرانی و لسان عجمی داشتند مانند محمّد بن یعقوب کلینی که کتاب معروف خود اصول کافی را به زبان عربی نوشته است و محمد باقر مجلسی دائره المعارف بزرگ اسلامی یعنی بحارالانوار را در ۲۶ جلد چاپ سنگی و یا بیش از ۱۰۰ جلد چاپ جدید را به زبان عربی نوشته است و حتی کتاب معروف و معتبر من لا یحضره الفقیه را که شیخ صدوق برای افراد عامی نوشته که دسترسی به مجتهد ندارند به زبان عربی نوشته است و به همین روش حضرت باب و حضرت بهاءالله آثار خود را علاوه بر فارسی به زبان عربی یعنی لسان قوم نیز نوشته اند که برای ایرانیان قابل فهم و درک بود زیرا اکثر مومنان اولیه آئین بابی و بهائی از طبقه علما و روحانیون بودند که برای آنان زبان عربی در اولویت بود و به این موضوع حضرت باب چنین اشاره فرموده اند ( انّا نحن قد نزلنا الکتاب علی کل امّه بلسانهم و لقد نزلنا هذا الکتاب بلسان الذّکر علی الحق بالحق بدیعا)( قیوم الاسماءسوره ۴) یعنی ما (خداوند) کتاب هر امّتی را به لسان خودشان نازل فرمودیم و این کتاب را به لسان ذکر (باب) نازل فرمودیم . و با مطالعه آثار بهائی شاید بتوان بهتر این مسئله را درک کرد به عنوان مثال آثار دیانت بهائی به چند زبان و لسان نوشته شده است .
الف : فارسی سره یا خالص که هیچ لغت عربی در آن ها یافت نمی شود و کلاً به فارسی اصیل نوشته شده است که نمونه های آن را در کتاب دریای دانش می توان زیارت کرد مانند ( رگ جهان در دست پزشک داناست درد را می بیند و به دانایی درمان می کند هرروز را رازی است و هر سر را آوازی . درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر . امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید . دیده می شود گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته مردمانیکه از باده خودبینی سرمست شده اند پزشک دانا را از او باز داشته اند اینست که خود و همه مردمان را گرفتار نموده اند نه درد می دانند و نه درمان می شناسند . راست را کژ انگاشته اند و دوست را دشمن شمرده اند)( دریای دانش صفحه ۳ و ۴ ) این لوح و امثال این به افتخار زرتشتیان نازل شده است چنانکه ملاحظه می شود با توجه به عقاید و سلیقه و فهم مخاطب این نوع آثار نازل شده است و حضرت بهاءالله این مهارت را داشتند که کلیه آثار خود را به فارسی سره نازل نمایند ولی چون هدف آن حضرت هدایت کل خلق جهان است لذا اکتفا به فارسی سره نفرموده اند .
ب : الواح فارسی که دارای لغات و اصطلاحات عربی و اسلامی است که اکثر آثار حضرت بهاءالله بدین ترتیب است مانند کتاب مبارک ایقان و سایر آثار مبارکه و نمونه آن مانند ( ای دوست در روضه قلب جز گل عشق مکار و از ذیل بلبل حب و شوق دست مدار مصاحبت ابرار را غنیمت دان و از مرافقت اشرار دست و دل هردو بردار)( کلمات مبارکه مکنونه )
ج : آثار مبارکه عربی که مخاطبین آن ها اکثراً از طبقه علما و اهل علم بودند مانند تفسیر سوره والشّمس که به افتخار یکی از علمای اسلامی نازل شده و یا الواح حج که به افتخار نبیل زرندی از قلم مبارک حضرت بهاءالله نازل شده است و سایر آثار مبارکه که در دسترس همگان است . لذا واضح می گردد که انتخاب زبان و لغت در نزول آثار مبارکه استعداد و قابلیت و درک و فهم مخاطبین آثار مدّنظر بوده است .
هرچند که برای نزول آثار به زبان عربی می توان علل زیادی را مطرح ساخت که بعضی از بزرگان و نویسندگان بهائی در مقالات و سخنرانی هایشان بدان ها اشاره فرموده اند به خصوص جناب دکتر سعیدی که بیاناتشان از رادیو بهائی پخش شده و طالبین می توانند بدان ها مراجعه نمایند ولی یک مطلب اساسی است که اندیشمندان و پژوهشگران بهائی کمتر بدان توجه فرموده اند و آن مسئله اتیان به مثل قرآن است که به نظر نگارنده می تواند علّت اصلی نزول آثار به زبان عربی باشد و توضیح مطلب آنکه در قرآن کریم در مواضیع مختلفه بیان شده که کسی جز خداوند نمی تواند مانند قرآن بیاورد و همه از اتیان به مثل آن عاجز هستند که درسوره های ( اسراء ۸۸ – یونس ۳۸ – هود ۱۳ – طور ۳۴ ) اشاره به آن شده است و در سوره بقره آیه ۲۳ می فرمایند ( و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله ) یعنی اگر شما به الهی بودند قرآن شک دارید مانند آن را بیاورید لذا قرآن با توجه به این آیه و سایر آیات از همه جهانیان دعوت به اتیان به مثل کرده و اگر کسی مانند آن را بنویسد دلیل بر این است که یا قرآن از جانب خداوند نیست و یا اینکه مدعی نیز از جانب خداوند است و اینکه مراد از مثلیت قرآن و شرایط آن چیست در این مقاله جای بحث آن نیست و ما آن را مفصّلاً در مقاله مجلس ولیعهد ( محاکمه سیّد باب در مجلس علمای تبریز ) به تفصیل بیان کرده ایم طالبان می توانند به آن مقاله که در دو سایت نگاه و گفتمان ایران منتشر شده مراجعه نمایند و مطلبی که اینجا جای بحث دارد این است که قرآن کریم هل من مبارز می طلبد و اگر شخصی بخواهد دعوت قرآن را اجابت کرده و به مبارزه آن به میدان بیاید باید به چه زبانی مثلیت قرآن را اتیان کند آیا به زبان فارسی یا ترکی یا انگلیسی میسر است و یا هر زبان دیگری که بتوان با قرآن مقایسه کرد و مثلیت آن را سنجید مسلّم و متحتم است جز به لسان عربی به هیچ لسانی نمی توان نوشت کسی که قهرمان کشتی است حریفش نیز باید کشتی گیر باشد قهرمان دومیدانی را نمی توان با او مقایسه کرد . هرچند که هر دو قهرمان رشته خود باشند . در اتیان به مثل قرآن نیز مطلب همین است اگر حضرت باب دعوی پیامبری دارد و به مثلیت قرآن پاسخ می دهد باید به لسان عربی کلام خود را بنویسد تا همگان بدانند که آیا سیّد باب به سبک و سیاق قرآن توانسته آثاری بیاورد یا نه زیرا خود قرآن طالب اتیان است لذا حضرت باب با توجه به اینکه خود را موعود اسلام و قائم آل محمد معرفی فرمودند با نوشتن آثار به زبان عربی و به سبک و سیاق قرآن ثابت نمود که به مثلیت قرآن مقتدر بوده و مثل انرا را اتیان کرده است . حضرت باب نزول آثار به زبان عربی را ناشی از قدرت و اعجاز خود می داند زیرا کسی که زبان مادریش فارسی است و عربی را جایی تحصیل نکرده بتواند در نهایت سرعت و بدون فکر و بدون سکون قلم به خط زیبا و به اسلوب خطاطی آثاری بنویسد از معجزات است نه ضعف آن . حضرت محمد به زبان عربی سخن می فرمود و کتاب نوشته کار خارق العاده ای نفرموده اند همه اعراب از کوچک و بزرگ و با سواد و بی سواد به عربی سخن می گویند و می نویسند ولی اگر کسی که تحصیل علوم نکرده باشد و زبان مادریش هم عربی نباشد بتواند چنین آثاری بنویسد از نوادر روزگار است حضرت باب در این مورد می فرمایند : ( ان امرالله فی ظهور مهدیکم اعجب من امر محمد رسول الله ان انتم فیه تتفکرون و قد ابعث الله محمداً رسول الله من الاعراب بعد ما قد قضی من عمره اربعین سنه حیث انتم کلکم به مومنون و موقنون و قد اظهر الله هادیکم بعد ما قد قضی من عمره اربع و عشرین سنه من الذین کلمه من الاعراب لا یستطیعون ان ینطقون بها و لا هم یعلمون کذلک لیظهرن الله امره و لیحققن الحق بآیاته انّه لقوی مقتدر مهیمن محبوب)( کتاب الاسماء باب ۴ از واحد ۱۷ – منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی صفحه ۱۰۴ ) ونیز ( ان ما نزل الله علی محمد فی ثلاث و عشرین سنه لینزل علی فی یومین و لیلتین اذا لم یفصل بینهما امراً من عنده انّه کان علی کل شییٍ قدیراً)( کتاب الاسما باب ۱۸ از واحد ۱۶ )( منتخاب آیات از آثار حضرت نقطه اولی صفحه ۹۹ )
حضرت باب ظهور خود را که به نام مهدی موعود و قائم آل محمد بیان فرموده با ظهور حضرت محمد مقایسه فرموده که خلاصه بیان مبارک چنین است :
حضرت محمد از اعراب بود و لسان مادریش نیز عربی بود و در سن چهل سالگی یعنی در میانسالی مبعوث به رسالت شد و در طول ۲۳ سال توانست کتابی مانند قرآن بیاورد یعنی به طور متوسط اگر روزی یک آیه نازل می فرمود در طول ۲۳ سال بالغ بر ۷۰۰۰ آیه می شد درحالیکه قرآن کمتر از این مقدار هست ولی خود حضرت باب ایرانی و عجم بودند و زبان مادریشان هم فارسی بوده و در سن ۲۴ سالگی یعنی جوانی قیام به امرالله فرموده ولی خداوند به او قدرتی عطا فرمود که در دو شبانه روز معادل قرآن آیات به زبان عربی نازل می فرماید و از این جهت ظهور او عجیب تر از ظهور حضرت محمد است یعنی کتابی را که حضرت محمد در ۲۳ سال آوردند حضرت باب در دو شبانه روز معادل آن آیات نازل می فرماید و در خاتمه مقاله اشاره به اثری از حضرت باب می کنم که در نوع خود بی نظیر است . همانطوری که در صفحات قبل نوشته شد حضرت باب در عین حال که امی بودند به خط زیبا – به اسلوب خطاطی مثل نستعلیق – بدون فکر و بدون سکون قلم و در نهایت سرعت می نوشتند که جمع اینها در یک فرد خارق العاده است و تا حال مشاهده نشده است و با این شرایط آن حضرت توقیعی نوشته اند که در آن فقط از ۱۳ حرف بدون نقطه یعنی مثل ( م – ح – ل و … ) استفاده فرموده اند . این اثر ۳ صفحه است و جز عنوان و خاتمه آن بقیه متن از حروف بی نقطه استفاده شده و به دعای بی نقطه معروف است که یک صفحه از این دعا را تیمنا و تبرکا زیب این مقاله می نمایم .
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو سامع الدّعاء و دائم العطاء و واسع الالآء و مالک الاسماء اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو مرسل الالواح و محرّک الارواح و ممّد الرّواح و ماهی العکوس للطالع اللّائح اسم الله الاوّل اصل اللّوائح اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو معدّ الاعداد و ممدّ الامداد و ملهم السّداد و الحاکم للمعاد اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو مالک الملوک و راحم المملوک اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو مهد الکل و عالم المعدوم و مهلک المعلوم و سامع کلام المهموم و العامل المعصوم اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو العلوّ العال و السّموّ المحال العادل العالم کلّ المال للعامل للمال اللّهم لک الحمد لا اله الّا هو عدد کلّ عدد و مدد و مدر … الخ . انتهی
( مجموعه توقیعات مبارکه – شخصی ح – صفحه ۱۵۰ )