علل به کار بردن رموز و اشارات در کتب مقدسه
بهار روشن
این تحقیق به بررسی علل به کار بردن رموز و استعاره ها در کتب مقدسه می پردازد. از آنجا که کتب آسمانی ادیان مملو از کلمات چند پهلو و پوشیده در لباس رموز است ، بر پیروان، فهم معانی دقیق و درست، دشوار می گردد به طوری که در اکثر موارد، همان کتاب آسمانی که راهبر سالک در مسیرش است ، در گردنه ها ی حقایق رهزن می شود و ایمان و ایقانش را می رباید و البته که بر برخی دیگر یقین و اطمینان می بخشد.
قرنها می گذرد و سالها به سر می آید تا پرده غیب به کناری رود و شاهد اسرار به در آید و رخ نماید و پیچیدگیهای آیات و کوره راههای اشارات را بر پویندگان معرفت هموار کند اما در میان این سالها چگونه می توان به معنای این رموز پی برد از کجا می توان دریافت که مراد از تاریک شدن آفتاب و فرو افتادن ستارگان و پیچیدن ساقها و شکافتن کوهها چیزی جز ظاهر آیات است ؟ به کدام نشان توان فهمید که مسیح با جسد ظاهری و سوار بر ابرهای آسمان و به همراهی فرشتگان ظاهری نخواهد آمد و تمام این آیات ،کنایات است و بر همه کس عیان نیست؟
اما مگر رب ودود،مظاهر امرش را برای رهایی و رستگاری عالم وجود فرو نفرستاده ؟ مگر بر ایشان آیات و بینات عطا نکرده و اعتقاد و اطاعت به آنان را شرط رسیدن به بارگاه ندانسته؟ پس چرا راه را به واسطه این رموز و استعارات دشوار ساخته و جویندگان وصالش را به تعب افکنده؟ چرا با این اشارات، مظهر امر بعدی را به تنگنا و بلایا افکنده و پیروانش را به کمند تهمت و آزار مبتلا ساخته؟
این پرسشها نه تنها به وسیله دینداران بل توسط بی دینان نیز مطرح می گردد و برای نگارنده نیز مورد سوال است تا علاوه بر پاسخهای رایج در این باب،با نگاهی عمیقتربه این مطلب توجه نمود.
اما برای یافتن جواب ،در وهله اول ازآثار حضرت بها الله و کتب نویسندگان بهایی و در وهله ثانی ازکتب نویسندگان غیر بهایی که به خصوص راجع به زبان رمزی و رمز در کتب مقدسه سخن گفته اند ، استفاده شده است.
در نهایت می توان موضوع این تحقیق را چنین ذکر نمود:
" علل بکار گیری رموز و اشارات در کتب مقدسه"
فهرست مطالب
مقدمه
رمز و سمبل ۱
علل به کار بردن رمز ۶
الف-ملک آیینه ملکوت ۶
ب-عدم طاقت و درک عباد ۷
ج-بحر را گنجایش اندر کوزه نیست ۸
د-محرمان و محرومان ۱۰
ه-تاویل و رمز گشایی ۱۱
و- امتحان عباد ۱۸
علل اعراض ناس ۲۰
– توجه به ظاهر آیات ۲۰
– تقلید از علما ۲۲
موخره ۲۳
منابع و مآخذ ۲۴
" ای عباد لئالی صدف بحر صمدانی را از کنز علم و حکمت ربانی به قوه یزدانی و قدرت روحانی بیرون آوردم و حوریات غرف ستر و حجاب را در مظاهر این کلمات محکمات محشور نمودم وختم انائ مسک احدیه را بید القدره مفتوح نمودم…"
حضرت بها الله(۱)
رمز و سمبل
پیش از آنکه بخواهیم بکارگیری رموز را پی گیریم باید معنای روشن و واضحی از این اصطلاح در ذهن داشته باشیم.
"رمز کلمه ای عربی ست که در زبان فارسی هم به کار می رود . معنی آن به لب یا چشم یا به ابرو یا به دهن یا دست و زبان اشاره کردن است ؛ اما معنی دیگری نیز دارد از جمله: اشاره ، راز ، سر، ایما، دقیقه، نکته، معما، نشانه، علامت، اشارت کردن پنهان، نشانه مخصوص. چیزی نهفته میان دوکس یا دو یا چند کس که دیگری بر آن آگاه نباشد و بیان مقصود با نشانه ها و علائم قراردادی و معهود است ولی آنچه در تمام معانی مذکور است عدم صراحت و پوشیدگی ست"(2)
اما "رمز" همواره با اصطلاحات دیگر نظیر استعاره، مجاز، سمبل به کار میرود بنابراین در بسیاری موارد ما این واژگان را در جای هم به کار می بریم . بنابراین بهتر است به ارتباط میان این اصطلاحات نیز پرداخته شود.
رمز با تمام وسعت مفهوم و معنی خود می تواند معادلی برای واژه سمبل در زبانهای اروپایی باشد. این کلمه که به انگلیسیsymbol و به فرانسوی symbole و به آلمانیsymbal و به ایتالیایی symbolo نوشته می شود، در اصل یونانی از دو جزئ syn=sym وballein ساخته شده. جزئ اول این کلمه به معنی با، هم، با هم و جزئ دوم به معنی" انداختن"، " ریختن" "گذاشتن"، و " جفت کردن" است. بنابراین کلمه symballein ) syn= sym+ ballein( به معنی "با هم انداختن"، " با هم گذاشتن"، " با هم جفت کردن"، و نیز" شرکت کردن"، " سهم دادن" و " مقایسه کردن" است و کلمه symbole در یونانی از همان اصل است و به معنی " نشانه" یا علامت به کار می رود.(۳) سمبل ممکن است طبیعی باشد مانند نور که رمز حقیقت است یا سنت و قراردادی مانند صلیب که رمز فداکاری ست.
اما معانی اصطلاحی سمبل در اروپا را می توان به سه صورت تعریف نمود:
"1- چیزی که بر چیز دیگر اشاره دارد به ویژه علامتی مرئی یا ملموس برای چیزی نامرئی و انتزاعی مثلا شیر که یک وجود مرئی ست سمبل شجاعت که مفهومی نادیدنی و انزاعی ست می باشد.
۲-علامت اختیاری و قرار دادی در ارتباط با حوزه ویژه ای ازدا نشها برای نمایاندن اعمال، کمیت ها، عناصر، صداها و …که به صورت نوشته یا نقش به کار می رود.
۳- یک علامت قراردادی و غیر طبیعی که معنی ان موکول به تفسیر است.
۴- یک عمل، صوت یا شیئ مادی که واجد مفهوم فرهنگی ست."(4)
اما ارتباط رمز با استعاره چیست؟
استعاره در لغت مصدر باب استفعال است یعنی عاریه خواستن لغتی را به جای لغت دیگر زیرا شاعر در استعاره، واژه ای را به علاقه مشابهت به جای واژه دیگر به کار می برد. در واقع می توان استعاره را مجازی با علاقه مشابهت در نظر گرفت زیرا مهمترین نوع مجاز ، مجاز به علاقه مشابهت است. در ضمن می توان گفت که استعاره تشبیهی ست که مشبهش حذف شده وتنها مشبه به در جای مشبه ذکر می شود و گونه ای رمز و پیچیدگی در آن وجود دارد و به سادگی و وضوح تشبیه نیست. (۵)کتاب بیان
"رمز تا آنجا که بر معنایی غیر از معنی ظاهری دلالت می کند به عنوان یکی از صور خیال در ردیف استعاره است و چون علاوه بر معنی مجازی اراده معنی حقیقی و وضعی آن هم امکان پذیر است به عنوان نوعی از صور خیال ، یک کنایه است. اما از آنجا که به علت عدم قرینه ، معنی مجازی آن در یک بعد و یک سطح از تجربه های ذهنی و عینی و به طور کلی فرهنگی انسان محدود و متوقف نمی ماند ، از صور خیال جدا می شود و از نظر ابهام ، از استعاره و کنایه در می گذرد و در حدی بالاتر از آنها قرار می گیرد."(6)
" از آنجا که رمز،فاقد وجود قرینه است سبب می گردد:
-امکان اراده معنی حقیقی کلمه وجود داشته باشد.
-معنی مجازی رمز واضح نباشد و مراد متکلم مکتوم ماند.
-خوانندگان چه در یک زمان و چه در زمانهای مختلف ، معانی مجازی گوناگون از کلمه در یابند. "(7)
" زبان سمبلیک زبانی ست که در آن دنیای برون مظهری ست از دنیای درون یا روح و ذهن ما و رمز،عبارت از معنی باطنی ست که مخزون است تحت کلام ظاهری که غیر از اهل آن بدان راه نیابند"(8) (9)
بنابراین رمز برونی دارد و درونی که ممکن است این درون و برون ، این ظاهر و باطن بسیار به یکدیگر شبیه باشند و یا بی نهایت دور . برخی به ظاهر دل می بندند و از باطن در گریزند و دیگران برون را کناری می نهند و با درون خلوتها دارند. اما چنانچه در تعریف هم آمده ، همگان را به ساحت معنا راهی نیست و اهلش ،آن هم به میزان اهلیت و محرمیت بهره می برند و چهره ، عیان می بینند.
این گونه زبان در بخشی از پدیده فرهنگی بشر مانند اساطیر، ادیان و مذاهب، آیین ها ، رویا ها ، ادبیات و هنر و آنچه بیشتر با زندگی روحی و نفسانی انسان سر و کار دارد ، قابل مشاهده است و ظر فیت کلمه رمز یا سمبل در نمودن خصلت ویژه این پدیه ها سبب ایجاد نظریه هایی در این باب شده.(۱۰)
در انتها چند علل و انگیزه به کار بردن رمز را به طور کلی بیان می کنیم:
· ترس ؛ این ترس می تواند ناشی از حکام ستمگر یا فضای سیاسی و مذهبی رعب آور باشد. از مهمترین نمونه های این گونه رمزی ، فابل یا داستان تمثیلی حیوانی سن که مثلا در قلعه حیوانات یا در کلیله و دمنه و موش و گربه می بینیم.
· تفکر و تجربه شخصی که مورد قبول قشر یا اقشار خاصی از جامعه نیست. این مورد بیشتر در متون رمزی عرفانی قابل تشخیص است. از آنجا که همیشه متشرعین و در بر خی موارد فلاسفه با روش و اندیشه و سخنان عرفا مخالف و حتی گاه معاند بودند ، آنها نیز متون خود را پیچیده در قمیص رمز یا دا ستان می نگاشتند؛ از بهترین نمونه ها می توان مثنوی معنوی مولانا ، عقل سرخ سهروردی.
· مصلحت و صلاح جامعه مثلا آنچه در کلام انبیا و گفته های حکماست برای آنکه از اشرار مخفی ماند .
· عقیده به تاثیر بیشتر و عمیق تر رمز بر اذهان و احساس و نیز لذت ادبی حاصل از بیان غیر مستقیم معنی و پیام. وقتی کلامی رمزی باشد برای درک آن باید تلاشی بیش از حد نمود و در هر زمان می توان با درک همان زمان از آن بر داشت نمود . در واقع اینگونه آثار کمتر پیر و کهنه می گردند و به غبار زمان کمتر گرد می گیرند. (۱۱)
علل به کار بردن رمز:
همانطور که پیشتر ذکر شد کتب مقدسه از جمله متونی هستند که زبانشان زبانی رمزی ست ؛ به این معنا که در برخی مواقع جملات امری ذکر می کنند مانند آنچه در مورد اوامر و نواهی مشاهده می شود و در این مورد زبانی کاملا علمی و بدون پیچیدگی به کار می برند، اما در سایر موارد حتی در جملات خبری یا پرسشی ، نمی توان به قطعیت گفت گه این آیه یا جمله تنها یک معنی میدهد و در تمام زمانها و تمام مکانها ، این گونه فهم می شود . در قرآن این تقسیم بندی به صورت آیات محکمات و متشابهات صورت گرفته که در بخش تاویل و رمز گشایی از آن یاد می شود. حال به بررسی علل به کار بردن این رموز که در بسیاری مواقع رهزن است ، می پردازیم:
الف: ملک آیینه ملکوت
این تفکر بر این اساس شکل گرفته که موازات تام میان عالم شهادت و غیب است. بنابراین آنچه در عالم شهادت وجود دارد رمز چیزی ست از عالم ملکوت و عالم شهادت نردبانی ست به سوی عالم غیب و اگر چنین نبود معرفت ما به عالم بالا ناممکن و قرب ما به خداوند بسیار دشوار تر بود بنابراین برای فهم عالم مخفی از نشانه ها که همان الفاظ تمثیل در کتب مقدسه است یاری گیریم و آنها را مانند کلیدهای اسرار غیب شمریم و تاویل کنیم.(۱۲)
ب: عدم طاقت و درک عباد حقایق روحانی را
وقتی مظاهر ظهور از عالم غیب به جهان شهود پا می گذارند و دیانت جدیدی را می آورند، با کلمات خود حقایق و معانی بیشماری را بر اهل ارض آشکار می کنند . این حقایق چنان عظیم و گاه متناقض با توهمات و گمان مردمان است ، که تاب درک و قبولش بر برخی ناممکن است و چنان می کنند که با انبیا کردند. در واقع آنان را از بیان و اظهار باز می د ارند:
"…ولکن الان ممنوعا عن اظهار ما خزن و بسط ما قبض و اجهار ما خفی. بل ینبغی لنا الاخماد دون اظهار و لو نتکلم بما علمنا الله بمنه و جوده لینفض الناس عن حولی و یهربون ویفرون الا من شرب کوثر الحیوان من کووس کلمات ربه الرحمان . لا کل کلمه تزلت من سما الوحی علی النبیین و المرسلین انها ملئت من سلسبیل المعانی و البیان و الحکمه و التبیان طوبی لشاربین…"(13)
اما در این حال ازظاهر نمودن آنچه پوشیده و از آشکار کردن آنچه مخفی ست ممنوعم. بلکه بر من است که جای اظهار ، خموشی پیش گیرم و اگر از آنچه که خداوند به فضل و جودش به من آموخته سخنی گویم، مردم از اطرافم می گریزند و فرار می کنند مگر کسانی که از کوثر حیوان از قدحهای کلمات پروردگار رحمانشان آشامیده اند ؛ چه که هر کلمه ای که از آسمان وحی بر انبیا و پیامبران فرو فرستاده می شود، لبریز از ساسبیل معانی و بیان و حکمت و تبیان است. خوشا حال آنان که می نوشند… .
حضرت بها الله در مثنوی مبارک می فرمایند:
الله الله ای لسان الله راز نرم نرمک گوی و با مردم بساز
ج: بحر را گنجایش اندر کوزه نیست
بیان حقایق الهی که برتر از شریعت است ودر وادی طریقت یا حقیقت می باشد بسیار دشوار است؛ چه که ظرف کلمات و قالب الفاظ از گنجاندن معانی الهی رنجور و ناتوان است ولی به ناچار برای فهم اندکی از آن باید آنها را در لباس محسوسات بیان نمود تا طالبان را بهره ای رساند تشنگان را قطره ای بخشد. شیخ شهاب سهروردی که آثار رمزی زیادی دارد در این مورد می گوید:
"… نظر کن به اعجاز وحی الهی و ضرب مثالها که اشارت به نفس است؛ و احوال او به امور محسوس ، تفهیم معقولات می کند به امثال حسی چنانکه در قرآن آمد که و یضرب الله الامثال لناس و مایعقلها الا العالمون و همچنین در آیه دیگر : و فی انفسکم افلا تبصرون، سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم. با چنین دیدی حتی قصص انبیا را می توان رمزی گرفت و داستان صورت مثالی و محسوس وقایع نفسانی ست… ."(14)
در ضمن بیان تجارب عرفانی و باطنی و به خصوص عرفانی بسیار دشوار است و جز از طریق رمز و اشاره ممکن نیست . به گفته عین القضات همدانی: " هرگز تعبیری از آن( عوالم باطنی وا لهی) متصور نشود مگر به الفاظ متشابه" و الفاظ زمانی متشابه هستند که نتوانند مقصود و منظوری را که در آنها مخفی ست به تمام و کمال برساند.(۱۵)
در زمانی که وحی بر انبیای الهی میرسد آنگونه که خود بیان می کنند کیفیتی وصف ناپذیر بر ایشان وارد می شود چنانکه از وصف ان عاجزند مثلا حضرت بها الله وقتی کیفیت ان را بیان می فر مایند از الفاظ متشابه استفاده می کنند چه که اظهار ان تنها به این زبان و آنهم کوتاه تر و نا رساتر از قامت حقیقت است:
" در ایام توقف در سجن ارض طا اگر چه نوم از زحمت سلاسل و روائح منتنه قلیل بود ، ولیکن بعضی اوقات که دست می داد ، احساس می شد از جهت اعلای راس چیزی بر صدر می ریخت به مثابه رودخانه عظیمی که از قله جبل باذخ رفیعی بر ارض بریزد و به آن جهت از جمیع اعضا آثار نار ظاهر و در آن حین لسان قرائت می نمود آنچه را که بر اصغا آن احدی قادر نه…"(16)
یا زمانی که واسطه وحی را به حوریه تشبیه می نمایند:
"… فلما رایت نفسی علی قطب البلا سمعت الصوت الابدع الابهی من فوق راسی فلما توجهت شاهدت حوریت ذکر اسم ربی معلقه فی الهوی محاذی الراس و رایت انها مستبشره فی نفسها کان طراز الرضوان یظهر من وجهها و نضره الرحمان تعلن من خدها و کانت تنطق بین السموات و الارض بندا تنجذب منه الافئده والعقول و تبشر کل الجوارح من ظاهری و باطنی ببشاره استبشرت بها نفسی و استفرحت منها عباد مکرمون و اشارت باصبعها الی راسی و خاطبت من فی السموات و الارض تالله هذا لمحبوب العالمین ولکن انتم لا تفقهون هذا لجمال الله بینکم و سلطانه فیکم ان انتم تعرفون و هذا لسرالله و کنزه و امر الله و عزه لمن فی ملکوت الامر والخلق ان انتم تعقلون… ." (17)
وقتی خودم را در مدار و محور بلایا دیدم ، از بالای سرم صدایی با لحن بدیع و واضح شنیدم . چون نگریستم حوریهذکر اسم پروردگارم را مشاهده کردم که روبرویم در هوا معلق بود . ملاحظه کردم که شادمانی و سرور سراسر وجودش را فرا گرفته گوییه صورتش زیبایی بهشت را نمایان می نمود و گونه هایش شادابی خداوندی را ظاهر می ساخت . او با ندایی که دلها را منقلب می ساخت بین زمین و آسمان نطق می نمود . تمام وجودم را از درون و بیرون بشارت می داد ، بشارتی که جان مرا مسرور می ساخت ودیگر بندگان عزیز از آن به شعف می آمدند . آنگاه با انگشتش به جانب سرم اشاره نمود و تمامی اهل زمین و آسمان را مخاطب ساخته چنین گفت : قسم به خدا این است محبوب عالمیان اما شما نمی دانید. این است جمال خدا و جلال او در بین شما ، اگر بشناسید. این است راز خدا و گنجینه او و امر و عزت او برای ساکنان ملکوت امر و خلق ، اگر بیندیشید.
در ضمن در مرحله درک حقیقت سخنی که گفته می شود در حال سکر و عدم هوشیاری ست ؛ چه که از این جهان مدهوش و به جهان دیگر هوشیار است و در این زمان کلام شکل بیان رمزی و مثالی به خود می گیرد. (۱۸)
د:محرمان و محرومان
و همگان نیز محرم درک حقایق الهی نیستند پس به رمز بیان می شود تا محرمان به حریم وصال رسند و نامحرمان پوسته ای بر گیرند و دل خوش دارند:
سر این سر بسته گفتم ای رفیق در این درخفیه سفتم ای شفیق
تا نیفتد چشم بد بر روی او تا نیاید غیر راه کوی او
زانکه اینجا این زمان نامحرم است محرم و نامحرم اینجا چون هم است
(مثنوی جمال مبارک (
شاید این داستا ن تمثیلی از انجیل متی باب ۲۲ بی مناسبت نباشد:
" ملکوت آسمان پادشاهی را ماند که برای پسر خویش عروسی کرد و غلامان خود را فرستاد تا دعوت شدگان را به عروسی بخوانند و نخواستند بیایند . باز غلامان دیگر روانه نموده فرمود دعوت شدگان را بگویید که اینک خوان خود را حاضر ساخته ام و گاوان و پرواریهای من کشته شده و همه چیز آماده است به عروسی بیایید . ولی ایشان بی اعتنایی نموده راه خود را گرفتند یکی به مزرعه خود و دیگری به تجارت خویش رفت و دیگران غلامان او را گرفته دشنام دادند. پادشاه چون شنید غضب نمود آنگاه غلامان خود را فرمود عروسی حاضر است لیکن دعوت شدگان لیاقت نداشتند. الان به شوارع عامه روید و هر که را بیابید به عروسی بطلبید . پس آن غلامان به سر راهها رفته نیک و بد هر که را یافتند جمع کردند چنانکه خانه عروسی از مجلسیان مملو گشت .آنگاه پادشاه به جهت دیدن اهل مجلس داخل شده شخصی را در آنجا دید که جامه عروسی در بر ندارد. بدو گفت ای عزیز چطور در اینجا آمدی و حال آنکه جامه عروسی در بر نداری . او خاموش شد آنگاه پادشاه خادمان خود را فرمود : این شخص را دست و پا بسته بر دارید و در ظلمت خارجی اندازید جاییکه گریه و فشار دندان باشد زیرا طلبیدگان بسیارند و بر گزیدگان کم"
در این داستان تاکید بر این است که همه برای درک حقیقت و معرفت الهی دعوت می شوند ولی تنها آنانی پذیرفته می شوند که لیاقت و آمادگی این درک را داشته باشند . البته مبحث گزینش به امتحان مربوط می شود که در ادامه به آن می پردازیم.
ه: تاویل و رمز گشایی
یکی از مهمترین اموری که به رمز در کتب مقدسه مربوط می شود، توجه به ظاهر آیات و باطن آن و تاویل یا رمز گشایی رموز مستور در آن است. اهل شریعت به ظاهر آیات دل می بندند و از تفسیر و معنای باطنی آن در گریزند و اهل طریقت و حقیقت از ظاهر در فرارند و به باطن ومعانی موجود در آیات پناه جسته اند. پیش از آنکه به اقوال این اقشار بپردازیم در باره اصطلاح تاویل مختصری می گوییم:
" تاویل در لغت از ریشه اول به معنای بازگشت است و اصطلاحا در ترادف و تا حدودی در تقابل با تفسیر معنا می شود. همچنین با تنزیل نیز به نوعی ربط و تقابل دارد . هفت بار در سوره یوسف به تعبیر خواب معنی شده. در چند مورد هم به معنای سررسید وعده و عاقبت و سر انجام یک امر است و چند مورد هم به معنای کشف معنای باطنی و مرموز به کار رفته " (19)
اما این کلمه در قرآن ۱۷ بار به کار رفته و آن را به خصوص در ارتباط با آیات محکمات و متشابهات به کار می برند:
" هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغا الفتنه وابتغا تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولو الالباب"
او کسی ست که کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است و بخش دیگر متشابهات است ؛اما کج دلان برای فتنه جویی و در طلب تاویل پیگیر متشابهات می شوند حال آنکه تاویل آن را جز خداوند و راسخان در علم -که می گویند به آن ایمان آورده ایم ، همه از پیشگاه خداوند است- نمی دانند ؛ و جزخردمندان کسی پند نمی گیرد. ( سوره آل عمران آیه ۷)
متشابهات همانطور که از لفظش پیداست به معنای شبیه شده به چیزی ست و نمی توان تنها به معنای ظاهری آن دل خوش داشت بلکه معانی و ابعادی بیشتر دارد و می توان آن را رمزی تصور کرد.
اما محکمات آیاتی ست که تنها یک معنی بر حسب ظاهرکلمات دارد.
رمزی بودن در مورد سایرکتب آسمانی از جمله عهد عتیق و عهد جدید یعنی در دیانت یهودی و مسیحی نیز صادق است و تاریخ تفسیر و تاویل در آنها سابقه ای طولانی دارد. تاریخ تفسیر مسیحی از خود انجیل آغاز می شود . بسیاری از تفسیر های اولیه به قصد آن انجام می شد تا ثابت شود ، در عهد عتیق به ظهور عیسی مسیح اشاره شده. مثلا پولس قدیس ( مقتول در ۶۷ م) ابر و صخره را در سفر خروج، مسیح می شمارد. تفسیر روحانی از عهد عتیق مستلزم تمثیلی شمردن روایات آن بود در حالی که روایات عهد جدید را اساسا میشد به خاطر اهمیت تاریخی و لفظی آن مورد مطالعه قرار داد.(۲۰)
"اوریجن مهم ترین مفسر مسیحی در قرن ۲ و ۳ بود . مطالعه دقیق اوریجن از متنهای یونانی و عبری کتاب مقدس بالاخره او را متقاعد کرد که زبان انجیل هرگز قصد انتقال آن معنی ساده و سطحی را که هم خرده گیران مشرک و هم معتقدان ساده و عامی از آن در می یافتند ، نداشته است. اوریجن نوشت : همانطور که انسان مرکب از جسم و نفس و روح است کتاب مقدس نیز چنان است . گر چه مدافعان سر سخت تفسیر لفظی با او به مخالفت بر خاستند . یکی دیگر از این افراد ، توماس آکویناس در اواخر قرن ۱۳ بود . او این سوال را مطرح کرد که " آیا در کتاب مقدس ممکن است یک کلمه چند مفهوم داشته باشد ؟" جواب او به این سوال ، مفهوم لفظی را به عنوان مفهوم ابتدایی و قطعی قلمداد می کند ؛ مفهومی که هر تفسیر روحانی می تواند از آن ناشی شود. زیرا مفهوم لفظی، مفهومی ست که بر طبق آن کلمات بر اشیا دلالت دارند اما مفهومی نیز وجود دارد که بنا بر آن ، این اشیا نیز بر اشیا دیگر دلالت می کنند."(21)
اما در قرآن بیش از کتب پیشین به باطن کلام الهی و معانی ان پرداخته شده و در این مورد دو اختلاف یا مناقشه وجود دارد. اول آنکه کدام آیات را می توان محکمات گرفت و کدام را متشابهات؟
دوم آن که درمورد آیات متشابهاتی که اتفاق نظر است ، تاویل چه کسانی را می توان در این زمینه معتبر دانست؟
پیامبر اکرم در باره وجوه مختلف آیات می فرماید:
ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا "
ان القرآن انزل علی سبعه احرف . لکل آیه منها ظهر و بطن و لکل حرف حد ومطلع "
"ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعه ابطن "(22)
و اما صادق در این مورد می فرمایند:
انه قال کتاب الله علی اربعه اشیا : العباره و الاشاره و اللطایف و الحقایق . فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطایف للاولیا و الحقایق للانبیا"(23)
بنابراین آنچه درآیات مشاهده میشود تاکید بسیاری بر باطن آیات شده که البته عرفا و متصوفه بیش از سایر گروهها و فرق اسلام به آن توجه دارند. مثلا سهروردی می گوید:" قرآن را چنان بخوان که گویی در باره حال و طبع و کار تو نازل شده: اقرا القرآن کانه نزل فی شانک… قرآن آیینه ایست که هر کس به اقتضای حال و شان خویش معنی خاصی از آن در می یابد و یا به عبارت دیگر تصویر خود یا من خویش را در آن می بیند. بنابراین کتاب خدا علاوه بر معنی ظاهری ، دارای معانی باطنی متعددی ست که خواص بر حسب مراتب و مقامات معرفت و سلوک روحانی و به اقتضای حال خویش قادرند آن معانی را در یابند.(۲۴)
در حقیقت کوشش خواننده در پی بردن از ظاهر یک بیان رمزی به باطن آن و کشف معنی مکتوم آن ، در واقع کشف من خویش یا جنبه هایی از آن در آیینه رمز و مثال است . به همین سبب هیچ خواننده ای نباید تصور کند که یافتن وکشف یک معنی باطنی ازاثر ، یک بار و برای همیشه رموز آن را گشوده است و به معنی قطعی و حتمی آن دست یافته. در حقیقت آنچه او در یافته ، تصویر روح و ذهن خود به اقتضای وقت و حال خویش است. این خصیصه، راز همواره زیستن و پویایی رمز است. رمز چو ققنوسی ست که با هر بار مردن و سوختن ققنوس دیگری از میان خاکسترش متولد می شود و نه ابو الهولی که با حل معمای ساده اش نابود گردد و از میان بر خیزد.(۲۵)
در امر مبارک توجه صرف به باطن کلمات الهی و غفلت از ظاهر آیات نیز مردود دانسته شده زیرا که هر دو وجه نشانه و آیه الهیند:
" … چه که صورت کلمات، مخزن حقند و معانی مودعه در آن لالی علمیه سلطان احدیه و ید عصمت الهیه ناس را از اطلاع به آن منع می فرماید و چون اراده الله تعلق گرفت و ید قدرت ختم آن را گشود ، بعد ناس به آن ملتفت می شوند… ." (26)
" فاعلم من اخذ ظاهر و ترک الباطن انه جاهل و من اخذ الباطن و ترک الظاهر انه غافل و من اخذ الباطن بایقاع الظاهر علیه فهو عالم کامل" (27)
بدان که هر کس که ظاهر را برگیرد و باطن را ترک کند ، جاهل است و هر که باطن را بر گیرد و ظاهر را رها کند ، غافل است و هر که باطن را به همراه ظاهر بگیرد اوست عالم کامل.
اما سوال دوم که در آیه ۷ سوره آل عمران به آن پاسخ داده شده ، خود بسیار بحث بر انگیز است چه که مراد از" راسخون فی العلم "که قادر به تاویل کلام الهی هستند ، به درستی روشن نشده و اسباب اختلاف گشته. " علم ظاهر از عالم ملک است و علم باطن از عالم ملکوت . اولی علم دنیاست زیرا که در دنیا به آن محتاج می شود و دومی علم آخرت زیرا که آن توشه آخرت است … از آنجا که لسان ظاهر است پس از ملک است و خزانه علم ظاهر است و قلب خزانه ملکوت است و باب علم باطن است. پس فضل علم باطن بر علم ظاهر مانند فضل ملکوت بر ملک است." (28) بنابراین شرط درک این علوم باطنی و معانی غیبی تنها از راه عقل و علوم اکتسابی نیست بلکه به قلب فارغ و باطن پاک است چنانچه حضرت بها الله فهم آن را به قلوب پاک معلق فرموده اند.
اما بعضی از اهل سنت و بسیاری از علمای شیعه ( از جمله ابو علی طبرسی و ابو الفتوح رازی) بر آنند که هم خداوند و هم راسخون فی العلم ( که در راس آنها رسول اکرم و ائمه اطهار است) معنای آیات متشابهات را می دانند.(۲۹) ولی این تاویل تنها در محدوده ائمه و پیامبر باقی نماند ، بلکه پای علما و فقهای شیعه و سنی هم به میان آمد و حرف ایشان حجت شد و به واسطه تاویلهای متفاوت و ضد و نقیض ، میان مسلمانان اختلاف افتاد و حقیقت معنای آیه ها در غبار غفلت مخفی ماند.
حضرت بها الله در کتاب ایقان راسخون فی العلم را تعریف فرموده اند وکشف رمز نموده اند:
" … و این معلوم است که تاویل کلمات حمامات ازلیه را جز هیاکل ازلیه ادراک ننمایند و نغمات ورقا احدیه را جز سامعه اهل بقا نشنود … مع ذلک تاویل کتاب را از اهل حجاب مستفسر شدند و علم را از منبع او اخذ ننمودند…"(30)
مراد از حمامات ازلیه یا کبوترهای ازلیه و هیاکل ابدیه همان مظاهر ظهور الهیند و مقصود از اهل حجاب علمای دین هستند که بر حسب هوای نفس خود به تفسیر و تاویل این کلمات پرداختند و مردم هم به سبب تقلید و پیروی از ایشان ،از حقیقت محتجب ماندند.
"…فاعلم بان کلمه الله تبارک و تعالی فی الحقیقه الاولیه و الرتبه الاولی تکون جامعه للمعان التی احتجب عن ادراکها اکثر الناس . نشهد بان کلماته تامات و فی کل کلمه منه سترت معانی ما اطلع بها احد الا نفسه و من عنده علم الکتاب…"(31)
بدان که کلمه الهی که- تبارک و بلند مرتبه باد- در حقیقت اولیه و درجه اول دارای معانی ست که بیشتر مردم از درک آن عاجزند. شهادت می دهیم که درهمه این کلمات معانی مستور است که هیچکس جز نفس(خود) اونمی داند و علم کتاب نزد اوست.
اما همانطور که حضرت بهاالله در آثار دیگر تاویل فرموده اند( مثلا در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه)، مراد از نفس را، مظاهر ظهور می گیریم که مظهر کامل صفات و اسما و علم الهی اند.
حتی در احادیث هم ائمه هدی درک آیات متشابهات را به تاویل قائم منوط دانسته اند:
"…و مقصود از امثال این گونه بیانات ، معانی ظاهریه که مردم ادراک می نمایند نبوده و نیست و این است که می فرمایند: " لکل علم سبعون وجها و لیس بین النای الا واحد ا و اذا قام القائم یثبت باقی الوجوه بین الناس " و ایضا قال:" نحن نتکلم بکلمه و نرید منها احدی و سبعین وجها و لنا لکل منها المخرج".. باری ذکر این مراتب برای این است که از بعضی روایات و بیانات که در عالم ملک آثار آن ظاهر نشده ، مضطرب نشوند و حمل بر عدم ادراک خود نمایند نه بر عدم ظهور معانی حدیث ؛ زیرا که نزد آن عباد معلوم نیست که مقصود ائمه دین چه بود چنانچه از حدیث مستفاد می شود.."(32)
مثلا در باره حروف مقطعه قرآن که در معنی آن سخن بسیار رفته ، حضرت بها الله در مقامی آن را رمزی میان عاشق و معشوق و حبیب و محبوب ذکر نموده اند که هیچ کس به آن اطلاع نمی یابد مگر کسانی که خداوند قلوبشان را گنجینه های علم و خزائن حکمتش قرار فرموده.(۳۳)
یا در باره گشوده شدن این رموز مخفی چنین می فرمایند:
"… بان لکل واحد من هذه الحروفات لایات للذینهم یعرفون و فیها رموزات و اشارات و معانی و دلالات لا یعقل حرفا منها الالذینهم کانو فی رضی الله یسلکون و فی رضوان العلم یحبرون و لم یزل کانت اسرارها مکنونه فی کنائز العصمه و مختوما بختام القدره و مقنوعا بقناع العزه ولکن حینئذ فک ختامه علی شانک و ودک…"(34)
برای هر حرفی از این حروفات ، نشانه هاییست برای کسانی که می دانند و در آن رمز ها و اشاره هایی ست که حتی یک حرف آن را کسی درک نمی کند مگر کسانی که در راه رضای الهی سالکند و در بهشت علم شادی می کنند و همیشه این اسرار در گنجینه های عصمت مخفی و به مهر قدرت ، مهر شده و کسی را به او راهی نبوده و به نقاب عزت در پرده قرار داشته ولی امروز به خاطر شان و محبتی که به تو دارم ،مهرش بر داشته شد و راز ها آشکار گشت.
و: امتحان عباد
وقتی سخن از امتحان به میان می آید ، در پس آن انتخاب و غربال و تفکیک به ذهن متبادر می شود و در خود کلمه امتحان ، سختی و رنج و محنت موجود است. بنابراین آنچه بر ممتحن ( امتحان شده) اتفاق می افتد بر او سخت و همراه با درد و مشکلات است. وقتی امتحان به میان می آید، لا جرم محکی در کار است و به واسطه این میزان ، خالص از نا خالص و نیک از بد تفکیک می شود . حال این محک در ارتباط با پیروان ادیان کلمه الهی ست . اگر این غربال ظاهر نشود صحت قول مدعیان بر خودشان نیز ظاهر نشود تا چه رسد بر دیگران. محک یک محک است اما آنان که از آن می گذرند بر اساس صفای قلب و خلوص می گذرند یا می ماند:
"… شریعه معارف الهیه از آن (کتاب الهی) در جریان است و نار حکمت بالغه صمدانیه از آن در فوران. این ناری ست که در یک حین دو اثر از آن ظاهر است؛ در مقبلین حرارت حب احداث نماید و در مبغضین برودت غفلت آورد…"(35)
"… البته این امور حجاب و غمام است از برای آنهایی که قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و به مجرد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس می مانند که دیگر بی سوال و جواب ، حکم بر کفرش می کنند و فتوی بر قتلش می دهند چنانچه دیده اند و شنیده اند… پس باید جهدی نمود تا به اعانت غیبی از این حجبات ظلمای و غمام امتحانات ربانی، از مشاهده آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را به نفس او بشناسیم… ."( 36)
در ادامه بیاناتی از جمال مبارک که در باره رموز کلمات الهی و امتحان عباد است ، ذکر می گردد و علت به وجود آمدن امتحانات در میان مردمان را روشن می فرمایند:
"… و بیاناتی با حجاب و ستر فرموده و می فرمایند تا مغلین آنچه در قلب پنهان نموده اند ظاهر شود و حقایقشان باهر گردد. این است که صادق ابن محمد می فرماید :" والله لیمحصن و الله لیغربلن" این است میزان الهی و محک صمدانی که عباد خود را به آن امتحان می فر ماید و احدی پی به معانی این بیانات نبرد مگر قلوب مطمئنه و نفوس مرضیه و افئده مجرده… ."(37)
"… بسیار تامل باید تا بر اسرار امور غیبی واقف شوید و از طیب معنوی گلستان حقیقی بویی برید و تصدیق نمایید که امتحانات الهیه همیشه در مابین عباد او بوده و خواهد بود تا نور از ظلمت و صدق از کذب و حق از باطل و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و خار از گل ممتاز و معلوم شود. چنان که فرمود: الم احسب الناس ان یترکو ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون… ."(38)
"… و از جمیع این کلمات مرموزه و اشارات ملغزه که از مصادر امریه ظاهر می شود، مقصود امتحان عباد است چنانچه مذکور شد ؛ تا معلوم شود اراضی قلوب جیده منیره از اراضی جرزه فانیه و همیشه این سنت الهی در میان عباد بوده چنانچه در کتب مستور است…"(39)
علل اعراض ناس
علت اعراض عباد را چنان که در کتاب ایقان ذکر شده می توان به دو عامل اساسی تقسیم نمود:۱- توجه به ظاهر آیات ۲- تقلید از علمای دین
توجه به ظاهر آیات
یکی از علل مهم اعراض ناس از مظهر ظهور ، توجه به ظاهر آیات است ؛ یعنی ایشان منتظرند تا آنچه در کتاب آسمانیشان در باره ظهور بعد به رمز و استعاره نگاشته شده به عینه ، ظاهر شود و همین تفکر، ایشان را از موهبت ایمان باز می دارد و در امتحان الهی مردود می نماید.
"… چه که در آن ایام (ظهور مظهر ظهور) ، حق به آنچه خود اراده فرموده ظاهر می شود ، نه به اراده ناس . چنانچه فرموده: افکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون. البته اگر به اوهام ناس در ازمنه خالیه و اعصار ماضیه ظاهر می شدند، احدی آن نفوس مقدسه را انکار نمی نمود . مع آنکه کل در لیالی و ایام به ذکر حق مشغول بودند و در معابد به عبادت قائم . مع ذلک از مطالع آیات ربانیه و مظاهر بینات رحمایه بی نصیب بودند…. "(40)
یا وقتی علت اعراض قوم یهود را به حضرت مسیح ذکر می نمایند، اشاره می کنند:
"… چه قدر از مظاهر قدس احدیه و مطالع نور زلیه که بعد از موسی در ابداع ظاهر شده و هنوز یهود به حجبات نفسیه شیطانیه و ظنونات افکیه نفسانیه محتجب بوده و هستند و منتظرند که هیکل مجعول با علامات مذکوره که خود ادراک نموده اند ، کی ظاهر خواهد شد. این نبود مگر از عدم عرفان یهود ، عبارات مسطوره در تورات را ،که در علائم ظهور بعد نوشته شده ؛ چون به حقیقت آن پی نبردند و به ظاهر هم چنین اموری ظاهرنشد ، لهذا از جمال عیسوی محروم شدند و به لقا الله فائز نگشتند… ."(41)
فی الواقع اگر کلمات الهی تنها معانی ظاهری داشت چه کسی به انکار بر می خواست و میان عاشق و مدعی چگونه می شد جدایی افکند؟ آیا آنچه به راحتی به دست می آید به راحتی از دست نمی رود؟ آیا حقیقتی گرانقدر که توسط پیامبران الهی بیان میشود ، اگر به راحتی و بدون هیچ پیچیدگی بر همه آشکار می شد ، به ثمن بخس فروخته نمیشد؟ به گفته مولانا:
ای گرانجان خوار دیدستی مرا زان که بس ارزان خریدستی مرا
هر که او ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرصی نان دهد
"… و این قدر ادراک ننموده اند که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در عالم ظاهر، ظاهر شود، دیگر که را یارای انکار و اعراض می ماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفصیل می شود ؟ مثلا این عبارات که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر ، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سما ظاهره با ابری نازل می شدند دیگر که را یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و استکبار باشد؟ بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه می کند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول…"(42)
تقلید از علما
علمای ادیان یکی از مهمترین عوامل منع عباد از شریعه الهی بودند . آنان یا نظر به حب ریاست یا از غفلت و جهالت مردم را به اعراض و استکبار دعوت نمودند و مردم هم که زمام اختیار خود را به ایشان سپرده بودند ، از تحقیق و تفکر در کلمات الهی ممنوع شدند و از معرفت الله بازماندند.
"… وعلمای انجیل چون عارف به معانی این بیانات و مقصود مودعه در این کلمات نشدند و به ظاهر آن متمسک شدند لهذا از شریعه فیض محمدیه و از سحاب فضل احمدیه ممنوع گشتند… و جهال آن طایفه هم تمسک به علمای خود جسته ، از زیارت جمال سلطان جلال محروم ماندند زیرا که در ظهور شمس احمدیه چنین علامات که مذکور شد به ظهور نیامد…"(43)
اینان کسانی هستندکه" در ظن و گمان ، ابوابی برای نان یافته اند و در ظهور مظهر علم ، جز انفاق جان چیزی نیافته اند . لهذا البته از این گریزانند و به آن متمسک … ریاست را نهایت وصول به مطلوب دانسته اند و کبر و غرور را غایت بلوغ به محبوب شمرده اند.(۴۴)
والبته تقلید و تعریف و خم و راست شدن مردم در مقابل ایشان بر کبر و غرور و حس قدرت و شوکت دامن می زند و می توان در نهایت گفت که علت عدم درک ناس از رموز الهی خود ایشانند چه که اگر چنین علمای دین را پیروی نمی کردند، آنان نیز دست از ریاست می کشیدند و حجبات قلوبشان دریده می شد.
موخره
مراد از این تحقیق بررسی علل به کارگیری رمز در کتب مقدسه بود و پاسخ به این سوال که چرا به واسطه اسن رموز، راه را بر رهروان حقیقت دشوار می نمایند و بسیاری به واسطه این پیچیدگیها از سبیل حقیقت باز می مانند.
در طی متن ادله ای چند مطرح گردید و شواهد وامثله به خصوص از آثار مبارکه ارائه شد .گرچه دلایل و مثالها حصر در آثار حضرت بهالله نبود ولی بیشتر از آنها بهره برده بود . به محققان عزیز توصیه می شود اگر به این موضوع علاقه مندند ، به بررسی علل برون دینی این پرسش نیز بپردازند تا کاستی های این تحقیق به واسطه سعی ایشان پوشیده شود.
منابعی که بیش از همه در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت شامل: کتاب ایقان،مجموعه الواح چاپ مصر،منتخباتی از آثار حضرت بهاالله ، مائده آسمانی جلد ۴، قرآن کریم، انجیل،رمز و داستانهای رمزی ، می باشد.
در پایان از جناب حسن ممتاز که در تمام مراحل این تحقیق مرا یاری و راهنمایی کرد تشکر می نمایم.
منابع و ماخذ
۱-مجموعه الواح چاپ مصر ص۳۲۶
۲-پور نامداریان، تقی – رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی-انتشارات علمی و فرهنگی –چاپ اول۱۳۶۴ص۱
۳-ایضا ص۵
۴-ایضا ص۶و۷
۵-شمیسا،سیروس-بیان-تهران: فردوس چاپ اول ۱۳۷۹-چاپ نهم۱۳۸۱ ص۱۵۳
۶- منبع شماره ۲ص۲۵
۷- ایضا ص۳۰
۸-ایضا ص ۱۱
۹-ایضا ص۴
۱۰- ایضا ص ۷
۱۱-ایضا ص ۱۱۹
۱۲-ایضا ص۱۷۲
۱۳- مجموعه الواح چاپ مصر ص ۶
۱۴-منبع شماره ۲ ص۱۷۴
۱۵-ایضا ص۴۳-۴۴
۱۶-لوح ابن ذئب –موسسه مطبوعات امری ۱۱۹ بدیع ص ۱۷
۱۷-قرن بدیع –موسسه معارف بهایی-کانادا ۱۴۹ بدیع ص۲۱۹
۱۸-منبع شماره ۲ ص۶۱
۱۹-بها الدین خرمشاهی-تاویل در قرآن- روزنامه جامعه، سال یکم،۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۷، شماره ۶۴
۲۰-منبع شماره ۲ ص ۱۰۲
۲۱-ایضا ص۱۰۱-۱۰۴
۲۲-ایضا ص۹۴
۲۳-ایضا ص۹۳
۲۴-ایضا ص ۹۳
۲۵-ایضا ص ۵۸
۲۶-لوح سلمان، مجموعه الواح چاپ مصر ص۱۲۹
۲۷- ایضا ص۱۱
۲۸- منبع شماره ۲ ص۳۸
۲۹-منبع شماره ۱۹
۳۰- کتاب ایقان ص۱۱
۳۱-مجموعه الواح چاپ مصر ص۱۰
۳۲-کتاب ایقان ص۱۷۰
۳۳- مائده آسمانی جلد ۴ ص ۷۶
۳۴-ایضا ص ۶۸
۳۵- کتاب ایقان ص۱۳۵
۳۶-منتخباتی از آثار حضرت بها الله، لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین-آلمان، نشر اول ۱۴۱ بدیع ،ص۲۷
۳۷-کتاب ایقان ص ۱۶۹
۳۸-ایضا ص ۵
۳۹-ایضا ص۳۲
۴۰- مجموعه الواح چاپ مصر ص ۲۳۶
۴۱-منبع شماره ۳۶ ص۲۲
۴۲-ایقان، ص۵۳
۴۳-ایضا ص ۱۷
۴۴- ایضا ص ۲۰