چند نکتۀ ناگفته دربارۀ موج ِ تازۀ بهائی ستیزی و دستگیری یاران ِ ایران

چند نکتۀ ناگفته دربارۀ موج ِ تازۀ بهائی ستیزی و دستگیری یاران ِ ایران

کاویان صادق زاده میلانی

 

جریان شناسی موج تازۀ بهائی ستیزی در چند ماه اخیر و شدت یافتن آن نیازمند نگاهی دیگر به روند کلان بهائی ستیزی در چند ماه اخیر است.

در شهریور ماه امسال از طریق یکی از مسافران باخبر شدم که در نقاط مختلف ایران بهائیان محلّی را احظار کرده اند و کوشش کرده اند که از آنها تعهد بگیرند که هیچ گونه فعالیت اجتماعی و مشابه به راه نیندازند. فعالیتهای شامل محدودیت عبارت از فعالیتهای علمی (مانند کلاسهای فیزیک و شیمی) و فعالیتهای ورزشی (مثل تورنمنتهای والیبال و پینگ پونگ) و هر کلاسی که جنبۀ بیرونی و تماس با جامعۀ غیر بهائی ایرانی را داشته باشد. این مورد آخر شامل کلاسهای اخلاق، عرفان، مجامع ادبی و دوره های مطالعه را داشته باشد. البته چین تعهدی را هیچ بهائی نمی تواند بدهد و اگر هم کسی چنین تعهدی را داد این تعهد اساسا قابل اجرا نیست. از همان هنگام نیز موج تازۀ بهائی ستیزی و خشونت فزاینده علیه بهائیان آغاز شد.

حال خبرگزاری قدس اعلام می کند که مسئولان جامعۀ بهائی به اتهام دست داشتن در انفجار شیراز بازداشت شده اند.

http://www.qodsdaily.com/news/daily/818.html

دروغ بودن و ساختگی بودن این کاملا پیداست چه که یکی از اعضای مسئول جامعه بهائی خانم مهوش ثابت از اسفند ماه پارسال ۱۳۸۶ و دو ماه پیش از وقوع واقعه شیراز در بازداشت انفرادی و بدون ملاقات به سر می برند. محفل های ملی بهائیان که در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۱ و پیرو آن بازداشت و اعدام شده اند نیز لابد به گناه زمینه چینی انفخار شیراز بازداشت و اعدام شدند! در ضمن ماموران اطلاعاتی و امنیتی زحمت بکشند و نشان بدهند که در کدام برهۀ تاریخی بهائیان هدفهای خود را با خشونت پیگیری کرده اند؟ اجازه بدهید مطلب را با ذکر مثالی روشن کنم. پدر نویسندۀ این یادداشت، دکتر کامبیز صادق زاده میلانی به وسیلۀ عوامل بهائی ستیز نظام به همراه اعضاء دیگر محفل ملی بهائیان ایران ربوده و به قتل رسید. نظام اسلامی هم خوب می داند که نه بنده و نه سایرینی چون من که به دلیل ستم گری و بیداد و دگر اندیش آزاری جمهوری اسلامی آسیب دیده ایم علیه جموری اسلامی و مسئولان آن دشمنی و غرضی نداریم. البته که خدمت به ایران و ایرانیان در راس مسئولیتهای بهائیان قرار دارد و ما همه خود را خدمتگزار ایران می دانیم ولی علیه بیدادگران خشونت و مقابل به مثل نمی کنیم. حال ادعا شده است که انگیزه و مبنای نسبت علیه یاران ایران مسالۀ سی دی های ضد بهائی توزیع شده است. البته که سی دی های بچه گانۀ رهپویان یک نفر بهائی را هم مسلمان نکرده و نمی کند و اگر هم شخصی بهائی مسلمان بشود آزاد است و مساله ای هم نیست. ایرانیان نیز دیروز به دنیا نیامدهاند و می دانند که بهائیان علیه مخالفانشان خشونت و ترور و بمب گزاری نمی کنند. باید دنبال انگیزۀ بهائی ستیزی و موج تازۀ آن بود. جریان شناسی موج تازۀ خشونت را باید در جای دیگر یافت.

دین بهائی مانند ادیان دیگر فرد انسان را مخاطب اصلی پیام خود می داند. ولی نباید از نظر دور داشت که دین بهائی اساسا دینی است که برای بهبود و پیشرفت فضای اجتماعی متبلور می شود و با پر رنگ کردن و بارور کردن زندگی انسانها رسالت خود را ایفا می کند. اگر مسیحیت دینی است که رهبانیت را تجویز می کند و اگر بنا بر حدیث نبوی رهبانیت امت اسلام همانا جهاد است، هریک از این دو نهاد بالا در عصر امروز منقضی شده اند. در آئین بهائی حضور اجتماعی و تبدیل دین از دینی درون کلیسایی و یا درون مسجدی به عنصری پویا و فعال که در جهت بهبود اجتماع قدم بر می دارد تبدیل شده است. خلع این رسالت مهم و کلیدی از جامعۀ بهائی ممکن نیست.

تاریخ نشان می دهد که مردم متعصب و نادان و دولتهای ستمگر و جاهل و جزمی در برابر این آئین دوام نیاورده اند و یا از بین رفته اند یا از درون متحول شده اند و خود را با آئین بهائی منطبق ساخته اند. نمونۀ ساده و بارز آن نظام آپارتاید آفریقای جنوبی بود. بهائیان تنها گروهی از شهروندان آفریقای جنوبی بودند که در برابر آپارتاید سر خم نکردند و در حالی که مسلمین شیعه و سنی دستور نظام را پیاده می کردند و جلسات مسلمین و مسیحیان سفید و سیاه جدا بود بهائیان هرگز چنین نکردند و حتا برای نشان دادن منحط بودن نظام آپارتاید در حالی که خطر جانی و حذف فیزیکی برای بهائیان زیاد بود به روش خود ادامه دادند و بهائیان بومی و سیاه را به ریاست محفلها انتخاب کردند. حال از نظام آپارتاید نشانی نیست ولی ایده های برادری و برابری اجتماعی و اندیشه توسعه و عدالت پروری دین بهائی در بین مردم سیاه رواج و رونق بیشتری یافته است. در چنین شرایطی است که بهائیان آفریقای جنوبی با ارائه کلاسهای روحی، جلسات دعا و مناجات و تربیت کودکان به رسالت اجتماعی خود ادامه می دهد و جامعه ای تازه را با زیربنایی اساسی بار می آورد.

وضع ایران امروز نیز همانگونه است. از نقطه نظر تمام شاخصهای اجتماعی سیاستگزاریهای نظام بر مبنای خشونت علیه مردم و سرکوب هر گونه تحول و اندیشه تازه است. دانشجویان، کارگران، کشاورزان، زنان، گروهای مذهبی مسلمان و غیر مسلمان، گروههای قومی، همه و همه در تحت فشار فیزیکی شدید و در تنگنای حذف هستند. مقابله با تعصب کورکورانه رسمی ایران و خشونت نهادینه و سیستماتیک علیه مردم از جمله معضلاتی هستند که نیاز به روشنگری و بهره گیری از آموزه های بهائی دارد. در چنین فضایی کار جامعۀ بهائی تعطیل بردار نیست. جامعۀ بهائی نشان داده است که چه در ایران و چه در آفریقای جنوبی با ورود به گفتمانهای اجتماعی روز توانسته است تاثیر مثبنی بر جامعه بگذارد.

آنچه بهائیان به آن مشغولند نوعی نبرد نامتقارن است. البته نه آن نوعی که به ناهنجاری جامعه و خونریزی بینجامد. بهائیان خشونت را با محبت پاسخ می دهند. اخراج دانشجویان از دانشگاهها را با تاسیس دانشگاه پاسخ می دهند. اذیت و آزار دانش آموزان را با راه اندازی کلاسهای موسیقی، هنر و نقاشی پاسخ می دهند. واکنش آنها به افزایش فقر و اعتیاد و فحشا در اثر سیاستهای نادرست کنونی نظام ایران ارائه راهکارهایی مثبت، ارائه نظریه های مناسب برای توسعه و مبارزه با معضلات اجتماعی است. ارائه چنین راهکارهایی مناسب با عصر و زمان و منسجم کننده و همگرا سازی جامعۀ ایرانی در درون و برون مرزهاست.

حضرت بهاءالله در لوحی می فرمایند که «امروز را نگران باشید» و بهائیان نیز نگران امروز ایران هستند و رسالت تاریخی آنان رساندن آموزه ها و تعالیم چون پادزهری در گفتمانهای اجتماعی ایران است. دستگیری اخیر یاران ایران و خشونت علیه بهائیان تلاش قدرت برای سرنگون کردن این جریان است. البته این نگرانی برای ایران و گفتمانها و تلاش ناشی از آن تعطیل بردار نیست.        

 

 

 

 

 

    

Comments are closed.