کوشا
سایت بهائی پژوهی و حقیقت زدائی
چندی پیش بطور اتفاقی از سایت بهائی پژوهی دیدن کردم و مطلبی را در معرفی سایت بدین مضمون خواندم که این سایت بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی در مورد آئین بهائی برای تمام اقشار مردم از محصل و دانشجوو محققین است و در گوشه دیگر کتابهای تازه رسیده از دیانت بهائی را در معرض دید قرار داده بود برایم عجیب بود چطور می توان این مطلب را باور کرد در ایران اگر کلمه بهائی را بر زبان اوری بعنوان تبلیغ کردن شما را می گیرند و مجازات می کنند ولی سایتی به این عظمت راه انداخته باشند که دین بهائی را معرفی کنند مأموران دولتی وقتی به منازل بهائیان هجوم می آورند اولین محلی که مورد بررسی قرار می گیرد کتابخانه منزل است و در صورت یافتن کتابهای بهائی آنها را مصادره کرده به عنوان مدارک جرم با خود می برند و یا اگر در مغازه های تکثیر و کپی آثار بهائی را ببینند آنها را جمع کرده و مغازه را پلمپ می کنند و مدیر مغازه را به دادگاه می کشند ولی حالا در چنین سایتی به معرفی آئین بهائی و آثار آن پرداخته اند باورش بسیار سخت بود ولی با دیدن عکس کتابها در این سایت با خود گفتم مثل اینکه حقیقت دارد به کتابخانه سایت مراجعه کرده روی یکی از کتابها کلیک کردم و خواستم که آنرا مورد بررسی قرار دهم ولی در صفحه مانیتور این اطلاعیه ظاهر شد :
مشترک گرامی دسترسی به این سایت ممنوع می باشد روی کتاب دیگر کلیک کردم و دوباره این اطلاعیه ظاهر شد و با خود گفتم این هم بزرگترین سایت اطلاع رسانی درباره دیانت بهائی که این گونه می خواهد اطلاع رسانی کند به بررسی مقالات این سایت پرداخته و مقاله نگاهی به کتاب اقدس که توسط سردبیر سایت به تاریخ ۲۴/۱۱/۸۶ نوشته شده بود نظرم را جلب کرد و بخواندن آن مشغول شدم ایشان بعد از نقل اولین آیه این سفر مبین نوشته بودند مفهوم اولین عبارت کتاب مقدس بهائیان ( کتاب اقدس ) این است همه گمراهند جز بهائیان ، بهاءالله در عبارت اول کتاب مدعی است که هر کس مرا نشناسد از اهل ضلالت محسوب می شود حتی اگر همه کارهای خوب جهان بدست او صادر شده باشد لذا پیام اقدس به همه شش میلیارد انسان روی زمین همه نیکوکاران و مخترعان و دانشمندان غیر بهائی این است که شما گمراهید و همه کارهای خوبتان هم باطل است چون مرا نشناخته اید سردبیر محترم در ادامه مقاله اش می نویسد اولین وظیفه هر کس شناخت رسول است ( رسول از سوی چه کسی ) و شناخت رسول مهمتر از شناخت خود خداست چون اولین واجب شناخت خدا نیست بلکه شناخت رسول است معلوم نیست وقتی هنوز خود خدا را نشناخته اند چطور رسول او را می توانند بشناسند . و بطور خلاصه ایشان نوشته اند :
۱- اولین واجب چیست شناخت من
۲- ملاک هدایت و ضلالت من
۳- انحصار خیر در من
۴- ویژگی مشرق وحی یعنی من
۵- ابعاد عرفان من
وادامه می دهند . بنازم انحصار طلبی را که از این بالاتر نمی شود .
بعد از مطالعه مقاله متوجه شدم که مقاله های این سایت مانند معرفی کتابهایش دروغین بوده و تعمداً حقایق را تحریف کرده و مطالب نادرستی را به خوانندگانش القا می کند پس بی علت نبوده که چنین سایتی را براه انداخته اند هدف آنان این بوده که از توجه ایرانیان و مسلمانان به دیانت بهائی بکاهند و مانع رشد و بالندگی آنان شوند و بقول قدما سلام لرد بی طمع نیست.
سردبیر سایت در این مقاله مرتکب چندین اشتباه فاحش شده و با توهمات خود قلب حقایق نموده و آنها را وارونه جلوه داده است.
۱- مشرق وحی و الهام
سردبیر سایت کلمه مشرق وحی و مطلع الهام را به من ترجمه کرده و نتیجه گرفته که اولین فریضه هر انسانی شناخت من ( فرد عادی ) است و بر پایه این توهم دیوار حقیقت زدائی اش بنا نهاده است مشرق وحی یعنی محل طلوع وحی الهی یعنی جائیکه وحی خداوند از آنجا طلوع می کند و این اصطلاحی است که در دیانت بهائی برای تمامی پیامبران و انبیای الهی اطلاق شده و بهائیان آنان را مشرق وحی و مطلع الهام می دانند که خداوند از طریق آنان با مخلوقاتش ارتباط برقرار می کند از حضرت آدم گرفته تا حضرت بهاء الله همه آنان مشرق وحی الهی هستند یعنی حضرت محمد مشرق وحی الهی هست حضرت عیسی مشرق وحی الهی هست حضرت موسی مشرق وحی الهی هست حضرت بهاء الله مشرق وحی الهی هست پس این اصطلاح عام بوده که به همه انبیاء و مرسلین نه افراد عادی اطلاق شده است ولی سردبیر محترم آنرا به من یعنی یک فرد عادی ترجمه کرده است حضرت بهاءالله در آیه اول کتاب اقدس فرمو ده اند که اولین وظیفه انسانها این است که خداوند را بشناسند ولی چون شناخت خداوند برای انسان ناقص میسر نیست لذا خداوند مشرق وحی خود را به نیابه ازجانب خود در عالم ظاهر فرموده تا انسانها این حقیقت الهی را بشناسند که این شناسایی به خداوند راجع می شود و غیر از این راهی بسوی خداوند نیست و هر راهی انتخاب شود به شرک وضلالت می انجامد چنانکه در اثری چنین فرموده اند: « اصل کل العلوم هو عرفان الله جل جلاله و هذا لن یحقق الا بعرفان مظهر نفسه » ( مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص ۳۶ )
و نیز ، معرفت سلطان قدم حاصل نشود مگر به معرفت اسم اعظم ( اشراقات ص ۲۰۱ )
و حضرت باب اعظم نیز فرموده اند : «بدانکه معرفت الله در این عالم ظاهر نمی گردد الا به معرفت مظهر حقیقت» .( دلائل سبعه ص ۶۵ )
اگر سر دبیر محترم سایت بهائی پژوهی بااین اصل موافق نیست و اینراصحیح نم داند باید در این مورد بحث کند نه اینکه عمداً مشرق وحی و مطلع الهام را به من یعنی یک فرد انسان عادی ترجمه نماید و این عملی است خلاف امانت داری و صداقت گوئی بخصوص برای کسی که ادعای روشنگری دارد . در توصیف مشرق وحی در آثار بهائی چنین آمده است .
محض جود و فضل در عهد و عصر آفتاب عنایت خود را ازمشرق جود و کرم بر همه اشیاء مستشرق فرموده و آنجمال عز احدیه را از مابین بریه خود منتخب نمود و بخلعت تخصیص مخصوص فرموده لاجل رسالت تا هدایت فرماید تمام موجودات را بسلاسل کوثر بی زوال و تسنیم قدس بیمثال ( لوح حمد مقدس ).. از این کلمات و اشارات معلوم و ثابت شد که لابد در عالم ملک و ملکوت باید کینونت و حقیقتی ظاهر گردد که واسطه فیض کلیه مظهر اسم الوهیت و ربوبیت باشد تا جمیع ناس در ظل تربیت آن آفتاب حقیقت تربیت گردند … اینست که در جمیع اعهاد و ازمان انبیاء و اولیاء با قوت ربانی و قدرت صمدانی در میان ناس ظاهر گشته .
( مجموعه الواح چاپ مصر ص ۳۴۱ )
پس واضح شد که مراد از مشرق وحی و مطلع الهام پیامبران الهی هستند که همه باید به آنان ایمان بیاورند نه یک فرد عادی انسانی که سر دبیر سایت سعی کرده اینرا به ذهن خوانندگان القا کند .
۲- مسئله هدایت و ضلالت
سردبیر محترم سایت بهائی پژوهی نوشته که : مفهوم اولین عبارت کتاب مقدس بهائیان این است که همه گمراهند جز بهائیان و هر کس که بهاء الله را نشناسد از اهل ضلال محسوب می شود پیام اقدس به همه شش میلیارد انسان روی زمین همه نیکوکاران و مخترعان و دانشمندان غیر بهائی این است که شما گمراهید و همه کارهای خوبتان هم باطل است البته سردبیر محترم سایت بهائی پژوهی یادش رفته وقتیکه سر نماز آیه اهدنا الصرط المستقیم را بر زبان می راند اگر و لاالضالین را کش ندهد و بلهجه غلیظ عربی آنرا ادا نکنند نمازش باطل می شود راستی و لاالضالین چه کسانی هستند آیا آنان اهل ادیان گذشته همانطور که جناب سر دبیر شمارش کرده مسیحیان ، یهودیان – زردشتیان و سایر نیکوکاران – مخترعان – دانشمندان غیر مسلمان نمی دانندآیا و لاالضالین را به سایر فرق اسلامی جز شیعه اطلاق نمی کنند آیا جناب سر دبیر فرقه شیعه را ناجی و سایر فرق اسلامی را هالک نمی دانند و آیه مبارکه « الله ربکم الحق فماذا بعد الحق الاالضلال » (سوره ۱۰ آیه ۳۲=۳۲/۱۰ ) راندیده اند که جز خدا بقیه اهل ضلال هستند و یاآیه مبارکه« لقد کنتم و آباوکم فی ضلال مبین (۵۴/۲۱ )که خطاب به قوم حظرت ابراهیم است که به او مومن نشده اندویا ایه الذین لا یومنون بالاخره فی العذاب و الضلال البعید(۸/۳۴) و آیه « و من لا یجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض و لیس له من دونه اولیاء اولئک فی ضلال مبین» (۳۲/۴۶ )
یعنی کسی که داعی الی الله را اجابت نکند در ضلال مبین است براستی این آیه با آیه کتاب مقدس اقدس چه تفاوتی دارد اینجا داعی الله گفته شده و در کتاب مبارک اقدس مشرق وحی آمده و هر دو فرموده اند که هر کس مشرق وحی یا داعی الله را اجابت نکند در ضلالت هست و نیز آیه « و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر فقد ضل ضلالاً بعیدا »(۱۳۶/۴) یعنی کسانیکه به خداوند و رسول او عصیان کنند در ضلالت آشکاری هستند . آیا بهتر نبود که جناب سر دبیر بجای ایراد گرفتن ازآیه کتاب اقدس جواب این ۵ میلیارد نفوس غیر مسلمان را که همه عالم و دانشمند و نیکوکار هم هستند بدهند که بفرموده قرآن کریم همه اهل ضلال و اهل جهنم میباشند البته آیات مربوط به جهنم بجای خودکه قرآن کریم به غیر مؤمنان یعنی غیر مسلمین وعده دخول بان داده است مثل «ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا(۱۴۰/۴)یعنی خداوند منافقین و کافران را جمیعاً به جهنم خواهد فرستادو یا ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها(۶/۹۶)یعنی آنانکه از اهل کتاب و مشرکان بودند ولی به حضرت محمد ایمان نیاوردند و کافر شدند در آتش جهنم الی الابد خواهد ماند.علاوه براین در ایه کتاب اقدس صحبت از بهائی و یاغیربهائی نشده بلکه از یک اصل مهم یعنی عرفان صحبت شده است که بر هر انسانی واجب است که قبل از هر عملی نسبت بان شناخت داشته باشدواین همان اصلی است که ایه شریفه قران کریم فرموده هر کسی غیر از اسلام دینی انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد واودر اخرت از زیانکاران است (ال عمران ایه۸۵)
۳- ایشان نوشته اند اگر کسی بهاء الله را شناخت به همه خیرها دست یافته است یعنی ایمان به بهاء الله شرط کافی رستگاری است البته این هم انحرافی دیگر از واقعیت و حقیقت زدائی سایت بهائی پژوهی و سر دبیر آن است چه که در آیه دوم حضرت بهاءالله بیان فرموده اند که ( اذا فزتم بهذا المقام الاسنی و الافق الاعلی « عرفان پیامبر » ینبغی لکل نفس ان یتبع ما امر به من لدی المقصود لانهما معا لایقبل احدهما دون الآخر هذا ما حکم به مطلع الالهام ) یعنی بعد از عرفان مشرق وحی و مطلع امرالهی بر هر نفسی سزاوار است که احکام الهی را که خداوند بیان فرموده پیروی کند زیرا این دو یعنی عرفان و عمل با هم هستند یکی بدون دیگری مورد قبول نیست و این است آنچه که مطلع الهام ( پیامبر ) به آن امر فرموده است ملاحظه می کنید که عرفان صرف به تنهائی کافی نیست یعنی اگر کسی به حضرت بهاء الله و یا هر پیامبر دیگری هم ایمان بیاورد مورد قبول حق قرار نمی گیرد مگر آنکه به اجرای احکام الهی اقدام کند چنانکه در ادامه مطلب باز حضرت بهاء الله بیان فرموده اند کسانیکه عمل به احکام الهی نمی کنند آنان نیز اهل ضلال هستند ( ان الذین نکثوا عهد الله فی اوامره و نکثوا علی اعقابهم اولئک اهل الضلال لدی الغنی المتعال )
و حضرت عبدالبهاء فرموده اند : در این دور مبارک … ایمان عبارت از اقرار بوحدانیت الهیه نه بلکه قیام بجمیع شئون و کمالات ، ایمان است.
( گنجینه حدود و احکام ص ۹ ) اگر کسی در اسلام شهادتین یعنی لا اله الا الله و محمداً رسول الله را بر زبان اورد از مؤمنین محسوب می شود ولی در دیانت بهائی این شهادتین شرط لازم است ولی کافی نیست اگر ایمانش با عمل به احکام الهی توأم گردد آن فرد در جرگه اهل ایمان داخل می شودو مورد نظر خداوند قرار میگیرد
۴- ایشان نوشته اند که اعمال نیک غیر بهائیان باطل است چون مؤمن به بهاء الله نیستند . ولی حضرت شوقی ولی محبوب امر بهائی فرموده اند حسن نیت و صفای قلب و راستی وصداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حق محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد از قوه دافعه تأئید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب این عالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر و نتائج کلیه محروم . … هنر و همت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیز ادنی محدود و فانی .(کتاب گنجینه حدود و احکام ص ۹ ) وحضرت عبدالبهاء نیز فرموده اند مراد اینست که اساس ما عرفان حق است و اعمال فرع با وجود این البته در میان نیکوکار و گنه کار و بد کردار از محتجبین فرق است زیرا محتجب گنه کار بدخو و بد رفتار محروم از فضل و موهبت پروردگار ( مفاوضات ص ۱۸۰ )
اگر ایمان را به یک درخت تنومند تشبیه کنیم میوه های شیرین این درخت اعمال و کردار پسندیده خواهد بود مؤمن بی عمل مانند درخت بی ثمر است که بفرموده حضرت مسیح درخت بی ثمر لایق آتش است و غیر مؤمن با عمل مانند درخت ضعیفی است که دارای میوه های خوشگوار است ولی نمی تواند آنها را نگهداری کند و آنها بر زمین می ریزند افراد خیرخواه زیاد هستند ولی وقتی که منافع آنها بخطر می افتد چون ایمان به عمل خود ندارند از عمل نیک باز می مانند لذا تا زمانیکه منافع آنان تأمین می شود نیکوکار هستند پس واضح و مبرهن گردید که طبق تعالیم بهائی اعمال خیر غیر مؤمنین نیز می تواند مورد قبول حق قرار گیرد و بزعم نظریه جناب سر دبیر سایت بهائی پژوهی باطل نشوند.
۵- شناخت خداوند قبل از پیامبر
ایشان نوشته اند ( معلوم نیست وقتیکه هنوز خود خدا را نشناخته اند چطور رسول او را می توانند بشناسند )
سر دبیر محترم اعتقاد دارند که اول باید خدا را شناخت و بعد به رسول او ایمان آورد که نه با تاریخ ادیان مطابقت دارد و نه با قرآن کریم و آثار اسلامی هم خوانی دارد اگر مردم می توانستند خداوند را بشناسند چه احتیاجی به پیامبر بود به اعتقاد سردبیر یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر برای چه کاری ظاهر شده بودند آیا آنها می خواستند به مردم فقط امر و نهی کنند و یا آن را به راه راست یعنی خداشناسی دعوت کنند وقتیکه قرآن می فرماید آمنوا به که ایمان بیاورند اگر مردم می توانستند خداشناس باشند آیه« ادع الی سبیل ربک » را چگونه باید معنی کرد که خداوند به حضرت محمد مأموریت داده که اعراب را بسوی خدا دعوت کند اگر مردم می توانستند خداشناس باشند چرا قرآن فرموده که هر کس از پیامبر اطاعت کند از خدا اطاعت کرده « من یطع الرسول فقد اطاع الله» و چرا امام جعفر صادق فرموده که خداوند عمل بندگان را جز به معرفت ما قبول نمی کند « لایقبل الله من العباد عملاً الا بمعرفتنا » ( اصول کافی باب نوادر حدیث ۴ ) و نیز کلام آنحضرت که فرموده به عبادت ما خداوند عبادت کرده می شود اگر ما نبودیم خداوند عبادت کرده نمی شد « بعبادتنا عبدالله و لا نحن ما عبدالله» (کافی باب نوادر) و براستی کلام حضرت بهاء الله با این بیان حضرت صادق چه تفاوتی دارد که فرموده « بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحد الله» ( کافی باب نوادر ) یعنی خداوند بوسیله ما عبادت کرده می شود و بوسیله ما شناخته می شود و بوسیله ما توحید می شود ملاحظه می فرمائید که امام فرموده خداوند بوسیله ما شناخته می شود ولی سردبیر محترم فرموده ما خودمان شخصاً می توانیم خدا را بشناسیم و احتیاجی به پیامبر و امام نداریم تا خدا را به ما بشناسانند.
باعتقاد بهائی انسان می تواند خدا را بشناسد وقتیکه باو احاطه داشته باشد در حالیکه کسی به خداوند احاطه ندارد .
باعتقاد بهائی انسان می تواند خدا را بشناسد که مافوق خداوند باشد در حالیکه این کفریست صراح در این صورت انسان خدا می شود و خدا استغفرالله خلق می گردد باعتقاد بهائی انسان می تواند خدا را بشناسد اگر خداوند مشابهتی و یا ارتباطی با خلق خود داشته باشد در حالیکه خداوند نه مشابهتی دارد و نه ارتباطی با خلق خود و مقدس از تمامی تصورات واوهام بشری است لذا نمی توان خدا را شناخت مگر توسط پیامبران که خداوند آنان را برای شناسائی خود منتخب فرموده و غیر از این هیچ راهی بسوی خداوند نیست و هر راهی انتخاب شود به شرک خواهد انجامید چنانچه در ابتدای خلقت خداوند به ملائکه امر فرمود که ادم را سجده کنند که این سجده به خداوند راجع شد زیرا خداوند دوست داشت که از طریق ادم سجده شودوبدون واسطه نمی شد خدا را سجده کردولی چون شیطان می خواست خدا را بدون واسطه سجده کند لذا مشرک شده از درگاه خداوند رانده شد
حضرت باب فرموده اند : « کافر است نفسی که ادعای معرفت کنه او را نموده لاجل آن ممکن نیست شناختن او از برای خلق» ( صحیفه عدلیه ص ۱ ) و ذات معروف نزد احدی نیست زیرا که معرفت فرع وجود و اقتران است و ماسوی آن وجودی در رتبه آن ندارد چه حد آنکه باقتران محتاج شوند و احدی نشناخته است خداوند را غیر از ذات مقدس او و هر کس ادعای معرفت او را نماید کافر است بشهادت نفس خودش که ممکن و حادث است ( صحیفه عدلیه ص ۱۵ ) و حضرت بهاء الله نیز فرموده اند : «من یدعی عرفانه هو من اجهل الناس» ( آثار قلم اعلی جلد ۴ ص ۲۹۰ ) وصول بغیب لایدرک بالبدیهه محال و ممتنع بوده ( مجموعه الواح چاپ مصر ص ۳۱۲ ) اگر کسی ادعای عرفان غیب من حیث هو غیب نماید کاذب بوده و خواهد بود و آن جمال قدم اعظم از آن است که بدون خود معروف گردد و عالی تر از آن است که بدون ذات مقدس خود موصوف شود .( آثار قلم اعلی جلد ۶ ص ۲۹ ) پس عرفان ذات حق ممتنع و محال است مگر آنکه بواسطه ای بتوان آن غیب منیع را شناخت و او همانا مظاهرامر و یا مشارق وحی هستند چنانچه حضرت بهاءالله فرموده اند.عرفان حاصل نشود الا بمشارق وحی و مطالع الهام و مصادر امر ( اشراقات ص ۲۹۳ )
خلاصه کلام آنکه طبق آیه اول کتاب مستطاب اقدس عرفان به تنهائی انسان را نجات نمی دهدو اعمال نیز بدون عرفان نجات بخش نیست و باعث فوز و فلاح نمی شود بلکه هر دو باید با هم باشند تا فوز و فلاح رخ بگشاید عارف بی عمل و عامل بی عرفان در درگاه عظمت حق غیر مقبول است لذا سعادت انسان در این است که اول باید پیامبر وقت یعنی مشرق وحی و مطلع الهام را بشناسد بعد از احکام او پیروی کند تا بتواند برای بشریت مفید واقع شود سردبیر محترم سایت بهائی پژوهی اگر از درک این حقایق که در متون آثار اسلامی و بهائی مندرج است عاجز بوده لااقل می توانست به کتاب مبارک مفاوضات به بخشی که در تشریح این آیه آمده مراجعه نماید و یا به مقدمه کتاب گنجینه حدود و احکام بهائی نگاهی بیندازد تا اصل مطلب را بدست آرد و نیازی نبوده که شخصاً با توهمات و تصورات واهی خود اوراقی را سیاه کند و بخواهد جوانان ومحققین را از جاده حقیقت منحرف سازد و خود را مصداق این آیه قرآن گرداند « یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق و انتم تعلمون » . انتهی