احمد زیدآبادی و مسئله بهائیان

احمد زیدآبادی و مسئله بهائیان

"این حزب از خلیج اسماء گذشته‌اند و بر شاطی بحر انقطاع خرگاه برافراشته‌اند"

                                                                             حضرت بهاءالله

 به تازگی در مجله اینترنی روزآنلاین مقاله ای تحت عنوان " مسئله بهائیان " نوشته احمد زیدآبادی منتشر شد که – علیرغم برخی کاستیها- نقطه عطفی بود در بین مقالاتی که قلم بدستان و روزنامه نگاران ساکن ایران در مورد دیانت بهائی و جامعه بهائی ایران می نگارند.  اگر نگویم تمامی، به جرأت میتوان گفت اغلب مقالات نوشته شده توسط نویسندگانی که از حسن همجواری با اولیای امور در ایران محروم نیستند و هر لحظه ممکن است در کمند بلا افتند، مقالاتی است آکنده از اتهامات بی سر و ته و سعی در بهائی جازدن افراد بیربطی به جامعه بهائی ایران از امیر عباس هویدا گرفته تا سعید امامی!(۱)  در این میان از مقاله آقای زیدآبادی چنین مستقاد میشود که سعی ایشان بر این است که با ارائه پیشنهاداتی راهی برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق شهروندی بهائیان پیدا شود. بر کسی پوشیده نیست که اجازه تبلیغ و سخن گفتن درباره تعالیم دیانت بهائی در ایران برای بهائیان موجود نیست، و راههای مجازی هم با فیلترینگ و هزار جور کلک دیکر بسته شده است وحتی علاوه براینها تلاش گسترده ای هم صورت میگیرد که اطلاعات نادرستی در مورد آئین بهائی گسترش یابد. این قضیه سبب گردیده است که مقاله "مسئله بهائیان"  هم عاری از نقص نباشد. با اجازه از محضر جناب زیدآبادی ، نکاتی چند بجهت اطلاع به عرض می رسانم.

هر چند در این مقاله اظهار می دارید که آشنائی چندانی با دیانت بهائی ندارید  و قادر به داوری در مورد صحت و سقم بسیاری از مسائل مربوط به دیانت بهائی نیستید، ولی در متن مقاله تان موارد متعددی به چشم میخورد، که با آنکه بر افواهی بودن آنها صحه میگذارید، همگی چهره ای منفی از بهائیان ترسیم مینمایند.  به این دلیل که هیچ نکته مثبتی در مورد بهائیان از کلامتان مستفاد نمی شود، این باور در بنده تقویت شد که تا کنون فقط با نوشته جات مخالفان و معاندان دیانت بهائی سر و کار داشته اید(۲). در شان قلم بدستی توانا و فردی کوشا در خدمت به ایران و آگاه نمودن ایرانیان مثل شما نیست که به ذکر شایعات افواهی و اتهامات غرض ورزان بسنده کنید و آنها را در سنجش عقاید بهائیان مکفی بدانید. اگر زحمت جستجو را بر خود هموار نمائید، تردیدی ندارم که پوچی بسیاری از این شایعات بر شما آشکار میگردد، و شما را در – خواسته و یا ناخواسته-  دامن زدن به اتّهامات علیه بهائیان قدری مردّد می سازد.  

درآغاز ، میخواهم به مطلبی در مقاله تان اشاره کنم که ناگفته های فراوان در مورد دشواریهای پرداختن به دیانت بهائی در خود داشت: "از این رو، در ایران اگر کسی در هر زمینه‌ای به حقوق بهائیان اشاره کند، ممکن است علاوه بر تهدیدهای ‏حکومتی با غضب فقیهان و حتی اتهام گرایش به بهائی‌گری روبرو شود و این چیزی نیست که کسی در پی آن ‏باشد.‏" مفهومی که بنده از این جمله مستفاد می کنم- که امیدوارم اشتباه باشد- این است در این زمانه اصلاً کسی دنبال حق و حقیقت نیست. بر طریق قولوا الحق ولو ‏علی انفسکم سالک شدن و تا سر جان بر عقیده ایستادن و در راه عقیده جان باختن کار "کسی" نیست، الا همان بهائیان که حضرت بهاءالله در حق ایشان می فرمایند: "ایشان صد هزار جان رایگان نثار نمایند و بما اراده الاعدا تکلم ننمایند باراده الله متمسکند و از ما عند القوم فارغ و آزاد". هر چند که این عبارت مذکور از مقاله شما ممکن است اینگونه تعبیر شود که مضامینی چون حقیقت جوئی و دگر اندیشی در این زمانه واژگانی مسخ شده و رنگ باخته اند، ولی یقین دارم "کسان" بسیاری خلاف این عمل خواهند نمود و بهائیان ستمدیده ایران از حمایت فکری و قلمی آزاداندیشان کشورشان بهره مند خواهند گشت، که شاید این حمایات تسلی بخش آلام وارده بر ایشان گردد.   

الف) مسئله ای بسیار بغرنج:  داستانهای فراوان پیرامون بهائیان

یکی از دو مسئله ای که آنها را بسیار بغرنج خوانده اید که گوئی نمی شود به هیچ طریق  به صحت و سقم آنها پی برد این است که:" مساله دوم هم این است که از زمان شکل گیری بهائی‌گری، داستان های فراوانی در مورد آیین فکری و ارتباط‌ ‏های خارجی آنها مطرح بوده و روز به روز هم بر دامنه آن افزوده شده است.‏

نکته نخست اینکه "شکل گیری بهائی گری" در بهترین تعبیر غلط مصطلح است و عبارت صحیحش " تأ سیس دیانت بهائی " است. اگر نظر فقهای اسلامی برای شما شرط است، قابل ذکر است که علمای دانشگاه الازهر مصر نام دین بر روی آئین بهائی نهادند. در نزد بسیاری از اهل اندیشه در سراسر عالم و بیش از شش ملیون بهائی ساکن بیش از دویست مملکت دنیا حضرت بهاالله موسس یک آئین الهی هستند. شما بفرمائید یک دین مستقل الهی چه مشخصاتی باید داشته باشد که در دیانت بهائی یافت نمی شود، سپس آنرا فرقه و یا گروهک خطاب کنید.

می فرمائید که "داستان" فراوان است، و گویا خودتان بهتر می دانید این "داستانها" تا چه اندازه بی پایه و بی مایه است که نمی شود حتی برای حفظ ظاهر اسمی وزین تر از داستان روی آنها گذاشت. حقیقت هم چنین است، حکایتی مربوط به گذشته که هیچ سند و مدرکی صحت آنرا تأئید نمی کند اسمش داستان است.این داستانها در مراجع متعددی مورد بررسی قرار گرفته اند و فی المثل میتوانید به (۳) مراجعه بفرمائید. مثالی می آوردم که فکر می کنم در عین سادگی مانع از اطاله کلام می گردد: در فرهنگ عامیانه ما لطیفه های زیادی برای هموطنان آذری و اصفهانی و لر و یزدی و …. وجود دارد و اغلب ما بدون توجه به نقش اجتماعی مخربی که همین لطیفه های ساده ممکن است داشته باشند برای خندیدن و خنداندن از بیان آنها در جمع دوستان ابائی نداریم. دست بر قضا و به مدد وسائل ارتباط جمعی "بر دامنه آنها هم افزوده می شود".  آیا کثرت این لطائف دلیل بر صحت آنها و ریشه در حقیقت داشتن آنها دارد؟ تلاش برای القای این اندیشه که تکثّر و تزاید "داستانها" در مورد این " آئین فکری" نشان ارتباط آنان با بیگانگان است نزد اهل انصاف ره به جائی نخواهد برد، چه که تکثّر سندیت زا نیست.

(ب)"هر اتهامی" بر بهائیان رواست.

عبارت دیگری در این مقاله ،که حکایت از تلاش برخی قلم بدستان در بدنام نمودن آئین بهائی و بهائیان ایران دارد، این سخن است: " بسیاری از ایرانیان به بهائیان به چشم گروه پر رمز و رازی می‌نگرند که دارای قدرتی پنهان و سر و سری ‏ویژه با کشورهای بیگانه و بخصو ص اسرائیل‌اند و از همین رو، طرح هر اتهامی را علیه آنان بی‌اساس ‏نمی‌دانند".

بدیهی است که بهائیان در ایران اجازه اشاعه آئین خود را ندارند و این رسالت خطیر در این زمانه بر دوش روزنامه کیهان و درمانده نامه ایام افتاده است. از قرار معلوم این عزیزان آنچنان به خوبی از عهده این کار بر آمدند که دیگر بدون هیچ مشکلی می توان " هر اتهامی" به بهائیان وارد آورد. دست مریزاد! بنده فکر می کنم بالاخره یک سری اتهامات هست که حتی بر یک گروه تروریستی فاسد که سعی دارند از طریق مبارزه مسلحانه حکومتی را سر نگون کنند نمی شود وارد کرد. ولی به مدد قلم توانای آقایان شهبازی و مرحوم الله یاری و امثالهم اتهامی نیست که نتوان به بهائیان وارد آورد. اجازه بفرمائید که چون بحث در مورد تمام آنچه مطابق قانون اساسی ایران مصادیق اتهام خوانده می شود و سعی در اضاله آنها از جامعه بهائی ایران و بهائیان عالم  قدری به درازا خواهد انجامید از خیر این قضیه بگذریم.

پ) فقیهان بلند پایه شیعه در باره بهائیان چه خواهند گفت؟)

در ادامه مقاله به این مسئله می پردازید که وقت آن رسیده است که " فقیهان بلند پایه شیعه" در مورد حقوق بهائیان اظهار نظر کنند که آیا مرتد هستند و یا خیر؟ جالب اینجاست که بعد از چند عبارت متوجه می شوید که این سخنها آنچنان با معیارهای حقوق بشر امروز در تناقض آشکار است که وقتی صحبت از کمونیستها می کنید در می یابید که چاره ای نیست که با علامت تعجب آنرا را بیان کرد. برای بنده بهائی آنچه عجیب است آن است که اگر این حکم اسلام است پس چرا به موقع اجرا گذاشته نمی شود. آنچه من در جامعه بهائی دیده ام این است که  بهائیان همواره به جد کوشیده اند که تعالیم حضرت بهاالله را به موقع اجرا در بیاورند و میزان پایبندیشان به دینشان به اینکه در کجا ساکن هستند و یا مخاطب صحبتشان بستگی ندارد.  اگر فی المثل در یک مجلسی لائیک بودن شیک بود، بهائیان یکدفعه لائیک نمی شوند و هزار و یکجور قرائت و برداشت از دینشان ندارند و بهائی تندرو و کندرو و محافظه کار و خوش خط و خال و غیره هم نداریم. سئوال دیگر بنده این است که مطابق کدام بند قانون اساسی و یا مطابق کدام منطق باید نظر فقهای بلند پایه شیعه را جویا شد؟ آیا ترتیب دینی مطرح است؟ اگر چنین است پس اول باید نظر علمای مسیحی ایران را در مورد شیعه اثنی عشری و علمای آن جویا شد و بعد نظر علمای اسلام را در موردبهائیان. آیا نظر گروهی که حتی گرایش به بهائیگری غضبناکشان می کند، از پیش واضح نیست که چه خواهد بود ؟

در مورد مسئولان نظام جمهوری اسلامی می فرمائید "نظام جمهوری اسلامی دیدگاه خود را شفاف کند" که سخن غریبی است. نظام جمهوری اسلامی امضاء کننده منشور بین المللی حقوق بشر است و رفتارش با بهائیان صد البته در تضاد با آن. از آنجا که بهائی آزاری از تفریحات نسبتاً سالم مسئولین امور در ایران است، به نظر بنده تنها دیدگاه شفاف این است که این نظام امضای خود را پس بگیرد و به این تفریح سالم خود ادامه بدهد. البته گمان نمیکنم که شما پیشنهاد بفرمائید که دوروئی  و ریا پیشه کند و هم در ظل میثاقهای بین المللی حقوق بشر باقی بماند و هم به بهائی آزاری ادامه دهد.

(ت) جرم امنیتی یا جرم اعتقادی؟

مطلب دیگری که شاید به گونه ای طنزی درش نهفته بود و من در نیافتم این بود: "حتی دولت آقای احمدی نژاد نیز صرف بهایی بودن را جرم و مستحق مجازات یا محرومیت ‏از حقوق عمومی نمی‌داند "

و این همان دولتی است که همه عالم و آدم را در اغلب امور دولتی مقصر قلمداد می کند الا آنکه باید بکند. وقتی از سخنگوی دولت در مورد بهائیان سئوال شد، انتظار چه جوابی داشتید؟ اینکه مثل یک رادمرد بایستد و بگوید: بعله صد در صد مسئله اعتقادی بوده، تازه هر دویست نفر بهائی که بعد از انقلاب اعدام شدند به خاطر باورهایشان بود. البته که می گوید جرمشان امنیتی بوده است و خود -بنا بر تجربه شخصی- مطلع هستید که تعریف جرم امنیتی آنچنان گنگ و متعاقباً گسترده است که تقریبا میتوان آنرا به هر ایرانی نسبت داد. آیا شما فکر نمی کنید بعد ازصدها مورد مصادره اموال و تفتیش منازل بهائیان، اگر در اقلام جمع آوری شده کوچکترین سندی دال بر تهدید امنیت ملی پیدا می شد، تاکنون روزنامه کیهان و ویژه نامه ایام بارها و بارها به چاپ و تجدید چاپ و انتشار آن به صورت مجانی اقدام کرده بودند؟

و در ادامه بیان می دارید : " به بهائیان نیز باید یادآور شد که در این زمانه پرفتنه، این همه داغی و ‏حرارت برای ترویج آیینی که توام با تنش سیاسی و اجتماعی در کشور بوده است، چه توجیهی دارد؟"

بهائیان رابه دم فرو بستن و سکوت توصیه می فرمایند، چرا که دوران خاصی است و بهائیان قادر به درک آن نیستند و بر ایشان خرده میگیرید که چرا بی تدبیر عمل مینمایند. گویا بهائیان را ملامت میکنید که چرا اهل سیاست (به همان معنی اولی که به ذهن می آید)  نیستند. از آنجا که بهائی آزاری در ایران قدمتی به اندازه دیانت بهائی دارد، جامعه بهائیان ایران فارق از جریانات سیاسی رایج در ایران، همواره در تلاش برای احقاق حقوق مسلمه شهروندی خود بوده و هست. سیاست بهائیان عمل به موجب این بیان حضرت علی (ع) است که فرمود " لولا التقی لکنت ادهی العرب" (اگر تقوا نبود، من سیاستمدارترین فرد عرب بودم). گمان میکنم سخن حضرت علی (ع) به خوبی بیانگر فلسفه اعتقادی و منش بهائیان است و نیازی به تفصیل نیست. بهائیان در ۲۱۸ مملکت دنیا مستقر هستند و در ۱۸۰ کشور دنیا تشکیلات بهائی در سطح ملی  وجود دارد و فعال است. بهائیان در تمام این ممالک همین سیاست را در پیش گرفته اند و دقیقاً به همین علت است که در هیچیک از این ممالک مشکلی هم با مسئولین مملکتی نداشته و ندارند بجز در ایران و مصر – که هر دو حقوق شهروندی بهائیان را نادیده میگیرند وآنرا پایمال می کنند.  

در خاتمه ، مصرعی به یادم آمد که آنرا به بهائیان ایران و شما که سالهای اخیر ناملایمات فراوانی را تحمل نموده اید تقدیم میدارم، باشد که ذکر این مصرع سبب قوت قلب شما و ایشان گردد چه که مصادیق بارز آن هستید: "مردان دلاورند که مخالف امواج شناورند".

انشاءالله فرصت مطالعه آثار مبارکه دیانت بهائی نصیبتان گردد(۴)

با آرزوی توفیق

پدرام روشن

________________________________________________________

 (۱)  برای خواندن نمونه هائی از این دست به آرشیو روزنامه کیهان در دیماه سال گذشته مراجعه کنید.

 (۲) قطعاً عنایت می فرمائید که ردیه خوانی را نمی توان یک روش تحقیقی قابل قبول دانست، کما اینکه راه آشنائی با اسلام و رسول اکرم خواندن کتاب آیات شیطانی نیست. هنگامی که در یک مقاله هیچ سخنی از تعالیم و آموزه های دیانت بهائی نمی شود، شناخت منابع مورد استفاده کار دشواری نیست.

http://www.negah.org/(۳)   

http://reference.bahai.org/fa/(۴) فی المثل مراجعه بفرمائید به 

Comments are closed.