توضیح سردبیر: با سپاس از دوستی که این پرسشها را مطرح کرد. سایت نگاه در راستای معرفی دین بهائی به عنوان دینی ایرانی، به منظور بهینه سازی امروز ایران و ساختن فردایی بهتر برای ایرانیان حرکت می کند. به تعبیری دیگر سایت نگاه تارنمایی رو به پیش است. البته در راستای تعریف و معرفی تازۀ دین بهائی ناچار باید هر از گاهی در آئینه زمان نگاهی به گذشته داشت و گذشته را بهتر شناخت و از آن عبرت گرفت. پاسخ های فراهم شده در این مورد ویژه در راستای پاسخ دینی به بهائی ستیزان نیست، چون بهائی ستیزان و حامیان مالی آنها اهل مطالعه و قضاوت درست نیستند و تجربه نشان داده که از آن بهره نمی برند. اینان هدفشان فقط سرکوب دین بهائی و تحمیق ایرانیان و کسب رزق یومی و به عقب انداختن اجلشان برای یک نسل دیگر است. اگر ما در سایت نگاه پاسخی می دهیم در راستای اوهام زدایی و به عنوان پادزهری برای تحمیق هدفمند ایرانیان از سوی بهائی ستیزان است.
پاسخی کوتاه به دو سوال دیگر در مورد دین بابی
پیش از پاسخ به دو سوال مطرح شده بخصوص که چرا حضرت باب در دو جمله عربی از دو کلمه فارسی "شکسته" و "چاپ" استفاده کرده اند باید بگویم که بطور کلی حضرت باب با سنت شکنی خود مهمترین وسواس جامعه علمای شیعه ایران یعنی وسواس به زبان عربی و جزییات قواعد عربی و اینکه خود عربی دانستن به جایگزینی برای دانش راستین تبدیل شده بود و عامل مهمی برای منحط ساختن مردم ایران به یک مشت برده آخوندها بود را مستقیما و عمدا مورد سوال قرار دادند یعنی اولا به هر دو زبان فارسی و عربی نوشتند و در نتیجه دیگر عربی نمی توانست تنها "زبان خدا" باشد.
بالعکس فارسی بعنوان زبان خدا زبان مهمترین کتابشان یعنی بیان فارسی شد. دوم آنکه در عین حال که عربی ایشان در غایت زبیایی و عظمت و شیوایی است و سخت ترین مفاهیم را هم بشکلی رسا بیان می کنند ولی باز عمدا برای سنت شکنی و بیداری و انقلاب فرهنگی از برخی قواعد وسواسی زبان عربی که توسط ایرانیان عرب تر ازعرب بوجود آمده و بتدریج حالت فتیش و بت فرهنگی و فکری یافته بود وبه مانعی بزرگ در مقابل پویایی فکری تبدیل شده بود تخطی و تجاوز فرمودند و قواعد و سبک و زبان مخصوص خود را به اراده بی چون و چرای خداوند ابداع کردند تا مردم ایران هم دست به بت شکنی بزنند و بفهمند که آنچه که اصلی است مفاهیم علمی و عرفانی است که باید به ان توجه کرد و نه ادعای برتری و "علم" بر اساس عربتر از عرب بودن به این بهانه که عربی زبان خداست و دریچه انحصاری علم است که در آن هم هیچ تغییری امکان پذیر نیست. در واقع این وسواس به قواعد عربی که در میان بسیاری ازعلمای ایرانی (انهم بخاطرآنکه عرب نبودند ولی خود را بیشتر عرب می دانستند و بی هیچ دلیلی بر خلاف عادات فرهنگ ایرانی به شکل عرب لباس می پوشیدند تا توده مردم انها را "عالم" بشمارند) بطور بیمارگونه ای رواج داشت در میان روشنفکران هیچ زبانی دیده نمی شود. ایرانیان بعنوان مثال هزاران لغت عربی را در زبان خود وارد کردند واعتراض کننده هم در همین اعتراضش که به فارسی نوشته خودش لغتهای عربی را در جمله فارسیش بکاربرده است و لی عجیب است که از اینکه در عربی لغتهای فارسی وارد بشود هراس دارد و آن را کفر و الحاد می شمارد چرا که عربی برایش یک زبان نیست بلکه یک فتیش یا بت وسواسی فرهنگی شده است. در نتیجه توانایی اندیشیدن از او سلب می شود و پاسخش به هر تحول و ابداعی فریاد غلیظ "العیاذ بالله" زدن می شود. حضرت باب که پیامبر سنت شکن بودند آمدند که این "عربی پرستی" جزمی و صوری و وسواسی را از میان ببرند و در عین حال عربی را هم به وسیله ای – و نه یک هدف- برای ارتباط و تفاهم و خلاقیت فرهنگی تبدیل کنند. در نتیجه عمدا برخی از این رسوم و عادتها را رعایت نمی کردند تا مفهوم علم و دانش از اسارت چنین فرهنگ جهالتی رها شود بی آنکه این امر به رسایی پیامشان خدشه ای بزند.
اما حضرت باب بخصوص در نوشته های عربی خود از دو لغت فارسی در عربی استفاده کرده اند یکی کلمه خط شکسته است و دیگر کلمه چاپ. اما چنین کاری علت منطقی هم دارد. اعتراض کننده برای تمسخر از الگوجه و مانند ان حرف می زند و کاربرد کلمه فارسی در عربی را دلیل جهل و عدم حقانیت می شمارد. اما نمی داند که با این سخن به تمسخر قران پرداخته است زیرا قران که قبل از ظهور علمای وسواسی ایرانی عربتر از عرب نازل شده است بارها کلمات فارسی ( و دیگر زبانها) را بکار می برد با آنکه کلمات عربی برای انها وجود داشت. مثلا قران از لغت "الفردوس" استفاده می کند. بسیاری از این نوع اعتراض کننده گان اگر به زور شمشیر عرب و تقلید خانوادگی و منافع شغلی مسلمان نبوند و در نتیجه به چشم اعتراض به قران نگاه می کرند برای تمسخر قران کریم از الگوجه و مانند ان سخن می گفتند. فردوس کلمه عربی نیست بلکه پردیس پارسی است و عربهای سنت پرست هم تا حدی به همین خاطر حضرت محمد را ساخته دست سلمان پارسی قلمداد می کردند. یا آنکه در قران کلمه فارسی استبرق که عربی نیست را بعنوان لباس بهشتیان معرفی کرده اند (یلبسون ثیابا خصرا من سندس و استبرق). حال اگر اعتراض کننده مسلمان نبود و در زمان پیامبر بود دست به تمسخر می زد که که مگر در بهشت خیاط ماهر عرب وجود ندارد و همه لباسها واردات از ایران است! در وافع تمسخر پیامبران سنت شکن یک قانون ابدی تاریخ است و در واقع نفس این مطلب که نوشته های حضرت باب هنوز هم مورد تمسخر و انکار چنین فرهنگ جهالت و خشونتی قرار می گیرد و انتشار آن هنوز در این فرهنک قدغن و ممنوع است خود دلیلی است بر خلاقیت و نواوری و بزرگی ان.
اما چرا حضرت باب از کلمه خط شکسته استفاده کردند؟ پاسخ واضح است: سبک شکسته یک ابداع ایرانی است و خودش برای خودش اسم خاص است. هنوز هم در کتابهای علمی غرب که در باره این خط بحث شود در اکثر موارد همان لغت فارسی بکار می رود چون نه تنها این سبک یک ابداع ایرانی بوده است بلکه هیچ کلمه ای در زبانهای لاتین به آن معنای متداول نیست. در عربی هم هیچ کلمه ای که اساسا و صریحا این مفهوم را ادا نماید هنوز متداول نیست. یعنی در کتابهای عادی لغت مثل المنجد کلمه مکسور و منکسر اساسا به این معنی که حروف را باید با کسره خواند یا شعر بی وزن و مانند آن آمده است و در نتیجه بهترین کلمه همان کلمه فارسی است زیرا یک تکنیک ایرانی برای نوشتن و تزیین بوده است. در ضمن استفاده از این کلمه پارسی و داخل کردن ان به عربی بیانگر این واقعیت است که پیامبر ایرانی بر این باور است گه عربی با زبانهای دیگر اساسا از نظر ارزش تفاوتی ندارد و همانطور که در فارسی هزاران لغت عربی انهم اساسا با زور و تحمیل خارجی وارد شده است هیچ دلیلی نیست که عربی از این قاعده و تحول و پویایی زبانی مستثتی باشد.
کلمه چاپ هم اشاره به یک اختراعی غیر عرب می کند که در زمان حضرت باب هنوز برای مردم ایران و عربستان تازه و ناشناخته بود و اگرچه بعدا کلمه مطبوع در عربی برای بیان این مفهوم متداول شد ولی در ان زمان هنوز اساسا به این معنا متداول نبود و در نتیچه حضرت باب به اراده خود از کلمه ای غیر عربی که بیشتر متداول بود استفاده کردند. در عربی ان زمان مانند عربی کلاسیک (از جمله در نهج البلاغه) مطبوع اساسا به معنای طبیعی و فطری متداول بود (العلم علمان مطبوع و مسموع). اعتراض کننده توجه ندارد که بحث در مورد صنعت چاپ و تحسین و تشویق این صنعت در کتاب بیان دارد موقعی صورت می گیرد که این صنعت نه تنها در خاور میانه تازه و غریب است بلکه مورد دشمنی و طرد سنت پرستان هم بوده است. حضرت باب با دفاع خود از صنعت چاپ عامل بیداری فرهنگی در ایران می باشند. حال اعتراض کننده تنها چیزی که می فهمد و متوجه می شود این است که حضرت باب در نوشته عربی کفر کرده و لغت فارسی بکار برده اند.
باز نفس این اعتراض اثبات این حقیقت است که فرهنگ بهایی ستیز فرهنگ هراس از حقیقت و ابداع و خلاقیت است. فرع را تمسک کردن و به فرع از اصل غافل شدن خصوصیت همه سنت پرستان است و سنت پرستی هم همواره فرهنگ وسواس و قشر و فتیشیزم است. حضرت باب حاضر نشدند که خود را به حد انتظارات چنین فرهنگ مرده ای تنزل دهند. بر عکس پیام آن حضرت در هم شکستن ارادی آن سنتها و از جمله زبان آن سنت بود.