سایت نگاه
بررسی و نقد ِ قانون پیشنهادی مجازات ارتداد
کاویان صادق زاده میلانی
قل یا ایّها الکافرون…
لکم دینکم ولی دین.
– قرآن (سوره کافرون)
ای اهل بهاء کمر همت را محکم نمائید که شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد…ضغینه و بغضای مذهبی ناری است عالم سوز…با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمائید.
– بهاءالله
در آستانۀ سال تازۀ خورشیدی و نوروز باستانی به بررسی و نقد لائحۀ مجازات ارتداد خواهیم نشست. این لائحۀ پیشنهادی را مجلس هشتم مورد بررسی و رای قرار خواهد داد و با توجه به ساختار مجلس هشتم احتمال تصویب این لائحه بسیار زیاد است. در صورت تصویب و قانونی شدن، این قانون امنیت جانی ایرانیان را بیش از پیش در معرض خطر قرار خواهد داد. آزادی وجدان و عقیده از اصول مهم جامعۀ امروزی جهانی است و لائحۀ فوق مغایرت تام با منشور حقوق بشر دارد. پیشنهاد مجازات اعدام و حد شرعی مرگ برای تغییر عقیده واکنشی است به اسلام ستیزی مفرط ایرانیان در نتیجه سیاستهای غلط و خشن نظام ایران و سرکوب هرگونه فعالیت فکری و سیاسی و اجتماعی که رائحۀ اندیشۀ دگراندیشی را بدهد.
خطر جانی این لائحه فقط متوجه ایرانیان ِ تازه بهائی در درون و برون مرزها نیست. ایرانیانی که در جریان موج ِ روز افزون گریز از اسلام به آئینهای مسیحی و بودائی و زرتشتی بگروند نیز شامل این قانون خواهند شد. ولی پیچش ِ مو بیش از آن است که در یک بررسی ساده در نظر آید. بنابرمفاد این لائحه هر نوع بدعت در دین یا گرایش به هر بدعت می تواند حدّ شرعی مرگ را یدک بکشد. فرضا اگر یک شیعۀ دوازده امامی اصولی معتقد به ولایت فقیه و پیرو خط امام (که البته اینها همه خود نوعی «بدعت» در دین اسلام هستند) پس از دیدن سالها قطع دست و شلاق و اعدام در ملا عام تصمیم بگیرد که خرش از کره گی دم نداشت و به مکتب سکولار (لائیک سابق!) بپیوندد مشمول حدّ شرعی خواهد شد. مسلمان زادۀ بالا اگر به یک جلسۀ دعا و مراقبۀ بودایی یا صوفی برود نیز بنابر همان لائحۀ ارتداد با پیروی از یک بدعت یا دین دیگر مورد مواخذه و مخاطرۀ جدی و حدّ قرار خواهد گرفت. با این وجود تکلیف «لا اکراه فی الدین» و آزادی وجدان و باور چه می شود مشخص نیست.
بحث ارتداد در اسلام ابعاد زیادی دارد که در ذیل به آن خواهم پرداخت ولی حال به دو نکته بسنده می کنم:
۱ . مجازات ارتداد (ردّه) در قرآن مرگ نیست. منشاء مجازات مرگ برای مرتد به جنگهای ابوبکر با مسیلمه و جنگهای ارتداد و شورش سیاسی و نظامی قبائل عرب علیه نظام نوپای اسلام باز می گردد. حدیث غیر صحیح و مخالف قرآن لازم برای سرکوب دگراندیشان، حدیثی است که برای جنگ و نابودی دشمنان سیاسی خلفای راشدین و در آن دوران ساخته و پرداخته شد. قرآن مرگ طبیعی مرتد را پیشبینی می کند و مجازات برگشتن از دین را به آخرت موکول می کند.
یگانه حدیث مربوط به تغییر دین و مجازات اعدام در صحیح بخاری آمده و منسوب به ابن عباس است که می گوید رسول خدا فرمود « من بدّل دینه فاقتلوه» ماخذ بخاری جلد ۹ فقرۀ ۱۷۵۹ (شخصی که دینش را تغییر داد باید کشت) . حدیث بالا را در زیر مورد بررسی دقیقی قرار خواهم داد ولی اشکال اتکاء به این حدیث را در متواتر نبودن و تک مرجعی بودن باید جست. چگونه است که از بیست و سه سال رسالت پیامبر این سخن یکبار گفته شد و ابن عباس آنرا شنید. باقی راویان خبر کجایند؟ و چرا قرآن از این مهم نمی گوید و چرا مرگ طبیعی برگشته از دین را پیشبینی می کند؟
۲. مجازات ارتداد برای باور دینی همواره واکنشی به احساس خطر نظامها از دگراندیشان و در راستای سرکوب آنان است. یعنی جرم مذهبی را به عنوان خطای سیاسی کیفر می دهد. زنده شدن ناگهانی لائحۀ ارتداد را نیز می توان در همین راستا محک زد. نظام با پیشنهاد این لائحه جرم آنهایی که تغییر دین می دهند را گناهی سیاسی معرفی می کند (مانند زکات ندادن قبائل عرب به ابوبکر) و مستحق کیفری در خور می داند.
حال برای آغاز گفتار لازم است برخی از قسمتهای لائحه با دقت مطالعه شود. گزیدهای از پیش نویس قانون مجازات اسلامی در مورد "ارتداد" و جرائم مربوط به آن، که در حال حاضر در مجلس ایران تحت بررسى است، در زیر آمده است.
جمهوری اسلامی ایران
قانون پیشنهادی مجازات اسلامی
(…)
مبحث پنجم: ارتداد، بدعتگذاری وسحر
ماده ۱-۲۲۵ : مسلمانی که بهطور صریح اظهار واعلان کند که از دین اسلام خارج شده و کفر را اختیار نموده، مرتد است.
ماده ۲-۲۲۵ : در تحقق ارتداد قصد جدی شرط است. بنابراین هرگاه متهم به ارتداد ادعا نماید که اظهارات وی از روی اکراه یا غفلت یا سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است یا اصل مقصود او چیز دیگری بوده، مرتد محسوب نمی شود وادعای او مسموع است.
ماده ۳-۲۲۵: مرتد بر دو نوع است: فطری و ملی.
ماده ۴-۲۲۵ : مرتد فطری کسی است که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده و بعد از بلوغش اظهار اسلام کرده و سپس از اسلام خارج شود.
ماده ۵-۲۲۵: مرتد ملی کسی است که والدین وی در حال انعقاد نطفه غیر مسلمان بوده و بعد از بلوغش به اسلام گرویده و سپس از اسلام خارج و به کفر برگردد.
ماده ۶-۲۲۵: هر گاه کسی که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده بعد از بلوغ بدون آنکه تظاهر به اسلام نماید، اختیار کفر کند درحکم مرتد ملی است.
ماده ۷-۲۲۵ : حد مرتد فطری قتل است.
ماده ۸-۲۲۵ : حد مرتد ملی قتل است؛ اما بعد از قطعیت حکم تا سه روز ارشاد وتوصیه به توبه می شود و چنانکه توبه ننماید، کشته میشود .
ماده ۹-۲۲۵: هر گاه احتمال توبه مرتد ملی داده شود، فرصت مناسب به وی داده میشود.
ماده ۱۰-۲۲۵: حد زنی که مرتد شده، اعم از فطری و ملی حبس دایم است و ضمن حبس طبق نظر دادگاه تضییقاتی بر وی اعمال و نیز ارشاد و توصیه به توبه میشود و چنانچه توبه نماید، بلافاصله آزاد میگردد.
تبصره- کیفیت تضییقات بر اساس آییننامه تعیین می شود.
ماده ۱۱-۲۲۵ : هر کس ادعای نبوت کند، محکوم به قتل است و هر مسلمانی که بدعتی را در دین اختراع کرده و فرقهای را براساس آن ایجاد کند که برخلاف ضروریات دین مبین اسلام باشد، در حکم مرتد است.
ماده ۱۲-۲۲۵ : مسلمانی که با سحر و جادو سر و کار داشته و آن را در جامعه به عنوان حرفه یا فرقهای ترویج نماید، محکوم به قتل است.
ماده ۱۳-۲۲۵ : توبه مجرم قبل از اجرای حد در موضوع دو ماده مذکور چنانچه از نظر دادگاه احراز شود، موجب سقوط حد است.
پایان لائحه
در قسمت پیشین آوردم که این لائحۀ پیشنهادی را مجلس هشتم مورد بررسی و رای قرار خواهد داد و با توجه به ساختارمجلس هشتم تصویب این لائحه شاید قطعی باشد. در ضمن آوردم که در صورت تصویب و قانونی شدن، این لائحه امنیت جانی ایرانیان را بیش از پیش در معرض خطر قرار خواهد داد و آزادی وجدان و عقیده که از اصول مهم جامعۀ امروزی جهانی به شدّت زیرپا قرار گذاشته خواهد شد. خطر جانی این لائحه فقط متوجه ایرانیان ِ تازه بهائی در درون و برون مرزها نیست بلکه ایرانیانی که در جریان موج ِ گریز از اسلام به آئینهای مسیحی و بودائی و زرتشتی و اندیشۀ چپ و مکاتب لائیک بگروند نیز شامل این قانون خواهند شد. نمونۀ مسلمان زادۀ شیعۀ دوازده امامی اصولی پیرو ولایت فقیهی مطرح شد که اگر به یک جلسۀ دعا و مراقبۀ بودایی یا صوفی برود نیز بنابر همان لائحۀ ارتداد با پیروی از یک بدعت یا دین دیگر مورد مواخذه و مخاطرۀ جدی و حدّ قرار خواهد گرفت.
با این وجود تکلیف منشور آزادی وجدان قرآن یعنی آیۀ «لا اکراه فی الدین» و مسئولیت انسان برای تحقیق و جستجوی حقیقت چه می شود؟ قبول و پذیرش تئوری ارتداد پیشنهادی به آن معنی است که آموزه های اسلام جایی برای آزادی وجدان و انتخاب دین ندارد و یا در فضایی که ادیان با یکدیگر به رقابت می پردازند ناچار است با بهره گیری از رعب و خشونت از خروج مردم از دین جلوگیری کند. این گونه است که باز هم جامعۀ بهائی ناچار است با قرائتهای سطحی و جزمی و برداشتهای غیر تاریخی برخی مسلمانان از اسلام و قرآن مقابله کند و از آموزه ها و تعالیم اسلام دفاع کند. در بررسی زیر نشان خواهم داد که لائحۀ ارتداد برداشتی سطحی و نادرست از مسالۀ ارتداد را نشان می دهد.
مسالۀ ارتداد از مسائلی است که در فضائی که ادیان مختلف با یکدیگر به رقابت می پردازند مطرح می شود. بنابراین تعجبی ندارد که ارتداد، به معنی بازگشتن از دین به قول و یا به عمل از مباحث مهم در آئینهای مسیحی و اسلام است. در مسیحیت واژه ارتداد (آپوستیسِس[i] ) در عهد جدید (ترجمۀ تفسیری) به معنی برگشتن از دین مطرح شده است و مرتدها به عنوان شورشیان علیه خداوند معرفی شده اند. اتهام یهود علیه پولس نیز از قضا به عنوان ارتداد مطرح شده است (اعمال رسولان ۲۱:۲۱). در آئین بهائی مساله ای بنام ارتداد نیست چون انتخاب دین بر مبنای آزادی وجدان بنا شده است. بهاءالله در آثار خود می آورد که انتخاب دین باید آزادانه صورت بگیرد و ایمان و عدم ایمان شخص باید بر مبنای تحقیق و بدون از هرگونه اجبار باشد. برای جامعۀ بهائی مسالۀ ارتداد واضح و روشن است. آزادی وجدان و عقیده از ضروریات و نیازهای جامعۀ کنونی است. در رابطه با آزادی انسان در انتخاب باورهای دینی و وجدانی در دین بهائی بسیار تاکید شده و از حضرت عبدالبهاء در این مورد دستوری داریم که «کسی را با کسی تعرض نباشد و کسی بر کسی نکته نگیرد». (امر و خلق ۳:۲۵۱) در الواح وصیت عبدالبهاء نیز به مورد مشابهی بر می خوریم. حضور دستور عمل و بیانیۀ آزادی وجدان در دین بهائی (از جمله در الواح وصایا) متضمن حقوق اقلیت در جامعه و نظام است، صرف نظر از آنکه چه گروهی در اقلیت قرار خواهند گرفت.
بحث ارتداد در اسلام ابعاد زیادی دارد و حال به آن خواهیم پرداخت.
در بالا آوردم که مجازات ارتداد (ردّه) در قرآن مرگ نیست.
و اکنون باید دید که قرآن چه می گوید؟
قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان برای ارتداد مجازات این جهانی تعیین نمی کند. البته ارتداد از جملۀ گناهان موجود در قرآن است ولی حدّ (مجازات تعیین شده) برای آن در نظر گرفته نشده است. متن قرآن مجازاتی اخروی را برای بازگشته از دین تعیین می کند و سخنی از حدّ و تعذیر و اعدام و امثال آن نیست.
آل عمران ۳: ۸۶-۹۱
کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْماً کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۸۶)
أُوْلَـئِکَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللّهِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ (۸۷)
خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ (۸۸)
إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ الله غَفُورٌ رَّحِیمٌ (۸۹)
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْراً لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الضَّآلُّونَ (۹۰)
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُوْلَـئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ (۹۱)
چگونه خدا عدهای را که بعد از ایمان آوردنشان و پس از اینکه شهادت دادند که پیغمبر حق است و دلایل روشن برای آنها آمد کافر شدند هدایت میکند؟ خدا ظالمها را هدایت نمیکند. (۸۶)
جزای آنها این است که لعنت خدا و فرشتگان و مردم دسته جمعی بر آنان است. (۸۷)
همیشه در آن خواهند بود و عذاب آنها تخفیف پیدا نمیکند و به آنها مهلتی داده نمیشود. (۸۸)
مگر کسانی که بعد از آن توبه کردند و کار خود را اصلاح کردند چون خدا آمرزنده مهربان است. (۸۹)
توبه افرادی که بعد از ایمان آوردنشان منکر شدند و به انکارشان اضافه کردند، هرگز قبول نمیشود. آنها گمراه هستند. (۹۰)
افرادی که منکر شدند و در حال کفر و انکار مردند، اگر زمین را پر از طلا بکنند و جریمه بدهند از هیچکدام آنها بهیچوجه پذیرفته نمی شود. آنها عذاب پردردی دارند و کسی که به آنها کمک کند ندارند. (۹۱)
در این آیات قرآنی جزای ارتداد به وضوح و آشکاری آمده است. جزای ارتداد، مجازاتی این جهانی نیست و در سنّت رسول نیز مطلبی که مجازات یا حتی حدّ کمتری را مطرح کند نداریم. در جمع در قرآن دربارۀ ۴ گناه حدّ شرعی مطرح شده است: زنا- قذف- سرقت- محاربه. حال دوباره نگاهی به لائحۀ پیشنهادی بیندازیم:
ماده ۴-۲۲۵ : مرتد فطری کسی است که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده و بعد از بلوغش اظهار اسلام کرده و سپس از اسلام خارج شود.
ماده ۵-۲۲۵: مرتد ملی کسی است که والدین وی در حال انعقاد نطفه غیر مسلمان بوده و بعد از بلوغش به اسلام گرویده و سپس از اسلام خارج و به کفر برگردد.
ماده ۶-۲۲۵: هر گاه کسی که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده بعد از بلوغ بدون آنکه تظاهر به اسلام نماید، اختیار کفر کند درحکم مرتد ملی است.
ماده ۷-۲۲۵ : حد مرتد فطری قتل است.
ماده ۸-۲۲۵ : حد مرتد ملی قتل است؛ اما بعد از قطعیت حکم تا سه روز ارشاد وتوصیه به توبه می شود و چنانکه توبه ننماید، کشته میشود .
بررسی علمی و تحقیقی احادیث مربوط به یک حدیث ختم می شود. مجازات اعدام در صحیح بخاری آمده و منسوب به ابن عباس است که می گوید رسول خدا فرمود « من بدّل دینه فاقتلوه» ماخذ بخاری جلد ۹ فقرۀ ۱۷۵۹ (شخصی که دینش را تغییر داد باید کشت). این حدیث در مشکاه المصابیح (۲:۳۵۳۳) نیز آمده است ولی منشاء آن همان نقل قول از بخاری است. حدیث تک ماخذ و تک راوی بالا مستلزم کمی دقت است. ابن عباس این عبدالمطلب پسر عموی پیامبر را یکی از صحابه مهم می دانیم و به عنوان راوی حدیث و صاحب تفسیر می شناسیم. از او ۱۶۶۰ حدیث مربوط به رسول اکرم روایت شده است. در این مورد بخصوص متن حدیث با دستور قرآنی منافات و مخالفت دارد و ناچار حدیث است که باید حذف شود. منابع دیگر نیز این حدیث را نمی پذیرند. صحیح مسلِم این روایت را نمی پذیرد و نقل نمی کند. اشکال اتکاء به این حدیث را در متواتر نبودن و تک مرجعی بودن باید جست. چگونه است که از بیست و سه سال رسالت پیامبر این سخن یکبار گفته شد و ابن عباس آنرا شنید. باقی راویان خبر کجایند؟ و چرا قرآن از این مهم نمی گوید و چرا مرگ طبیعی برگشته از دین را پیشبینی می کند؟
در حدیث شناسی شیعه روایت یا حدیث «مستفیض» حدیثی را گویند که حداقل از سه طریق یا راوی از منبع نقل شده باشد ولی در این صورت هنوز جای شکّ و تردید در درستی روایت باقی می ماند. حدیث «متواتر» روایتی است که از نظر کثرت راوی به حدّی رسیده است که جای شکّ و یقین در آن نیست و با اطمینان می توان آن را نقل کرد. حال حدیث یک منبعی که ضریب اطمینان آن زیر حدیث مستفیض و متن آن مخالفت با نصّ صریح و آموزه های مطمئن قرآن دارد چگونه می تواند ملاک و معیار قرار گیرد و چگونه در راستای تحمیل اندیشه و سرکوب فکر تازه به کار گرفته شود؟ اگر میزان و ترازوی حدیث صحیح و قابل اطمینان را در بارۀ نجاسات و طهارات و دیگر مسائلی بی ربط به عصر و زمان امروز به کار می گیریم چرا همان معیار را در راستای حفظ کثرت اندیشه و تبلور فکری جامعه به کار نمی گیریم؟
چارچوب تاریخی جنگهای ارتداد مساله را روشنتر می کند. پس از مرگ پیامبر اسلام قبائل عرب نیازی به پرداخت مالیات دینی زکات به ابوبکر نمی دیدند. بیعت آنان با رسول بود نه با ابوبکر. ابوبکر دریافت ِ زکات را حق ِ مسلّم خود و نظام مرکزی و نوپای اسلامی می دانست. بنابراین با قبائل عرب به جنگ پرداخت. در راستای برخورد با قبائل عرب توجیهی دینی لازم بود. ولی ابوبکر خودداری آنان در پرداخت زکات را به معنی خروج از دین و ارتداد تلقی نکرد و با عنوان نبرد با شورشیان به سرکوب آنان پرداخت. نبرد سیاسی ابوبکر با این گروهها و کوشش نظامی او برای تحمیل زکات بر آنان در نهایت به جنگهای ارتداد معروف شد گرچه این گروهها از دین برنگشته بودند و هنوز مسلمان بودند. دقت کنید که مسالۀ اساسی «جنگهای ارتداد» اصلا مسالۀ برگشتن از دین نبود بلکه زیربنای آن نگرانی سیاسی ابوبکر و کوشش او برای حفظ قدرت بود.
تاریخ در زمان ما به نوعی دیگر تکرار می شود. مجازات ارتداد برای باور دینی همواره واکنشی به احساس خطر نظامها از دگراندیشان و در راستای سرکوب آنان است. یعنی جرم مذهبی را به عنوان خطای ِ سیاسی کیفر می دهد. زنده شدن ناگهانی لائحۀ ارتداد را نیز می توان در همین راستا محک زد. نظام جمهوری اسلامی که در گفتمانهای روز نتوانسته است که با جامعۀ بهائی وارد گفتگو و بحث بشود، ناچار باید به موج خروج مردم از اسلام پاسخ بدهد. این لائحه واکنش مستقیم نظام به این بحران است. این چنین است که اقدامی وجدانی و دینی چون تغییر باور که حق آشکار هر انسانی است (و قرآن نیز بر آن تاکید دارد) را گناهی سیاسی معرفی می کند (مانند زکات ندادن قبائل عرب به ابوبکر) و مستحق اعدام می داند. حدیث غیر صحیح، تک ماخذی و مخالف نصّ آشکار قرآن لازم برای سرکوب دگراندیشان، حدیثی است که دهه ها بعد برای جنگ و نابودی دشمنان سیاسی خلفا در سالهای پس از مرگ پیامبر اسلام ساخته و پرداخته و وارد صحیح بخاری شد.
دریغ است که امروزه جامعۀ مدنی ایران و ایرانیان تاوان جمع آوری اشتباه حدیثی غیر متواتر و قرائت و درک نادرست تاریخ اسلام را با ریختن خون فرزندان بی گناه این مرز و بوم بدهد.
ایام بکام
[i] A Greek-English Lexicon of the New Testament زیر Apostasis :
خروج از دین در روزهای واپسین (اخرالزمان) و همچنین اتهام علیه پولس رسول توسط یهود درکتاب اعمان رسولان (۲۱:۲۱).