جوابی کوتاه به آقای سید محمود بحرالعلوم دامادی

۲۸/۵/۱۳۸۷

تورج امینی

جوابی کوتاه به آقای سید محمود بحرالعلوم دامادی

جناب میردامادی

جوابیه شما را چندی است که مدیر سایت گفتمان برایم ارسال داشته و چون من مدتی سر زدن به اینترنت را تعطیل نموده و به سراغ ایمیل های خود نرفته بودم ، پاسخ دادن به شما کمی دیر شده است. از آن جا که دوستانتان بر خلاف آن که در درازنویسی ید طولایی دارند ، اما ظاهرا از جواب های طولانی بنده ناراحت هستند و رنج خواندن آنها را بر خود هموار نمی کنند ، بنده این جوابیه را بسیار مختصرتر از قبل برگزار می نمایم و از پرداختن به حواشی درمی گذرم و به فقط به دو موضوع اصلی بحث خودمان ، یعنی سید نصرالله تقوی و سدیدالسلطنه می پردازم.

الف) سید نصرالله تقوی

شما شرح مستوفایی از بخش هایی از زندگی سید نصرالله تقوی به دست داده و از این بابت کار را بر من ساده نموده اید. من از طرف خودم و خوانندگان این سلسله مقالات از شما ممنونم که این اطلاعات را فراهم نموده و در اختیار ما گذاشته اید. باید عرض کنم گر چه این کار شما بر اساس برداشت اشتباهتان از جملات مقاله من صورت گرفته است ( که گمان نموده اید من بر تحصیلات و یا مقام قضاوت سید نصرالله مزبور شک کرده ام ) ، با این وجود ، پیدا کردن زیر و بم زندگی افراد از مطاوی کتب تاریخی کاری درخور ستایش است. در واقع طعنه من به سید نصرالله نه از بابت اطلاعات دینی/ قضایی او ، بلکه به اعتقاد دینی او بوده که با این که در مقام قضاوت در دستگاه دادگستری اسلامی مکانتی داشت ، اما در میان ازلیان دوره مشروطه به بعد تاب می خورد و این موضوع به نظر من حاوی تناقض بزرگی است که شما با مطالب مستوفایی که نوشته اید ، آن را مرتفع ننموده اید.

در واقع باید بگویم که شما مشکل را بیش از پیش بزرگ کرده اید و البته این مشکل ، دامن مرا نمی گیرد ، بلکه کار خودتان را سخت تر و دشوارتر می نماید. به نظر من در جایی که باید بر زندگی سید نصرالله تقوی تأمل نمود و کارنامه او را بازرسی کرد ، نه تحصیلات او نزد علمای بزرگ طهران ، نه مقام های سیاسی او ، نه تسلطش بر ادبیات فارسی ، نه برگزاری جشن های نیمه شعبان و نه برگزاری مراسم سوگواری در ایام ماه محرم و ….. است ، بلکه جایی است که او در میان ازلیان معروف دوره قاجار به فعالیت های سیاسی خودش پرداخته است. شما همه چیز زندگی او را در حد مجال نوشته اید ، اما وقتی به همین نقطه اصلی رسیده اید ، در یکی از پاورقی های مقاله تان ، موضوع را به آینده واگذار کرده اید:

" انجمن مخفیی نیز که قبل از مشروطه تأسیس یافته و تقوی عضو آن بود ، هرچند ( همچون جریان کلی مشروطیت ) خالی از عناصر نفوذی و انحرافی نبود ، اما باید توجه داشت که افرادی چون میرزا محمد صادق طباطبایی ( فرزند آیت الله سید محمد طباطبایی مشهور ) نیز در آن فعال ، و عامل ارتباط و پیوند آن با امثال سید محمد طباطبایی بودند ( تاریخ بیداری ، بخش اول ، ج ۳ ، ص ۵۸۱ و بعد ) ، و البته زمان می برد تا ماهیت افراد و گرایشهای فکری و سیاسی متضاد آنها در جریان جنبش مشروطه تدریجاً برملا شود و مثلا به تقسیم بندی ها و کشاکشهای مشروطۀ دوم ( در قالب «اعتدالیون» و «انقلابیون» و… ) منجر گردد. تفصیل این بحث موکول به فرصت دیگری است ".

آیا این "فرصت دیگر" هنوز پس از صد سال که از مشروطه گذشته ، فرا نرسیده است؟ همه چیزی که من راجع به مشروطه می نویسم ، حاوی این نکته است که در تاریخ نویسی مشروطه همیشه مطالبی پنهان مانده و یا به آینده واگذار گردیده است. یکی از این مطالب ازلی یا ازلی مآب بودن جمعی از گردانندگان مشروطه است و یکی از آن افراد نیز همین سید نصرالله تقوی است.

چیزی که شما نمی خواهید قبول کنید ، این است که جمعی از ازلیان در زی و لباس علمای اسلام بودند. این که سید نصرالله تقوی نزد فلان مجتهدان درس دینی خوانده است ، دلیل بر آن نیست که ازلی نباشد. مگر یحیی دولت آبادی ( رییس ازلیان ایران ) در آکسفورد یا مدارس علمیه فرانسه تحصیل نموده بود؟ او و دیگر رفقای شفیقش همچون ملک المتکلمین ، مهدی شریف کاشانی ، سید جمال واعظ اصفهانی ، صدرالعلما و … کثیرا من امثالهم درس طلبگی و آخوندی خوانده بودند و از این موقعیت به نفع اعتقاد و فعالیت های اعتقادی خود بهره می بردند. نکته باریکتر ز مو این که در همان زمان بسیاری از دست اندرکاران سیاست و دین ، می دانستند که یحیی دولت آبادی مسلمان واقعی نیست و این برای من عجیب است که سید نصرالله تقوی چرا باید در کنار یحیی دولت آبادی و برادرانش ، ملک المتکلمین ، سید جمال واعظ اصفهانی ، شریف کاشانی ، ذکاءالملک پدر و پسر ، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل ، امین الاطباء رشتی ، میرزا حسن رشدیه ، قاضی قزوینی و …. و بسیاری از دیگر ازلیان فریاد اسلام خواهی بزند ، همان طور که تمام آن ازلیان فریاد اسلام خواهی شان گوش فلک مشروطه را کر کرده بود؟! یعنی در این ملک ، هیچ جای دیگر نبود که سید نصرالله برود و برای اعتقاد اسلامی خودش فعالیت کند؟  

روزی که آن ازلیان به دور هم جمع شدند تا علیه نظام حاکم بر ایران فعالیت کنند و شرح آن گفتگوها و افراد آن جمع را مورخ رند ازلی ( مهدی ملک زاده ) به تفصیل نوشته است ، شریف کاشانی جمله ای گفت که نشان می دهد که اکثر آن گردآمدگان مشروطه خواه ، از جمله ازلیان بوده اند و اگر این طور نبود و سید نصرالله تقوی اعتقاد راسخ اسلامی داشت ، چرا پس از مدتی رشته ارتباطش را از این جمع نگسیخت؟ در روز نخست آن گردهمآیی ، بعد از آن که سید جمال الدین واعظ ازلی سخنرانی کرد و حرف های معنی دار تحت عنوان "آرزوهای دیرینه که در دل های همه ما نهفته است" ، زد ؛ میرزا عبدالخالق سدهی که شغلش تخت کشی گیوه بود ، گفت که همه از "عقاید و آرزوهای" همدیگر مطلع هستند و از سختی هایی که هر یک از ایشان "در راه ایمان خود کشیده اند" ، آگاهند. سپس حاج میرزا مهدی شریف کاشانی ازلی ( پسر ملا محمد جعفر نراقی ) که رییس آن جلسه بود ، رشته سخن را به دست گرفت و مطالبی بیان کرد. با هم جملات شریف کاشانی را که فریاد بابی گری آن غیر قابل پنهان کردن است ، بخوانیم و بفهمیم که در پس آن اجتماع چه نهفته بود:

" در آن چه گفته شد ، همه ما همصدا و همآهنگ هستیم و امتحانی که در سال های دراز داده ایم ، کافی است که ثبات قدم و استقامت ما را در راه به وجود آوردن عدالت به ثبوت برساند ".( ملک زاده ، تاریخ انقلاب مشروطیت ، انتشارات علمی ، ۱۳۶۳ ، ص ۲۴۱ )

می دانید مشکل کجاست؟ شما و دوستانتان وقتی تاریخ مشروطه را می خواندید ، هیچ وقت از خود نپرسیدید که عبدالخالق سدهی چه شخصیتی است که در میان آن همه علما و چند شاهزاده و یک حاکم ازلی ( شوکت الملک ) ، ناگهان راجع به صدماتی که در راه اعتقاد خود کشیده ، سخن گفته است؟ آیا از خود پرسیده اید که عبارت "سال های دراز" رنج و استقامت که شریف به مخاطبان خود تحویل داده ، به چیزی غیر از تاریخ خونین بابیه باز می گردد یا نه؟

از همه این ها گذشته ، گیریم که سید نصرالله تقوی که شما آن قدر در مناقب علمی و دینی او سخن گفته اید ، به غلط همره این جمع شده باشد ؛ با فراماسونر بودن او می خواهید چه کنید؟ او از اعضای استوار لژ بیداری بود که اکثر فعالان ازلی ( همان هایی که در آن انجمن مخفی حضور داشتند ) در همان لژ فراماسونری عضو بودند. شماره پرونده سید نصرالله در پرونده های اعضای لژ بیداری ۴۹ است و از این طریق شما راحت تر می توانید سوابق او را بررسی کنید! حالا دیگر شما با من مشکل ندارید ، بلکه شما با دوستانتان در ویژه نامه ایام و خصوصا با آقای حقانی طرف هستید که مخالف سرسخت فراماسونرها در ایران هستند و آنان را خیانت پیشه می دانند. در این جا دیگر دعوای شما و دوست صدیقتان به بنده ارتباط ندارد ، اما امیدوارم شما که داعیه نقد علمی دارید ، جواب قانع کننده ای داشته باشید و بتوانید سید نصرالله تقوی را از این همه تناقض در بیاورید و در فضای آزادگی رها کنید. اصلا من مانده ام شما با توجه به این که قطعا می دانسته اید سید نصرالله تقوی فراماسونر بوده است ، چگونه شده که وکالت او را بر عهده گرفته و این چنین از او تمجید و طرفداری می نمایید؟!

حالا اگر کسی از خوانندگان این جوابیه ، متنی را که من از پاورقی مقاله شما نقل نمودم ، دوباره بخواند و بداند که هم سید محمد صادق طباطبایی و هم پدرش سید محمد مجتهد طباطبایی فراماسونر بوده اند ، نمی دانم که در باره ایرادات شما به من چه قضاوتی به خرج بدهد.

ب) سدیدالسلطنه

شما شرحی طولانی بر بهائی نبودن سدیدالسلطنه بر اساس برداشت های شخصی خودتان از کتب تاریخی نوشته اید و از من خواسته اید که مدرک بهائی بودن او را نشان شما بدهم. کار زیاد سختی نیست. اگر به کتاب ظهور الحق جلد هشتم ، اثر مورخ بهائی ( فاضل مازندرانی ) رجوع بفرمایید ، می بینید که ایشان در آن جا سدیدالسلطنه را در زمره بهائیان بندرعباس نام برده اند. بنابراین دیگر لزومی ندارد که من به متلک های نا به جای شما در این باب پاسخی بنویسم و یا پشتک بالانس های سدیدالسلطنه را با عبدالحسین آواره توضیح و تفسیر کنم. الواحی که حضرت عبدالبها به او و دیگر بهائیان بندرعباس صادر فرموده اند ، موجود است و شما می توانید تمام آنها را از آقای احمد اقتداری که مصحح کتب تاریخی ایشان است ، پی جو بشوید و اگر انصاف دارید ، برای خوانندگان مقالاتتان در سایت ایام درج بنمایید. چون دست اندرکاران ویژه نامه ایام حوصله جواب های طولانی را ندارند ، بنده از آوردن آنها صرف نظر می کنم!

نکته پایانی این که اگر در ادبیات یا تاریخ نویسی قاجاری لغت "بهائی" توسط مخالفان آیین بهائی به کار رفته ، همواره با بار معنایی منفی استعمال شده است و شما اگر دوباره متن سدیدالسلطنه را با دقت بخوانید ، می فهمید که این بار معنایی منفی نیست ، بلکه او دارد می گوید که جشن های نیمه شعبان نه از سر اعتقاد به امام دوازدهم شیعیان ، بلکه بیشتر به خاطر مخالفت با بهائیان مفصل برگزار می شود! و این خود دلیل بر آن است که سدیدالسلطنه ، خانواده سید نصرالله تقوی و فعالیت های سیاسی و دینی او را می دانسته و بر آن وقوف داشته است.

Comments are closed.