مساله آزادی بیان برای بهائیان

 مساله آزادی بیان برای بهائیان

ایمان کمالیان

 

۱.برای شروع مطلب سه فرض زیر را مرور می کنیم:

۱- بهائیان بر این باورند که قائم آل محمد در سال ۱۲۶۰ هجری قمری ظاهر شده و آثار  کتبی بسیاری از خود به جای گذاشته است. قائم آل محمد، ظهور شخصی بلافاصله بعد از خود را بشارت داده است. او بهاءالله شارع دیانت بهائی است. تعالیم و آموزه های دیانت بهائی متناسب با این مرحله از رشد و ترقی عالم انسانی است و جامعه بشری را در طی چندین قرن ، به مرحله بعدی از تمدن بشری به پیش خواهد برد.

 

۲- این اعتقاد بهائیان که در بالا بیان شد از نظر مسمانانی که هنوز مسلمانند و بهائی نشده اند[۱]،  باطل  است.

۳-  بر طبق یک طبقه بندی مرسوم و معمولِ فقهی ، در جامعه ای که اکثریت آن مسلمانند (دارالاسلام[۲]) ، اهل کتاب ، حقِ تبلیغ  ندارند. بنا بر این بر حسب همین رویکرد، طبیعتا در چنین جامعه ای تبلیغ باور های بهائیان[۳] نیز مجاز نخواهد بود[۴].

 

۲. فهم و درک، شخصی و وابسته به فرد است. نمی توان به جای دیگران دید و احساس کرد. به همین منوال ، هر گونه اعتقادی نیز شخصی است.  بنا بر این پوچ و بی منطق است که به جای دیگران بفهمیم. اعتقاد دینی نیز امری است فردی نه جمعی. حصول ایمان نیز امری است شخصی و نمی توان جامعه ای را به شیوه ای دستوری واقعا مومن و یا بر عکس واقعا بی ایمان گرداند[۵]؛ نمی توان تجدید و یا تغییر ایمان امت را چون بخشنامه یا اعلامیه ای ، اعلان نمود. در رابطه با موضوع ایمان و اعتقاد دینی ، اراده دیگران نمی تواند مبنای اراده عموم مردم باشد.[۶]

 

۳. ایمان از  آنجا  که  امری  است  معرفتی– عاطفی – ارادی[۷] بنابراین با تمامیت وجود انسان عجین می گردد و نمی تواند به دیگری وا گذاشته شود. بی معنی است شخص دیگری را نایب فرآیند ایمانی خود کنیم و از او بخواهیم از جانب ما مطالعه کند ، تفکر کند، شک کند، پرسش کند، راز و نیاز کند، توکل کند، تایید بطلبد، و ایمان آورد.  نمی توان برای حصول ایمان ، وکیل و یا وصی انتخاب کرد. شناخت و ایمان دینی ، از عمیق ترین لایه های وجودی آدمی مایه می گیرد و ابعاد متعدد ذهنی – روانی او را به نحو منحصر به فردی درگیر مساله می کند. چگونه این امر می تواند تفویض شود؟

 

۴. آیا حدیث موثقی در دست است که ظهور قائم باید قبلا توسط علماء تصدیق شود و تایید گردد و سپس به امت اسلامی اعلان شود؟ آیا تک تک مسلمانان از جستجو، مطالعه ، تعمق و تشخیصِ  صحت و سقم ادعای قائمیت معافند و کلام خداوند ، احادیث ، اصول و فقه اسلامی این وظیفه را بر عهده مراجع تقلید و فقهای زمان گذاشته است؟ آیا هر مسلمانی نباید اول به چشم و عقل و فهم خویش در آثار مدعی ، به دنبال نشانه ها و قرائن بگردد و آنگاه در صورت نیاز با علمای افقه به مشورت بنشیند و کسب نظر نماید؟ آیا تک تک مسلمانان نباید در آثاری که محل بحث ماست به دقت بنگرند ، مطالعه کنند و به عقل خویش بخوانند و چنانچه محتاج بودند با دیگران و چه بسا با فقهای اعلم صحبت کنند؟ بر مبنای کدام اصل و حُکمی ، امت مسلمان باید ایمان و یا عدم ایمان خود را منوط و وابسته به ایمان علماء و مراجع دین کند؟ آیا امت اسلامی از امتحانات الهی در ایمان به قائم در امانند و فقط و فقط علمای دین باید در امتحان باشند؟   

 

۵. فرد مسلمان بر طبق مسئولیت اعتقادی – روحانی – ایمانی خود باید تفحص کند و صدق و یا کذب ادعای قائمیت را شخصا بیابد. فهمِ درستی و یا نادرستی ادعای قائمیت امری است عمومی . سنت الهی این بوده است که فرستادگانِ حق، عموم مردم را فرد به فرد مخاطب خود سازند نه صرفا علمای زمان را. از همین رو ، رد یا قبولِ ادعای قائمیت امری است عمومی و فردی نه فقط خاصِ علماء. پیام الهی پیامی است همگانی نه خصوصی.  

 

۶. رد یا قبول آئین بهائی و آموزه ها و تعالیمش مستلزم مطالعه ، بررسی و شناخت آنها است. بنا بر این نمی توان در فضایی تهی از آثار و متون اصلی به این کار مبادرت ورزید. برای آنکه امکان مطالعه و بررسی برای همگان فراهم شود باید دسترسی آسان ، فراگیر ، موثق و مستقیم به آثار بهائی میسر باشد . این امر به معنای اطمینان از مواجهه فرد مسلمان با متون اصلی بهائی ، بی واسطه و بدون حجاب های تفسیر و تعبیر و بدون سانسور از جانب علمای اسلام و مراجع قدرت[۸] است. فرد مسلمان باید بتواند پرسش های خود را در کمال آزادی از بهائیان بپرسد و بهائیان نیز باید مجاز باشند که نگرش ها و اعتقادات دینیشان را به راحتی و بدون هر گونه قید و بندی توضیح و تشریح کنند. چنین شرطی ، همان مساله آزادی بیان برای بهائیان در جوامع اسلامی است. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[۱]  تعداد بسیاری از تمامی اقشار جامعه حتی کثیری از علمای زمان، ادعای او را تصدیق کرده و به او ایمان آورده و در راه او کشته شده اند مخصوصا در ایران در مناطقی مثل تبریز ، زنجان مازندان ، یزد، تهران ، نیریز. ( از جمله نگاه کنید به : محمد حسینی ،نصرت الله . حضرت باب. موسسه معارف بهائی به زبان فارسی. کانادا )

 

[۲]  بر اساس یک تقسیم بندی فقهی ، عالم به سه بخش تقسیم می گردد ، دارالاسلام ، دارالحرب ، دارالعهد. بخش اول سرزمین هایی است که در آنجا مسلمانان اکثریت دارند یا سرزمین ، تحت حکومت آنان است . در بخش دوم با مسلمانان اعلام جنگ کرده اند و در بخش سوم با مسلمانان پیمانی برقرار است . 

 

[۳]  بهائیان بر مبنای طبقه بندی ها ی مرسوم فقهی طبق تعریف در میان هیچ کدام از سه گروه ذمه ، معاهد ، مستامن قرار نمی گیرند. بنابراین ، اساسا احتیاج به قرائت فقهی تازه ای کاملا احساس می شود قرائتی که در آن هم عناصر فقهی به طور کامل لحاظ شوند و هم اصول ، آموزه ها و تعالیم بهائیان عمیقا و البته به دور از بغض و تعصب و پیشداوری ، محل بحث و مشورت باشند. این نوشته کوتاه صرفا می کوشد جرقه های بسیار اولیه را برای ابراز و توضیح احتیاج مزبور، ایجاد کند. 

 

[۴]  از نظر فقهی و نه از نظر حقوقی

 

[۵]  در اینجا ، ایجاد رعب و وحشت و ترس برای اجتناب از ابرازِِ صوری هرگونه ایمان یا عدم ایمان ملاک و منظور نیست.

 

[۶]  تاریخ صدر ظهور تمامی ادیان گواه این ادعا است. (از جمله نگاه کنید به : ناس ، جان بایر . تاریخ جامع ادیان .ترجمه علی اصغر حکمت . ناشر علمی و فرهنگی. تهران)

 

[۷]  کلمه ایمان به آن نحو که در حوزه های دینی استفاده می شود معنای پیچیده ای دارد. ایمان مفهومی است تو در تو با ابعادی در هم تنیده. به عنوان مثال ایمان را معمولا دارای جنبه معرفتی می دانند: لازمه ایمان اعتقاد به صدق اصئل اعتقادی آن دین است. در عین حال ایمان مستلزم وجهی ارادای نیز هست ، وجهی که در قالب تعهد نسبت به موضوع ایمان و اطاعت از فرامین جلوه گر می شود؛ همینطور ایمان را ضمنا دارای وجهی عاطفی نیز می دانند که از جنس اعتماد یا عشق است. ( پترسون و دیگران ، عقل و اعتقاد دینی ، ترجمه اخمد نراقی و ابراهیم سلطانی ، ناشر طرح نو. تهران ) . در این نوشته کوتاه جنبه معرفتی یا به اصطلاح اعتقادی ایمان بیش از وجوه دیگر مبنای کار قرار گرفته است ضمن آنکه دو جنبه دیگر مد نظر بوده اند.

 

[۸]  تاریخ ادیان به وضوح نشان می دهد که رهبران مذهبی و مراجع قدرت سیاسی در اغلب مواقع مانع عمده در راه انتشار و گسترش دیانت نوظهور بوده اند. (از جمله نگاه کنید به منبع معرفی شده در یادداشت شماره ۶ ) 

 

Comments are closed.