چرا بهاءالله؟

چرا بهاءالله؟

من تا چهار سال پیش مسیحی محکمی بودم ولی حال با پذیرفتن بهاءالله به عنوان آمدن مسیح موعود ایمانم به مسیح محکمتر از همیشه است و مسیح را با نام تازه و در ظهور تازه اش پذیرفته ام.

فعالیت این بلاگ به منظور آشنا کردن مسیحیان با بهاءالله است تا با یاری خداوند به توانند در ایمان خود به مسیح کاملتر شوند و مسیح را در دو ظهور و تجلی خود بشناسند.

من هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که روزی بهاءالله را به عنوان نجات دهنده خود و عالم و معبود مردم دنیا بپذیرم. اکثر فعالیتهای من در شمال کالیفرنیا و در ویرجنیا بحث با بهائیان بود که ارزش کتاب مقدس را می پذیرفتند و با من وارد صحبت انجیلی می شدند. مسلمانان عموما درگیر بحث با ما نمی شدند چون انجیل را تحریف شده می دانستند و موفقیت ما در تبلیغ آنان به خاطر سرخوردگی آنان از اسلام و رژیم اسلامی بود.

آشنایی من با انجیل و ایمان من به مسیح ناشی از ملاقات شخص یهودی الاصلی بود که مسیحی شده بود و با باز کردن انجیل پیشگوییهای عهد قدیم و پیامبران بنی اسراییل را به من نشان داد و جای حرفی برای من باقی نگذاشت. مسیح را به عنوان ناجی خود پذیرفتم و ایمان من به مسیح پذیرشی راست و قلبی بود. من هم فورا مشغول فعالیت تبلیغی شدم.

من عموما بهائیان را به عنوان انسانهایی خوب ولی گمراه شده و نجات نایافته می دیدم ولی در مورد دین ایشان زیاد نمی دانستم و حرفهایشان در مورد صلح عمومی و روابط بین الملل و حقوق بشر و تساوی زن و مرد و وحدت عالم انسانی به هیچ وجه برای من هیچ جذابیت و گرایشی نداشت. مساله عمده برای من مساله گناه و مساله دوری بشر از خدا به خاطر گناه بود. برخی بهائیان که بیشتر مطالعه انجیلی داشتند با ما وارد بحث می شدند ولی آنها هم با صحبت از مظهریت و مظهر کلّی الهی من را گیج می کردند و بحث ها به جایی نمی رسید.

   شناخت من به بهاءالله موقعی کامل شد که بهائیان توانستند من را با انجیل آشناتر سازند و برای من دو مساله باید واضح میشد.

اول- پیشگوییهای انجیل باید تمام به حقیقت و عملا انجام می شد.

دوم- باید ظهور دوباره مسیح در هیکلی دیگر و با نامی تازه چون بهاألله را از نظر انجیلی و بدون مغالطه و سفسطه اثبات می کردند.

چون این هردو انجام شد ضربه روحی و روانی سختی به من وارد شد ولی از مسیح یاری خواستم تا دست من را بگیرد و قلبم را مطمئن سازد تا نلغزم و به بیراهه ردّ مسیح نروم. در گرماگرم این برهان بود که مسیح منرا از ظهور تازه اش به نام بهاءالله مطمئنم کرد و محبت بهاءالله در قلبم نفوذ کرد و او را شناختم و اقرار بر درستی او کردم.

در خاتمه یادآوری کنم که رسیدن به بهاءالله برای مومن به مسیح بدون دعا و طلب هدایت از مسیح غیر ممکن است. امید دارم نور بهاءالله در قلب شما نیز بتابد.

مژده به مومنان مسیح

انجیل به ظهور بهاءالله وعده داده است. من به عنوان مسیحی در تورات و عهد قدیم از مسیح رد پا یافتم. رد پای بهاءالله و اشاره به ظهور او در انجیل آمده است. چاره ای نیست. یا باید ظهور تازۀ عیسی مسیح با نام تازۀ بهاءالله را پذیرفت و از تاریکی عدم ایمان به نور قدم گذاشت، یا باید چون آنا و کایفا (حنّا و قیافا موبدان بزرگ زمان مسیح) انکار کرد و بشارت انجیل را نادیده گرفت.

نادیده گرفتن بهاءالله و انکار او، همانا انکار مسیح و انکار قربانی مسیح و از دست دادن رستگاری است. می پرسید چرا؟ مگر مسیح نگفت که تمام گناهان قابل بخشش هستند مگر انکار و کفر به روح القدس؟ پس مسیحی که بهاءالله یعنی فرستندۀ روح قدسی را انکار کند دیگر مسیحی نیست و در برابر گناهان خود بخشوده و آمرزیده نیست. انکار بهاءالله ارزش قربانی مسیح و خون او را لوث می کند.

ولی انکار بهاءالله بدون پیشینه و پیشگویی انجیل نیست. مسیح می گوید و پولس نیز بارها می گوید که بازگشت مسیح مانند دزدی است که در شب می آید. این تعلیم مهمی است. یعنی صاحب خانه (کلیسا) هشیار نیست و مسیح می آید و می رود و ما هنوز در خوابیم و هر یکشنبه به کلیسا می رویم و در آرزوی مسیح هستیم! اگر در مسیح زنده هستیم چرا ظهور تازه را در نیافتیم.

لکن‌ روز خداوند چون‌ دزد خواهد آمد کــه‌ در آن‌ آسمان‌ها بصدای‌ عظیم‌ زائل‌ خواهند شد و

عناصــر، سوخته‌ شده‌ از هم‌  خواهد پاشید و زمین‌ و کارهایی‌ که‌ در آن‌ است‌ ســوخته‌ خواهد شد.

پطرس‌۲ : فصل ۳، آیه ۱۰

پاسخ مسیح در انجیل است. او می گوید که ملکوت خدا مانند عروسی پسر شاه است. دعوت شدگان بسیارند ولی انتخاب شدگان اندک هستند.

از دعوت به انتخاب قدم گذاشتن وظیفۀ روحانی و راه آمرزش ماست.

وعده‌ حضرت‌ مسیح‌ در مورد ظهور دوبارۀ خود.  در فصل بیست‌ و یکم‌ انجیل‌ لوقا مسطور است. این‌ بشارت ظهور در پاسخ‌ مستقیم‌ به‌ سؤال‌ حواریون‌ داده‌ شده‌ است‌.  از مسیح سوال شد: "پس‌ این‌ امور کی‌ واقع‌ خواهد شد و علامت‌ نزدیک‌ شدن‌ این‌ واقعه ها چیست‌؟"

 حضرت‌ مسیح‌ آنها را از پیامبران دروغین (یعنی مسیحیان مدعی نبوت) بر حذر داشت‌ که‌ بنام‌ او (از میان مسیحیان) خواهند آمد و بعد میزان و ترازوی کاملی را که‌ با آن‌ می‌توانند از آمدنش‌ مطمئن‌ شوند مطرح کرد و جای شک نگذاشت:

 "بدم‌ شمشیر خواهند افتاد و در میان‌ جمیع‌ امتهای غیر یهودی به‌ اسیری‌ خواهند رفت‌ و اورشلیم‌ پایمال‌ امتها خواهد شد تا زمان‌ امتها به پایان رسد … و آنگاه‌ پسر انسان‌ را خواهند دید که‌ بر ابری‌ سوار شده‌ با قوت‌ و جلال‌ عظیم‌ میاید." (2)

 معنی‌ اصطلاح‌ "زمانهای‌ امتها" برای‌ محققین‌ کتب‌ مقدسه‌ آشنا و روشن‌ بود. بنا بر شاهد انجیلی زمانی‌ را مشخص‌ می‌نماید که‌ در آن‌، اورشلیم‌ بدست‌ بیگانگان‌ و غیر یهودیان‌ (یا امتها) خواهد افتاد و در این‌ مدت‌ یهودیها خودشان‌ از وطن‌ رانده‌ خواهند شد.

 به‌ زبان‌ ساده‌، حضرت‌ مسیح‌ وعده‌ داد زمانی‌ بازخواهد گشت‌ که‌ یهودیان‌ پس‌ از دوران‌ تبعید و دربدری‌ به‌ وطنشان‌ برگشته‌ باشند.  بدین‌ ترتیب‌ هنگام‌ بازگشت‌ آنها به‌ وطن‌، "زمانهای‌ امتها" به‌ انجام‌ می‌رسید.

 دقت کنید. مسیح می گوید: "در میان‌ جمیع‌ امتها به‌ اسیری‌ خواهند رفت‌."  اورشلیم‌ را تیتوس‌ امپراتور روم‌ در سال‌ ۷۰ میلادی‌ ویران کرد و یهودیان‌ متفرق و تبعید شدند. حتی زمین‌ آن شخم‌ زده‌ شد.

 یهودیان‌ آواره شدند.  بسیاری‌ از آنها درست‌ همانطور که‌ حضرت‌ مسیح‌ فرموده‌ بود، "بدم‌ شمشیر افتادند"، فرار کردند، و "در میان‌ جمیع‌ امتها به‌ اسیری‌" رفتند.

از ۱۸۴۴ به بعد روزهای آوارگی تمام شد.

تا سال ۱۸۴۴ یعنی آغاز ظهور تازۀ که سال آغاز دعوت نوین بود!

در سال ۱۸۴۴ یهود با دریافت اجازه از عثمانی توانست به سرزمین مقدس مراجعت کند!!

این است دقت و توانایی خداوند در تغییر تاریخ و تحقق وعدۀ خویش. عجیب است که بشر درس نمی گیرد و ایمان نمی آورد.

ممکن است شخصی بهاءالله را انکار کند ولی به قیمت انکار مسیح و هدر رفتن رستگاری خودش است.

بهاءالله را باید شناخت و عاشق او شد و باید او را در قلب بپذیریم و کیمیای عشق او مس مرده قلبها را تبدیل به زر زنده می کند. کما اینکه من را زنده کرد.

ولی بدون دعا و طلب هدایت کسی به بهاءالله نمی رسد و بقیۀ راهها به بیراهه و گمراهی است. 

Comments are closed.