نگاهی به احتجاج جناب اعلمی
شهلا فیروز
مطالبی که جناب اعلمی تحت عنوان احتجاجی با مروجان بهائیت نگاشته اند از دو جهت برای من به عنوان یک بهائی جالب و خواندنی بود. از جهتی شاید جناب اعلمی جزو اولین – و نه معدود – روشنفکران ساکن ایران هستند که هم قائل به حقوق شهروندی بهائیان شده اند و هم شهامت ابراز و نشر مکتوب – البته اینترنتی – آنرا هم بروز داده اند.
طی سالهای متمادی بسیار بوده اند روشنفکران منصفی که علی رغم عدم اعتقادشان به امر بهائی ( به هر دلیل ) رعایت حقوق شهروندی و تساوی بهائیان در برابر قانون را قبول داشته اند. اما همیشه این اذعان با ترویج شایعه گرویدن این افراد به "بهائیت" در محاق تردید و ترس و ارعاب پنهان شده و فرد مذکور به راحتی از صفحه تعاملات حذف می شده است.
در ایام اخیر هم شاهد چند نمونه از این مسائل بوده ایم که شاید حاد ترین آن ها نشر شایعه گرویدن خانم عبادی و دخترشان به دیانت بهائی است. در واقع هدف انتشار این شایعه این است القاء کند که "طبیعی است که گمراهان از گمراهان دفاع کنند". اما دفاع رستگاران از گمراهان را چگونه باید توجیه کرد؟
مطالب آقای اعلمی را در مجموع می ستایم چرا که هوشمندانه دو مقولهء "انسان" و "باورها" را از همدیگر جدا کرده اند و انسان ها را ذیحق و باور ها را چالش پذیر قلمداد نموده اند. همین کافی است که اقرار کنیم با فردی بالغ از لحاظ فکری و انسان شناختی در تعامل هستیم.
این رویه، ما را هم باید بر آن بدارد که با همین نگاه و رویکرد به جناب اعلمی و باورها – یا در اینجا سوالاتشان – نگاه کنیم و تعامل نمائیم. هر چند بالغی چون اعلمی نیک می داند که در تفکری پلورالیستی هر چند احتجاج پسندیده و ستوده است اما قالبی نهائی و رویکردی مطلق نیست چرا که در حیطه ای بحث می کنیم که شناخت تحلیلی علمی را درآن چندان اعتباری نیست و سر و کارمان با عرفان و ادراکات تالیفی است.
می دانم ،و مطمئنم که جناب اعلمی هم به خوبی واقفند ، که ای بسا سوالاتی کوتاه پاسخ هائی نه چندان کوتاه در پی خواهند داشت و نه در ذیل مقاله ایشان – همان گونه که خود چند بار متذکر شده اند – رواست که به درج پاسخی کامل بپردازیم و نه حتی مقاله ای مستقل هم در جواب کلیه سوالات درست می باشد، چرا که مخاطب مظلوم هم باید یارا و حوصله مطالعه آنرا داشته باشد. پس تصمیم بر آن شد که در سلسله مقالاتی موجز اما دنباله دار به این سوالات بپردازیم.
از جهت دیگر درباره سوالات هم باید تذکری بدهم. رویه طرح سوال از سوی جناب اعلمی هم نوعا بالغ است. فردی که ابهامات خود را بصورت سوال مطرح می کند نشان می دهد که قواعد روشنفکری را بلد است – حتی اگر آن را دوست ندارد. سالها جامعه بهائی با همین سوالات مواجه بود،اما به صورت اکاذیب و تهمت ها و در پشت جبهه ای از خشم نفرت و بدون مجال پاسخگوئی . اینک که جناب اعلمی این سوالات را مطرح می کنند می بینم که نه تنها ایشان و همه محتججان امر بهئی بلکه منصفانه بگویم که خود بهائیان هم باید تکلیف خود را با این سوالات و پاسخ آنها روشن کنند.
هر چند که باز هر کودکی که اندکی با حوزه معارف ادیان آشنا باشد می داند که پاسخ ها در واحد زمان و بسته به ادراک و عرفان پیروان متفاوت خواهد شد و هر مطلبی که در ادامه ارائه می شود هم واجد این خاصیت خواهد بود، بالاخص که بر خلاف آنچه به غلط در باره جامعه بهائی رواج داده شده دیدگاهی رسمی ( یا تشکیلاتی یا ….) درباره معتقدات بهائی جز منطوق آثار مقدسه بهائی وجود ندارد و الباقی آنچه گفته می شود نظر است و چالش پذیر و غیر قطعی. (چنانچه پیروان همه ادیان هم کم و بیش این نکته را تجربه کرده اند)