خبر: دیروز صبح ۲۵ دی ماه به وقت تهران نیروهای امنیتی به منزل عدّه زیادی از بهائیان تهران یورش برده و گروهی بی گناه را بازداشت و به زندان اوین می برند.بازداشت شدگان: ژینوس سبحانی ، نیوشا نوع خواه ، پیام اغصانی ، عزیز سمندری ، شاهرخ طائف ، دیدار رئوفی. هجوم گسترده به منازل عده ای از بهاییان در تهران به نام های شهریار سیروس ، ریاض سبحانی ، ژینوس سبحانی ، دیدار رئوفی ، پیام اغصانی ، گلشن سبحانی ، شاهرخ طائف، عزیز سمندری و نیوشا نوع خواه. در این حمله که به شکل لباس شخصی بوده تمام عکس های مرتبط با دیانت بهایی ، عکس های خانوادگی ، کامپیوتر ها و لوحهای فشرده و بسیاری از لوازم شخصی ضبط شده است.
به نظر می رسد که رسانه های ایران روش تازه ای را در اقدامات تبلیغاتی و فضاسازی علیه بهائیان و برای مبارزه با دین بهائی پیش گرفته اند. زیربنای این حمله ها اتهام و نسبت ازدواج بین محارم است و می کوشد اخلاق بهائی را نسبی و بدون ارزش جلوه دهد و لذا آزار و حذف آنان را توجیه کند. توجه شما را به بسط و تعمیم هدفمند مسالۀ ساختگی و دروغین نسبی بودن اخلاقیات و ارزشهای دینی نزد بهائیان به چند نمونه زیر جلب می کنم و امیدوارم به روند کلّی این جریان که از درون محفلهای بهائی ستیز هدایت می شود توجه کنید:
اول خبرگزاری فارس بود که مساله را از یک مساله حاشیه و کوچک به یک مساله کلان و ملّی گسترش داد و جنبۀ جریانی و درون محفلی آن را مشخص کرد.
http://english.farsnews.com/newstext.php?nn=8710141780
و سپس شهاب نیوز نیز به جریان پیوست:
http://www.shahabnews.com/vdchxknz.23nvvdftt2.html
و بالاخره جریان با ورود ایرنا به معرکه رسمی شد:
http://www5.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=297003
در پی چند هفته فضاسازی برای موج تازۀ بهائی ستیزی رسمی و آماده شدن فضای مطبوعاتی و زمینه سازی رسانه ها برای آزار بهائیان و اذیت آنها بر مبنای هیچ و پوچ—یعنی زنای (اثبات شده یا اثبات نشدۀ) یک شخصی که دهه هاست از دین بهائی خارج شده و از جامعۀ بهائی و آموزه های آن فاصله گرفته نیروهای وزارت اطلاعات به منزل بهائیان بی گناه حمله برده و گروهی را دستگیر کردند.
اصل ماجرا چیست؟ و قربانی سنگسار که بود و چه کرد؟
حال که بحث به ایجا رسید لازم است توجه خود را به مساله سنگسار قربانی اخیر مشهد، هوشنگ خداداده، نیز معطوف کنیم. رسانه ها ی رسمی ایران در حال حاضر مشغول پروپاگاند و فرافکنی و فضاسازی علیه بهائیان، نه بر مبنای اتهامات مثلا ثابت شده قاچاق و زنا علیه او، بلکه بر اساس ارتکاب عمل جنسی شنیع و مقاربت با دخترش است. یکم اینکه این اتهام اثبات نشده است و گروههای بیطرف آن را تائید نکرده اند. دوم اینکه اگر این اتهام درست باشد و ثابت نیز شود باز لکّه ننگی بر جامعه بهائی نیست. این شخص مسلمان زیست و احتمالا مسلمان مُرد و گرنه در قبرستان رضا دفن نمی شد. سِوّم اینکه اگر بهائی هم بود مسالۀ «ازدواج با محارم و اقربا» موضوعیت نداشت چون ازدواجی صورت نگرفته است که کاستی آموزه های اخلاقی بهائی را بیان کند. شخصی از دین بهائی خارج می شود و مرتکب زنا (و شاید زنای با محرم) می شود.چرا ایرنا آموزه های دین جدید وی را زیر سوال نمی برد و و کاستیهای آن در ارائه عفت و عصمت را زیر ذره بین بررسی نمی کند. جالب است که هیچ کس مدعی صورت گرفتن ازدواج بهائی نشده است پس چرا ناگهان «ازدواج با اقربا» موضوع روز می شود؟ شاید از آنجا که الغریق یتشبث بکل الحشیش (شخص در حال غرق به هر چوبی متمسک می شود) و محفلهای بهائی ستیز حرفی دیگری برای گفتن ندارند.
بررسی جوانب مسالۀ مطرح شده ایرنا
در نتیجه بحث حرمت ازدواج با محارم از زاویه قرانی، آئین باب و بهائی در چند بلاگ در حاشیۀ سایت نگاه مورد بحث قرار گرفت. رئوس مطالب از این قرار بود که :
در آئین بهائی حکم ازدواج با زن پدر محکمتر از حکم مشابه آن در قرآن بیان شده. حکم قرآن اجازه ازدواج با زن پدر را می دهد (لاتنکحوا) گرچه شایسته نمی داند چه که حکم بدون نفی آن (انکحوا) مستحب است و واجب نیست. در تاریخ اسلام پیشینۀ معکوس آن را داریم: ازدواج رسول اکرم با همسر پسر خوانده (زید ابن حارث). گرچه زید پسر خونی نبود و در نزد عرب پسر خوانده به مفهوم متعارف امروزی رایج نبود. ولی در هر حال حرمت ازدواج با نامادری یا زن ِ پدر به نحو محکمی در کتاب اقدس آمده است که : قد حُرّم علیکم ازواج آبائکم.
حضرت عبدالبهاء تبیین در این مورد خاص فرموده اند. درست است که در رسالۀ سوال و جواب فرعیات حُکم به بیت عدل راجع شده و بیت عدل هنوز در فرعیات حکم تشریع و قانونگزاری نکرده اند. ولی نباید فراموش کرد که مبیّن و تاویل کنندۀ آیات، حضرت عبدالبهاء، در این مورد تبیین فرموده اند. بنابر فرموده آن بزرگوار «قبل از تشکیل بیت عدل این حکم راجع به تعبیر مرکز منصوص است.»[i] توضیح ایشان از قرار زیر است. حضرت عبدالبهاء فرموده اند که عدم نام بردن یک یک محارم به معنی تائید اباحت و یا مجاز بودن آنها نیست. حال نظر آن مرکز منصوص این است که: ( در خصوص حُرمت نکاح پسر بزوجات پدر مرقوم نموده بودید صراحت اینحکم دلیل بر اباحت دیگران نه…) [ii] برای اهل مطالعه و بی طرفان این تبیین جواب کافی اتهامات بهائی ستیزان است. همانطور که همه می دانند دین بهائی وصلت با غیر بستگان و جنس بعید را توصیه می کند.
و البته از حضرت عبدالبهاء بیانی داریم که در آن می فرمایند که "سؤالی که نموده بودید عدم ذکر در الواح الهی نفس جواز است زیرا منهی از نصوص استنباط میشود.[iii] " این بیان عمومی و دستور کلّی در این مورد کاربرد ندارد. تفسیر کننده آیات بهاءالله که کلید تبیین و حق تعبیر و تاویل را دارد از حق تاویل و توضیح خود استفاده کرده و در این مورد مخصوص می نویسد که: ( در خصوص حُرمت نکاح پسر بزوجات پدر مرقوم نموده بودید صراحت اینحکم دلیل بر اباحت دیگران نه.) مسالۀ عدم ذکر مربوط به مسائلی است که نصوص آنها را مسکوت گذاشته اند و مبیِن منصوص تبیینی در آن موارد نکرده باشد. مثلاَ در مورد غواصی زیر آب و مجاز بودن یا نبودن آن فرض بر این است که عدم ذکر به معنی مجاز بودن آن است. علاوه بر تبیین حضرت عبدالبهاء که ارائه شد، هنوز هم فرعیات حکم دربارۀ اقارب (و نه محارم) به بیت عدل راجع است.
مطلب آورده از بیت عدل اساسا ربطی به باز بودن دست و دلبخواه اشخاص ندارد. ترجمه ارائه شده در بلاگ صحبت از محارم می کند. لغت محارم در بیان بیت عدل و اصل دستخط نیست! واژه در سوال و در پاسخ «ر ِلتیو » است که در انگلیسی به معنای قوم و خویش و منسوبین به کار می رود، نه برادر و خواهر و محارم. واژه دیگر «کیندرد» است که باز هم به معنی بستگان به طور همومی است و نه محارم. اصرار بهائی ستیزان بر یکی بودن اقارب و محارم و این ترجمه ها جهت تحریف لفظی و معنوی بهائی ستیزان را بیان می کند. البته موضوع مَدّ نظر بیت عدل کلّیت مساله است و تعریف اقرباء یا اقارب است نه آزاد گذاشتن ازدواج با محارم و این دو مقوله جداست. و اما ۱. بیت عدل بنابر آنچه در آیات و تفسیر عبدالبهاء هست تشریع حکم تازه یا مکمل برای تعریف حدّ اقارب را در آن وقت لازم نمی دانست. ۲. بهائیان باید در ازدواجاتی وارد شوند که از لحاظ قوانین مدنی و کیفری بدون ایراد باشد (برای مثال ازدواج پسر عمو و دختر عمو که در نیمی از ایالات امریکا غیرقانونی است) ۳. موجب برداشت نادرست مردم از بهائیان نشود (مثلا ازدواج پسر عمو و دختر عمو که در ایران رایج ولی در امریکا ناصواب و نامطلوب شناخته می شود).[iv]
برداشت شخصی من این است که تا موضوعیت عینی نباشد بیت عدل شاید نیازی به تشریع و قانونگزاری نبیند. برای مثال دیوانعالی کشور امریکا نیز از بررسی و تشکیل دادگاه در موارد حل شده یا موارد انتزاعی خودداری میکند. یعنی یا مساله و بحرانی داریم که قانون فعلی جوابگوی آن نیست، یا جواب کافی نمی دهد. مثلا اگر شخصی به محفل محلّی رجوع کند و درخواست ازدواج بهائی با دختر برادرش را داشته باشد جواز این نوع ازدواج و حکم آزاد بودن آن در آثار بهائی نیست و بنابر تبیین حضرت عبدالبها مجاز نیست و مساله موضوعیت عینی و تشریعی پیدا نمی کند.
به هر حال در هیچ موردی همچین ازدواجی صورت نگرفته است و مساله در همان حیطۀ بحث انتزاعی باقی می ماند و کاربرد عملی نداشته و ندارد. تنها کسانی که این موضوع انتزاعی و غیرواقعی برای آنان "موضوعیت عینی" دارد ایرنا و دیگر بهائی ستیزان و محفل نشینانی هستند که چون در گفتمانهای روز باز مانده اند ناچار گریبانگیر مسائل توضیح المسائلی و مباحث مهم و مطرحی چون زلزله و افتادن پسر از طبقه بالا بر روی عمه و مسائل حیاتی و ضروری نظیر آن می شوند که مدّ نظر انسانهای جزمی و خرافی است. تمرکز اساسی و هدفمند جناحهای بهائی ستیز درون نظام بر این نوع مسائل برای راهکار برخورد با بهائیت بیانگر ورشکستگی فکری آنان است و بس.
مسالۀ اخلاق پزشکی و معضل های ارثی: راهکار بهائی ازدواج با جنس دور
نکته دیگر آنکه جنبه اخلاقی و مدنی و پزشکی دین بهائی به مراتب از آموزه های رقیب قوی تر است. قرآن آمیزش با بستگان خارج از محارم را نادرست نمی داند ولی عبدالبهاء می گوید که انسان باید تا تواند خویشی به جنس بعید نماید. آمیزشهای با اقربا که در فرهنگهای سنتّی جایز دانسته موجب افزایش بیماریهای وراثتی و افزایش ژنهای مغلوب بیمار در میان آنهایی که با خود مقاربت و ازدواج می کنند شده است. این مساله معضلی در پزشکی به عنوان consanguinity و بیماریهای ناشی از آنرا برای آنان مساله ساز کرده است. پس دین بهائی از نظر سنخیت با علم پزشکی نظر مترقی تر و پیشروتری را ارائه می دهد و با لازم دانستن وصلت و ازدواج با جنس دور موجب سلامت افزون بشر شده است و می شود.
ازدواج با جنس دور برتری های زیادی بر مقاربتهای خویشی و فامیلی دارد و موجب تضعیف نسل و قوای هوشی است. آیا آموزه های دین بهائی که پیش از دانش و اطلاع بر DNA و ساختار کلیدی بیوشیمی وراثت ارائه شده برتری مطلق بر آموزه های رقیب ندارد؟
مقدمه ای در اخلاق بهائی
اخلاق بحث انتخاب درست و نیکو و ستوده در هر مسالۀ اخلاقی و ارزشی است. ارزشهای اخلاقی در دین بهائی به طور مطلق بیان می شوند. مثلا زنا در شرایطی آزاد و در شرایطی حرام نیست. آنچه دزدی است در شرایط ایران و امریکا و افریقای جنوبی همه دزدی است. تعاریف عرفی، مدنی و حقوقی از دزدی ممکن است نسبی باشد ولی آموزه های بهائی و احکام بهائی مطلق بیان شده اند. مثلا تقبیح خشونت و جنگ افزار و نقش غرب در توسعۀ آن:
حضرت بهاءالله جنبه های بسیاری از تمدن غرب چون مسالهء تبعیض نژادی و عدم مساوات اقتصادی و بهره کشی از فرودستان و استثمار مستعمرات را به طور آشکار در آثار بهائی مورد انتقاد و بررسی قرار داده اند. مخاطب بسیاری از تندترین انتقادهای بهاءالله و عبدالبهاء غرب است و رهبران بهائی از جمله نخستین اندیشمندانی هستند که تمدن غرب و آموزه های ناشایست آن را به طور منظم و منطقی زیر سوال برده اند. توجه شما عزیزان را به نمونه هایی از آثار حضرت بهاءالله چون ورق نهم از لوح کلمات فردوسیه (نوشتهء دههء ۱۸۷۰ میلادی) جلب می کنم که درآن از تمدن غرب و عدم اعتدال در آن انتقاد شدیدی می شود:
براستی می گویم هر امری از امور اعتدالش محبوب چون تجاوز نماید سبب ضر گردد. در تمدن اهل غرب ملاحظه نمائید که سبب اضطراب و وحشت اهل عالم شده، آلت جهنمیه به میان آمده و در قتل وجود شقاوتی ظاهر شده که شبه آن را چشم عالم و اذان امم ندیده و نشنیده. اصلاح این مفاسد قویه قاهره ممکن نه مگر به اتحاد عالم در امور و یا در مذهبی از مذاهب. بشنوید ندای مظلوم را و به صلح اکبر تمسک نمائید.
سپس حضرت بهاءالله از نیروهای پنهان در زمین سخن می رانند و در ادامه دربارهء اکتشاف آینده آن نیروها و سمی بودن و هلاکت ناشی از آنها می نویسند. نقد سنگین حضرت بهاءالله در کلمات فردوسیه بیشتر متوجه مسالهء تسلیحاتی و تهیه و تدارک سلاحهای جهنمی و ابزارهای کشتاردسته جمعی است که آنرا پیش بینی نموده و از آن شدیدا انتقاد می کنند.
بر هر خوانندهء منصفی آشکار است که بهاءالله پیامبر ایرانی در دههء ۱۸۷۰ استفاده از تسلیحات آتش زا و تسلیحات اتمی و سلاحهای کشتار گروهی را مد نظر داشته است و آنها را نفی می کند. یعنی حدود ۷۰ سال پیش از خاتمهء جنگ جهانی دوم و ۹۰ سال پیش از جنگ ویتنام. آیا روشن فکران دیگری (ایرانی یا غیرایرانی) معاصر و همزمان با ایشان بوده اند که در راه آسایش و خیر بشر آموزه هایی این چنین جهانی و پیشرو و انسان دوستانه ارائه دهند؟ و باید پرسید که چرا دولت های ایران و روسای دینی ایران از ندای ایشان حمایت نکردند و چرا نتیجه آموزه های ایشان ۴۰ سال زندان و زنجیر و تبعید بود؟
آشکارا این آموزه ها در چارچوب نسبی بیان نشده اند.
بیان نادرست ایرنا از فهم نارس مطلب ناشی شده است. در امریکا متعصبان مذهبی که با مکاتب پیشرو مخالفند یک جنگ فرهنگی بر ضد مکاتب پیشرو راه انداخته اند. این جنگ فرهنگی موجب تحمیق امریکاییها شده است. محافظه کاران امریکایی برای القا منظور و تحمیق عوام و نگه داشتن تسلط و هژمونی بر مردم لیبرالها یا پیشروها را شدیدا می کوبند. مبنای این حمله چیزی جز جز اتهام نسبیت گرایی اخلاقی نیست[v] و این البته همان گل آلود کردن آب و حذف مخالف از طریق سم پاشی و فرافکنی است. نظام ایران نیز در بسیاری از موارد از محافظه کاران امریکایی روندها و روشهای ستیز با افکار تازه را را می گیرد و کوشش تازه شان همین روش شماست که چند سالی است مُد کرده اند. یعنی که بهائیان در اخلاق نسبیت گرا هستند و البته منظورشان این است که بگویند بهائیان فاقد اخلاقیات هستند. ولی قالب علمی قضیه را در همین قمیص ظاهر سازی و لعابی از نمای حقیقت بر آن می دهند.
نسبیت گرایی فلسفی را به دو نوع می توان تقسیم کرد. ۱. نسبیت در شناخت (cognitive relativism)- می گوید در جهان هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد. هیچ حقیقت مطلقی در جهان را نمی توان بر شمرد. مکاتب مختلف فقط تعبیرهای مختلفی از جهان دارند. نمونه بارز این داستان مرحوم ریچارد رورتی است که قبل از انتقال به دانشگاه استانفورد شبی در شهر شارلوتسویل مقر دانشگاه ویرجینیا در منزلش مهمان بودیم و در میان بحثی در ماوراءالطبیعه در حالی که گیلاس شرابی در دست داشت گفت من سی سال تمام کوششم بر این است که نشان بدهم که متافیزیک اساسا وجود ندارد. ۲. نسبیت گرایی اخلاقی.(ethical relativism) این خود دو مکتب و نگرش نزدیک به هم دارد، یعنی دو نوع دید دارد. الف ) مکتب کثرت و تنوع (diversity thesis) که می گوید اخلاق از جامعه به جامعه فرق می کند و ارزش درونی ندارد و بستگی به جامعه دارد. ب) مکتب وابستگی (dependency thesis) که بر آن است که اخلاق بر مبنای ارزشهای درونی نیست و بر مبنای پذیرفته شدن یا نشدن در جامعه است. برخلاف نظر سطحی و بی پای ارائه شده از سوی بهائی ستیزان هیچکدام از این دو مکتب و یا دو نوع بحث نسبیت با یک "گزاره" یا یک حکم اخلاقی اثبات نمی شود و پیدا کردن یک نمونه تضّاد یا تنش اخلاقی (که اساس بحث اخلاق است و بدون آن اصلا بحث ارزش یا اخلاق بی مورد و بی مصداق است) در میان هزارها آموزه و حکم دینی بهائی نیست. از قضا اساتید فن و خبرگان بحث نسبیت و ارزش و اخلاق نسبی چون ریچارد رورتی نیز هیچگاه وجود نسبیت اخلاقی در دین بهائی را نپذیرفتند. به هر حال جالب است که پس از سالها کوشش و زحمت و عرق جبین و کدّ یمین بهائی ستیزان که تا حال از به کار بردن نسبت صهیونیزم (که ازمکاتب چپ و تئوری وابستگی یاد گرفته بودند) و امپریالیزم (که از چپ لنینی فراگرفته اند) حال دست از پا درازتر و بیچاره تر از همیشه به دامان راست فکری فرار کردند و چون از سرقت علمی از چپ خیری ندیدند به سراغ "برنده" جنگ سرد و برخورد تمدنها رفته اند و از آنان بار علمی (یعنی لعاب علمی) گرفتند تا شاید راه چاره ای در آنجا بیابند و گره کور ورشکستگی فکری خود را سرپوش نهند. ممکن است دوستان من بنا بر حکمت و صبر و بینش نهادینه خود بر من خَرده بگیرند که تُند می گویم و تُند می نویسم ولی ناچارم و حرف را باید زد.
در عصر نوین نظر رویارو یا باژگونه نسبیت اخلاقی را دین بهائی عرضه می کند بدون آنکه چالش و تنشهایی که گریبانگیر ادیان پیشین در برابر فلسفه جدید و موج عقل گرایی عصر مدرن شد، خللی بر پویایی و بینش فلسفی دین بهائی وارد آورد. دینی که درعصر نوین می تواند گزاره های اخلاقی فراگیر اخلاقی را برای تمام کرۀ زمین مطرح و ارائه کند و برعکس نسبی گرایان اخلاقی قوانین کلّی و جامع ارزشی و اخلاقی را برای بهبود حال نوع انسان عرضه کند. به هر حال آموزه های بهائی مربوط به این جامعه یا آن فرهنگ نیست و بهاءالله ظهورش را در چارچوب نسبیت فرهنگی مطرح نمی کند. راهکار خداوند برای انسان امروزی این است. در بیان زیر دقت کنید:
«باری تاره بالتصریح و اخری بالتلویح. آنچه باید گفته شود گفتیم و بعد از اصلاح ایران نفحات کلمه در سائر ممالک متضوع میگشت. چه که آنچه از قلم اعلی جاری شده سبب علوّ و سموّ و تربیت جمیع اهل عالم بوده و هست و از برای جمیع امراض دریاق اعظم است لو هم یفقهون و یشعرون.» (بهاءالله – کلمات فردوسیه)
"فساد و نزاع شان سباع (جانوران وحشی) ارض است نه شان انسان. شان انسان لم یزل و لایزال شفقت و عنایت بوده و خواهد بود."
قلم بهاءالله آموزه های نوینی به بشر می آموزد و هیچکدام در قالب "ارزشهای محلی یا نسبی" معرفی نشده اند. خشونت که یکی از انتقادات مطرح و وارد به ادیان (و بخصوص اسلام) و بخصوص قرائت بنیادگرایانه از دین های پیشین است در دین بهائی نفی شده است. این نشان می دهد که ماشینهای قدرت بنابر آموزه های بهاءالله اگر در دست بهائیان هم باشد خشونت پذیر نباید و نمی تواند باشد. این یک قاعدۀ کلّی است و نسبی نیست. و در مورد اختلافات دینی و مذهبی (درون دینی یا برون دینی) می نویسد که:
دین الله و مذهب الله محض اتّحاد و اتّفاق اهل عالم…نازل گشته و ظاهر شده. آنرا علّت اختلاف و نفاق نکنید…
و در جای دیگر اهمیت کثرت قومی و نژادی و اهمیت دوستی و محبت و عشق بین ابناء بشر و نوع انسان رابه طور مطلق مطرح می کند. کدام انسان خردمند و با انصاف می تواند نگاهی حتی کوناه به دین بهائی داشته باشد و ادعا کند که در آئین بهاءالله «اخلاق از جامعه به جامعه فرق می کند و ارزش درونی ندارد و بستگی به جامعه دارد؟» بهاءالله تنوع و کثرت گرایی فرهنگی را می پذیرد بعنی بهائیان بومی ساموآ یا جزایر مارشال می توانند لباسهای بومی خود را بپوشند و به رسوم خود برقصند و جشن عروسی بگیرند ولی در بیان آیه ازدواج مختار نیستند. یعنی قواعد و دستورات دین بهائی برای بهبود حال و روز بشر یعنی دو جنبۀ کثرت و وحدت را در عین حال تاکید و تائید می کند. بهاءالله اهمیت دین را در اشاعۀ و ترویج خیر و خوبی و محبت در جامعه مطرح می کند و تاسیس اخلاقیات را منوط به آن می داند ولی ادعای حکومت ندارد و می خواهد جامعه به طور خودکار و خودجوش مردمسالار شود و این مهم باید به سکولارهایی که قرنهاست از دست روسای دین و هوادارانشان کشیده اند خاطری آسوده دهد. ولی جهانشمولی آموزه های بهائی هر گونه نسبت گرایی اخلاقی را بنابر تعریف ارائه شده ردّ می کند.
این بحث را با ارائه دو آموزه بهائی درباره مسالۀ صلح و نفی خشونت ادامه می دهم و امیدوارم که ایرانیان پس از گذشت بیش از یک قرن تعالیم بهاءالله را از نزدیک و بدون پیشداوری مورد مطالعه قرار دهند و باشد تا زنان و مردان ایرانی با الهام از این آموزه ها در راه بازسازی و اصلاح ایران و جهان پیشگام باشند.
– هنگامی که فکر جنگ بخاطر آید آنرا با فکر قویتر صلح مقابله کنید. و اندیشه ای از عداوت را باید با اندیشهء قویتر محبت از بین برید.
عبدالبهاء (دفتر اول روحی ص ۱۹)
– تا توانید خاطر موری نیازارید چه جای انسان و تا ممکن است سر ماری مکوبید تا چه رسد به مردمان. همت برآن بگمارید که سبب حیات و بقا و سرور و فرح و راحت و آسایش جهانیان گردید. خواه آشنا و خواه بیگانه. خواه مخالف و خواه موافق.
عبدالبهاء (مکاتیب جلد ۲ ص ۲۰۶)
شاد زید
[i] مکاتیب عبدالبهاء جلد سوم ۳۷۱
[ii] مکاتیب عبدالبهاء جلد سوم ۳۷۰
[iii] مائده آسمانی جلد دوم، ص ۴۲
[iv] Lights of Guidance page 386, item 1289.