معمای بزرگ قران

معمای بزرگ قران

و رضوان من الله اکبر ذلک هوالفوزالعظیم. سوره توبه، آیه ۷۲

بزرگ ترین نعمت، رضایت پروردگار است. این رستگاری بزرگی است.

موضوع این کتاب شرح و حلّ " معمّای بزرگ قرآن" است که نخستین بار با پیدایش آئین بهائی اسرارش آشکار شده. این معمّائی است که در آن مژدهء "بزرگترین خبر" برای جمیع بشر مندرج و مستتر است.

در سراسر قرآن، پروردگار مهربان "وعده ای" به مردم جهان عطا فرموده. این "وعده" حائز چنان مقام و منقبتی است که به اسم "نبأ عظیم" یا "خبر بزرگ" خوانده شده. امّا بنا به پیش بینی آن کتاب آسمانی، در هنگامِ انجامِ این "خبر بزرگ" غالب مردم جهان چنان در غفلت غوطه ور شوند که از ظهورش بی خبر مانند:

قل هو نباء عظیم. انتم عنه معرضون. حضرت محمّد (سوره صاد، آیه ۸۷)

بگو! او "خبر بزرگ" است. امّا شما از او رو گردانید.

قل تالله انّ هذا لنباء عظیم الّذی تزین بذکره کتب الله العظیم الخبیر.[۱]     حضرت بهاءالله

بگو! به خدا سوگند این "خبر بزرگی" است که به ذکر او آثار پروردگار بزرگ و آگاه زینت یافته.

قد اتی النباءالاعظم والامم اکثرهم من الغافلین.[۲]    حضرت بهاءالله

البتّه "خبر بزرگ" آمده. امّا اکثر مردمان غافل اند.

بهائیان از شما و جمیع مسلمانان جهان دعوت می کنند که برای چند روزی عزم سفر به آئین دیگر کنید تا از اسرار این "خبر بزرگ" و انجام این پیام و مژدهء آسمانی آگاه شوید. زیرا بنا بر گفتار پروردگار، سرنوشت شما و جمیع بشر مرتبط به آگاهی از این "وعده" و "خبر" است.

یزدان مهربان همواره بندگان را به جستجو و تحقیق، پیش از پیروی از هر سخنی، تشویق فرموده. اجرای این اندرز را از عقل و خرد دانسته و نادیده گرفتن این اندرز را از نقصان عقل و خرد:

فبشر عبادالّذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الّذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب.       قرآن مجید، سوره زمر،

 آیه های ۱۷-۱۸

پس "خبر خوش" را به مردمانی ده که گفته ها را می شنوند و برترین آنرا پیروی می کنند. پروردگار چنین افراد را راهنماست و آنان از خردمندانند.

آگاهی از انجام این مژده و پیام الهی و شناختن پیامبری که آورندهء این "خبر بزرگ" است، برای شما و سایر مسلمانان جهان از هر امری ضروری تر است. بنا به فرمان و ارادهء یزدان، باید آنقدر به کاوش و جستجو پردازید تا از این بخشش و هدیهء الهی آگاهی یابید. بنا به گفتار قرآن، دروغ شمردن این "خبر بزرگ" بدون تحقیق و جستجو، منتج به نتائج ناگوار است:

فویل یومئذ للمکذبین الّذین هم فی خوضهم یلعبون. سوره طور، آیه ۱۲

وای بر کسانی که در آن روز حقیقت را دروغ شمرده، سرگرم توهّمات و خیالات خود شوند.

این کتاب هدیه ای است به دوستداران راه راستی، به کسانی که قرآن را گفتار یزدان دانند و علم و حکمت پروردگار را در سراسر این کتاب آسمانی آشکار می بینند. مسلمانانی که مایلند از محدودهء افکار و تصوّرات نیاکان گامی چند برون نهند، به گوش خود بشنوند، به چشم خود به بینند، و به فکر خود آئین جدید را بسنجند.

احب الاشیاء عندی الانصاف و انت توفق بذلک ان تشاهدالاشیاء بعینک لا بعین احد من العباد…[۳]   حضرت بهاءالله

محبوب ترین چیزها نزد من انصاف است. و تو در صورتی به آن موفق شوی که هر چیزی را به چشم خود بینی نه به چشم دیگران…

هدف این کتاب آگاه نمودن است، نه تغییر عقائد و آئین شما. زیرا تنها پروردگار قادر به تغییر دلهاست:

من یهدی الله فهوالمهتدی…   سوره اعراف، آیه ۱۷۸

هر که را پروردگار هدایت کند، هدایت شود…

و لو اننا نزّلنا الیهم الملائکه و کلهم الموتی…ما کانوا لیومنوا الاّ ان یشاءالله  و لکن اکثرهم یجهلون.  سوره انعام، آیه ۱۱۱

حتی اگر فرشتگان را بسوی آنها فرستیم و مردگان با آنها صحبت کنند…باز هم مؤمن نشوند، مگر پروردگار بخواهد. زیرا بیشتر آنها به جهل و نادانی متمایلند.

علّت امتیاز ما بر جانوران، نیروی تفکّر ماست. ایزد دانا همواره ما را به تعقّل و تفکّر تشویق فرموده. بنا به شهادت قرآن، قصور در انجام این فرمان، چون پرده ای، بینایی باطن را بپوشاند:

و ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الّذین لایعقلون.  سوره یونس، آیه ۱۰۰

نفسی بدون اجازه یزدان به ایمان نگراید. بر روح کسانی که تفکّر و تعقّل نکنند پروردگار پرده می نهد.

یا آئین بهائی ساخته و پرداخته تدبیر و دانش انسان است، یا تراوشی از حکمت و بخشش یزدان. باید آنقدر به کاوش و جستجو پردازیم تا این رمز پرده از رخ برافکند و روی بنماید. زیرا بین ساختهء یزدان و ساختهء انسان تفاوت بی حساب در میان است:

قد تبین الرشد من الغی.  سوره بقره، آیه ۲۶۵

تفاوت راه راست و گمراهی آشکار است.

امّا این تفاوت در صورتی روشن و آشکار شود که امر و آئین پروردگار را به دیدهء خود بنگریم و بسنجیم نه به دیدهء دیگران، به تحقیق پردازیم نه به تقلید:

ان افتحوا ابصارکم لتشهدواها بعیونکم و لا تعلقوا ابصارکم بذی بصر لان الله ماکلّف نفساً الاوسعها.[۴]   حضرت بهاءالله

چشم هایتان را باز کنید تا حقیقت امر را به چشم خود به بینید. چشم های خود را به چشم دیگران واگذار مکنید. پروردگار کسی را بیش از توانائیش مکلّف ننماید.

مقصود از آمدن ما به این جهان، کسب رضای یزدان است:

و رضوان من الله اکبر ذلک هواالغفورالعظیم.    سوره توبه، آیه ۷۲

بزرگترین هدیهء پروردگار رضایت اوست. "رستگاری بزرگ" در کسب این رضایت است.

آیا کسب این هدیه پربها و این رستگاری بزرگ، بدون اقرار به برگزیدهء زمان امکان پذیر است؟ اگر به این مقصود نرسیم، زندگی مارا چه سود و ثمری است؟ آگاهی از اجرای "وعده" پروردگار و اقرار به آورندهء آن "وعده" برترین بخشش و هدیهء یزدان است به مردمان، و سرچشمهء شادی های آنان در دو جهان. امّا بنا به شهادت تاریخ، هرگاه این هدیه آسمانی به عالم انسان اهدا شده، مردمان به جای شکر و ثنا به ناسپاسی پرداخته اند.

و قلیل من عبادی الشکور.  سوره سبا، آیه ۱۳

بندگان شکرگزار من کمیابند.

و ان یروا سبیل الرشد لایتخذه سبیلا و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا ذلک بانهم کذبوا بایاتنا.   سوره اعراف

اگر راه راست را ببینند رو گردان شوند و راه گمراهی پیش گیرند، زیرا آیات و نشانه های ما را دروغ شمرند.

و ان کثیراً من الناس عن ایاتنا لغافلون.  سوره یونس، آیه ۹۲

اکثر مردمان توجّهی به آیات پروردگار نکنند.

بیشتر مردمان ، خاصه در آغاز پیدایش آئین های یزدان، به جای تحقیق و توجّه به اندرز و فرمان الهی، به تقلید از پیشوایان و نیاکان پردازند و از راه راستی روگردان شوند:

فکلما جاءکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم ففریقاً کذّبتم و فریقاً تقتلون.   سوره بقره، آیه ۸۷

هرگاه پیامبری مخالف میل شما آمد به تکبّر برخاستید. جمعی را دروغگو دانستید و گروهی را بقتل رساندید.

انکار پیامبران یزدان، همواره راه و رسم مردم جهان بوده. آیا عصر ما استثناست؟ آیا ما از مردم روزگار پیشین برتریم؟

کل ما جاء امه رسولها کذبوه.  سوره مؤمنون، آیه ۴۴

هر گاه برای امتی پیامبری آمد او را دروغ شمردند.

یزدان مهربان ما را اندرز میدهد که از سرنوشتِ آن منکرانِ حقیقت، عبرت گیریم:

لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب. سوره یوسف، آیه ۱۱۱

سرنوشت آنان برای خردمندان مایه عبرت است.

هرگاه بدون علم و آگاهی، به ما نسبت دروغ می دهند، به دفاع ازخود برخاسته، متّهمان را بی انصاف و بی وجدان می شمریم. امّا وقتی خبرِ ظهورِ برگزیدکانِ تازه یزدان را می شنویم، این روش را ترک گفته، بدون تتبع و جستجو، از حکم و قضاوت ناآگاهان پیروی می کنیم. به جای تحقیق و جستجو، به تقلید می گرویم. پروردگار ما را همواره از این کار برحذر داشته:

و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤلا.    سوره بنی اسرائیل، آیه ۳۶

از چیزی که در بارهء آن علم و آگاهی درست نداری پیروی مکن. زیرا گوش و چشم و دل همهء اینها نزد پروردگار مسئولند.

هدف این کتاب حلّ معمّائی است که در سراسر قرآن در قالب رمز و اشاره پنهان شده. بنابر گفتار برخی از علما، یک چهارم از آیات قرآن مربوط به این معمّاست. تا زمانِ ظهورِ آئین جدید، از آن همه اسرار احدی آگاهی نداشت. آثار آسمانی بهائی، ناگهان پرده از این معمّای بزرگ برداشت و آنرا از عالم رمز و اشاره به عرصهء ظهور در آورد. اگر علمای اسلام از این معمّا و اینهمه اسرار آگاهی نیافتند، جای تعجّب نیست. زیرا طبق شهادت یزدان، مردمان نباید پیش از موعد مقرّر، از نقشهء آیندهء پروردگار خبر یابند. آگاهی از نقشهء الهی، صاحبان مقام و متظاهرانِ به ایمان را بر آن دارد که در آن نقشه دست برند و در جلوگیری از تحقّق آن بکوشند. به همین سبب است که خداوند رجوع حضرت مسیح را به این جهان، به "آمدن دزد" تشبیه فرموده (مکاشفات یوحنّا، فصل ۳، آیه ۳). آنطور که خواهیم دید، بسیاری از آیات قرآن نیز پنهان ماندن نقشهء ظهورِ موعودِ ما را تأیید می کنند. ایزد دانا "معمّای ظهورِ" پیامبران را چنان در پس پردهء اسرار بپوشاند که اگر جمیع علما و عرفا به یاری یکدیگر پردازند، بدون اجازه و ارادهء او هرگز به آن رمز بزرگ دست نیابند.

ما بهائیان از شما جویندگان حقیقت دعوت می کنیم که با کمال آزادی اندیشه و عدالت، این معمّای الهی را بدیدهء بصیرت به بینید و عظمت و منقبت این "رمز بزرگ" را آنطور که در آثار آسمانی بهائی آشکار شده، به نیروی تفکّر و تأمّل دریابید. آیات مرتبط به این "معمّا" را که از سراسر قرآن در این کتاب جمع آوری شده با کمال دقّت و توجّه چندین بار بخوانید تا اسرارش بر شما آشکار شود.

هر آئین تازه، گنجینه ای است سرشار از علم و حکمت پروردگار. آگاهی از این همه علم و حکمت، مستلزم صرف وقت و تحقیق و تتبع بسیار است. پروردگار دانا وعدهء شناختنِ راه راست را تنها به کسانی داده که به دل و جان می کوشند و در رسیدن به مقصود جهد می کنند:

والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.     سوره عنکبوت، آیه ۶۹

کسانی که در یافتن ما کوشش کنند، البتّه به راه های ما هدایت شوند.

اگر رضایت و عنایت یزدان را طالبید، اگر خواستار بخشش های بی شمار پروردگارید، حلِ "معمّای بزرگ قرآن" را پرارزش ترین و لازم ترین مسئلهء زندگی خود شمرید، زیرا در هنگام سفر از این جهان به جهان دیگر، تنها توشهء شما رضایت و عنایت پروردگار است. این رضایت و عنایت همواره وابسته به اقرار به برگزیدهء زمان است. پس هر کوشش و کاوشی در این راه به سود شماست.

روش یزدان همواره این بوده که بین بندگان تمیز گذارد تا راستگو از دروغگو ممتاز شود. میزان راستگویی عمل است نه ادّعا. عشق به دانش و کوشش است، نه سستی و بی خبری. شجاعت و شهامت است، نه ترس از عواقبِ ایمانِ به حقیقت. پس هرچه بیشتر کوشیم، از لطف و عنایت الهی بیشتر بهره بریم. و هرچه از لطف و عنایت او بیشتر بهره بریم، حلّ "معمّای بزرگ قرآن" بر ما آسان تر گردد و شکوه و جلوهء آن پدیدتر شود.

به یقین بدانید که زحمت و کوشش صمیمانه شما بی پاداش نیست. زیرا پس از اجرای فرمان الهی به کاوش و کوشش و آگاهی یافتن از انجام وعدهء یزدان که اسرار و آثارش در سراسر قرآن نمودار است، تصویری از آن "معمّای بزرگ" در کمال زیبایی و شکوه در آئینهء روح شما جلوه کند. آنگاه حاصل کوشش های خود را به عیان خواهید دید. این پاداشِ کسانی است که به جای تقلید از نیاکان و تبعیت از تصوّرات پیشوایان متعصّب و متظاهر و ناآگاه، به عقل و درایت خود متّکی شوند. مردمانی که سرنوشت پاینده و پایدار خویش را به احدی جز به عقل و وجدان خود نسپارند. مؤمنانی که به چشم خود نگرند، نه به چشم مردم نابینا.

حلّ "معمّای بزرگ قرآن" پرارزش ترین و لازم ترین مسئله ای است که پروردگار بعهدهء شما و عامّهء مردم جهان نهاده. باید در این کار از هیچ کوششی دریغ ندارید. زیرا انکار برگزیدهء خدا تهمت به خداست:

و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً.   سوره هود، آیه ۱۸

چه گناهی بزرگتر از تهمت به خداست؟

این "معمّای بزرگ" ساختهء دست پروردگار ماست. گنجینه ای است که سرنوشت آسمانی ما در آن نهفته است. معمّائی است که برای کشف آن به این جهان آمده ایم. رمزی است که تنها با طلب و دعا و کوشش بسیار اسرارش در روح ما آشکار شود.

چون درک "معمّای بزرگ قرآن" مستلزم بررسی بسیاری از آیات آن کتاب آسمانی است، برای تفاهم بیشتر و کمک به کسانی که با زبان عربی چندان آشنایی ندارند، سعی شده مطالب این کتاب و ترجمهء آیات قرآن، به فارسی ساده و روان نگاشته شود، تا ندانستن عربی، مانعِ آگاهی از "خبر بزرگ" نگردد.

هرگاه سخن از قرآن به میان آید، بسیاری از ایرانیان به سبب ندانستن عربی، خود را از تحقیق و تتبّع در بارهء آئین بهائی معاف می شمرند. این دسته از مردمان، سرنوشت ابدی روح خود را به دست کسانی می سپرند که عربی آموخته اند، به این گمان که کلید آگاهی از بخشش های الهی و رمز دستیابی به بهشت جاودان در دانستن زبان است.

اگر شما صرف و نحو نخوانده اید، اگر مشکلِ زبان در نظر شما بزرگ می نماید، از خود بپرسید: "آیا ایمان من به اسلام متّکی به دانستن عربی است؟" اگر شما بدون آگاهی از زبان عرب، اسلام را پذیرفتید، نمی توانید آئین دیگری را با وجود این محدودیت بشناسید؟ باز از خود بپرسید: "آیا فرستادن پیامبری که آگاهی از مقام و صحّت گفتارش بسته به "تسلّط زبان" باشد، از حکمت و عدالت پروردگار دور نیست؟ آیا مردمانی که به حضرت مسیح معتقدند، زبان مادری او را می دانند؟" باز از خود بپرسید: "مسیحیانِ جهانِ غرب که عربی نخوانده اند، آیا از ایمان به قرآن معذورند؟"

بنا بر آیات الهی، برای شناختن موعود زمان، شرط لازم، روح پاک و مصفّاست، نه آگاهی از آثار علما و فقها. عدالت و کوشش است و عشق به کشف حقیقت، نه تسلّط بر زبان دیگران. یزدان مهربان هرگز طالبان راه راستی و جویندگان پاکدل را از عنایت و رضایت و بخشش ها و هدیه های آسمانی خود محروم نگذارد. همواره چنین بوده و خواهد بود. کسانی از پرتو آگاهی بی بهره مانند که روح و روان را در پس پرده های خودخواهی و تعصّب و گمان پنهان کنند.

از هدیه های بزرگ یزدان به بندگان، آزادی عقیده و وجدان است. این هدیهء الهی بر عهدهء ما مسئولیتی بزرگ می نهد. تقلید از آئین پیشینیان و پیروی از پیشوایان، با آزادی وجدان سازگار نیست. اوّلین گام در راه رهایی از تعصّبات و توهمات دیگران، جستجو و تتبّع است، کسب علم و دانش است، بیداری و آگاهی است، نه غفلت و بی خبری.

شایسته است به یاد آوریم که پروردگار از ایمان ما بی نیاز است و هرگز از اقرار یا انکار ما نفع و ضرری نبرد. اگر ما از تتبع و جستجو روی برتابیم، به خود ستم کرده ایم. سود و زیان هر دو از آنِ ماست. این نکته در آثار آسمانی بارها تأیید و تکرار شده:

قل یا ایهاالناس قد جاءکم الحق من ربکم فمن اهتدی فانّما یهتدی لنفسه و من ضل فانّما یضل علیها. سوره یونس، آیه ۱۰۸

بگو ای مردمان! این حقیقت از پروردگار شماست. هرکه راه راست یافت به سود اوست، و هرکه گمراه شد به زیان او.

تالله ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان تکفروا بالله و بآیاته لکنّا بالله عن الخلق والملک علی الحق غنیاً.[۵]   حضرت باب

به خدا سوگند! اگر نیکی کنید، به خود نیکی کرده اید. و اگر پروردگار و آیاتش را منکر شوید، ما با داشتن یزدان از این جهان و مردم آن بی نیازیم.

قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر.         

سوره کهف، آیه ۲۹

بگو! این حقیقت از پروردگار شماست. هرکه می خواهد ایمان آورد و هرکه نمی خواهد منکر شود.

تالله انه ما اراد لکم الاّ ما یقربکم الیه و یدخلکم فی ملکوت البقا و انه لهوالغفور الرحیم.[۶]      حضرت بهاءالله

به خدا سوگند! تنها خواست او، نزدیکی شما به خدا و ورود شما به ملکوت بقاست. پروردگار بخشنده و مهربان است.

قد جاء کم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها.   سوره انعام، آیه ۱۰۴

دلیل و برهانِ پروردگار ظاهر و آشکار شد. هرکه بیناست خود بهره برد، و هرکه نابیناست خود خود را محروم کند.

ای اهل انصاف! اگر این امر انکار شود کدام امر در ارض قابل اثبات است یا لایق اقرار؟[۷]    حضرت بهاءالله



فصل ۱

[۱].  آثار قلم اعلی۱، جلد ۷، صفحه ۱۴۱.

[۲].  آثار قلم اعلی۱، جلد ۷، صفحه ۲۶۴.

[۳].  کلمات مکنونه، آیه ۲.

[۴].  منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، صفحه ۷۶.

[۵].  منتخباتی از آثار حضرت اعلی۱، صفحه ۲۷.

[۶].  آثار قلم اعلی۱، جلد ۷، صفحه ۱۸۸.

[۷].  اشراقات، صفحه ۸۲.

 

معنای کلمۀ خاتَم

سبب جدائی بین آئین های الهی

مطلبی که در قرآن مجید مورد تأکید بسیار قرار گرفته این است که سرنوشت پیامبران و آئین های پیشین را بنگرید و عبرت گیرید:

و کلاً نقص علیک من انباءالرسل…موعظه و ذکری للمؤمنین.

سوره هود، آیه ۱۲۰

آنچه از سرگذشت  پیامبران برای تو نقل می کنیم…از این جهت است که مؤمنان را پند و تذکری باشد.

لقد کان قی قصصهم عبره لاولی الالباب. سوره یوسف، آیه ۱۱۱

داستان های آنها برای خردمندان مایه عبرت است.

فرض کنید شما ناگهان تجربیات و خاطرات گذشته خود را از یاد برده اید. زندگی بر شما چقدر مشکل خواهد شد؟ زندگی هر ملّتی نیز می بایست متّکی به درسهایی باشد که پیشینیان در طی قرن های متمادی آموخته اند. بنا به شهادت مورّخین، هر ملتی که از اشتباهات گذشتهء خود عبرت نگیرد، محکوم به تکرار آن هاست. شاید مهم ترین درسی که تاریخ به ما می آموزد اینست که مردمان درس تاریخ را نمی آموزند و از سرنوشت نسل های پیشین عبرت نمی گیرند. از جمله درس های دیگر تاریخ این است که آئین های پروردگار همواره مورد سوء استفاده مردمان خاصه پیشوایان دین قرار گرفته اند. جنگ های متعدد مذهبی شاهد این مدّعاست.

شایسته است به بینیم چطور پیشوایان ادیان، آئین های پاک یزدان را که برای اشاعهء دوستی و یگانگی بین مردمان می آیند، وسیلهء دشمنی و جدائی می کنند. تاریخ شاهد است که منشأ و منبع دشمنی ها و جدائی ها همواره سوء تفسیر و تعبیر گفتار پیامبران الهی بوده. سوء تفسیرها گوناگون و متعدّدند. نکته مورد توجّه ما در این فصل سوء تفسیری است که مردمان را از پذیرش آئین های جدید پروردگار باز داشته.

بنا به شهادت تاریخ، چندی پس از پیدایش هریک از آئین های یزدان، بسیاری از پیشوایان، برای تحکیم مقام و منصب خود کوشیده اند که آیه ای، نکته ای، و حتّی کلمه ای در کتاب آسمانی خود بیابند که امتیاز خاصّی به دین آنها بخشد و به نحوی برتری افکار و عقائد آنها را بر آئین های دیگر تضمین کند. این احساس برتری همواره منشأ تعصّب، و تعصّب پیوسته سبب دشمنی و جنگ شده است.

پس از یافتن آیه یا کلمه مورد نظر، پیشوایانِ هر آئینی آن آیه یا کلمه را اهمیت خاص بخشیده و پایهء عقائد خود ساخته اند. و در طی قرون و اعصار، با تارهای خیال و آمال خود، به کمک آن آیه یا کلمه قصر وسیع و پرشکوهی ساخته، به پیروان آموخته اند که هرگز از آن پناهگاهِ امن و امان قدم برون نگذارند. زیرا گمراه کنندگان مکّار در سر هر راهی در انتظار آنان ایستاده اند. و پیروان نیز به خاطر اطمینانی که به پیشوایان داشته اند، حکم آنان را حکم خدا شمرده، و آرامش و سکون در قصر اجدادی را بر "خطر" سیر و سفر و "دربدری" در کشور نامحرمان ترجیح داده اند.

علما و پیشوایانِ آئین حضرت موسی۱ را در نظر آرید. آن پیشوایان به پیروان می آموختند که شما امّت برگزیدهء پروردگارید. باید قدر این هدیهء بزرگ را بشناسید و در حفظ آن بکوشید. پذیرش دین دیگر، این هدیهء پربها را از دست شما برباید. پس اگر خواستار راه راستی و سعادتید، تنها به آئین کلیم دل بندید و با پیروان دین های دیگر نیامیزید. این پیشوایان برای منع پیروان از پذیرش موعودشان حضرت مسیح، از آیه های کتاب آسمانی خود "مانع بزرگی" ساختند. از جمله به پیروان آموختند که پیامبر ما با قدرت و غلبهء پادشاهان پای به عرصهء جهان گذارد. برای اثبات ادّعای خود، آیاتی از این قبیل شاهد آوردند:

ای شهرِ بیت اللحم، از تو موعودی پدید آید که حاکم و فرمانروای اسرائیل شود.µ    میکا، فصل ۵، آیه ۲

شاهزاده ای را از بین شما بر تخت پادشاهی نشانم.

مزامیر داود، فصل ۱۳۲، آیه ۱۱

اکنون که دوهزار سال از ظهور موعودشان حضرت مسیح می گذرد، هنوز علما و پیشوایان قوم کلیم، پیروان خویش را در انتظار آمدن موعودی با قدرت و سلطنت نگاه داشته، آنان را از پذیرش آئین های دیگر از جمله مسیحیت و اسلام باز داشته اند.

پیشوایان مسیحی نیز درس های تاریخ را نادیده انگاشتند. از سرنوشت پیشینیان عبرت نگرفتند و از پذیرش آئین اسلام سر باز زدند. آیه ای که آن منکرانِ حقیقت در کتاب آسمانی خود یافتند و با آن قصر بلند و پرشکوه ساختند و مسیحیان را از پذیرش اسلام و هر آئین دیگر برحذر داشتند، این گفتار مشهور حضرت مسیح است:

منم راه راستی و زندگی (ابدی). هیچکس جز به من، به پدر آسمانی راه نیابد.      انجیل یوحنّا، فصل ۱۴، آیه ۶

سوء تعبیر و سوء استفاده از آیهء پیش، به مسیحیان آموخت که پای بیرون نهادن از قصر نیاکان، حتّی برای دیداری کوتاه، کاری است بیمناک و پرخطر. اکنون که از پیدایش آئین اسلام حدود چهارده قرن می گذرد، هنوز عامهء مسیحیان جهان بر طبق آیهء پیش خود را از پذیرش آئین های دیگر بی نیاز شمرند و از تحقیق و تتبّع در پیام آسمانی قرآن رو گردانند.

پیشوایان و علماء اسلام نیز از درس تاریخ عبرت نگرفتند و از همان راه و روش علما و پیشوایان آئین های پیشین پیروی کردند. این صاحبان مقام و منصب نیز از پیروان خود خواستند که هرگز از قصر بلند و پرشکوه اسلام پای برون ننهند و آئین جدید یزدان را نادیده انگارند. با کمال یقین و اطمینان به پیروان آموختند که پس از پیدایش آئین آنان هرگز آئینی برای مردم جهان نیاید. آنچه را یزدان مهربان می خواست به نوع انسان بیاموزد، در قرآن نازل فرمود. تا جهان پایدار است، خالق گیتی دیگر سخن نگوید و کتابی چون قرآن نفرستد. قرآن آخرین فصلِ وحی خداست.

علما و پیشوایان مسلمان هم نیاز به آیه ای داشتند که به پیروان اطمینان خاطر بخشد و جای شک و شبهه در این ادّعا برای احدی نگذارد. آن آیه را در سوره احزاب یافتند:

محمد…رسول الله و خاتم النبیین.   سوره احزاب، آیه ۴

محمد…رسول خدا و خاتَم انبیاء است.

علما و پیشوایان اسلام برای اثبات امتیاز دین خود به سایر ادیان و منع مسلمانان از پذیرش آئین دیگر، به تعبیر و تفسیر "خاتم" پرداختند و از آن کلمه قصری پر شکوه و پایدار ساختند. این پیشوایانِ با نفوذ و قدرت، با تفاسیر یک جانبه و مؤکّد خود، جای شک و تردید برای احدی نگذاشتند. و آن چنان که پیشوایان آئین های پیشین با سوء نفسیرِ گفتار یزدان، مردمان را از حقیقت باز داشتند، پیشوایان مسلمان نیز کلمهء "خاتَم" را که ربطی به "آخر بودن" ندارد، از مقصود اصلی آن منحرف ساخته، معانی تازه به آن دادند، و آن را پایهء اصلی اسلام و مایهء امتیاز آن بر سایر آئین ها شمردند.

پیش از آنکه به حلّ "معمّای بزرگ" قرآن پردازیم، لازم است پردهء بزرگی را که پیشوایان اسلام از کلمهء "خاتَم" بافته اند از روی چشم ها برداریم. زیرا تا زمانی که این معمّا در پس پردهء "خاتم" پنهان است، مسلمین با ایمان از قصر قدیم نیاکان پای برون ننهند و عظمت و ابهّت آئین نوین یزدان را نبینند.

ادراک معنی واقعی کلمهء "خاتم" چون کلیدی است که درِ بسته را بروی جویندگان راستی باز کند و زیبائی و عظمت قصر نوین الهی را به آنها بنماید. تا این در باز نشود و تا جویندگان از محدودهء افکار نیاکان قدم برون نگذارند، هیچ دلیلی آنان را کنجکاو نکند و هیچ پرتوی جلوه و شکوه قصر تازه و زیبای خدا و " گلستان نوین آئین بها" را به آنها ننماید.

هدف این فصل و دو فصل بعد برداشتن این "مانع بزرگ" از راه مسلمین است. نکته اصلی این فصل، شرح و بسط معنی لغوی کلمهء "خاتم" و طرز سوء تعبیر و سوء استفاده از آن است. نکته اصلی دو فصل بعد ارائهء آیاتی از قرآن است که معنای واقعی کلمهء "خاتم" را آشکار می کنند.

پس از برداشتن این پردهء بزرگ از دیدگانِ جویندگان، معرفی و حلّ "معمّای بزرگ" قرآن آغاز می شود. اگر موضوع "خاتمیت" یا "آخر بودن" برای شما مشکلی نیست، می توانید این بحث را حذف کرده از فصل پنجم شروع کنید.

معنای کلمهء "خاتَم"

لقب خاتَم النبیین به فتح تاء در تمام قرآن تنها در یک مورد یعنی در ضمن آیهء بعد به پیامبر اسلام اعطاء شده:

ما کان محمد ابا احدٍ من رجالکم و لکن رسول الله و خاتَم النّبیین و کان الله بکل شیئی علیما.    سوره احزاب، آیه ۴۰

محمّد پدرµ هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و "مُهرِ" پیامبران  است. پروردگار از همه چیز آگاه است.

در ابتدا لازم است آگاه باشیم که کلمهء خاتم به دو صورت در عربی بکار می رود، به فتح تا و به کسر تا. این دو کلمه چند معنی مشترک دارند، امّا هر یک از آنها در عربی استعمال خاصی دارد. کلمه ای که در قرآن بکار رفته خاتَم به فتح تاست، نه خاتِم به کسر تاء. این نکته حائز اهمیت بسیار است. دیگر این که بسیاری از کلمات عربی معانی مختلف و متعدّد دارند. کلمهء خاتم از این نوع کلمات است. کتاب های لغت معانی مختلف هر کلمه ای را به ترتیب اهمیت و استعمال آنها ذکر می کنند. معانی کلمهء خاتم به فتح تاء طبق فرهنگ معین:

۱.  انگشتری، انگشتر

۲.  مُهر ، نگین

۳. دهان معشوق

۴. بازپسین، آخرین

۵. اسبابی که از عاج فیل ساخته شده مانند قلمدان خاتم.

معانی کلمهء خاتِم به کسر تاء طبق فرهنگ معین:

·     ختم کننده

·     پایان، عاقبت

شایسته است به      یک فرهنگ دیگر نیز مراجعه کنیم. معانی کلمهء خاتَم به فتح تاء طبق ریاض اللغات:

·     انگشتر

·     انگشتری که مُهر هم باشد یعنی بر نگینش اسم و امضای شخص باشد

·       مُهر، آنچه بدان  مُهر کنند

·     ختام هر چیز، عاقبت و آخر هر چیز

·     فرو رفتگی پشت گردن

·     معانی کلمه خاتِم به کسر تاء طبق ریاض اللغات:

·     تمام گراننده

·     به آخر رساننده

·       مُـهر کننده، شخص مُهر زننده

در زبان فارسی کلمهء خاتِم در اصطلاحِ "خاتمهء خدمت" و کلمهء خاتَم در اصطلاحِ "خاتَم کاری" مستعمل است.

برای ادامهء تحقیق در معنی کلمهء خاتَم شایسته است به چند ترجمه معروف و معتبر قرآن نظر کنیم و به بینیم استادان زبان عرب کلمهء خاتم را چطور ترجمه کرده اند. شاید معروف ترین و متداول ترین ترجمهء قرآن به انگلیسی که مورد اعتماد و توجّه مسلمین جهان واقع شده، ترجمهء یوسفعلی است. این محقّق سال های متمادی به مطالعهء تفاسیر قرآن پرداخت و ترجمه ای جامع از این کتاب آسمانی به عالم غرب تقدیم نمود. این ترجمه را در زمان حاضر مسلمانان ممالک عربی در آمریکا طبع و نشر می کنند.

یوسفعلی در ترجمهء "خاتَم" کلمهء "seal" را انتخاب کرده که همان " مُهر" است. علاوه بر ترجمهء او، ترجمه های بعد نیز همه در برابر "خاتَم" کلمهء "seal" یا "مُهر" بکار برده اند:

۵. The Message of the Qur’an

(مترجم)     Muhammad Asad

۶. The Koran

(مترجم)     N. J. Dawood

۷. The Qur’an

(مترجم)     Muhammad

    Zafar’u’llah Khan

۱. The Koran (interpreted)

(مترجم)     A. J. Arberry

۲. Al-Qur’an

    (مترجم) Ahmed Ali

۳. The Koran

 (مترجم)    Rodwell

۴. The Meaning of the

                   Glorious Koran
(مترجم)      Mohammed Pickthall

نتیجه ای که از مطالعهء لغوی دو کلمهء خاتَم و خاتِم می گیریم اینست که معنی اصلی و مصطلح خاتَم " مـُهر" است و معنی اصلی و مصطلحِ خاتِم "پایان دهنده است." اگر کلمهء انتخاب شده در قرآن خاتِم بود، به این فصل نیازی نبود. زیرا خاتِم اسم فاعل است و معنی آن مشخّص و معین. در آنصورت حضرت محمّد پایان دهندهء سلسله پیامبران بودند. امّا مشکل ما این است که کلمهء قرآن خاتَم است نه خاتِم. این کلمه قابل تفسیر است، زیرا " مـُهر" معانی "تشبیهی" دارد نه یک معنی دقیقِ تحت اللفظی. فرض کنیم شما در برابر گروهی نطق می کنید و در ابتدا به شنوندگان می گوئید: "من یکساعت فرصتِ صحبت دارم و ساعت ۸ نطقم را خاتمه می دهم." گفتار شما قابل تفسیر و تعبیر نیست و جای ابهام برای شنوندگان نمی گذارد. حال فرض کنید به جای مطلب پیش، به شنوندگان چنین گفتید: "من افتخار دارم که ناطق شما باشم و در واقع من " مُهرِ" شما هستم." شنوندگان شما چه فکری خواهند کرد؟ هر یک از آنها بنا به نیروی تخیل خویش، می تواند از کلمهء "مُهر" معنای خاصّی در ذهن خود به پرورد. استعمال کلمهء "خاتَم" در سورهء احزاب، چنین حالتی را داراست. ما آزادیم که معانی گوناگون به میل خود از آن بدست آوریم.

حال به بینیم علما و پیشوایان اسلام، چطور به نیروی تخیل و تصوّر خویش، از کلمهء "خاتَم" معنی "آخرین" بدست آورده اند. یوسفعلی، مترجم شهیر و مورد اعتماد مسلمانان و متبحّر در تفاسیر قرآن، این طور از کلمهء خاتم معنی "آخرین" استنباط کرده:

وقتی مدرکی مـُهر می شود کامل است، و چیزی به آن نمی توان افزود. پیامبر مقدّس اسلام، سلسلهء طولانی پیامبران را به انتها رسانید. تعلیمات خداوند همیشه ادامه خواهد یافت، امّا پیامبری بعد از محمّد نبوده و نخواهد بود. قرن های آینده محتاج به متفکّرین و مصلحین خواهد بود، نه به پیغمبر. این امری دلخواه نیست. در این حکم، علم و حکمت بسیار هست، زیرا "خداوند از هر چیزی آگاه است."*

بعضی از مترجمین ایرانی حتّی از تفسیر یوسفعلی قدم پیشتر نهاده، به نیروی تخیل خود، معنی تازه از کلمهء "خاتَم" در آورده اند. یکی ترجمهء محمّد کاظم معزّی (از انتشارات علمیه اسلامیه) و دیگری ترجمهء ابوالقاسم پاینده را می توان ذکر کرد. این دو مترجم در برابر "خاتم" بجای کلمهء "مـُهر" کلمهء "سرآمد" گزیده اند:

ترجمهء محمّد کاظم معزّی:     نیست محمّد پدر یکی از مردان شما ولیکن پیغمبر خدا و سرآمد پیغمبران (است).

ترجمهء ابولقاسم پاینده:    محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست

بلکه پیغمبر خدا وسر آمد پیغمبران است.

 معلوم نیست این دو مترجم چطور و از کجا کلمهء "سرآمد" را از کلمهء "خاتَم" بدست آورده اند. چون در هیچ یک از کتاب های لغت "سرآمد" برای معنی کلمهء "خاتَم" ذکر نشده. آیا این دو مترجم محترم از نتیجهء ترجمهء خود آگاهی داشته اند؟ زیرا اگر کلمهء "سرور" را به جای "مـُهر" برگزینیم، معنی "آخرین" را از دست می دهیم. "سرور بودن" رابطه کلمه "خاتَم" را با "آینده" قطع می کند. در این صورت دیگر مسئلهء زمان مطرح نیست. تنها موضوع، مقام حضرت محمّد است. مسئلهء "آخر بودن یا نبودن" بکلّی منتفی می شود.

بسیاری از مترجمین قرآن به فارسی، کلمۀ "خاتم" را ترجمه نمی کنند. می نویسند: خاتم پیغمبران.

برگردیم به تفسیر یوسفعلی. این دانشمند و مفسّر معروف، در تفسیر خود دو نکته ذکر می کند:

·     بکار بردن مُهر دلیل بر کامل بودن مطلب یا مدرک است.

·     کامل بودن نشانهء آخر بودن است.

آیا تفسیر فوق معقول و مجاز است؟ آنطور که در فصل بعد خواهیم دید، آیات بسیار در قرآن به آمدن پیامبرانی پس از حضرت محمّد اشاره می کنند. پیش از اینکه آن آیات را بررسی کنیم، شایسته است در این فصل به تحقیق معنی کلمهء "خاتَم" بپردازیم و از یوسفعلی و سایر پیشوایان و علمای اسلام این سؤالات را بپرسیم:

اگر منظور قرآن از کلمهء "خاتَم" "آخرین" است، چرا کلمهء خاتِم در آیهء مبارکه نازل نشده؟ این تفاوت جزئی در تلفّظ این یک کلمه، مشکل را کاملاً حلّ می کرد. آیهء مبارکه جای شک و شبهه برای احدی باقی نمی گذاشت زیرا خاتِم یک معنای مشخص دارد. پس سبب انتخاب کلمهء خاتَم با معانی مختلفِ تشبیهی به جای کلمهء خاتِم با معنای معین و مشخّص چیست؟ این نکته شایان اهمیت بسیار است.

مُهر به جای امضاء بکار می رود و منظور اصلی از امضاء در هر مدرکی تصدیق و تأیید مطالب آن است. از کجا معلوم است منظور از کلمهء خاتم، خاتمه دادن به پیامبران پیشین است، نه تصدیق و تأیید آنها؟ آیا جائز است که هدف اصلی مُهر را که تصدیق و تأیید است نادیده گیریم و هدف دیگری برگزینیم؟ وقتی به کسی می گوئیم "نامه را امضا کن" مقصود اصلی ما چیست؟ آیا مقصود اصلی ما تأیید نامه است یا اتمام آن؟ آیا مقصود اصلی ما این نیست که بگوئیم با مُهر خود ثابت کن که مطالب نامه از شماست؟ معنای آخر بودن یا کامل بودن از معانی ثانوی و تشبیهی " مـُهر" است نه معنی اصلی و تحت اللفظی آن.

۳. فرض کنیم پیامبر اسلام مُهری بود در آخر یک مدرک که حاوی اسامی یک سلسله از پیامبران است. اگر پروردگار مدرک تازه ای با اسامی تازه ارائه فرماید، با فرض قبلی تضادی خواهد داشت؟

۴. آیا محلّ مُهر همیشه در آخر نامه است؟ مُهر زدن در آخر نامه امری است متداول نه قطعی. آیا افزودن مطلبی پس از امضاء ممکن و مجاز نیست؟

۵. عربی زبانی است بسیار غنی. آیا کلمه ای در عربی برای اداء معنی آخر بودن بهتر از خاتَم به فتح تاء یافت نمی شود؟

۶. قرآن مجید، تفسیر هر مسئلهء مهمی را شامل است:

و تفصیل کل شیئی و هدی و رحمه لقوم یؤمنون.

سوره یوسف، آیه ۱۱۱

تفسیر هر چیزی در این کتاب هست. برای کسانی که ایمان می آورند وسیلهء هدایت و رحمت است.

ما فرطنا فی الکتاب من شئی.            سوره انعام، آیه ۳۸

این کتاب (قرآن) کمبودی ندارد. (چیز لازمی نیست که در آن روشن نشده.)

مسئلهء "آخر بودن" از مهمّ ترین مسائل آئین اسلام است. آیا معقول است که کتابی جامع چون قرآن، مسئله ای را که سرنوشت عالم تا ابد به آن متّکی است مبهم گذارد؟ آیا معقول است که مطلبی به این اهمیت، با تکرار و گفتاری قاطع و مؤکّد در قرآن روشن نشود؟ زیرا هیچ آیه ای در قرآن مؤید این نکته نیست. به عکس آیات متعدّد آنرا نقض می کنند.

۷. آیا لازم نبود که مسئله ای باین اهمیت لااقل در خود آیه ذکر شود؟ آیه ای که در آن کلمهء "خاتم" بکار رفته رابطه ای با موضوع "آخر بودن یا نبودن" ندارد.

تأیید و تصدیق پیامبران یزدان و کتاب های آسمانی آنان

حال به بینیم لقب "مُهر پیامبران" یعنی چه؟ بکار بردن مُهر برای چیست؟ همانطور که ذکر شد مقصود اصلی مُهر تصدیق و تأیید است. مُهر اعتبار هر مدرکی را تضمین می کند و در قدیم غالباً بجای امضا بکار می رفته. اگر لقب "مُهر پیامبران" را طبق این مفهوم تفسیر کنیم به این نتیجه می رسیم که یکی از هدف های مهمّ حضرت محمّد تصدیق پیامبران یزدان و تأیید کتاب های آسمانی از جمله قرآن بوده است:

هذاالقرآن…تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتب لا ریب فیه من رب العالمین.     سوره یونس، آیه ۳۷

این قرآن…آنچه را نزد اوست تصدیق و کتاب ها را تفسیر می کند. شکّی نیست که از جانب پروردگار است.

والذی او حینا الیک من الکتاب هوالحق مصدقاً لما بین یدیه.    سوره فاطر، آیه ۲۹

آنچه در این کتاب به تو وحی کردیم، حقیقت است. آنچه را هم که از پیش نازل شده تصدیق و تأیید می کند.

و من قبله کتب موسی اماماً و رحمته و هذا کتب مصدق.  سوره احقاف، آیه ۱۲

پیش از این، کتاب موسی راهنمای مردم و نشانهء فضل و رحمت پروردگار در بین آنها بود. این کتاب (قرآن) آنرا تصدیق و تأیید می کند.

نزل علیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدید.

   سوره آل عمران، آیه ۲

(خداوند) کتاب (قرآن) را به راستی بر تو نازل کرد. آنچه را هم نزد اوست تصدیق می کند.

آیات پیش نمونه هایی است از آیات قرآن در تصدیق حقانیت پیامبر اسلام و پذیرش پیامبران پیشین و آثار آسمانی آنها. در آن کتاب الهی صدها آیه از این نوع نازل شده که همهء آنها لقب "خاتم النبیین" را به معنای "مـُهری که پیامبران یزدان را مصدق است" تأیید می کنند. در آیهء مبارکهء احزاب سه نکتهء مهم ذکر شده:

·     محمّد "پدر" شما نیست. (او مسئول ایمان و انکار شما نیست): ما کان محمد ابا احد من رجالکم.

·     وظیفهء او پیام آوردن است. خداوند به وظیفهء او و راستی او شهادت می دهد: و لکن رسول الله.

·     او نیز به وظیفهء پیامبران پیشین و راستی آنها شهادت می دهد. حقّانیت آنها را تصدیق می کند: و خاتم النبیین.

بررسی قرآن مجید نشان می دهد که آن کتاب آسمانی مطالب زیر را تأکید نموده:

·     وصف پروردگار واحد و توانا

·     وصف پیامبران پیشین و تصدیق و تکریم آنها

·     تصدیق حضرت محمّد و قرآن مجید

·     تصدیق پیامبران بعد از حضرت محمّد و راه های شناختن آنان

·     اعمال نیک

·     رفتار منکرین و بدکاران و مجازات آنها

·     قوانین اجتماعی اسلام

·     عالم پسین

موضوعِ "تصدیق" را در آثار آسمانی مسیحیان نیز می توان یافت:

دوستان عزیز. هر روحی را نپذیرید. بلکه ارواح را آزمایش کنید. تا به بینید از خدا هستند یا نه. زیرا پیامبران دروغ بسیارند. "روح خدا" را این طور بشناسید: هر روحی که "تصدیق" کند عیسی مسیح جسماً آمده او از جانب خداست.
رساله اوّل یوحنا، فصل ۴، آیه های ۳-۱

همین لقب "روح خدا" را که در آیات قبل ذکر شده، حضرت محمّد به حضرت مسیح اطلاق فرموده، او را "روح الله" نامیده. تصدیق حضرت مسیح در قرآن، نشانه ای است آشکار بر حقانیت حضرت محمّد. قرآن مجید این نشانه را به کامل ترین صورت به تحقق رسانید. اقرار به مقام حضرت مسیح از جانب یک فرد متولّد در بین اعراب وحشی آن زمان، نشانه ای است آشکار بر اینکه گوینده ملهم به وحی پروردگار است و از خود سخن نگوید. اگر مسیحیان به دیدهء انصاف بنگرند، باید به همین دلیل پیامبر اسلام را به پذیرند.

بنا به شهادت تاریخ، بیشتر مردمان متمایلند که خانهء ابدی خود را با تار و پود تصوّر و خیال بسازند و تا پایان زندگی در آن به کمال راحت و آرامش بیارامند. در عصر ما صدها میلیون نفر از مسیحیان بدون کمترین تتبّع و تحقیق، مسلمانان را گمراه شمرده  قرآن را افسانه انگارند. این غافلان، هیچ خانه ای را جز خانهء نیاکان شایستهء دیدن و داشتن ندانند. غالب مسلمانان عصر ما نیز چون مسیحیان از هر گونه تحقیق و تتبّع در بارهء آئین بهائی خودداری می کنند. این مؤمنان به قرآن، بزرگترین هدیهء یزدان را که سرمایهء آسمانی و ابدی آنان است به دست دیگران سپرده اند _ به دست پیشوایانی که از سوء تفسیر یک کلمه، قصری به ظاهر پرشکوه و خلل ناپذیر برای حفظ مقام و منصب خود ساخته اند. آیا سرنوشت ابدی خود را بر چنین تفسیری بی اعتبار گذاشتن با فرمان عقل و حکمت سازگار است؟ دو فصل بعد به تفصیل جواب این سؤال مهم را از آیات قرآن تقدیم می دارد. 

آیات قرآن مجید در بارهء ظهور پیامبران پسین
بخش اوّل

قرآن را آخرین کتاب یزدان دانستن و اسلام را آخرین آئین او شمردن، در اذهان غالب مسلمین از بدیهیات به حساب می رود. این پندار به مرور زمان چنان در افکار مردمان ریشه گرفته که کمتر کسی دربارهء آن شک به دل راه می دهد و یا در اثباتش دلیل می طلبد. شنیدن نظریه ای مخالف این پندارِ پابرچا برای شما و هر مسلمان دیگر کار آسانی نیست. تنها راه حل این معمّا، پژوهش و دقّت در آیان قرآن است. برای توفیق در این مقصود، آنچه را که دراین فصل آمده با کمال دقّت و توجّه بخوانید و با میزان عقل بسنجید. سپس آنها را با آنچه شنیده اید قیاس کنید و به بینید کدام یک معقول تر و با حکمت یزدان موافق ترند.

بنابر گفتار پروردگار در قرآن، شخص خردمند کسی است که سخنان گوناگون را می شنود و پس از تعمّق در معنی آنها، بهترین آنرا برمی گزیند:

فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولواالباب.        سوره زمر، آیه های ۱۷-۱۸

پس خبر خوش به بندگانی ده که گفته ها را می شنوند و نیکوترین آنرا پیروی می کنند. یزدان رهنمای چنین مردمانی است. زیرا صاحب عقل و خرداند.

این کتاب برای شما و مسلمانان دیگر حاوی مطالب تازهء بسیار است. حتّی علمای اسلام که خود را مرجع تقلید و منبع علم می شمرند، از غالب آنها ناآگاهند. لازمهء درک این همه مطالب تازه، تفکّر و تعمّق بسیار است. بنا به شهادت کتاب های آسمانی، بهترین دقائق زندگانی ما آنهاست که صرف حلّ معمّای جاودانی ما شوند. زیرا برای این مقصود به این جهان آمده ایم. این نوشته گامی در راه حلّ این معمّای بزرگ است. برای توفیق در این کار لازم است که آیات الهی را که در این کتاب ذکر شده چندین بار بخوانید. هر بار که می خوانید، مقصود گفتار پروردگار برای شما آشکارتر می شود.

اسرار قرآن را چون تکّه های یک چراغ هزارشمع زیبا و پرفروغ در نظر آورید که در سراسر قرآن منتشرند. هدف این کتاب گردآوردن و نمودن این شمع های پربهاست. هر فصلی را که می خوانید، زیبایی و تابش نور یزدان را بیشتر می بینید. اگر با عشق به حقیقت و بی طرفی در حلّ این معمّای بزرگ بکوشید، سرانجام پرتو این چراغ هزارشمع سراسر وجود شما را خواهد گرفت.

این فصل نشان می دهد که قرآن مجید به کمال روشنی و با تأکید بسیار مژده به ظهور پیامبران دیگر می دهد. اگر معنی "خاتم النبیین" آخرین فرستاده بود، خداوند دانا آیات دیگری در تفسیر و تأیید این مقصود نازل می فرمود تا معنی کلمهء "خاتَم" روشن شود. و حال آنکه به عکس این است. آن کتاب آسمانی در آیات بسیار شهادت بر آمدن پیامبران دیگر می دهد. شایسته است با آیاتی که رسم و شیوهء کلّی پروردگار را نشان می دهند، بحث را آغاز کنیم:

لقد ارسلنا رسلاً من قبلک…لکل اجل کتاب یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتب.  سوره رعد، آیه های ۳۸-۳۹

البتّه پیامبرانی پیش از تو فرستادیم…برای هر عصر و زمانی کتابی است. پروردگار هرچه را (هر حکمی یا قانونی را) بخواهد تغییر می دهد یا ثابت نگاه می دارد. سرچشمهء کتاب ها نزد اوست.

لقد بعثنا فی کل امّهٍ رسولاً.  سوره نحل، آیه ۳۶

البتّه در بین هر امّتی پیامبری مبعوث کردیم.

لکل قوم هادٍ.   سوره رعد، آیه ۷

هر ملّتی راه نمایی دارد.

لکل امهٍ جعلنا منسکاً لیذکروا اسم الله.  سوره حج، آیه ۳۶

برای هر امّتی آداب و رسومی مقرر کردیم که (به آن وسیله)پروردگار را به یاد آورند.

انا ارسلناک بالحق بشیراً و نذیراً و ان من امهٍ الاّ خلا فیها نذیر. سوره فاطر، آیه ۲۴

به حقیقت ترا برای نوید دادن و اخطار دادن فرستادیم. پروردگار هرگز امّتی را بدون تحذیر کننده نگذاشت.

لن تجد لسنهالله تبدیلاً.  سوره فتح، آیه ۲۲

هرگز در روش و شیوهء پروردگار تغییری نخواهی یافت.

آیات پیش به کمال روشنی نشان می دهند که یزدان مهربان هیچ امّتی را بدون رسول و راهنما نگذاشته و نمی گذارد. و به همین سبب در هر عصر و زمانی، کتابی تازه برای آنها نازل فرموده. آیهء "لکل اجل کتاب: برای هر عصری کتابی است" نشان می دهد که گفتگوی پروردگار با بندگانش هرگز به اتمام نرسد. شیوهء یزدان ابراز لطف و محبّت است، و وظیفهء بندگان اظهار بندگی و عشق به خالق مهربان. ما آئینهء احسان و مرحمت و محبّت یزدانیم. بدون تابش جمالش روح ما در تاریکی است. آیا ممکن است که آفتاب عشق و حکمت خالق دانا ناگهان روی از ما بپوشاند و ما را در تاریکی رها کند؟ آیا ممکن است پدر و مادر عاقل و مهربانی ناگهان به سکوت گرایند و از سخن گفتن با فرزندان عزیز خود سر باز زنند؟

آیاتی که ذکر شد معنی کلمهء "امّت" را نیز روشن می کنند. بنا بر آن آیات، "امّت" عبارت است از ” گروهی از مردمان که پروردگار برای آنها برگزیده ای فرستاده یا می فرستد." نمونه چنین امّت ها کلیمیان، مسیحیان و مسلمانان اند.

قرآن مجید همچنین توضیح می دهد که به چه سبب پروردگار برای هر امّتی، پیامبر تازه و کتاب تازه می فرستد. بنا بر شهادت آن کتاب، همانطور که هر انسانی عمر معیتی دارد و پس از اتمام آن، اجلِ او فرا می رسد، پروردگار نیر به هر امّتی عمر و زمان معینی می بخشد. پس از اتمام آن زمان، اجلِ آن امّت فرا می رسد.

ما تسبق من امه اجلها و ما یستاخرون.

سوره حجر، آیه ۵

اجل امّتی پیش یا پس نمی افتد.

به چه سبب زمان یا عمر امّتی به پایان می رسد؟ به سبب از دست دادن "روح ایمان." چه زمان اجل امّت فرا می رسد؟ زمانی که مردمان به معبد نزدیک اند، امّا از معبود دور. هنگامی که کلیساها و مسجدها در نهایت شکوه و زیبایی است، امّا دنیا پر از ستم و دل ها پر از غصّه و غم است. زمانی که پیشوایان، دین و ایمان را وسیلهء کسب دینار و دولت ناپایدار می کنند. این زمان، زمستانِ ایمان و وجدان است. امّا پایان هر زمستانی را نوروزی است و نوبهاری. پیامبران همواره به یاری پروردگار بهاری تازه برای نوع انسان به ارمغان می آورند. این برگزیدگان، در موعد مقرّر و معین ظاهر شده زندگی نوین به مردمان می بخشند:

بگو! ای مردگان، دست بخشش یزدانی آب زندگانی می دهد. بشتابید و بنوشید. هر که امروز زنده شد، هرگز نمیرد و هر که امروز مرد، هرگز زندگی نیابد.[۷]   حضرت بهاءالله

آیات بعد نیز نشان می دهند که مرگ امّت ها و ارسال پیامبرانِ تازه برای زندگی بخشیدن به آنها، امری است همیشگی و غیر قابل تغییر:

و لکل امهٍ رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم باالقسط و هم لا یظلمون. و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین. قل…لکل امهٍ اجل اذا جاء اجلهم فلا یستأخرون ساعهً و لا یستقدمون.

سوره یونس، آیه های ۴۷-۴۹

برای هر امّتی پیامبری است. وقتی پیامبر آنها ظاهر می شود، بین آنها به عدالت حکم می کند و به آنها ظلمی نمی رسد. مردم می گویند: اگر راست می گویی این "وعده ای" که بما میدهی کی ظاهر می شود؟ بگو…برای هر امّتی زمان خاصی معین شده. وقتی زمان یا اَجَل آنها فرا رسید، نمی توانند حتّی ساعتی آنرا جلو یا عقب ببرند.

در آیات پیش چند مطلب مهم ذکر شده:

·     رسم و شیوه پروردگار این است که برای هر امّتی پیامبری فرستد.

·  برای هر امّتی اجل و زمان خاصّی معین شده. واضح است دو نکته پیش بهم مرتبط اند. پایان یافتن دوره هر امّتی نشانه ای است بر آغاز امّت تازه و ظهور پیامبر جدید، و ظهور پیامبر جدید نشانه ای است بر اتمام دورهء امّت و آئین پیشین.

·  بنا بر آیات قبل، مردم از هنگام انجام "وعدهء" یزدان پرسیدند. در آیه ذکر نشده که "وعده" یزدان چه بوده که مردم نسبت به زمانِ ظهور آن کنجکاو بوده اند. ولی از جواب می توان به سؤال پی برد. جوابی که در آیه به مردم داده شده، پایان یافتنِ دوره هر امّتی است که ساعتی عقب یا جلو نمی افتد. پس معقول است فرض کنیم که سؤال مردم مربوط به زمانِ پایانِ عمر اسلام و وعده ظهورِ امّت و آئین جدید است از جانب پروردگار.

آیات بعد  محل یا موقعیتِ زمانیِ مسلمین را نسبت به امّت های دیگر روشن می کنند:

و کذلک جعلناکم امه و سطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا.   سوره بقره، آیه ۱۴۳

این چنین امّت شما را (ای مسلمین) در وسط قرار دادیم، تا شما شاهدِ (اعمال) مردمان (امّت های پیشین) باشید، و فرستادهء خدا (حضرت محمد) نیز شاهد (اعمال) شما باشد.

و جاء تهم رسلهم بالبینات و ما کانوا لیؤمنوا کذلک یجزی القوم المجرمین. ثم جعلناکم خلیف فی الارض من بعدهم لتنظر کیف تعملون.   سوره یوسف، آیه ۱۳-۱۴

پیامبرانشان با دلیل و برهان آمدند، امّا آنها ایمان نیاوردند. این طور گناهکاران را مجازات می کنیم. پس شما (مسلمین) را جانشین آنها قرار دادیم تا به بینیم شما چکار می کنید.

واضح است آیات پیش خطاب به مسلمین است. در سوره بقره، مسلمین امّت "وسط " نامیده شده اند و مقصود از "وسط بودن" این است که مسلمین می توانند شاهد امّت های پیشین باشند (لتکونوا شهداء علی الناس) و به بینند آنها چه کردند؟ به چه رفتاری متمایل بودند؟ چه اشتباهاتی مرتکب شدند؟ چرا پیوسته پیامبرانشان را انکار کردند و سرنوشت آنها چه بود؟ بعد می فرمایند که رسول خدا هم همین طور شاهد رفتار شما خواهند بود (و یکون الرسول علیکم شهیداً). مطلب اوّل این آیه در آیات دیگر بارها تکرار شده. از مسلمین خواسته شده که سرنوشت گذشتگان را بنگرند و از آنها عبرت گیرند.

در سوره یونس، پروردگار مسلمین را بار دیگر یادآور می شود که مردمان پیوسته پیامرشان را انکار کرده اند (و جاءتهم رسلهم بالبینات و ما کانوا لیؤمنوا.) بعد از ذکر این مطلب تاریخی، خداوند می فرماید که من شما را جای آنها می گذارم (ثم جعلناکم خلیف فی الارض) و به بینم شما چه می کنید (لتنظر کیف تعملون)، تا شما را نیز آزمایش کنیم و به بینم شما هم پیامبری را که پس از حضرت محمد ظاهر می شود انکار می کنید؟

هر یک از دو مرجع فوق از سوره بقره و سوره یونس به مسلمین اخطار می دهد که ای مسلمین شما به خود مغرور مشوید و از خود راضی مگردید. آزمایش یزدان به پایان نرسیده. شما هم روزی در موقعیت امّت های پیش قرار خواهید گرفت. بکوشید تا از رفتار و سرنوشت آنها پند گیرید و پیامبر تازه را انکار نکنید. بدانید که پروردگار شاهد رفتار شماست.

جعلناکم امه وسطاً

شما را در وسط قرار دادیم (جای شما در وسط است)

جعلناکم خلیف فی الارض

شما را جانشین پیشینیان قرار دادیم

همان طور که برای درک معنی "خاتم" به کتاب لغت مراجعه کردیم، خوبست برای معنی "وسط" نیز به کتاب لغت مراجعه کنیم. معانی کلمه "وسط" طبق فرهنگ معین:

۱.  چیزی که در میان واقع شده (خواه اطراف آن مساوی باشد و خواه نباشد)

۲.  میان، میانه، مرکز

۳.  چیزی که نه خوب باشد و نه بد

۴.  چیزی که نه زیاد باشد و نه کم

۵.  چیزی که نه کوتاه باشد و نه دراز

۶.  آنچه نه لاغر باشد و نه فربه

بسیاری از علمای اسلام به جای پذیرش معنی اوّل، به معنی چهارم کلمهء "وسط" متوسّل شده، از تصورات و تخیلات خود بنائی به ظاهر محکم و به باطن سست و بی اعتبار ساخته اند. آن علما گفته اند مقصود از "وسط" "میانه رو بودن" است. و منظور از گفتار یزدان این است که مسلمین ملّتی "متعادل" بوده  و خواهند بود. نه به راست تمایل جسته اند نه به چپ، نه به افراط پرداخته اند نه به تفریط . بعضی دیگر پنداشته اند که مقصود از "وسط" موقعیت جغرافیایی مسلمانان است که در دنیای قدیم در وسط ملّت های دیگر ساکن بوده اند.[۷] گروهی دیگر گفته اند که در "وسط بودن" یعنی عادل بودن، چون فرد عادل نه طرف ظالم را می گیرد نه طرف مظلوم را. چنین تفاسیری با مشکلات گوناگون مواجه اند، از جمله:

·     نه با موضوع مورد بحث در آیه مبارکهء قرآن موافق اند

·     نه با بعضی از احکام اسلام

·     نه با رفتار و اخلاق بسیاری از مسلمین زمان ما

·     نه با رفتار و اخلاق مسلمین در زمان های پیشین

·     و نه با معنی اصلی و متداول کلمهء "وسط"

همان طور که در مورد کلمهء "خاتم" چند نمونه از ترجمه های قرآن را مقایسه کردیم، خوبست در این مورد نیز چند ترجمه را مقایسه کنیم.

این گروه از مترجمین، معنی اصلی و تحت اللفظی کلمهء "وسط" را گزیده اند:

Thus we have made you a central people…

رادوِل

Thus we appointed you a midmost nation…

آربری

Thus We have appointed you a middle nation…

محمد پیک ثال

(ترجمه فارسی) امّتی میانه

محمد کاظم معزی

این دسته از مترجمین، به معنی ثانوی و تشبیهی کلمهء "وسط" متوسّل شده اند:

                        متعادل a temperate people

احمد علی

                          میانه رو  a medium nation

شکیر

        میانه رو  a community of the middle way

محمد اسد

                    متعادل و عادل  justly balanced

یوسفعلی

                                  بی طرف  impartial

رشاد خلیف

                          عادل  a just community

داود

(ترجمه  فارسی) آراسته به اخلاق معتدل و نیکو

قمشه ای

بعضی دیگر از مترجمین، برای کلمهء "وسط"معنی تازه ساخته اند، از جمله این مترجم:

                      بلند پایه  an exalted people

محمد ظفرالله خان

آیه "جعلناکم امه وسطاً" هنگامی نازل شد که حضرت محمد قبله را تغییر دادند. این تغییر قبله برای گروهی از پیروان آن حضرت سخت ناگوار آمد، و سبب شد که از اسلام روی برتابند. تغییر قبله آزمایشی بود برای مسلمینِ سست ایمانِ آن زمان، برای کسانی که میل خود را بر اراده پروردگار ترجیح می دادند. تغییر قبله، مسلمانان سست ایمان را به آزمایش انداخت. این مردمان چون رفتار پیامبر خویش را با پندار و انتظار خود سازگار نیافتند، به شک و شبهه در افتادند و سرانجام گوهر گرانبهای ایمان را از دست دادند. "امّتِ وسط" بودن نیز چنین آزمایشی است، امّا برای مسلمانان زمان ما. بیشتر مسلمین "وسط بودن" را دوست ندارند. افتخار آنها به "آخر بودن است." آیا مسلمانان عصر ما نیز چون پیشینیان پندار و انتظار خویش را به حکم و حکمت پروردگار ترجیح می دهند؟ آیا این مسلمانان می کوشند که به جای پذیرش ارادهء یزدان، کلمات قرآن را از مقصود خود خارج سازند تا مطلب مطابق میل آنها در آیند؟

حال به بینیم هدف از آزمایش چیست؟ آزمایش برای جدا ساختن مردم متفکّر و دور اندیش از مردم مقلّد و ناآگاه است. در هر عصر و زمانی، پندار و تصوّر پیشوایان گوناگون است. هر پیشوایی را حکمی است و هر فقیهی را مقصود و مدعایی. تکلیف دیگران در این گیر و دار چیست؟ همان طور که از پیش گذشت، مسلمان عاقل و آگاه کسی است که گفته های گوناگون را می شنود و بهترین آن را بر می گزیند. این کتاب برای چنین مسلمانانی نگاشته شده. هدف آن اظهار و اثبات پیامی است که غالب علما و پیشوایان اسلام ابداً راضی به آگاهی شما از آن نبوده و نیستند. مخالفت جمعی از این پیشوایان با اشاعۀ این پیام به حدّی است که بسیاری از طرفداران آن را به زندان انداخته اند و حتّی از کشتن آنها دریغ نداشته اند. آیا آگاهی شما از افکار گوناگون سبب گمراهی شماست؟ آیا از شناختن آئین بهائی زیانی به شما یا هر مسلمان دیگر می رسد؟

علما و فقهائی که کلمهء "خاتَم" را به معنی "آخرین" و کلمهء "وسط" را به معانی غیر از "وسط" تفسیر می کنند، به جای اینکه فکر خود را با قرآن تطبیق دهند، می کوشند قرآن را با فکر خود تطبیق دهند. خطاب به چنین مفسّرینی است که یزدان مهربان می فرماید:

یحرّفون الکلم عن مواضعه.  سوره نساء، آیه ۴۶

ترجمه ۱: معنی و مقصود گفتار یزدان را دگرگون می کنند.

ترجمه ۲: گفتار پروردگار را از جای خود خارج می کنند.

چطور ممکن است گفتار پروردگار را از جای خود خارج کرد؟ فرض کنید بر دیواری پنجره ای است که بدون آن، تاریکی محض اطاق را فرا می گیرد. تصوّر کنید که شخصی این پنجره را با پرده ای می پوشاند. این محیط تاریک به او آزادی می دهد که هرچه به میل اوست مرتکب شود. در تمام زمان ها بیشتر علما و پیشوایان ادیان کوشیده اند که نور یزدان را از مردمان باز دارند و از نادانی مردمان بهرهء وافر گیرند. پیشوایان آئین مسیح را در نظر آورید. آن کوته نظران هنوز با توسّل به آیهء "جز من کسی به پدر آسمانی راه نیابد" مسیحیان را از ایمان به اسلام باز داشته و می دارند. رمز موفقیت آنها چیست؟ سوء تفسیر و تغبیر سخنان یزدان.

معنی "جز به وسیلهء من" مطابق است با "جز به نور خدا." مردمان هرگز جز به آن نور به یزدان راه نیابند. حضرت مسیح در عصر خویش آئینهء این نور بود. سپس این نور خدا از "آئینهء محمدی" طالع شد و در این زمان از "آئینهء بهاء.ý" æینده¡ ÂÆیäå äیÓÊ. æینده¡ äæÑ ÎÏÇÓÊ که در هر عصری در آئینه ای تازه نمودار می شود.

فصل بعد مسئلهء خاتم النبیین را به اتمام می رساند.

Comments are closed.