نگارنده: ویشنو
کارشناس بهائی ستیزی: دیانت بهائی، نظام مند و مدرن است
در ادامهء روند افراطی برنامه های هدفمند بهائی ستیزی، اخیراً جناب سجّادی کارشناس جریان بهائیت(!)، نقطه نظرگاه هایی را ایراد فرموده اند که حاوی نکات جالب و ارزشمندی می باشد، که می توانید آن را در آدرس ذیل مشاهده فرمائید:
http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=49928
ایشان در ابتدا فرموده اند : "بهاییت یک جریان نظاممند است که برای مبارزه با آن باید یک سیستم مدرن و نظاممند طراحی شود."
زمانی که جریان بهائی ستیزی از برچسب های " نظام مند" و " مدرن" بر علیه دیانت بهائی استفاده می نماید، حقیقتی بدیع و ارزشمند جلوه می گشاید. اینکه مخالفان یک عقیده، در عین مخالفت با آن، برچسب هایی مثبت و به روز را به آن عقیده نسبت دهند، نشان از تحوّلی بنیادین در آراء ایشان دارد. به بیان دیگر، زمانی که جناب سجّادی، تحت عنوان کارشناس جریان بهائیت( که هدفش نابودسازی کامل دیانت بهائی است) از "مدرن" بودن و "نظام مند" بودن دیانت بهائی یاد می کنند، به طور صریح و صحیح به ارزش های منسجم، هدفمند، اصولی و بهینهء موجود در دیانت الهی بهائی اعتراف نموده اند.
به عبارت دیگر، ایشان صریحاً عنوان می نمایند که علی رغم آنکه ما می دانیم دیانت بهائی، دارای چنین نظام مدرن و هدفمندی می باشد، ولی در صدد هدم و نابودی کامل آن هستیم! و این به معنای اعلام صریح مبارزه با حقیقت می باشد!( که البته صداقت کلام جناب سجادی در اعلام چنین مساله ای کاملاً ستودنیست)
این الگوی رفتاری، دقیقاً بیانگر مثالی می باشد که در آن، سارقی با آگاهی و علم به اشتباه بودن دزدی( از حیث اخلاقی) و جرم بودن آن( از حیث قانونی)، دست به سرقت می زند!
ایشان در ادامه می فرمایند: " مشکل ما در مبارزه با بهایت، داخلی نیست، چرا که دویست محفل ملی هم اکنون در دنیا و کشورهایی مانند مالزی، قزاقستان، آذربایجان، کشورهای اروپایی وحتی آمریکا فعالیت دارند."
در این قسمت، و در ادامهء فرمایشات پیشین خود، علاوه بر "مدرن" بودن دیانت بهائی، به "جهان شمولی" آن نیز اشاره می فرمایند و چه زیبا اذعان می نمایند که دیانت بهائی، آئین فراگیر جهانیست.
از طرفی، در بطن چنین دیدگاهی می توان یک مورد مهم و تاثیرگذار دیگر را نیز نتیجه گرفت. زمانی که دیانت بهائی، یک دین جهانی بوده، و در کشورهای گونه گون دنیا همچون مالزی، قزاقستان و … اشاعه پیدا کرده باشد، ناخوداگاه، اتّهام جاسوسی اسرائیل به بهائیان( که اخیراً به مدیران جامعهء بهائی ایران نیز زده شده است) رنگ می بازد و در اینجا می باشد که با ۳ فرضیهء مختلف روبرو می شویم:
۱) اگر بهائیان جاسوسان اسرائیلی هستند، پس از آنجایی که در تمام کشورهای دنیا حضور دارند، می توان اینگونه عنوان نمود که تمام دنیا زیر سلطهء اسرائیل است! و غیر از دولت ایران، در بین هزاران دولت دیگر، هیچیک نتوانستند به این مسالهء مهم جاسوسی بهائیان پی ببرند!
۲) شاید فرض دیگر این باشد که اصولاً بهائیان جاسوس هستند، امّا نه لزوماً جاسوس اسرائیل. از این حیث، به دلیل جهان شمول بودن دیانت بهائی، باید عنوان نمود که بهائیان احتمالاً جاسوسان جامعهء جهانی هستند! و یا برای سایر کرات منظومهء شمسی جاسوسی می کنند!
۳) از طرفی این احتمال می رود که شاید جامعهء بهائی به دلیل صداقت گفتار و کردار و همچنین داشتن آموزه هایی منطبق با دنیای کنونی و برآوردن نیاز امروزی بشر، توانسته در کلّ عالم اشاعه پیدا نموده و از این روست که امروزه شاهد همه گیر شدن این آئین الهی در سطح جهانی هستیم( که به نظر می رسد این فرض عاقلانه ترین مورد باشد)
ایشان در ادامه می فرمایند: " بر اساس تحلیلهایی که از دویست جریان فرقهای سنتی و مدرن شناسایی شده در کشور، داشتهام، خطرناکترین جریانی که بر مبانی فکری ما تاثیر دارد بهاییت است. "
سوالی که در اینجا قابل طرح بوده، این است که به راستی چرا و به چه دلیل نفوذ دیانت بهائی از میان ۲۰۰ جریان فکری دیگر قویتر و منسجم تر می باشد؟
آیا این به معنای انسجام ارگانیسم این دین الهی نمی باشد؟
آیا نمی توان دلیل آن را در آموزه های همه گیر و همه فهم آئین جهانی بهائی دانست؟
آیا اصولاً اینگونه به نظر نمی رسد که دیانت بهائی به عنوان آئینی برخاسته از کشور مقدّس ایران، لزوماً باید مورد استقبال فراگیر مردم شریف ایران زمین قرار گیرد؟
آیا جناب سجّادی و سایر کارشناسان جریان بهائیت، برای یک مرتبه هم که شده، در ارتباط با چرایی این مساله اندیشیده اند؟
ایشان در ادامه می فرمایند: " واکنش ما در رابطه با فعالیتهای جریان بهاییت دیر صورت می گیرد و از سوی دیگر ما برای یک جریان صد و هشتاد هزار نفری نیازی به برنامه گستردهای نداریم. "
واقعاً منظور جناب سجّادی از "واکنش دیر" چه می باشد؟ آیا دستگیری پی در پی بهائیان در شهرهای مختلف کشور، زندانی کردن تعداد بسیاری از ایشان، تخریب نظام مند قبرستان های آنها، محرومیت از تحصیل جوانان بهائی، نشر اکاذیب و تهمت های هدفمند و سیستماتیک علیه ایشان و صدها برنامهء دیگر دولت در جهت نابودی بهائیان ایران، "واکنشی دیر" تلقّی می گردد؟
شاید منظور جناب سجّادی این باشد که فی المثل باید در کمتر از ۸ ساعت کاری، تمامی بهائیان ایران را از دم تیغ گذراند تا واکنشی سریع صورت پذیرد!
ضمناً در قسمت دوم فرمایشاتشان به ایرادی جمعیت شناختی برمی خوریم و جهت اصلاح آن باید عنوان نمود که جمعیت بهائیان ایران، حداقل( در کمترین حالت) سیصد هزار نفر می باشد.
جناب سجّادی در ادامه می فرمایند: " اعضای فرقه بهاییت اگر به طور متوسط در جلسات این گروه شرکت نکنند از سوی این جریان مورد پیگرد قرار میگیرند… پیگرد در بهاییت عواقب بدی مانند قطع خدمات اداری، معنوی و حتی مصادره اموال در پی دارد، از این رو کسانی که قصد توبه داشته باشند جرات بازگشت نخواهند داشت."
در اینجا لازم به ذکر است تا خطاب به جناب سجّادی و سایر کارشناسان جریان بهائیت(!) عنوان نمائیم که دیانت بهائی یک نظام قانونی بسته نمی باشد که اعضای خود را تحت پیگرد قراردهد! از طرفی از آنجایی که در آئین الهی بهائی، هر فرد بهائی دارای اختیار می باشد و مقام انسانی او مورد احترام و تکریم است، لذا خود او است که تصمیم میگیرد در جلسات شرکت نماید یا خیر، و اگر هم تشخیصش مبنی بر عدم شرکت در جلسات بود، هیچ فرد دیگری حقّ دخالت در تصمیم فردی او را ندارد، لذا مسالهء " پیگرد" در دیانتی که بر مبنای آزادی و اختیار در مسیر انتخاب و تصمیم گیری استوار شده است، کاملاً بی پایه و اساس می باشد.
از طرفی جناب سجّادی در ادامهء فرمایشات خود، از "عواقب بد" این پیگرد نیز یاد کرده اند: "قطع خدمات اداری، معنوی و حتی مصادرهء اموال"
ظاهراً ایشان فراموش نموده اند که بهائیان جهت خدمت به اهل عالم برانگیخته شده اند و خدمات ایشان بدون هیچ نوع جهت گیری مالی و پولی صورت گرفته و صرفاً به سبب رضای خداوند بزرگ شکل می پذیرد. پس قطع این خدمات، هیچ مسالهء حاد و مضمحل کننده ای نمی باشد. و بهائیان چه در صورت حضور در جلسات خود و چه در صورت عدم حضور در آن، همواره می توانند خدمات خالصانهء خود را به تمامی مردمان دنیا انجام دهند.
امّا جناب سجّادی در قسمت پایانی فرمایشات خود از " پیگرد مصادرهء اموال" نیز نام برده اند. که اینگونه به نظر می رسد که ایشان، نوع برخورد دولت و حکومت ایران با بهائیان را به اشتباه به نام برخورد جریان بهائیت ثبت نموده اند.
ایشان حتماً فراموش نموده اند که از ابتدای تاریخ شکل گیری دیانت الهی بهائی و به خصوص در سی سال اخیر، اموال بسیاری از بهائیان ایران(من جمله خانوادهء نگارندهء این مقاله)، توسّط دولت و حکومت مصادره گشت، حتّی حقوق بازنشستگی ایشان قطع شد، از کار دولتی اخراجشان کردند، چند هزار نفر را به تیر بستند و …
با این وجود کمی عجیب به نظر می رسد که جناب سجّادی چگونه این چنین به تحریف حقایق می پردازند.
در پایان دو پرسش عمده و کلّی قابل طرح می باشد:
۱) جناب سجّادی در هیچ کجای بحث خود، چه آنجایی که از اعداد و ارقام استفاده نمودند و چه آنجا که مفاهیم را آنگونه که خود تمایل داشتند، تحریف نمودند، در هیچ کجا به سند و یا منبع خاصی اشاره نفرموده اند و از این حیث این سوال به نظر می رسد که به راستی تفاوت ایشان و یک رمّان نویس چه می تواند باشد؟( البته مسلّماً یک رمّان نویس با خلّاقیت ادبی خود، مخاطبین بسیاری را به دور خویش جمع می نماید که متاسّفانه جناب سجّادی از این استعداد محروم می باشند)
۲) به راستی مفهوم " کارشناس جریان بهائیت" که جناب سجّادی نیز آن را به یدک می کشند، چه می باشد؟ چگونه شخصی که حتّی بدیهی ترین مسائل را در ارتباط با دیانت الهی بهائی نمی داند، به عنوان " کارشناس " معرّفی می شود؟ و اگر ایشان با این سطح نازل اطلاعات خود، کارشناس این جریان محسوب می گردند، وضعیت سایر بهائی ستیزانی که کارشناس هم نبوده، ولی به ارائهء نظر پیرامون این دیانت الهی می پردازند، کاملاً مشخص و مبرهن می باشد!
در انتها جا دارد تا یک مرتبهء دیگر تمام نظرات جناب سجّادی را در قالب یک اعتراف جالب و ارزشمند ایشان خلاصه نمائیم، که : دیانت بهائی، آئینی نظام مند و مدرن می باشد.
درود بر آزادی