“مضمونی برای لوح مبارک خراسان”

"مضمونی برای لوح مبارک خراسان"

با نگاهی به ترجمه ی انگلیسی آن

اوست خدا

ای نفحات معطّر الهی بوزید و ای نسیم های پاکیزه ی ربانی مرور نمایید و قصد دیار رحمان، منادی عرفان، سرزمین خراسان کنید و بر سر و روی احبا و امنای الهی عبور نمایید و مشام اولیاء و اصفیاء خدا را پاکیزه و خوشبو سازید؛ کسانی که در روز دیدار چهره هایشان تابان شد، و ستارگانشان درخشان گشت، و قدم هایشان محکم شد، و عَلم هایشان افراشته گشت، و قلب هایشان آرامش یافت، و ریشه ها و شاخه هایشان روئیدن گرفت، و ارواحشان شادی و نشاط یافت، و سینه هایشان گشایش گرفت، و در دنیای پیشین به عهد و میقاق الهی وفا نمودند. سپس درود پروردگارت را به همراهان و میهمانان آن جایگاه ها و دشت های آشنا برسان و آنان را به ایام الهی بشارت ده.

سوگند به پروردگارم که این موهبتی است که مطالع نور و مواقع نجوم و مهابط وحی پروردگار عزیز قیّوم، در قرون نخستین در طلبش بودند و در شوق وصالش دلهایشان گداخت و چشمانشان گریست و اشگ هایشان جاری گشت. اکنون شما را خوش و گوارا باد این سفره ی گسترده ی فرود آمده از آسمان فضل پروردگارتان که بخشنده و بخشاینده است. پس ای نسیم بامداد ظهور الهی و ای شمیم نرگس وفاداری، امتثال فرمان کن و به حضور دوستانی که بستان قلب هایشان از باران ابرهای محبت الله سر سبز گشته، و چهره هایشان به نور معرفت الله درخشان شده، مرور کن و مراتب شوق و شغف و دلدادگی مرا به آنان ابلاغ نما و مقامات عشق و انجذاب و شوریدگی مرا برای آنان شرح و بسط ده و از جانب من به آنان بگو: "بر شما باد بهاء الهی و سلام او، و درود خدایی و ثنای او، و در چهره هایتان نور و ضیاء او، و در  قلب هایتان روح و وفای او، و در سینه هایتان محبت و شفای او باد. ای اولیای رحمان، زبان هایتان را به شکر و ثنایش ترو تازه کنید؛ چون که شما را به امری تأیید نمود که اهل ملاء اعلی به ذکرش ترانه می سرایند، و مبشر فلاح و رستگاری در زبر و الواحش به آن ندا نمود. خوشا به حال شما به خاطر این موهبت عظیم؛ مژده باد بر شما به خاطر این عطیه ی بزرگ که فیض سرشار الهی و نور درخشان ربانی است. خداوند شما را مشعل های ذکرش، و محل های اسرارش، و مشارق انوارش، و مطالع آثارش قرار داد. کور باد چشمی که در روز ظهور و طلوعش، انوار بهائش را ندیده است و به مشاهده ی آیات کبرایش روشنی نگرفته است؛ و کَر باد گوشی که ندایش را نشنیده است و از لذت خطابش بهره نبرده است؛ و بریده باد زبانی که به ذکر و ثنایش باز نگشته است؛ و زیان زده باد قلبی که از حب و وَلایش نصیبی نبرده است؛ و نومید باد نفسی که در راه رضایش نپوییده است و از سلسبیل عرفانش ننوشیده است.

ای حمامه ی وفا، به ضعفای راه خدا بگو اگر دیدید زیان ها شدت گرفت و سختی ها امتداد یافت و زمین لرزیدن آغازید و کوه ها به جنبش آمد و گردباد مصائب احاطه کرد و دریای بلایا موج زد و باد های رزایا اوج گرفت و طوفان امتحان عالم امکان را احاطه نمود، بر شما است که در راه پروردگار جلیلتان صبر جمیل پیشه کنید. ای عباد رحمان، مبادا هنگامی که شعله های آتش افتتان فوران کرد و اوج گرفت آه و ناله کنید و مبادا وقتی در راه پروردگار بزرگوارتان دریای بلایا متلاطم شد و امور از ظلم و ستم اهل طغیان سخت گشت، فریاد و فغان سردهید. از ستمگران توقع پناه و امان نداشته باشید؛ و از جمعیت و قدرتشان نهراسید؛ قبل از آنان چنین ستم هایی بسیار رخ داده، که کتاب الهی قصه ی آن ها را در خود  گنجانیده و در وصفشان فرموده "سپاهیان احزابند که آنجا در فرار و گریزند" واین در حالی است که در قرن های گذشته، قدرت آنان بسی بیشتر، و مال و منالشان بسیار افزون تر، و لشکریانشان بسیار قوی تر از اینان بوده است.

امّا، ای اغنام الهی گرچه شما در بین چنگال های وحوش درنده اید و در میان پنجه های مرغان گوشت خواره، ولی از روح الهی مأیوس نشوید؛ به زودی و به اذن خدا، پرده از وجـه امـرالله بـرداشتـه خـواهـد شـد و ایـن شعاع در آفاق سرزمین ها خواهد درخشید و نشانه های توحید الهی آشکارا خواهد شد، وعَلَم های قدرت پروردگار مجیدتان بر بلندای قصرهای پرشکوه برافراشته خواهد گشت؛ آنگاه بنیان شبهات به لرزه در خواهد آمد و پرده های تاریک دریده خواهد شد و صبح بیّنات دمده خواهد گشت و ملکوت آسمان ها و زمین به نور آیات الهی روشن خواهد شد؛ آنگاه پرچم های احزاب را واژگون، و علم هایشان را سرنگون، و چهره هایشان را سیاه و زشت، و چشم ها یشان را وادریده و پر حسرت، و قلب هایشان را در ترس و تپش، و خانه هایشان را خالی و تهی، و جسم هایشان را سست و فرسوده، و روح هایشان را متمایل به دوزخ، مشاهده خواهید نمود.

قسم به خداوند، در قوم نوح و هود، و قوم لوط و ثمود، و نیز در اصحاب حِجر(مسکن قوم ثمود در عربستان) و یهود، و در تابعان سبا و جبّاران مکّه، و قیصرهای روم، و کِسراهای بغداد، و در ویرانه های اقوام گذشته در قرن های سپری شده، برای صاحبان خرد و بصیرت که از روی آثار نخستین، امورات واپسین را کشف می کنند، بسی عبرت ها و درس ها است. براستی کوکب هایشان متلاشی شد، و موکب هایشان منهدم گشت، و سیماهایشان سیاه شد، و ستارگانشان غروب کرد، و ریشه هایشان برآمد، و شاخه هایشان شکست، و تخت هایشان سرنگون گشت، و سپاهیانشان  گریزان شد، و پایه هایشان لرزان گشت، وبنیان هایشان منهدم شد، وقصرهایشان تهی ماند، و پشت هایشان خـُرد شد، و قبرهایشان فروریخت، و چهره هایشان کریه و زشت شد، وپوست هایشان ترکید، وجامه هایشان پوسید، و آثارشان محو و نابود گشت. به شهرها و روستاهایشان در بیابان بنگر؛ هنگامی که خشم خداوندت فرا رسید، همه خاموش و خشکیده، و سوخته و ویرانه شدند؛ آنسان که دیگر نه صوتی و نه صدایی از آن ها شنیده نمی شود.

اما آنان که جوار رحمت پرودگارت را ملجاء و ملاذ و مأوی و معاذ گرفتند، چون پرندگانی هستند که بر شاخه های سدره ی منتهی لانه و آشیانه ساخته اند؛ و خداوند در زمین پایدارشان نمود، و آنان را پیشوایان و برگزیدگان قرار داد و آثارشان را مشتهر کرد، و مناره هایشان را پر نور نمود، و چهره هایشان را از افق توحید درخشان و تابان فرمود.

Comments are closed.