اشاره به بهاءالله و اسم اعظم خداوند در تألیفات دینی و آثار بزرگان

اشاره به بهاءالله و اسم اعظم خداوند در تألیفات دینی و آثار بزرگان

عرفان_ ه

اشاره به " بهاء" در متون مقدس دینی اسلامی و همچنین کتب انبیای بنی اسرائیل بسیار است که تلویحاً بشارت بظهور حضرت بهاءالله می باشد. " مثلا بهاء کرمل و یا وعده آمدن بهاءالله در مکاشفات یوحنا. در قرآن مجید، خدا به نور آسمان و زمین تشبیه شده " اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض" و درباره یوم موعود گفته شده که در آن " أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها"، یعنی زمین به نور خدا، بهاءالله، منور خواهد شد"( هویت بهائی و کلمه بهاء، پیام بهائی شماره ۱۷۲ صفحه ۵).

لیکن، از جمله اشارات صریح به "بهاءالله" در آثار اسلامی، در ارتباط با تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است که به استناد احادیث "ب" بسم الله عبارت است از بهاءالله؛ چنانچه، در کتاب نهج البیان عن کشف معانى القرآن در تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آمده است: " روى الکلینی عن عدّه من أصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه- علیه السّلام- عن تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قال: الباء بهاء اللّه و السین سناء اللّه و المیم مجد اللّه، و روى بعضهم: المیم ملک اللّه، و اللّه إله کلّ شی‏ء، الرّحمن بجمیع خلقه و الرحیم بالمؤمنین خاصّه" ( محمد بن حسن‏ شیبانى: نهج البیان عن کشف معانى القرآن، نشر بنیاد دایره المعارف اسلامى‏، تهران، ۱۴۱۳ ق، جلد ۱، صفحه ۶۹).

 و در کتاب کشف الأسرار و عده الأبرار آمده است: " روى ابو سعید الخدرى، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عیسى بن مریم ارسلته امّه الى الکتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عیسى، الباء- بهاء اللَّه و السین- سناء اللَّه، و المیم- ملک اللَّه» " ( رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد: کشف الأسرار و عده الأبرار، انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۷۱ ش، جلد ۶، صفحه ۴۳). همچنین، در کتاب اسرار توحید، باب ۳۱، در ذکر معناى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ چنین آمده است: " … حدیث کرد ما را سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمد از قاسم بن یحیى از جدش حسن بن راشد از عبد اللَّه بن سنان که گفت حضرت صادق (ع) را سؤال کردم از معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فرمود که باء آن بهاء و روشنى است و حسن خدا است و سین سناء و رفعت و شرف خدا و میم و مجد و کرم و کثرت عطاى خدا …" ( محمد علی اردکانی: اسرار توحید- ترجمه التوحید، انتشارات علمیه اسلامی، صفحه ۲۵۶). و در تفسیر صافی آمده است: " رواهما فی المجمع و فی الکافی و التوحید و المعانی و العیاشی عن الصادق علیه السلام الباء بهاء اللَّه و السین سناء اللَّه و المیم مجد اللَّه. و فی روایه ملک اللَّه و الله إله کل شی‏ء الرَّحْمنِ بجمیع خلقه و الرَّحِیمِ بالمؤمنین خاصه" ( فیض کاشانى ملا محسن: تفسیر الصافى‏، انتشارات الصدر، تهران‏ ۱۴۱۵ ق، جلد ۱، صفحه ۸۱). همچنین، در کتاب اصول کافى آمده است: " ابن سنان گوید: از امام صادق (ع) تفسیر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را پرسیدم، فرمود: باء بهاء (روشنى) خدا و سین سناء (رفعت) خداست و میم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روایت کرده‏اند که میم ملک (سلطنت) خداست" ( حاج سید جواد مصطفوی: اصول کافی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، جلد ۱، صفحه ۱۵۴). انتهی و در تفسیر الصراط المستقیم آمده است: " قال مولانا الصادق علیه السّلام على ما رواه فی «الکافی» و «التوحید» و «العیاشی» فی تفسیر البسمله: «إن الباء بهاء اللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه»" ( بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم‏، موسسه انصاریان، قم ۱۴۱۶ ق، جلد ۳، صفحه ۲۶۶).

قابل توجه آنکه، در تفسیر روح البیان در تفسیر ابجد آمده است که الف در ابجد اشاره به آلاء خداست، ب اشاره به بهاء خداست، ج اشاره به جلال خداست و دال اشاره به دین الله می باشد: " روى- ان مریم سلمت عیسى الى معلمه فعلمه ابجد فقال عیسى أ تدری ما «ابجد» قال لا فقال اما الالف فآلاء اللّه و الباء بهاء اللّه و الجیم جلال اللّه و الدال دین اللّه فقال المعلم أحسنت فما «هوز»" ( حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان‏، نشر دارالفکر، بیروت، بی تاریخ، جلد ۵، صفحه ۳۳۳).

از سوی دیگر، در آثار اسلامی به ارتباط اسم اعظم الهی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اشاره شده است — همچنین به اهمیت و اعظمیت "ب" بسم الله اشاره شده که " سرّ بسمله در باء است"؛ چنانچه، شیخ احمد احسائی در آثار خود، با استناد به احادیث اسلامی مکررا بیان میدارد که هر چه در قرآن است در بسم الله است و هرچه در بسم الله است در باء بسم الله است– بعبارتی سرّ البسمله فى الباء، یعنی سرّ بسمله در باء است — و "ب" عبارت است از بهاءالله.

باری، روایاتی چند حاکی از آن است که اسم اعظم الهی در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نهفته است. چنانچه، در کتاب آیین بندگى و نیایش از حضرت رسول – صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده است که فرموده اند: " بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم اقرب الى الاسم الاعظم من سواد العین الى بیاضها، یعنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، نزدیکتر است به اسم اعظم از سیاهى چشم به سفیدى آن" (حسین غفاری ساروی: آیین بندگى و نیایش، نشر نبیاد معارف اسلامی، صفحه ۸۷). و در کتاب عیون أخبار الرضا ع آمده است: " محمّد بن حسن بن ولید به سند مذکور در متن از محمّد بن سنان از امام هشتم علىّ بن موسى علیهما السّلام روایت کرده که فرمود: همانا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نزدیکتر است به اسم اعظم خداوند از سیاهى دیده به سپیدى آن" (حمید رضا مستفید – علی اکبر غفاری: عیون أخبار الرضا ع، نشر صدوق، جلد ۱، صفحه ۶۵۳). همچنین، در متن امالى شیخ صدوق، مجلس نود و سوم‏ آمده است: " مستحب است بلند خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در حمد و سوره و آن آیه ایست از قرآن و باسم اعظم خدا از سیاهى چشم بسفیدى آن نزدیکتر است" (محمد باقر کمره ای: امالی شیخ صدوق، نشر اسلامیه، صفحه ۶۴۲). و در احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، آمده است: " یک آیه از قرآن است و این‏ بسم الله‏، به اسم اعظم خدا نزدیکتر از سیاهى چشم به سفیدى آن است" ( موسوی خسروی: احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، انتشارات اسلامیه، جلد ۲، صفحه ۳۸۳). همچنین، در کتاب مهج الدعوات- ترجمه طبسى، در باب ادعیه اسم اعظم، آمده است: " روایتى است که به روایت ابن عبّاس وارد شده است که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «ابتدا بنام خداى بخشنده مهربان»، اسمى از اسمهاى خداى تعالى است که بزرگترین نامهاست و نیست میان آن و میان اسم خداى اعظم مگر مانند سیاهى چشم و سفیدى آن از نزدیکى" (محمد تقی طبسی: مهج الدعوات، نشر رایحه، صفحه ۴۹۱).

اما در خصوص آنکه اهمیت و سرّ بسم الله در " ب" بسم الله است، امام خمینی در اشارات تفسیری درباره سوره حمد از امیرالمؤمنین روایت میکند: " و لهذا روى عن امیرالمؤمنین وسید الموحدین ؛ صلوات الله و سلامه علیه :ان کل ما فى القرآن فى الفاتحه ، و کل ما فى الفاتحه فى بسم الله الرحمن الرحیم ، و کل ما فیه فى الباء، و کل ما فى الباء فى النقطه ، و انا نقطه تحت الباء، یعنی از امیرمؤمنان و سید موحدان ، صلوات الله و سلامه علیه، روایت شده است : هر آن چه در قرآن است در سوره فاتحه هست ؛ و هرچه در آن است در ((با)) و آنچه در ((با)) است در نقطه هست و من نقطه زیر ((با)) هستم … و ورد: بالباء ظهرالوجود و بالنقطه تمیز العابد عن المعبود، یعنی و آمده است که وجود با ((با)) پدید آمده و عابد با نقطه زیر ((با)) از معبود جدا شد" (بخش چهارم : اشارات تفسیرى درباره سوره حمد از سایر آثار حضرت امام(س) اهمیت و فضیلت سوره حمد، http://www.ghadeer.org/qoran/t_hamd/t_hamd07.htm).

و در سایت شبکه الاحقاقی الثقافیه در باب عن دقه علم الحرف از حضرت علی (ع) روایت ذیل را نقل میکند: " قال أسد الله الغالب الإمام علی بن أبی طالب ( علیه الصلاه و السلام ) واشار إلى أسرار الحروف القرآنیه حیث قال ( لو شئت لأوقرت سبعین بعیرا من باء بسم الله الرحمن الرحیم ) أی ( تحمیل سبعین بعیرا بالکتب التی تتحدث عن حرف الباء و أسراره) و قال أیضا ( علیه الصلاه و السلام ): کل ما فی القرآن فی الفاتحه و کل ما فی الفاتحه فی بسم الله الرحمن الرحیم و کل ما فی بسم الله الرحمن الرحیم فی باء بسم الله و أنا النقطه التی تحت الباء                                      (http://www.alehkaky.com/vb/showthread.php?p=60274).

همچنین، در تأیید اهمیت باء بسم الله، محمد خواجوی در مقدمه کتاب  توحید مکاشفان حدیث ذیل را از حضرت محمد (ص) روایت میکند: " ظهر الموجودات من باء بسم الله الرحمن الرحیم" ( سید علی همدانی: ترجمه و متن اسرار النقطه یا توحید مکاشفان، ترجمه محمد خواجوی، نشر مولی، ۱۳۸۲، ص ۳۴). و سید حیدر آملی در صفحه ۶۹۵ رساله نقد النقود، پیوست جامع الاسرار، حدیث ذیل را از حضرت رسول اکرم (ص) روایت میکند: " ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم". ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه ضمن ذکر حدیث فوق مینویسد: " بالباء ظهر الوجود" (محی الدین ابن عربی: فتوحات مکیه، محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش، جلد۲، ص ۱۳۴).

خلاصه کلام آنکه، اسم اعظم الهی در بسم الله الرحمن الرحیم نهفته است و با توجه به آنکه هر چه که در قرآن است در بسم‌الله است و هرچه که در بسم‌الله است در "ب" بسم‌الله است؛ بدین ‌ترتیب اسم اعظم خدا باید که همان "ب" بسم الله باشد و "ب" عبارت است از بهاءالله.

باری، شیخ احمد احسائی در صفحات ١٣۶ و ١٣٧ "رسائل" در خصوص اسم اعظم مى‌نویسد: " ثمّ اعلم ان البسمله اسم‌الله الاعظم و فى‌الدّعا اسألک باسمک الله الرّحمن الرّحیم و انّما قال الرّضا(ع) انّ بسم‌الله الرّحمن الرّحیم اقرب الی الاسم الاعظم من سواد العین الی بیاضها لانّ لفظ البسمله الاسم اللّفظى الّذى هو سواد العین اقرب الی الاسم‌المعنوى الّذى هو بیاض العین و التمثیل مأخوذ من ظاهرالظاهر فان البیاض عباره عن البساطه والسّواد عن التّرکیب … و لمّا کان اشرف الاکوان کون الاسم الاعظم والوجود مبنیّأ علیه وجب ان یکون اوّل الموجودات لعلیّته و الکتاب التّدوینى طبق الکتاب التّکوینى کان الاسم‌الاعظم اوّل التّدوینى و هو بسم‌الله الرّحمن الرّحیم. یعنی، بدان که بسمله اسم اعظم خدا است چنانکه در دعا آمده‌است ترا سؤال میکنم  به اسمت که الله الرّحمن الرّحیم است و حضرت امام رضا(ع) فرموده‌است که بسم‌الله الرّحمن الرّحیم بالنّسبه به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهى چشم به سپیدى آن چرا که لقظ بسمله اسمى لفظى است که معادل سیاهى چشم است که به اسم معنوى که معادل سپیدى چشم است نزدیکترین چیز میباشد. و این تمثیل از ظاهر ظاهر گرفته شده‌است چرا که سفیدى علامت بساطت است و سیاهى علامت ترکیب … و چون اشرف موجودات وجود اسم اعظم است و از آنجا که وجود همه چیز مبنى بر وجود اسم اعظم است در نتیجه واجب است که اسم اعظم اوّلین موجود باشد بخاطر آنکه علّت همه چیز دیگر است و نظر به آنکه کتاب تدوین مطابق کتاب تکوین است لهذا اسم اعظم در اوّل تدوین ظاهر میشود که آنهم بسم‌الله الرّحمن الرّحیم است. بعبارتی، " شیخ احمد استدلال میکند که اسم اعظم خدا اشرف موجودات است و اوّلین مخلوق است و لذا مبنا و علّت همهٴ مخلوقات و موجودات دیگر است. این مطلب اشاره به عالم تکوین و مراتب وجود و خلقت است. امّا آنگاه بیان میکند که چون کتاب تدوین (قرآن کریم) مطابق کتاب تکوین و هستى است در نتیجه همانطور که اسم اعظم اوّلین اسم و علّت همهٴ اسماء است در نتیجه باید که اسم اعظم نیز در سرآغاز قرآن قرار گیرد. از اینجا واضح میشود که بسم‌الله الرّحمن الرّحیم رمز اسم اعظم است ولی به معناى اخصّ حرف باء است که اسم اعظم است زیرا که بنا به قاعدهٴ شیخ احمد اسم اعظم باید در اوّل همهٴ حروف و کلمات ظاهر شود و آنهم چیزى جز باء نیست و باء هم بهاءالله است" (مقاله تفسیر ‌بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم، نادر سعیدى، ص ۴).

اما از دیگر آثار اسلامی که موید این ادعاست که اسم اعظم الهی در "ب" بسم الله نهفته است ( که همان بهاء خداوند میباشد) دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان میباشد که اسم اعظم خداوند، بهاء، در آن در رأس اسماء الهی مذکور گردیده است و برخی توسط این دعا به اسم اعظم خداوند پی برده اند؛ چنانچه، در مفاتیح الجنان، تألیف حاج شیخ عباس قمی، در دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان، از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که فرموده اند این دعائی است که حضرت امام باقر (ع) در سحرهای ماه رمضان میخواندند

 اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ مِنْ بَهآئِکَ بِاَبْهاهُ، وَکُلُّ بَهآئِکَ بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ بِبَهآئِکَ کُلِّهِ. انتهی 

جالب توجه آنکه، در کتاب اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، در فضیلت ماه رمضان، آمده است: " ایوب بن یقطین براى حضرت رضا (ع) نوشت که این دعا را برایم تصحیح بفرمائید، امام علیه السلام براى او نوشتند که این دعاى حضرت باقر علیه السلام است که در سحرهاى ماه رمضان مى‏خواندند، پدرم از امام باقر روایت مى‏کرد که فرمود: اگر مردم میدانستند که این مسائل چه اندازه نزد خداوند ارج و اعتبار دارد و خواسته‏هاى خواننده را برمیآورد، با یک دیگر در باره این دعا جنگ میکردند، و خداوند اشخاصى را به رحمت خود اختصاص میدهد … حضرت باقر علیه السلام فرمود: اگر میخواستم آشکار مى‏کردم که اسم اعظم خداوند در این دعا نهفته است، هر گاه این دعا را قرائت کردید در انجام درخواست خود کوشش داشته باشید که او از علوم خفیه است، و از کسانى که اهلیت ندارد مکتوم کنید. منافقان، دروغگویان، و منکران، اهلیت این دعا را ندارند، و او دعاء مباهله است و متن آن از قرار ذیل است که میگوئى « اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ مِنْ بَهآئِکَ بِاَبْهاهُ، وَکُلُّ بَهآئِکَ بَهِىٌّ » تا آخر" ( عزیز الله عطاردی: اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، انتشارات کتابخانه صدر، صفحه ۵۶۶).

باری، گرچه با توجه به روایتی که در فوق ذکر گردید، اسم اعظم الهی نزد همگان فاش نگردیده و حتی ائمه اطهار نیز حکمت را بر این میدانستند که این مطلب را مکتوم نگه دارند، اما با توجه به شواهد موجوده، قلیلی از عارفان و روحانیون بزرگ اسلامی اسم اعظم الهی را یافته و بدان افتخار جسته اند. در کتاب داستان پیامبران یا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، در این خصوص، آمده است: " اما با وجودى که اسم اعظم الهى بر بندگان پوشیده است در روایات، مضامینى مانند: نسبت اسم اعظم به بسمله نزدیکتر از سیاهى چشم به سپیدى آن و یا اینکه اسم اعظم در سوره توحید است، به چشم مى‏خورد" ( یوسف عزیزی: داستان پیامبران یا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، انتشارات هاد، صفحه ۳۱).

شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، مبشرین به ظهور حضرت اعلی و حضرت بهاءالله، که ملهم به الهامات ربانیه بودند و قلب پاک و ضمیر منیرشان بانوار تقدیس و تنزیه محل تجلی اسرار پروردگار شد، در آثارشان ضمن تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم مکررا اظهار میدارند که بسم الله الرحمن الرحیم جامع جمیع حقایق الهی و منبع اسرار ربانی است و در تفاسیر خود به اسم اعظم خداوند، بهاء، اشاره میکنند. فی المثل، سید کاظم رشتی در سر آغاز کتابش "رساله اسم اعظم" تصریح میکند که اسم اعظم الهی "بهاء" میباشد.

بهاءالدین محمد حسین عاملى معروف به شیخ بهائی، عارف و شاعر بزرگ اسلامی، که به حقیقت و عظمت اسم اعظم خداوند، بهاء، پی برده بود و بدین جهت لقب شیخ بهائی را برای خود برگزید، در ضمن ملحقات موش و گربه، چاپ مصر، صفحه ۲۳۰ چنین سروده است:

اسم اعظم چون کسی نشناسدش           سروری بر کل اسماء باشدش

و مولوی در دفتر اول مثنوی، بیت ۱۷۵۹، می سراید:

ما بها و خونبها را یافتیم                   جانب جان باختن بشتافتیم

(مثنوی معنوی: به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، چاپ اول ۱۳۷۸، از نسخه ۶۷۷ ه.ق)

که این شعر اشاره به حدیث قدسی است که میفرماید: " من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته، یعنی هر که مرا طلب کرد یافت مرا و آنکه مرا یافت، مرا شناخت و آن که مرا شناخت عاشق من شد، من نیز عاشق او شدم و آن که من عاشق او شدم او را در راه خود به قتل رساندم و هر که برای من شهید شد من خونبهای او هستم"( روح الله مهرابخانی: الهام شعرا، موسسه عصر جدید، ۲۰۰۴ میلادی، صفحه ۷۱). 

شیخ بوئی در کتاب شمس المعانی در فصل یازدهم با اشاره به نام بهاء به ظهور حضرت بهاءالله بشارت میدهد: " سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی به اسم البهاء فی یوم المطلق و یدخل مرج عکا و یتحد من علی الارض کلها"، یعنی که بزودی خداوند از مشرق طلعت و جمال ابهی به اسم بهاء تجلی و اشراق میفرماید در یوم ظهور و در سرزمین عکا وارد شده جمیع را متحد خواهد کرد (هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه ۴۱).

در رساله سؤال و جواب از متممات کتاب مستطاب اقدس، فقره ۷۷ آمده است: " در اسلام حدیثی دال بر این مطالب است که از میان اسماء متعدد خدا یکی از همه عظیمتر است ولی هویت این اسم تا بحال مستور بود تا آنکه جمالقدم ( حضرت بهائالله) تأئید فرمودند که "بهاء" اسم اعظم الهی است".

در تأیید مکنون بودن اسم اعظم الهی، در الصحیفه السجادیه، دعاى پنجاهم، آمده است: بار خدایا- قسم بنامهاى پنهان شده‏ات (نامهائیکه علم آن را بخود اختصاص داده‏اى، پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را کسى جز خدا نمیداند، و هزار نام را کسى جز خدا و فرشتگان نمیداند، و هزار نام را کسى جز خدا و فرشتگان و پیغمبران‏ نمیداند، و چهارمین هزار را مؤمنین میدانند، پس سیصد نام از آن هزار نام در توریه است، و سیصد در انجیل، و سیصد در زبور، و یکصد در قرآن، نود و نه نام آشکار و «یکى اسم اعظم» از آنها پنهان است) انتهی (سید علینقی فیض الاسلام: الصحیفه السجادیه، انتشارات فقیه، صفحات ۳۷۹ و ۳۸۰).

در کتاب معارف قرآن در المیزان، در خصوص اسم اعظم آمده است: " … بزرگترین اسماء خدای تعالی به تنهائی تمامی حقایق اسماء را شامل است و حقایق مختلف همگی در تحت آن قرار دارند و آن اسمی است که غالبا آن را اسم اعظم می نامیم … بنابراین اسم اعظم آن اسمی خواهد بود که تمامی آثار منتهی به آن شود و هر امری در برابرش خاضع گردد" ( سید مهدی امین: معارف قرآن در المیزان، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ ش، صفحات ۳۸ و ۳۹). و ملاصدرا در کتاب مظاهر الالهیه در این خصوص مینویسد: " بی شک باید که معنای اسم اعظم به طور اجمال مشتمل بر جمیع معانی اسماء الهی باشد هم چنانکه مظهر اسم اعظم باید حقیقتی باشد که مجموع حقایق ممکنات که همان مظاهرند را در بر گیرد" ( صدرای شیرازی، صدرالمتألین ملاصدرا: المظاهر الهیه، حمید طبیبیان، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۶۴، ص ۳۱).

باری، " حضرت عبدالبهاء به استناد حدیث منقول از حضرت امام جعفر صادق که فرموده "الباء بهاءالله" کلمه بهاء را بیانگر نام مقدس حضرت بهاءالله میدانند که جامع همه حقائق الهی و اسرار روحانی و اسماء ربانی و رموز آسمانی است و نیز "باء" که عنوان بسمله است کافل همه معانی و سرآغاز کتب مقدسه در عالم تکوین و تدوین است بفرموده مبارک همه عوالم غیب و شهود و ظاهر و باطن و علت خلق ایجاد رمزی از مشیت اولیه است که در "ب" جمع گردیده و به عبارت دیگر مشیت اولیه همان طلعت ابهی، حضرت بهاءالله، است که موعود همه ادیان ماضیه و امم عالم میباشند" (هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه ۳۷).

خلاصه کلام آنکه، در واقع اسم اعظم ظهور کلی الهی و موعود جمیع امم است که در عالم تحقق یافت لذا در بیان اسماء الهی اسم اعظم بالاتر از همه نامهاست؛ نتیجتا باید اولین موجود و نخستین مخلوق و یگانه مبدأ و منشاء کلیه رموز اسرار الهی باشد که در اول کتاب تدوین (قرآن) بنام بسم الله الرحمن الرحیم آمده است(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، اکتبر ۲۰۰۳، ص ۱۶۴). بنابراین، با ظهور حضرت بهاءالله حقیقت اسم اعظم الهی آشکار گردید، چرا که ظهور مبارکشان تحقق اسم اعظم الهی می باشد؛ در حقیقت میتوان گفت که، اسم اعظم که برترین و مقدس ترین و جامعترین اسم خداوند می باشد دارای جمیع کمالات است و تمام حقایق اسماء مقدس الهی را در بر دارد؛ چنانچه در نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی در خصوص اسم اعظم مرقوم شده است: اسم اعظم، نام حضرت بهاءالله است… اسم اعظم به این معناست که حضرت بهاءالله با اعظم اسامی خداوند ظاهر شده اند؛ به بیان دیگر ایشان اعظم ظهور الهی می باشند (نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به محفل روحانی ملی استرالیا و نیوزلند در ۲۶ دسامبر ۱۹۴۱). 

حضرت اعلی در شأن مقام بهاء در توقیعی میفرمایند: " و ان بهاء من یظهره الله فوق کل بهاء و ان جلاله فوق کل جلال. و ان جماله فوق کل جمال … و ان نوره فوق کل نور… و ان اسمائه فوق کل اسماء.انتهی مضمون بیان مبارک: بدرستی که جلال من یظهره الله (حضرت بهاءالله) مافوق هر جلال و عظمت او بالاتر از همه عظمتها و جمال او فوق همه جمالها… و نورش پرفروغ تر از هر روشنائی… و اسمش اعظم از کل اسماء است" (منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی، صفحه ۱۱۰).

حضرت بهاءالله میفرمایند: " امروز روزی است که جمال قدم من غیر ستر و حجاب ظاهر است و اسم اعظم من غیر استار مشهود. باب فضلش بر وجه احباب مفتوح گشته و عنایتش کل را احاطه فرموده"( آثار قلم اعلی، جلد ۵، صفحه ۲۴). همچنین حضرتشان در لوحی در خصوص اسم اعظم میفرمایند: " حمد مقدس از ذکر ممکنات ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست که به مفتاح اسم اعظم باب لقا را بر وجه عالم و جمیع امم گشود و باعلی النداء ما بین ارض و سماء صلا در داد و کل را به افق اعلی که مقر ظهور و بروز مالک اسماست دعوت فرمود، باب وصال بگشود و به صراط مستقیم راه نمود" ( آیات الهی، جلد ۲، صفحه ۱۷).

باری، سخن از عظمت "بهاء" که در آثار و متون مقدس اسلامی بدان اشاره شده در این مختصر نگنجد؛ چه از حیث ارتباط کلمه بهاء با ذات اقدس الهی، چه از حیث کاربرد کلمه بهاء در احادیث جهت توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار، و چه از آن حیث که جامع و حائز همه صفات و اسماء بوده — بالاتر از همه اسماء الهی است و اسم اعظم خداوند میباشد.

اشاره به اسم اعظم خداوند و بهاء خدا در بسیاری از آثار اسلامی مذکور گردیده است و از آنجا که بهاء برتر از همه اسماء الهی می باشد، در بسیاری از ادعیه ها به عظمت کلمه بهاء قسم یاد شده است؛ چنانچه، در دعاهای امیر المؤمنین علیه السّلام، در صحیفه علویه، در باب " و من دعائه فى الحرز و العوذه"، حضرتشان به اسم اعظم خداوند قسم یاد میفرمایند: اللّهمّ بتالّق نور بهاء عرشک من اعدائى استترت … یا مولاى طلبت کیف اخاف و انت املى و کیف اضام و علیک متّکلى اسلمت الیک نفسى و فوّضت الیک امرى و توکّلت فى کلّ احوالى، یعنی خدایا بدرخشش نور بهاء عرش تو از دشمنانم خود را بپوشانم … اى مولاى من- جویایم، چگونه بترسم که آرزویم توئى، و چگونه مورد ستم قرار گیرم که اعتمادم بر تو است، خود را بتو سپردم، و کارم را بتو واگذاردم، و در هر حالى بتو توکل دارم" (سید هاشم رسولی محلاتی: صحیفه علویه، انتشارات اسلامی، صفحه ۲۳۳). در مصباح الشریعه- ترجمه عبد الرزاق گیلانى آمده است: " و لن یجد إلى ذلک سبیلا إلّا من قد عفى اللَّه تعالى عنه، و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر، و زیّنه و البسه من نور بهائه. یعنى: راه نمى‏برد به این صفت کمال، که عفو است و مالک این درّ گرانبها نمى‏شود مگر کسى که آمرزیده گناهان باشد، چه گناهان پیش و چه گناهان عقب. و جناب عزّت او را به صفات ستوده و اطوار محموده، مزیّن و محلّى کرده باشد و به نور بهاء و عزّت الهى، متلبّس باشد" ( عبدالرزاق گیلانی: مصباح الشریعه، نشر پیام حق، صفحه ۳۷۴). و در کتاب آسمان و جهان- ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، از امام ششم علیه السّلام آمده است: بار خدایا من از تو خواهم بنامت که نوشته در سرادق مجد است، و خواهم بنامت که نوشته در سرادق بهاء است، و خواهم بنامت که نوشته در سرادق عظمت است و خواهم بنامت که نوشته بر سرادق جلال است و بنامت که نوشته بر سرادق عزّتست و بنامت که نوشته بر سرادق سرائر است، آنکه پیش است و والا و خوب و خرم، و پروردگار هشت فرشته، و پروردگار عرش بزرگ، انتهی ( محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد ‏۲، صفحه ۴۴).

همچنین، در روایات به ارتباط بهاء با ذات الهی اشاره شده است، چنانچه، در صحفیهء سجادیه به بهاء رب العالمین اشاره می شود: " و خیر ما قرأته فی صفه الإمام قول الإمام الأعظم زین العابدین (ع) فی الصحیفه السجادیه: «اللهم انک أیدت دینک فی کل أوان بإمام أقمته علما لعبادک، و منارا فی بلادک بعد أن وصلت حبله بحبلک، و جعلته الذریعه الى رضوانک، و افترضت طاعته، و حذرت معصیته، و أمرت بامتثال أوامره، و الانتهاء عند نهیه، و ان لا یتقدمه متقدم، و لا یتأخر عنه متأخر- أی یبقى متابعا له- فهو عصمه اللائذین، و کهف المسلمین، و عروه المؤمنین، و بهاء رب العالمین»" (مغنیه محمد جواد: تفسیر الکاشف‏، دار الکتب الإسلامیه، تهران‏ ۱۴۲۴ ق، جلد ۱، صفحه ۱۹۷). و در ادعیه ای به باء بهاء قسم یاد می شود: " و روی عنهم علیهم السّلام فی أدعیه التعقیب: «اللهمّ بألف الابتداء، و بباء البهاء، بتاء التألیف، بثاء الثناء، بجیم الجلال، بحاء الحمد، بخاء الخفاء، بدال الدوام، بذال الذکر، براء الربوبیّه، بزای الزیاده، بسین السّلامه، بشین الشکر، بصاد الصبر، بضاد الضوء، بطاء الطهر، بظاء الظلام، بعین العلم، بغین الغفران، بفاء الفردانیّه، بقاف القدره، بکاف الکلمه التامّه، بلام اللوح، بمیم الملک، بنون النور، بواو الوحدانیّه، بهاء الهیبه، بلام ألف لا إله إلّا أنت، بیاء یا ذا الجلال و الإکرام و الدعاء" ( بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم‏، موسسه انصاریان، قم ۱۴۱۶ ق، جلد ۴، صفحه ۵۲).

قابل توجه آنکه، در روایتی روح القدس، مشیت اولیه و اول ما خلق الله " بهاء الله" نامیده شده است: " و الروح القدس الأعلى هو حقیقه حقائق الأشیاء کلّها و هو شمس الضحى و الحقیقه المحمدیه البیضاء و بهاء اللّه سبحانه و تعالى و هو العقل الأول فی لسان الحکماء و القلم الأعلى فی ألسنه الشرائع الفصحاء و روح القدس الأدنى هی الدرّه الصفراء. و بدر الدجى ذات اللّه العلیا، شجره طوبى، جنه المأوى، منزله العلویه العلیا، و هی النفس الکلیه الإلهیه و اللوح المحفوظ و ام الکتاب یقرأ منهما سائر الأنبیاء. و قد یراد من روح القدس جبرئیل. و المراد هاهنا هو ما ذکرنا" ( صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم‏: تفسیر القرآن الکریم( صدرا)، انتشارات بیدار، قم ۱۳۶۶ ش، جلد ۱، صفحه ۴۷۷).

مطلب قابل توجه دیگر آنکه، در دعاء مربوط به زمان استهلال المحرم  یعنی روز اول محرم به اسم بهاء اشاره شده است (میلاد حضرت بهاءالله دوم محرم میباشد): " ما شاء الله کان  اعوذ بعزه الله و جلال وجهه و ما وعاه اللوح  من علم الله و ما سترت  الحجب من نور بهاء الله اللهم انی ضعیف معیل فقیر…" (سید علی بن طاوس الحلی: اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه، طهران  1367ش، ص ۵۴۸).

همچنین، در برخی روایات، کلمه بهاء برای توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار بکار برده شده است؛ چنانچه، در روایتی برای توصیف مقام ائمه در روز قیامت از تاج بهاء استفاده شده است: " و قال الحسن بن علی «زاد فی البحار «عن أبیه علیهما السلام»» ع یأتی علماء شیعتنا القوامون لضعفاء محبینا و أهل ولایتنا یوم القیامه، و الأنوار تسطع من تیجانهم، على رأس کل واحد منهم تاج بهاء، قد انبثت تلک الأنوار فی عرصات القیامه- و دورها مسیره ثلاثمائه ألف سنه" ( امام ابومحمد حسن بن على عسکرى: التفسیر المنسوب الى الامام العسکرى‏، مدرسه امام مهدى، قم ۱۴۰۹ ق، ‏صفحه ۳۴۵). و در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات آمده است که وقتی که شعاع نور حجاب ها از بهاء عظمت خداوند ظهور نمود کوهها از این عظمت و جلال و هیبت ریز ریز شدند؛ که عین بیان چنین می باشد: " إِنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَسْأَلُکَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیْتَ بِهَا لِلْکَلِیمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَهِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَکْدِکَهً لِعَظَمَتِکَ وَ جَلَالِکَ وَ هَیْبَتِک …" (سید ابن طاوس: مهج الدعوات و منهج العبادات، نشر دار الذخائر، صفحه ۷۶).

حتی مهمترین و اساسی ترین جلوه های دین مثل حج و رکوع نماز به بهاء نسبت داده شده است؛ چنانچه در ترجمه تفسیر المیزان به نقل از تاریخ طبری، تاریخ طبرى ج ۴ ص ۲۲۵ دار المعارف بمصر، آمده است: " حج بهایى است از بهاء اللَّه (الحج بهاء من بهاء الله)" ( موسوى همدانى سید محمد باقر: ترجمه تفسیر المیزان‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم‏ ۱۳۷۴ ش، جلد ۴، صفحه ۴۷۳). و در متن مصباح الشریعه – ترجمه مصطفوى، در الباب الخامس عشر فی الرکوع‏، آمده است: " قال الصادق (ع) لا یرکع عبد للَّه تعالى رکوعا على الحقیقه، الا زینه اللَّه بنور بهائه و أظله فی ظلال کبریائه و کساه کسوه أصفیائه… ترجمه‏ (باب پانزدهم در رکوع) حضرت صادق (ع) فرمود رکوع نمى‏کند بنده‏اى براى خداوند متعال به رکوع حقیقى؛ مگر اینکه خدا او را به نور بهاء خود زینت داده و در سایه عظمت خود ساکن نموده و لباس برگزیدگان خود را به او بپوشاند" ( حسن مصطفوی: مصباح الشریعه، نشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، صفحه ۶۱).

جالب توجه آنکه، در کتاب آسمان و جهان- ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، در توصیف بادی در بهشت به بهاء اشاره میشود ( که تلویحا اشاره به آن دارد که کسی که بخواهد خدا را ببیند باید بهاء را ببیند) و روایت ذیل را از قول حضرت رسول اکرم (ص) بیان میدارد: " یک باد که از نور آفریده است و زندگى و لذتها بر آن نوشته است و بهاء نام دارد و چون مردم بهشت شوق زیارت پروردگار خود کنند بوزد از گرما و سرما نیست، از نور عرش است بدمد در چهره‏هاشان و خرّم شوند و دل خوش‏ گردند، نورى بنورشان فزاید و بدرهاى بهشت زند و نهرها روان گردند و درختها تسبیح خوان، پرنده‏ها نغمه ‏ساز کنند و اگر هر که در آسمانها و زمین است بر پا باشند و بشنوند آواى شادى و خوشى که در بهشت است از شوق آن همه جان دهند و فرشته‏ها بر آنها در آیند"، انتهی ( محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد ‏۴، صفحات ۲۳۳ و ۲۳۴).

حتی اشاراتی مبنی بر اینکه، اولین کمال و زیبایی که از حق در عالم جلوه می نماید با صفت بهاء توأم است بچشم میخورد؛ بعبارتی توصیف ذات الهی با کلمه بهاء آمده است و هنگامیکه عرفا به مقام وصال میرسند بهاء ذات خدا را مشاهده میکنند: " کما کان حال النبی صلى اللّه علیه و سلم کان یواصل الأیام و یقول (أبیت عند ربى یطعمنى و یسقینى) فلما رجعوا من عندیه الحق الى عندیه نفوسهم قالوا فَابْعَثُوا إلخ ففى طلبهم ازکى طعاما اشاره الى ان ارباب الوصول و اصحاب المشاهده لما شاهدوا ذلک الجمال و البهاء و ذاقوا طعم الوصال و جدوا حلاوه الانس و ملاطفات الحبیب فاذا رجعو الى عالم النفوس تطالبهم الأرواح و القلوب باغذیتهم الروحانیه فیتعللون بمشاهده کل جمیل لان کل جمال من جمال اللّه و کل بهاء من بهاء اللّه و یتوصلون بلطافه الاطعمه الى تلک الملاطفات کما قالوا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّف‏" (حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان‏، نشر دارالفکر، بیروت، بی تاریخ، جلد ۵، صفحه ۲۳۰).

ابن عجیبه در کتاب عرفانی " البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید"، بهاء را بعنوان صفتی از صفات خداوند (که البته جامع همه صفات و اسماء خداست) ترسیم نموده است:

أیا من فى بهاء جماله             و سرّ کماله و عزّ و رفعه

(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دکتر حسن عباس زکى، قاهره‏ ۱۴۱۹ ق، جلد ۱، صفحه ۳۱)

سکرنا فهمنا فى بهاء جماله             فغبنا عن الإحساس، و النور ساطع

(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دکتر حسن عباس زکى، قاهره‏ ۱۴۱۹ ق، جلد ۱، صفحات ۲۴۶ و ۲۴۷)

و على العارفین أیضا بهاء             و علیهم من المحبّه نور

(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دکتر حسن عباس زکى، قاهره‏ ۱۴۱۹ ق، جلد ۳، صفحه ۱۴۱)

همچنین، در احادیث تصریح شده که در تورات به اسم بهاء در روز بزرگ اشاره شده است: " قال فی التوراه اقبل من سیناء و تجلی من ساعیر و ظهر من جبل  فاران قال فی کتاب حیقوق سید یجیء من الیمن مقدس من جبل  فاران فیعطی السماء بهاء و یملاء الارض نورا" (قطب الدین راوندی: کتاب الحرائج والجرائح ج۱، مؤسسه الامام المهدی، قم ۱۴۰۹ق، ص۷۴).

اشعیای نبی به زیبایی تمام در وصف رسالت موعود آخر الزمان، حضرت بهاءالله، و محلی که از آنجا کلام و شریعت الهی صادر می شود، در باب ۲، آیات ۲ – ۵ بیان میدارد: " و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلها بر افراشته خواهد گردید و جمیع امتها بسوی آن روان خواهند شد. و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت. بیائید تا بکوه خداوند و بخانه خدای یعقوب بر آئیم و تا طریقهای خویشرا بما تعلیم دهد و براههای وی سلوک نمائیم زیرا که شریعت از صیهون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد … و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزه های خویشرا برای اره ها خواهند شکست. و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت. ای خاندان یعقوب بیائید تا در نور خداوند (بهاءالله) سلوک نمائیم" (در تورات عبری " اور یهوه" می باشد که (اور) بهاء (یهوه) الله است؛ جالب توجه آنکه اشعیای نبی در آیه ۱ باب ۶۲ بیان میدارد: " و امتها عدالت ترا و جمیع پادشاهان جلال ترا مشاهده خواهند نمود. و تو باسم جدیدیکه دهان خداوند آنرا قرار میدهد مسمی خواهی شد").

باری، در آثار انبیای بنی اسرائیل نیز در باب ظهور موعود در زمان آخر که از شرق واقع میشود اشارات زیادی به " جلال خداوند = بهاءالله " شده است در خصوص اینکه بهاءالله یعنی جلال خداوند، در کتاب مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن آمده است که "ب" بسم الله بهاءالله می باشد و منظور از بهاءالله جمال و جلال خداوند می باشد: " و فی روایه أنّ کل واحد من أجزاء البسمله إشاره إلى اسم من أسمائه تعالى‏ فعن الصادق (علیه السّلام): «الباء بهاء اللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه (ملک اللّه) و اللّه إله کل شی‏ء الرحمن بجمیع خلقه الرحیم بالمؤمنین خاصه». أقول: المراد ببهاء اللّه جماله و جلاله و السناء بمعنى الرفعه، و أشار (علیه السّلام) فی هذا التفسیر إلى علم الحروف و هو علم شریف إلّا أنّه مکنون عند أهله و سیأتی البحث عنه إن شاء اللّه تعالى"(موسوى سبزوارى سید عبد الاعلى: مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، موسسه اهل بیت( ع)، بیروت ۱۴۰۹ ق، جلد ‏۱، صفحه ۲۲).

باری، در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: و جلال خداوند مکشوف گشته، تمامی بشر آن را با هم خواهند دید زیرا که دهان خداوند این را گفته است(اشعیا باب ۴۰ آیه ۵). و باز آمده است: زیبائی کرمل و شارون ( ببینید مکان را چقدر دقیق ذکر میکند!؛ همچنین، در باب ۲ آیه ۱۵ یوشع نبی آمده است: وادی عخور (عاخور – عکا) را بدروازه امید مبدل خواهم کرد) … جلال یهوه و زیبائی خدای ما را مشاهده خواهد نمود (اشعیا باب ۳۵ آیه ۲). و همچنین اشعیا مینویسد: بر خیز و درخشان شو زیرا نور ( بهاء) تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گردیده است (اشعیا باب ۶۰ آیه ۱). و باز در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: نجات را به جهت اسرائیل که جلال من است در صهیون خواهم گذاشت ( اشعیا، باب ۴۶ آیه ۱۳).

حزقیال نبی رؤیای خویش را در مورد ایام آخر بیان میکند: و اینک جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد … و زمین از جلال او منور گردید ( حزقیال باب ۳ آیه ۲). حزقیال در همین باب میگوید: پس جلال خداوند از راه دروازه ای که رویش به سمت مشرق بود به خانه در آمد ( حزقیال نبی باب ۴۳ آیه ۴).

یوحنای نبیل نیز از رویایش با این کلمات سخن می گوید: و شهر مقدس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا از آسمان نازل می شود … و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنائی دهد زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد …( مکاشفات باب ۲۱ آیه ۱ و ۲ و ۲۳) . 

و حبقوق نبی می گوید: " زیرا که جهان از معرفت جلال خداوند مملو خواهد شد به نحوی که آبها دریا را مستور می سازد ( حبقوق باب ۲ آیه ۱۴).

حضرت بهاءالله میفرمایند: " قد تزین العالم باسمه الاعظم  … هذا لهو الذی وعدتم به فی کتب الله العلیم الحکیم؛ مضمون بیان مبارک: به تحقیق عالم به نام مبارک اسم اعظم مزین گشت … این همان وعده الهی است که در کتب مقدسه خداوند علیم حکیم داده شده است" (لئالی حکمت، جلد ۲، ص ۱۱۱). همچنین میفرمایند: " ایادی عطای الهی کل را تربیت نموده و به لسان مظاهر نفس خود جمیع من فی العالم را به ظهور اسم اعظم بشارت داده" (آیات الهی، جلد ۲، ص ۷۴).

Comments are closed.