اگر دین ندارید لااقل……

اگر دین ندارید لااقل……

"….محبوبترین چیزها نزد خداوند انصاف است  و زمانی بر آن موفق میگردی که همه چیز را به چشم خود مشاهده کنی نه از طریق دیده ها و معرفت دیگری…"

                           ترجمه از کلمات مکنونه بها الله

دو پدیده اجتماعی ناصواب در میان برخی ایرانیان وجود دارد. اول راهنمایی غلط و آدرس اشتباه دادن که خود ناشی از جهل، غرورو وحشت از اظهار نادانی است و دیگری به اشتباه انداختن دیگران و به اصطلاح رد گم کردن به عمد که معلول میل به جاهل نگه داشتن دیگران و مرموز و بزرگ ساختن خویش است. شما میتوانید تا انتهای این نوشته دو خصیصه مذکور را در تجارب اجتماعی خویش بررسی و سنجش کنید.

از آنجا که عمر ما کوتاه است و همه چیز را در عالم ندیده ایم میتوانیم با مراجعه به تاریخ که "جبران کوتاهی عمر آدمی است" دریابیم که بسیاری از علماء و فقهاء شیعه از گذشته ایام در جستجوی قدرت و استیلای بر ناس بوده اند.

جریانهای پیچیده جانشینی پیامبر و امامان شیعه پیش درآمدی بود بر آهنگ قدرت طلبی و زیادت خواهی روحانیان شیعه که حوادث ناگواری را برای مردم و حاکمان هر زمان رقم زده است. سخن کوتاه در دوران مشروطه خواهی و ضعف حکومت قاجار، این طبقه تا آنجا پیش رفتند که خواهان " سلطنت روحانیون " شدند و همین منشاء اصلی اختلاف و بروز مشروعه خواهی شد. باز سازی و به جریان انداختن تئو ری "ولایت مطلقه فقیه" در دوران انقلاب اسلامی در حقیقت تجلی دیگری از " پادشاهی روحانیت" است که سرانجام حکومت مطلقه ملایان را به یک واقعیت مبدل ساخت.

در یک بررسی نه چندان پیچیده میتوان عناصری را که به استحکام و استمرار این قدرت مطلقه و آرزوی دیرینه مساعدت مینمایند برشمرد. اول تحکیم و تاکید بر باورها ی قدیمی و سنتی دینی مثل اعتقاد به بهشت وجهنم و یا ختم نبوت. دوم تعمیم خرافات و توهمات ناشی از انحراف در باورهای دینی توسط همان روحانیون، مثل داستان جن و پری.  دیگر، امر به حکم تقلید از مراجع دینی و حذف استقلال فکری هر مومن، و دیگر استفاده از ابزار کلام پروری و نفوذ جویی ملایان از طریق منبر و موعظه و مقدس مآبی ایشان.

در تاریخ تکوین همه ادیان الهی به حکم تاریخ میبینیم که دشمنان اصلی و سردمداران مخالفت با دین جدید( حق یا ناحق) علماء، کاهنان و روحانیون دین رسمی بوده اند و به طریق اولی و به استناد مدارک بیشمار که ذکر آن در این نوشته کوتاه ملال آور است، عاملین آزار، سرکوب ، قتل و مظالم وارده بر موسسان و پیروان آئین جدید بهائی همین علماء و روحانیون شیعی بوده اند. اینان در زمانی که قدرت سایه بودند و در کنار حاکمان و شاهان در آرزوی قدرت مطلق میسوختند با ابزار فتوا و تحریک و تخدیش ذهن مردم و ملوک، بلواهای عظیم بر علیه بهائیان به پا کردند و خونهای بیگناه ریختند. کیست که بتواند منکر پاره پاره کردن اطفال به دستور ملایان در پیش چشم مادرن گردد و کدام بی انصاف میتواند از غرابت انواع شکنجه و شمع آجین پیروان بهاء حیران و آشفته نگردد.

از همان ابتدای این عربده جویی و قتال این برخی روحانیون شیعه بوده اند که با استفاده از ترکیب ناصواب " راهنمایی غلط و رد گم کنی" خواستند سفاکی و کینه توزی قدرت جویانه خویش را در پس افتراءات و گم نمایی های خویش پنهان سازند. آنها پیامبر  این آئین را دیوانه خواندند. بیسواد و کلاهبردار معرفی نمودند. اغتشاش گر، دشمن شاه و ملت ، یار و خائن به مشروطه، و کافر به اسلام و پیامبر از جمله این غلط نمایی ها بود. در این دوران نیز که طبقه روحانی خود حاکم مستقیم گردیده اند، عناوینی نوین و عامه پسند چون، عامل سیاست خارجی ، جاسوس دولتهای متنوع ، تبلیغ افکار ضاله و فعالیت سازمان یافته تشکیلاتی را دلیل اقدامات آشکارا ستیزه جویانه خود کرده اند. حال آنکه انسان تیز بین و با انصاف میتواند به راحتی در یابد که براستی آنچه را که علماء و قدرتمندان روحانی بر نمیتابند و مدام بر بغض و عنادشان می افزاید، همانا تعالیم و احکامی در دیانت بهائی است که با آبشخور قدرت خواهی و استیلا جویی ایشان در تضاد است. باورهای دینی جدید چون موضوع ادامه ظهور پیامبران جدید و اعتقاد به مقام و شأن والای انسان از این گونه است. در این آئین، خرافه و روایت و حدیثی نیست که افراد به دلخواه آنرا تفسیر کرده ابزار تحمیق ناس سازند. این دیانت تقلید و مرجع عظمی جویی را در شأن انسان و حریت او نمیداند و هر کس را مسئول سرنوشت روحانی خویش می انگارد. دیگر آنکه در امر بهائی فرد روحانی ، آخوند یا هر آنچه طبقه ای از این دست باشد وجود ندارد تا بتواند به تبع آن بر منبر و کرسی نشیند و با شهوت کلام و لفاظی گروهی گرد خود آورد. و اینکه در این عصر فرد در تحت مشورت جمع تربیت یافته ، خرد جمعی و اقدامات سازمانی را نیز ارج مینهد.

این روحانیت مرموز و باهوش و قدرت خواه، بیم دیگری نیز دارند و تفصیل آنکه، در ابتدای ظهور دیانت بابی که طلیعه آئین بهائی است، بیشترین مومنین جدید و اقبال آورندگان از ملایان، مجتهدین کبیر و علمایی بودند که به مصداق" والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا" در طریق حقیقت خواهی و تسلیم به اراده الهی گام برداشتند و در این راه حتی جان باختند. نفوسی چون حجت زنجانی، ملا حسین بشرویه، قدوس بار فروشی، طاهره قزوینی، صادق خراسانی ، و وحید دارابی چنان جذب این دیانت گردیدند که صدها هزار نفوس عامه به پیروی ایشان ایمان آوردند. بعدها ابوالفضل گلپایگانی، شیخ الرئس قاجار، سید عباس علوی، اشراق خاوری و شیخ موحد در میدان علم و معرفت چنان جولانی دادند که مبانی استدلال و گفتمان بهائی شمشیری آبدار و قاطع گردید.

حضرات علماء اکنون از خود میپرسند، با توجه به وسعت دسترسی به آثار بهائی( بخصوص برای روحانیون که کتب تاراج رفته این آئین را در اختیار دارند) و امکان مطالعه بی غرضانه و حقیقت جویی برخی از ایشان، چه تضمینی وجود دارد که همان اقبال عمومی علمای با انصاف دوباره رخ ندهد؟ و چگونه خواهد بود اگر پیروان این مجتهدین و علماء نیز پنهانی و آشکارا به آئین جدید در آیند؟ در این صورت اینان شاهد فروپاشی طبقه شان از درون خواهند بود.

چنین است که در سالیانی نه چندان دور مقامات " حقوق بشر اسلامی " به قم رفتند تا با هشدار به علماء و طلب حقوق اولیه برای بهائیان قدری آبروی بین المللی برای جمهوری اسلامی بخرند ولی حضرات ایشان را به پشیزی نیا نگاشته و عناد واقعی و رسوا کننده خویش را با بهائیان کاملا" عیان ساختند.

خوب است به حکم سخن ابتدایی در باب انصاف ، بکوشیم اسیر آدرسهای غلط نگردیم و با گوش و چشم و قلب خود دریابیم که علت غایی حمله بردن بر جامعه بهائی چیست. سیاست و جاسوسی و عامل بیگانگان بودن مسیری گمراه کننده است که ایرانی امروز و جهانیان  را نمیتواند بفریبد.

۱۳ فروردین ۱۳۸۸

Comments are closed.