البته قربانی مقصّر است!

البته قربانی مقصّر است!

 

کاویان صادق زاده میلانی

 

آنهایی که چوب در دست به جان دیگران افتاده اند معمولا مایلند که تاریخ را فراموش کنند و وقعی به تاریخ نمی گذارند. اما آنهایی که ضربه های چوب بر اندامشان وارد می شود ناچار به تاریخ پناه می برند و از آن درس می گیرند.

                                                               نوام چامسکی[i]

 

در وبلاگ شخصی من آشنای عزیز این فرمایش زیر را خطاب به یکی از دوستان دیگر آورده بود و من جسارتاً وارد بحث شدم و لذا پوزش از پیش می خواهم.


آشنای عزیز نوشته بودید:  

اجرای طرح روحی در ایران و دعوت از غیر بهائیان برای شرکت در آن ، با هدف اصلی تجهیز اعضا برای ورود عملی و برنامه ریزی شده به فضای تبلیغ در سطح وسیع و تشکیل حلقه های تبلیغی با غیر بهائیان و انتقال نشریات و کتب تبلیغی به افراد و تشویق آن ها برای شرکت در جلسات بهائی ، پخش وسیع و مستقیم نامه سرگشاده به رئیس جمهور توسط اعضا به روسای ادارات و اصناف ومردم عادی حتی در خیابان ها و مجامع عمومی، شرکت در انتخابات و امثال این ها مسلما عبوراز واضح ترین خطوط قرمز های تحمیلی واز پیش تعیین شده است. البته بدون شک در حقانیت جامعه بهائی برای ابراز عقیده جای هیچ گونه مجادله ئی نیست اما بی تردیدبرای رهبران جامعه شرایط نامناسب کنونی برای ایجاد چنین امواجی کاملا روشن بوده و دستورات اکید و برنامه ریزی شده سراسری درین برهه از زمان را به چیزی جز عمد برای تشویق حاکمیت به حمله گسترده به افراد نمی توان تعبیر کرد .عمدی که در پشت پرده سیاست جهانی پنهان است وتوجه داشته باشید که ارجاع موضوع به بی تدبیری مدیران موجب خروج از مفروضات خواهد شد

نامۀ سرگشاده به رئیس جمهور که در واپسین سال ریاست جمهوری آقای خاتمی صورت گرفت و مخاطبش دولت هشتم بود. شک ندارم که شما می پذیرید که این حق جامعه بهائی است که با صدای خود حرف بزند و نیازمند اینکه گروههای دیگر حقوق بشری و احزاب سیاسی دیگر زحمت بکشند و مساله بهائیان را مطرح کنند نباشد. البته که ظلم و ستم به بهائیان در ایران حد و مرزی ندارد و تمام احزاب سیاسی خوشنام و پیشرو که از قید تعصب و تقلید گریسته اند به مدد بهائیان آمده اند ولی این کافی نیست. جامعه بهائی خود باید سخن بگوید. نتیجه بیان شما مثل این است که در نظام آپارتاید آفریقای جنوبی (و شبهه ای نیست که نظام کنونی ایران در رفتارش با بهائیان آپارتاید دینی و عقدیتی اجرا می کند) سیاهان و بومیان حرفی نزنند و خط قرمزها را رعایت کنند و بگذارند مجامع حقوق بشری و روشنفکران هر وقت صلاح دیدند ذکری از آپارتاید کنند. باور کنید اگر خیزش سیاهان بومی نبود نظام آپارتاید صدها سال به طول کشید.  حال بومیان آفریقا دست به مقاومت مسلحانه و شورش و مقاومت مدنی زدند. تعجبم از بیان شما که نامۀ سرگشاده به ریاست جمهور را عبور از خط قرمز می دانید.

شاید منظور شما این است که بهائیان ساکت بنشیدند و بزرگان اگر خواستند  و هوس کردند و صلاح دیدند ماهی یک جمله یا نیم عبارت در دفاع از حقوق بهائیان بگویند یا سه چهار خط در گزارش یک ارگان جهانی منعکس بشود یا نشود. بد نیست شما برای آشنایی  با این مهم گزارشات نشست برلین را مرور کنید. بزرگترین و مطرحترین فعالان روز ایران در آن جمع حاضر بودند. آیا اسمی از دین بهائی و آپارتاید جمهوری اسلامی علیه  بهائیان رفت؟ البته دین بهائی تنها معضل حقوق بشری ایران نیست ولی بدون شک مهمترین و پردامنه ترین نمونه سرکوب دگراندیش است. در آن نشست در مورد دین بهائی یک پرسش مطرح شد که البته بی جواب ماند. در شرایط بحرانی کنونی کدام رسانۀ پیشرو درون مرزی به امداد شهروندان بهائی آمد؟ کدامین رسانه ها فضاسازی کیهان را شفافانه موشکافی و معرفی کردند؟     

 

فرمایش شما از چندین جهت دیگر نیز قابل نقد است. یکم اینکه این یکی از روشهای مبارزۀ فکری با اقلیتها و "دیگر" فکری است. در این نوع استدلال  که گروههای امنیتی بیرحمانه و با روش غیر انسانی به ترویج آن پرداخته اند نوعی تازه از آن چیزی است که آلتهوزر به آن ابزار ایدئولوژیک حاکمیت می گوید[ii]. به شما در نقل آن خرده نمی گیرم ولی شما را به  به بررسی واقعیتها دعوت می کنم. ابزار ایدئولوژیک همان فضا سازی کلان و فرهنگی است که بر ناخودآگاه جامعه تاثیر می گزارد و از ابزارهای داغ حاکمیتها برای سرکوب هر فکر تازه است. ادعای شما در ربط دادن این مساله به جو سازی علیه نظام و دیدن نقش سیاستهای خارجی نیز انکار داوطلبانۀ واقعیت را به دنبال دارد و منعکس کنندۀ  ابزارهای شستشوی مغری دستگاههای اطلاعاتی است. در این فضا سرکوب غیر انسانی بهائیان و آپارتاید دینی و عقیدتی علیه آنان "محبت" است و آزار مردمان "رافت."

این جریان فکری از روشهای شناخته شده جریانهای بهائی ستیز است. این جریان در حال حاضرمی کوشد به بهائیان القا کند که شرایط دشوار کنونی نتیجۀ تصمیم گیریهای اشتباه جامعه بهائی و بخصوص رهبران آن است. یعنی عبور از خط قرمزهای کاملاً منطقی و منصفانه نظام خوب جمهوری اسلامی که بقول آقای درّی نجف آبادی با بهائیان در کمال رافت و شفقت و محبت رفتار می کند است. خط قرمزهایی که البته به دلخواه عقب و جلو و بالا و پائین می کنند.

مثالی بزنم. صبح خورشید طلوع می کند. ساعتی پیش از آن نیز خروس می خواند. ولی این اقتران زمانی وجود یک رابطۀ علت و معلولی را اثبات نمی کند. سرکوب بهائیان ربطی به فعالیت موسسه که یاران خود آن را ملغی ساختند نداشته و ندارد. حاکمیت ایران خط  قرمز را بار دیگر عوض کرد و جامعۀ بهائی را برای لغو موسسه د ر منگنه  گذاشت. البته در زیر می آورم که در ابتدا حاکمیت  با این مساله مشکلی نداشت. پس مشکل افزایش دشواریهای بهائیان را باید در جای دیگری یافت. مساله، مسالۀ دولت نهم است. متاسفانه در این چند سال دست جریانهای بهائی ستیز باز گذاشته شده و آنها به شیوه دلخواه به فعالیت و اجرای برنامه های ضد آزادی اندیشۀ خود دست زده اند.

فعالیتهای موسسه های تبلیغی در سراسر جهان از اول نقشه پنج ساله جامعه بهائی آغاز شده بود و در سراسر دنیا نتایج مطلوبی برای جامعه بهائی داشت به این معنی که دین بهائی را از یک جامعه درون نگر به یک جامعه برون نگر تبدیل می کرد و دین بهائی را از یک حرکت صِرف روحانی به یک حرکت اجتماعی تبدیل می کرد. البته لازمۀ این تحول یک تغییر فرهنگی است و یک تغییر چارچوب عملکرد به دنبال داشت. آن اینکه باید  با جامعۀ برون بازتر و راحتتر به تعامل پرداخت و البته این حرکت دررابطه جامعه بهائی با رسانه ها و فعالان سیاسی و حقوق بشری و اجتماعی تاثیر مستقیم دارد. هدف نقشه پنج ساله عضوگیری یا شکار عقیدتی مردم نیست. البته حضور بهائیان در جامعه مدنی ایران از عواقب واضح و آشکار این نمو حرکت و انتقال جامعۀ بهائی ازیک جامعۀ بسته به یک حرکت اجتماعی است.   

 

دوم اینکه جامعۀ بهائی یک عضو از جامعه مدنی ایران است و حق کامل حضور بدون سوال در تمام جریانات فکری و اندیشه در ایران را داراست. نامه سرگشاده به آقای خاتمی و احقاق حق از ستمها و ظلمهای وارد و نامه نوشتن جوانان محروم از تحصیل حق مسلم هر انسان و بدون شک بزرگترین اقلیت دینی غیر مسلمان ایران است. جدیدترین نظرسنجیها تعداد بهائیان اعم از تازه بهائیان (نوکیشان بهائی) و کهنه بهائیان را بیشتر از سه در صد تخمین می زند. ایرانیان درون مرز تخمین می زند که رشد جالبی است.

 

سوم اینکه خط قرمز مورد نظر شما پروژه حذف بهائیان و تمام دگراندیشان دینی است. همین حرف بالا را از جریانات درون محفلی بهائی ستیز به مراتب شنیده ام.  افراد دین بهائی یک جامعه روحانی و دینی را تشکیل می دهند ولی دین بهائی یک بُعد اجتماعی دارد.  یعنی باید روی جامعه تاثیر مثبت  بگذارد. ادعا هم نداریم که یک شبه مسائل جهان را حل می کنیم ولی در لزوم حضور بهائیان در جریانات فکری ایران حرفی نیست. نظرسنجیهای اخیر و آمار رسیده از ایران به روشنی نشان می دهد که ایرانیان به علت خشونت و خفقان فکری و فشار فیزیکی بر مردم، دین، مسانل معنوی و روحانیت را به کنار گذاشته اند.

 

چهارم اینکه فراموش نکنید که اگر سیاستگزاری جامعۀ بهائی نادرست و اشتباه بود حاکمیت از آن استقبال می کرد. حاکمیت و جریانهای درون محفلی بهائی ستیز درون آن به سرکوب روزافزون بهائیان می پردازند چون سیاستگزاری جامعه بهائی سیاستگزاری درستی بوده است. این سیاستگزاری درست و هدایت جامعۀ بهائی از بحران دهۀ آغاز انقلاب لازمه اش چیز دیگری بود و با تغییر فضای درونی ایران جامعۀ بهائی نیاز به حضور در فضای فکری ایران را احساس می کرد. موفقیتهای جوانان بهائی ایرانی بی شمارند و ازمرز شمارش در مقاله ای کوتاه  بیرون ولی برای نمونه  تاثیر جامعۀ بهائی بر فضای هنری و فرهنگی ایران در دهۀ هفتاد بسیار مهم و ستودنی است. اواخر دهۀ هفتاد و آغاز دهۀ هشتاد شاهد روندی بود که حضور افزون جامعۀ بهائی را نیاز داشت. این تصمیم  جامعه مبنی بر نامه سرگشاده به آقای خاتمی آغاز حضور جامعه بهائی در فضای فکری ایران به عنوان عضوی موثر، سازنده و حاضر برای خدمت به ایران و ایرانیان بود و البته این جلوه بر روشنفکران و اندیشمندان ایرانی پنهان نماند.  

پنجمین نکته این است که حلقه های تبلیغی مورد نظر شما با موافقت کامل دولت و مسوولان مربوط و همه به صورت فاش و روراست انجام گرفت. متاسفانه حاکمیت ایران کم حافظه است و قادر به اجرای تعهدات خود نیست یا از روی حسابهای سیاسی دیگری سرکوب بهائیان را لازم دیدند. مساله طرح روحی یا موسسه نیست. این ادعایی است  کاذب و بطلانش هم به قرائن تاریخی آشکار است. دستور به ستاد فرماندهی نظام در مورد  جاسوسی و جمع آوری اطلاعات در مورد بهائیان به سالهایی پیش برمیگردد. و سیاستگزاری  دولت در بارۀ فشار به بهائیان و محروم کردن آنان از حق تحصیل و فضاسازی علیه  بهائیان و سرکوب اقتصادی و اعتقادی آنان (بخوانید "محبت" و قسط اسلامی نظام") به آغاز دهۀ هفتاد بر میگردد. سیاست جریانهای بهائی ستیز همیشه همین بوده است فقط با ضعیف شدن قدرت مجامع حقوق بشری در دهۀ اخیر و تغییرات سوق الجیشی در منطقه و مسالۀ هسته ای و تمرکز جهانیان به آن دست حاکمیت در اجرای آرزوهای دیرینش بازتر شده است.

 خطای شما در برهان مسالۀ سازی و سیاست امریکا نیز در همین است. متاسفانه، متاسفانه برای قدرتهای بزرگ مسالۀ بهائیان عملاً مطرح نیست. برای نمونه ریاست جمهور پیشین امریکا را در نظر بگیرید. او و دولتش بیشتر همّشان روی خاور میانه بود. چند بار از حقوق بهائیان سخن گفت؟ چند مصاحبۀ مطبوعاتی در مورد وضع حقوق بشر بهائیان انجام داد؟ وزیر خارجه های او چطور؟ جمعاً مجموعه ای تهی است. چرا؟ چون دین بهائی دینی مستقل است و در جهت و راستای منافع عام و در راستای ترویج محبت قدم برمیدارد. این چنین است که در طول هشت سال واژۀ "بهائی" از دهان جرج و. بوش خارج نشد. آشکار است که جامعۀ بهائی نیز محتاج قدرنها نیست. دین بهائی دینی است از جانب خدا و هیچ نیروی بشری قادر به پیشگیری از رشد و نمو آن نیست. از این روست که جامعۀ بهائی محتاج بده و بستانهای سیاسی و بازیهای این چنین با دیگران نیست.   

 

"عمدی هم در پشت پردۀ سیاست امریکا" اگر باشد چشم پوشی از مطرح ساختن نسل کشی حاکمیت ایران است در جهت اهداف دیگر است. مسالۀ اسرائیل را هم که در پیش مطرح کرده ام. در شرایطی که نعرۀ مرگ بر اسرائیل از حاکمیت و رسانه های ایران بر می خاست و بهائیان را به گناه جاسوسی برای اسرائیل آزار می دادند نظام از اسرائیل تجهیزات سنگین نظامی وارد می کرد و موشک هایی را در دفاع مقدس به عراقیان پرتاب می کرد که هنوز  ستارۀ داود از روی آن برداشته نشده بود و در همان حال لابی اسرائیل در واشنگتن از حاکمیت ایران دفاع می کرد. این است راه و روش سیاسیون و بازی ها و شعارهای پوشالی آنان. امیدوارم با بینشی باز رفتار و روش جامعۀ بهائی را با روشهای رقیب مقایسه کنید.  

 

کوتاه سخن اینکه شما کم لطفی و کم حافظه گی و زیر قول زدن نظام را به گردن بهائیان و "رهبری بهائیان" و "بی تدبیری مدیران" آن نیندازید. اجازه بدهید با رجوع به بیان چامسکی که در اول آوردم به عرایضم خاتمه دهم. تاریخ را باید مطالعه کرد و روندها را دید. درس تاریخ در همین جاست. دین بهائی مستقل است و خود می تواند برای خود سخن بگوید. از قضا روش انتخاباتی بهائیان نیز مردمسالار است. یعنی تشکیلات بهائی منعکس کنندۀ مستقیم ارادۀ بهائیان هستند. شکستن کاسه کوزه ها بر سر رهبران جامعۀ بهائی دیدی غیرتاریخی و نمونه ای از تقصیر را بر گردن قربانی انداختن است و هدفی جز توجیه ستم روا رفته را دنبال نمی کند.

 

ایام به کام

[i] Barsamian, David. Targeting Iran, 31-32

[ii] Ideological State Apparatus (ISA).

Comments are closed.