جامعه ای که سیصد هزار نفر مدیر داشت

جامعه ای که سیصد هزار نفر مدیر داشت

 

ویشنو

      

اصولاً در مباحت جامعه شناختی، میان آنچه که "اجتماع" می خوانند با آنچه که "جامعه" می دانند، تفاوت های بسیاری وجود دارد. به بیانی دیگر، اگر تاریخ را جریانی رو به رشد و رو به ترقّی در نظر آوریم، آنچه را که تا پیش از انقلاب صنعتی و شروع و شیوع شهرنشینی به خصوص در اروپا در جریان بود، "اجتماع"ات بشری، و آن نظام منسجم و بهم پیوسته را که پس از تولّد شهرنشینی،تخصّصی شدن و تقسیم کارها، فردیت گرایی شدید و حدید و … پدید آمد، "جامعه" می خوانند. در این راستا، جامعه شناسان کارکردگرا با تشبیه پیکر اجتماعی به هیکل انسانی و یا سازواره و ارگانیسم، کُنش(فعالیت)های هر یک از اجزا و اعضای تشکیل دهندهء این هیکل را، در جهت تبیین ساز و کار کلّ آن ارگانیسم(هیکل زنده) مورد بررسی قرار می دهند. فی المثل عمل پمپاژ خون توسّط قلب را، از آن حیث که حیات را به نقاط مختلف این پیکره منتقل می نماید، مورد تحلیل قرار می دهند. به عبارت دیگر، فعالیت یک نانوا را از آن جهت که با تولید نان خود باعث بقای کلّ جامعه می گردد، مورد تبیین قرار می دهند.

 

از طرفی آنها به دو دسته فعالیت ها( کارکردها)ی آشکار و پنهان قائلند.

 

دستهء اول یعنی کارکردهای آشکار را به آن طیف از رفتارهای معناداری القاء می نمایند که در حیطهء قصد و شناخت افراد شریک در یک نظام واقعند، و دستهء دیگر یعنی کارکردهای پنهان را به آن قسمت از رفتارهایی تعبیر می کنند که نه مورد قصدند و نه مورد شناخت. به عبارت دیگر، در مورد کارکردهای آشکار باید عنوان نمود که در اینجا، قصد و نیّت افراد جامعه در انجام یک رفتار، با اهمییت تلقّی می گردد و یا می توان اینگونه بیان کرد که اعضای اجتماع در صحنهء حفظ و انسجام بقای جامعه، به عنوان موجوداتی هوشمند و انتخاب گر شناخته شده و کنش های ایشان به نفسه دارای معنا و مفهوم می باشد.

 

امّا کارکردهای پنهان، آن دسته از رفتارهایی هستند که قصد و شناخت انجام دهندگانشان،مورد تردید واقع می گردد. مثلاً زمانی که ما تعدادی از افراد را در حال تماشای یک فیلم سینمایی مشاهده می نمائیم، ممکن است از دید ما، آن فیلم باعث انسجام و حفظ ارتباط میان آن گروه گردد و اتفاقا نیز همین گونه باشد، امّا خود آن افراد از تاثیر مشاهدهء آن فیلم در حفظ و برقراری چنین انسجامی بی خبر باشند. امّا به طور کلّی آنچه که  در اینجا حائز اهمییت است، نه نوع کارکردهای آشکار و یا پنهان، بلکه صحت نفس وجودی این کارکردها جهت بقای جامعه خواهد بود.

 

از حدود یک سال گذشته،دولت جمهوری اسلامی، با دستگیری گروه هفت نفرهء مدیران جامعهء سیصدهزار نفری بهائیان ایران، و در پی آن با تصمیم جامعهء بهایی ایران مبنی بر تعطیلی هیات های خادمین در شهرهای مختلف کشور،  به زعم خود بر آن بود تا با از کار انداختن "مرکز مدیریت" این جامعه، نه تنها ضربه ای مهلک به تنه و بدنهء این خرده نظام اجتماعی وارد آورد، بلکه در حدّ توان خویش با جایگزین نمودن افکار خود به جای اندیشه های این افراد، سعی در به دست گیری ابتکار عمل در بخش مدیریت این جامعه را به همراه داشته باشد.

 

امیل دورکیم جامعه شناس شهیر فرانسوی "با مطالعه جوامع ابتدایی ، دین را بر دو مقوله اصلی مبتنی کرد: بخشی از آن مناسک و بخشی دیگر عقاید و باورهای دینی است. اما عقاید و باورها دارای مشخصه‏هایی است که جهان را به دو دسته امور مقدس و غیر مقدس تقسیم می‏کند. دین همان امور مقدس است.به طور خلاصه کارکرد دین از نظر دورکیم، در چهار بخش عمده است: انضباط بخشی،انسجام ‏بخشی،حیات‏ بخشی وخوشبختی‏ بخشی. آیین‏های مذهبی از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدرت خویشتن‏داری، انسان‏ها را برای زندگی اجتماعی آماده می‏سازد. تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می‏آورد و پیوندهای مشترکشان را دوباره تصدیق می‏کند و در نتیجه، همبستگی اجتماعی را تحکیم می‏بخشد. اجرای مراسم مذهبی میراث اجتماعی گروه را ابقا و احیا می‏کند و ارزش‏های پایدار آن را به نسل‏های آینده انتقال می‏دهد و بالاخره، دین با برانگیختن احساس خوشبختی در مؤمنان و احساس اطمینان به حقانیت ضروری جهان اخلاقی، که خود جزئی از آنند، با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آن‏ها مقابله می‏کند."(۱)

 

بر این مبنا، مهمترین جلسهء جامعهء بهایی که همان "ضیافت نوزده روزه" است، دارای چنین نقش حیاتی و اساسی ای بوده که با کارکردهای خاص خود، موجبات همبستگی اجتماعی میان بهائیان را فراهم می آورد.

 

بنابرنظر نگارنده، تا پیش از ماجرای دستگیری هیات مدیران جامعهء بهایی و همچنین تعطیلی هیات های خادمین،می توان نقش جلسات نوزده روزهء ضیافت را در به هم نزدیکی و به هم پیوستگی معانی و اهداف بهائیان، با کارکردی پنهان در نظر گرفت. به این معنا که به دلیل حضور فکر غالب گروه هفت نفرهء یاران ایران و همچنین آراء خادمین،  کارکرد اصلی این جلسات، نه تولید اندیشه و فکری مجزّا و جدید، بلکه مرور و بازمعنا نمودن تفکّرات غالب جامعه بود. در جلساتی که برنامه هایش از پیش تعیین می شد و ناظمینش از قبل مشخص گشته بودند،کمترین قصد و شناخت افراد حاضر در آنها را به همراه داشت. و این را می توان یکی از بهترین و مناسب ترین مثال های کارکرد پنهان در نظر آورد.

 

امّا پس از تعطیلی هیات یاران و هیات های خادمین، جلسات بهائیان به خصوص جلسات ضیافت نوزده روزه دارای ویژگی های منحصر به فردی شدند که تا پیش از این شاید به هیچ عنوان معنادار تلقّی نمی گشتند. از این پس تهیهء برنامه ها با مشارکت جمع همراه بود، در نتیجه جمع بر آنچه که خود می اندیشید، محیط بود و دیگر بر آنچه که صرفاً یک گروه خاص در نظر داشتند، وابسته و محاط نبودند. پس معنای "فردیّت" به مفهوم اخصّ آن در پیکرهء اجتماعی، جلوه گر شد. همچنین ناظمین این جلسات نیز با مشورت اعضای شریک همان جمع، انتخاب می شدند. بر این مبنا، دیگر اینگونه نبود که گروهی تفکر نمایند و سایرین عمل کنند، از این پس همه فکر می کردند و همه عمل می نمودند. به بیان دیگر، مدیریت مرکزی جامعه از هرم هفت نفرهء آن، به هزاران هرم با اعضای بیشتر نقل مکان نمود. و از آنجا که ارتباط  جوامع بهایی با مرکزجهانی این دیانت الهی، همواره برقرار و معنادار بوده است، لذا خطر دورگزینی از اهداف کلّی جامعه نیز منتفی می نمود. بر این مبنا، کارکردهای پنهان جلسات بهایی، به کارکردهای آشکار خود تبدیل شد و ادارهء جامعهء بهاییان ایران از گروهی هفت نفره به جماعتی سیصدهزارنفری تغییرمکان داد.

 

بر مبنای موارد فوق، باید مورد دیگری را نیز به اختصار متذکّر شد که دولت ایران با دستگیری گروه مدیران بهایی، بیشترین فرصت را به همه اندیشی و رشد غیرقابل اجتناب کلّیت اعضای جامعهء بهایی ایران اعطاء نمود تا کارکردهای پنهان را به کارکردهای آشکار مبدّل نموده و معنا و مفهوم "فردیّت" را جانی تازه و دوباره بخشند.در این راستا، نظام جمهوری اسلامی می تواند اشتباهات دیگری را در آینده نیز مرتکب گردد. من جمله آنکه با اصرار بر تعطیلی ضیافت های بهاییان، موجب انتقال چنین برنامه هایی به جمع های خانوادگی شده و در نتیجه، منشاء تفکّر و مدیریت اجتماعی را در بستر خانواده های بهایی فراهم آورد. بر مبنای موارد مطروحهء فوق، یکی از مهمترین نتایج سیاستِ حذف و حبس مدیران جامعهء بهایی ایران، که خرده نظام بهائیان را وارد مرحلهء جدیدی از حیات اجتماعی خود نمود، تشکیل جامعه ای بود که سیصد هزار نفر مدیر داشت.

 

 

 

منابع 

 1.

http://tinyurl.com/qsymc7 

 


 

Comments are closed.