خشونت یا محبت؟

دو دیدگاه متفاوت برای آیندهء ایران: خشونت یا محبت؟

روزنامهء کیهان و دین بهائی

کاویان صادق زاده میلانی

 

 -هنگامی که فکر جنگ بخاطر آید آنرا با فکر قویتر صلح مقابله کنید. و اندیشه ای از عداوت را باید با اندیشهء قویتر محبت از بین برید.

 عبدالبها   (دفتر اول روحی ص ۱۹)

 -تا توانید خاطر موری نیازارید چه جای انسان و تا ممکن است سر ماری مکوبید تا چه رسد به مردمان. همت برآن بگمارید که سبب حیات و بقا و سرور و فرح و راحت و آسایش جهانیان گردید. خواه آشنا و خواه بیگانه. خواه مخالف و خواه موافق.

 عبدالبها   (مکاتیب جلد ۲ ص ۲۰۶)

   

 -اگر تحقق اهداف اسلامی بجز از راه خشونت امکان پذیر نباشد، این کار ضروری است.

             
 محمد تقی مصباح یزدی (صبح امروز۲۵/۱۲/۱۳۷۸)

 

 -درعلوم سیاسی، میدان برخورد دو حریف را به یک جاده تشبیه می کند که دو حریف از دو سوی آن با سرعت و روبروی هم در حرکتند و از آنجا که عرض این خیابان فقط برای عبور یک اتومبیل ظرفیت دارد، بالاخره یکی از دو حریف بایستی از خیابان خارج شده و راه را برای عبور دیگری باز کند. مردان سیاست معتقدند، برندهء این میدان کسی است که از برخورد رودررو هراسی ندارد و مثلا فرمان اتومبیل خود را از جا در آورده و به خارج پرتاب می کند، یعنی اینکه به هیچ وجه قصد ندارد جا خالی کند و به حریف فرصت عبور بدهد.

 
  حسین شریعتمداری، مدیر روزنامهء کیهان
 (کیهان ۹/۵/۱۳۷۸)


 از آنجا که ترک عادت دشوار است روزنامهء کیهان دگربار به عادت دیرینهء خود یعنی حمله به آئین بهائی و پیروان آن پرداخته است. در یک سری مقالات در سال گذشته مسئولیت قتلهای فجیعی که در ابرقو بیش از ۵۰ سال پیش توسط افرادی مسلمان و بانفوذ انجام شد و به جرم آن شخص بی گناهی که او هم مسلمان بود اعدام شد را حال به بی ربطترین وجهی به جامعهء بهائی بست و سپس به نشر کیفر خواست علیه بازرگانان بهائی بیگناهی که در شهر دیگری میزیستند پرداخت. بعد از آن به نشر هذیانهای هجو عشقی و مبتذل و سراپادروغ مهناز رئوفی که شاید ضعیفترین و کم مایه ترین نمونهء داستانسرایی فارسی باشد در بیش از ۲۰ شماره پرداخت. در دو هفتهء اخیر کیهان بار دیگر "فرمان اتومبیل خود را از جا درآورده و به خارج پرتاب می کند" و بسوی جامعهء بهائی می راند و به فضا سازی جدیدی علیه روش آموزشی بهائیان (طرح روحی) پرداخته است. در یادداشت زیر برخی جوانب دو مقالهء اخیر کیهان را مطرح و بررسی می کنم.  

 

 

 تیراژ و اعتبار روزنامهء کیهان در سالهای اخیر افت بسزایی داشته است. یعنی به خصوص از زمانی که آقای حسین شریعتمداری مدیریت روزنامهء کیهان را به عهده گرفتند. این روزنامه از آن زمان که فعالیتهای هدفمند خود را برعلیه بهائیان آغاز کرده است و به ارگانی در دست اقلیت راست افراطی کوتاه فکر و قشری تبدیل شده است که هدفی جز ترویج ارعاب و و خشونت بر علیه دگراندیشان بهائی را دنبال نمی کند. این افت در تعداد خوانندگان و بی اعتباری محتوایی روزنامهء کیهان ناشی از مسیر نادرست و مواضع جزمی و ایستای آن بوده است. روشنفکران درون مرزی محتوای آن را به ریشخند می گیرند و برخی از آن به عنوان بخش رسانه ای تاریکخانهء اشباح نام می برند. روزنامهء کیهان که در دورانی از تاریخ روزنامه نگاری ایران یکی از دو قطب بزرگ رسانه های چاپی بود حالا در روی سکوهای روزنامه فروشان می ماند و دچار بی اعتنایی عوام و خواص گشته است.

 

 ناچار مدیران مسوول برای فروش بیشتر روزنامهء کیهان و جلوگیری از آبروریزی بیشتر به فکر چاره افتاده اند. یکی از این راهکارها فروش اجباری روزنامهء کیهان در زندانها است. یعنی از بین صدها روزنامهء خوب و هزارها مجلهء پر محتوا زندانها تنها به فروش روزنامهء کیهان می پردازند و زندانیان بخت برگشته که چاره ای ندارند بنا بر محاسبهء اکبر گنجی دست کم روزی ۱۵۰۰۰ روزنامهء کیهان را می خرند و از این راه کمی از آبروریزی کم تیراژی روزنامهء کیهان کاسته شد. در بعضی از موارد قاضی زندانیان را محکوم و وادار به خواندن روزنامهء کیهان می کند ولی این نیز مشکل تیراژ کیهان را حل نکرده است. راهکار دیگر مدیران روزنامه کیهان چاپ مقالاتی مملو از دروغ و اشتباهات آشکار بر علیه دین بهائی است و فرضشان بر این است که از جامعهء ۵۰۰۰۰۰ نفری بهائی ( که بزرگترین اقلیت غیر مسلمان ایران است) اگر %۵ هم روزنامهء کیهان را برای خواندن مقالات بهائی ستیز آن بخرند به فروش آن ۲۵۰۰۰ در روز اضافه می شود و این رونق کذایی هم روزنامهء کیهان را بازدر درج مجعولات خود مصممتر کرده است.

 

 البته صرفنظر از تندروی افراطی، جنبهء دیگری از فضاسازی کیهان است که آگاهان به محیط سیاسی ایران را نگران می کند. فضاسازی هدفمند کیهان معمولا مقدمه ای برای حذف دگراندیشان است. برای آنهایی که تحولات درون مرزی را دنبال می کنند آشکار است که تبلیغات فزاینده کیهان بر ضد اقلیت بهائی را باید در چارچوب نامهء محرمانهء فرماندهء ستاد کل نیروهای مسلح به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی برای جاسوسی محرمانه و جمع آوری اطلاعات در مورد بهائیان ارزیابی کرد.[i] متاسفانه این نوع جمع آوری اطلاعات معمولا پیش زمینهء اقدامات شدیدی برای نابودی دگراندیشان است. مطابق مدرکی که سازمان عفو بین الملل به دست آورده و ارائه کرده است منشاء این دستور مقام رهبری آقای خامنه ای بوده اند.

 

 به نظر می رسد که تلاش منابع اطلاعاتی و تشکیلات امنیتی به نتیجه رسیده است و حاصل آن افشاگری کنونی کیهان دربارهء طرح روحی و جلسات دعا و نیایش و فعالیتهای سوادآموزی و توسعهء بهداشتی و سایر خدمات اجتماعی بهائیان است. در مورد طرح روحی—دست آویز روز کیهان—به همین اشاره می کنم که روش آموزشی نوینی است برای بهائیان و بخصوص بهائیان تازه ایمان تا بتوانند با سرعتی بیشتر خود را با آموزه های بهائی و تعالیم روحانی، عرفانی و اجتماعی دین بهائی آشنا سازند. بحث در مورد فلسفهء این روش آموزشی و تاریخچهء کاربرد و تکامل موضوع این بحث نیست و آن سخن را به بعد موکول می کنم. ولی لازم به تذکر است که مطالب نویسندهء ناشناس کیهان من در آوردی و بدون هیچ آگاهی نظری و عملی از جامعهء بهائی است که توسط شخصی اجیر و قلم به مزد نوشته شده است. در نوشتهء نویسندهء ناشناس غلطهای بی شماری  وجود دارد از جمله در خط اول مقاله که زیربنای مطالب وی است می نویسد که: " طرح روحی توسط یکی از بهائیان مهاجر به نام روحی ارباب چند سال قبل طراحی شد." آیا شخصی که ادعا می کند تا دو سال پیش "بهائی فعالی" بوده است ممکن است اینقدر بی بضاعت علمی باشد که به دلیل مشابهت اسمی "روحی ارباب" و "طرح روحی" این دو را از هم تشخیص ندهد و "روحی ارباب" را به عنوان طراح آن معرفی کند؟ چرا کیهان باز هم می خواهد شعری بگوید که در قافیهء اولش می ماند؟

 

 پرسش اساسی این است که چرا راست افراطی و متحجران مذهبی از جامعهء بهائی می هراسند؟ هم اکنون ۲۷ سال از انقلاب اسلامی می گذرد. دو نسل از جوانان بهائی ایرانی فقط به دلیل بهائی بودن از تحصیل در دانشگاه محروم شده اند. ایران تنها کشوری در دنیا است که دانشجویانش را بر مبنای دین از تحصیل محروم می کند. دهها هزار بهائی از کار بیکار شده اند و حقوق بازنشستگی آنها داده نشده است. هر گونه امکان پیشرفت بازرگانی و اقتصادی از بهائیان گرفته شده است چون هیچ قانونی از حقوق بهائیان دفاع نمی کند. بهائیان بدون دلیل و بدون مجوز و یا به دلایل ساختگی بازداشت می شوند و به حبسهای خارج از دامنه و نظارت قانون و مجازاتهای شدید بدنی و جسمی و حبس با اعمال شاقه محکوم می شوند. عده زیادی از بهائیان نیزدر سالهای پس از انقلاب فقط به دلیل باورهای مذهبی اعدام شده اند. آشکار است که جامعهء بهائی ایران بیش از ربع قرن است که در تحت شدیدترین خشونتهای حساب شده و هدفمند قرار گرفته است. مورد بهائیان در ایران شاید یکی از شدیدترین و پردوام ترین موارد تبعیض دینی آشکار و منظم توسط یک نظام دولتی در عصر حاضر باشد. با وجود این می بینیم که خشونت نظام بر علیه بهائیان هنوز شدت می یابد و دولت به نحو محرمانه مشغول جمع آوری اطلاعات و جاسوسی در زندگی شخصی آنها می شود و ارگان راست افراطی مقدمهء فشار بیشتر و حذف آنان را تدارک می بیند.

 

 پاسخ را باید در تنش اساسی ایدئولوژی خشونت گرا و افراطی و ایده آلهای محبت آمیز و انسان دوستانهء دین بهائی جست. قصد من اینجا شعار دادن نیست بلکه سعی من در این است که برای رفتار خشونت بار با اقلیت بهائی توجیهی تاریخی بیابم. دین بهائی از ابتدای پیدایش در دوران تاریک و خفقان قاجاری می آموزد که جامعه باید باز و چند صدایی باشد. بیش از ۵۰ سال قبل از مشروطیت بر اهمیت و ضرورت وجود مجلس نمایندگان و حکومت پارلمانی صحه می گذارد. آزادی مطبوعات را تعلیم می دهد. تساوی حقوق زن و مرد را می آموزد و ترویج می دهد. حق رای را حق مسلم بانوان می داند. از همان دوران قاجار شیوه و فلسفهء آموزش و پرورش نوینی را مطرح می کند. تنبیه بدنی کودکان را نادرست و ناشایست می داند. برده داری و تجارت برده را غیر انسانی می داند و مجاز نمی داند. سوادآموزی را ارج می نهد و در مدت کوتاهی عملا بی سوادی را از جامعهء بهائی محو می کند. به بهداشت و تمیزی اهمیت می دهد و بهائیان از پیشگامان تاسیس حمامهای امروزی و بیمارستانهای مدرن می شوند. مردم را به مطالعه علوم امروزی تشویق می کند. مسالهء حقوق بشر را در دوران قاجار مطرح می کند. انتخاب واحدهای بین المللی یکسان در اندازه گیری و سنجش را می آموزد. هرگونه تعصب سیاسی، نژادی، جنسی و دینی را نفی می کند و انسانها را برابر می داند. در روابط جهانی از همان دوران قاجار تشکیل یک پارلمان جهانی را برای مشورت در روابط بین الملل و پیشگیری از جنگ و کشتار لازم می داند. رهبران جوامع غربی را در قرن نوزده میلادی از عواقب مسابقهء تسلیحاتی و سلاحهای کشتار جمعی بر حذر می دارد و خواهان حضور فعال زنان در محافل سیاسی و سیاستگزاری غرب است. می بینیم که در تمام جوانب مرام و حرکت نظری و عملی جامعهء بهائی در زدودن خشونت و ترویج محبت، انسانیت و جامعه ای باز است. حتی می بینیم که جامعهء بهائی با وجود این همه سرکوب و خشونت مقابل به مثل نکردهاست و خشونت را با خشونت پاسخ نگفته اند.[ii]  پس شگفت نیست که گروههایی که خشونت و فشار را سرلوحهء جهان بینی و عملگرد خود قرار داده اند از آشنایی ایرانیان با دین بهائی می هراسند و سرکوب و خشونت بر علیه این اقلیت آزاداندیش غیر سیاسی و مترقی را لازم می دانند. با آشکار شدن روزافزون ورشکستگی فکری  آنان مسلما این خشونت شدّت خواهد یافت. واکنش تند و غیر انسانی راست افراطی بر علیه دین بهائی بر این اساس است.

 

 حال ببینیم آموزه های طرح روحی که روزنامهء کیهان را به خشم آورده کدامست. از نوشتجات بهائی کتابهای روحی چند آموزه را نقل قول می کنم. این آموزه های کوتاه به طور شخصی و سپس در جمع مورد بررسی و تعمق قرار می گیرد و شخص سعی در پیاده کردن آن تعالیم در زندگی روزمره خود می کند:

 

-عموم اهل عالم باید ازضُر دست و زبان شما آسوده باشند.

-صدق و راستی اساس جمیع فضایل انسانی است.

-قلبتان را با محبت خالصانه نسبت به تمام افرادی که در راهتان میگذرند مشتعل سازید.

 

 آشکار است که چنین آموزه هایِ خشونت زدایی که محبت و دوستی بدون قید و شرط به انسانها را می آموزد باید مورد حملهء راست افراطی قرار گیرد. و اگر چنین نمی کردند جای تعجب داشت.  

 

سخن را با این بیان عبدالبها که در دورهء سلطنت احمد شاه قاجار (۱۹۲۰ میلادی) نوشته شده در مورد نتایج زیانبار تعبیری از دین که خشونت و تعصب بیاموزد به پایان می برم :

 

-دین …باید سبب الفت باشد نه سبب عداوت و بغضاء. و اگر سبب عداوت و بغضاء باشد لزومیتی ندارد چه که دین بمنزلهء علاج است. اگر علاج سبب مرض شود ترک علاج احسن است. و همچنین تعصب دینی، تعصب جنسی، تعصب وطنی، تعصب سیاسی: جمیع این تعصبها سبب خونریزیست و ویرانی عالم انسانی. (مکاتیب عبدالبها جلد ۳ ص ۶۸-۶۷)

 

 

 به امید روزی که کشور ما ایران از آلودگی فکرتعصب و خشونت پاک شود.



[i] http://www.newnegah.org/index.php?option=content&task=view&id=325&Itemid=142

[ii] حتی انسان آزاده و بزرگی چون نلسون ماندالا خشونت در برابر زور را توجیه می کند:

اگر ظالم از خشونت استفاده کند، مظلوم نیز چاره ای جز توسل به خشونت ندارد.

(راه دشوار آزادی ۶۹۲)

ولی دین بهائی استفاده از زور و خشونت را مجاز نمی شمارد و از این رو است که بهائیان ستمگری نظام را با خشونت پاسخ نگفته اند. در مبارزه علیه ستمکار روش بهاءالله در عدم استفاده از خشونت را رهبرانی چون گاندی و مارتین لوتر کینگ نیز به کار برده اند.

 

Comments are closed.