▬ ایران در مارپیچ سکوت ▬
حسام میثاقی
رسانه های جمعی خصوصیات منحصر به فردی دارند و به همین دلیل می توانند بهترین ابزار برای تزریق افکار طبقه حاکم به مردم باشند. ارتباط جمعی غیر مستقیم، یک سویه و عمومی است. غیر مستقیم به این معنا که همواره رابطی مانند تلویزیون برای انتقال مطالب وجود دارد و همین امر سبب می شود تا فاصله ای میان فرستنده و گیرنده ایجاد شود. از طرفی این ارتباط یک سویه است یعنی تنها فرستنده صحبت می کند. در واقع فرستنده مجبور نیست به هیچ سوالی پاسخ دهد و در فاصله ای دور نسبت به گیرنده قرار دارد. همچنین عمومی بودن این رابطه به فرستنده کمک می کند که در کمترین زمان بیشترین افراد را از موضوع مورد نظر خود مطلع کند.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت حق آزادی در جست و جو، دریافت و انتقال اطلاعات و عقاید از طریق هر نوع رسانه ای بدون در نظر گرفتن مرزها را برای تمامی افراد بشر قائل می شود اما در حکومت خودکامه ای همانند حکومت ایران که هیچ گونه آزادی بیان در آن به رسمیت شناخته نمی شود رسانه های جمعی شدیدا مورد سوء استفاده حاکمان قرار می گیرند. در مرحله اول چنین حکومت هایی دست به منحصر کردن رسانه ها به افکار طبقه حاکم می زنند و تمامی شبکه های تلویزیون، روزنامه ها و کتب تحت کنترل حکومت قرار می گیرد. تبلیغ یک ایدئولوژی، تفکر و نگرش آغاز می شود و در این راه جزیی ترین اخبار نیز از گزند تحریف در امان نمی مانند. مسلما برای حکومتی که اصول اخلاقی را در ریش خلاصه کرده، مواجه شدن با ابزاری که او را در فاصله ای دور با مردم قرار می دهد خوشحال کننده است. از طرفی مردم نیز به واسطه ی یک سویه بودن ارتباط جمعی قدرت پاسخگویی در هنگام انتقال اطلاعات را ندارند ضمن اینکه هر گونه اظهار نظر مخالف با طبقه حاکم با شدیدترین مجازات ها روبرو می شود. به قول گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی: "اگر قرار باشد تبلیغات واقعا اثربخش باشد همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش قرار گیرد."
تزریق ایدئولوژی و تفکر مطابق با سیاست روز حکومت موضوعی است که در ایران به امری عادی بدل شده است و افزایش آن در این روزها به دلیل افزایش مخالفان حکومت یا اختلافات درونی در ساختار قدرت نظام است که حتی احزاب بدنه ی نظام را به منتقدان سرسخت تبدیل نموده است و در نتیجه کار رسانه های انحصاری دولت نیز چند برابر شده است. امروز کار به جایی رسیده است که محمد قوچانی که سردبیر یکی از روزنامه های همین حکومت است در کشورهای عربی آموزش تدارک انقلاب مخملی می بیند و برنامه های بی بی سی در ستاد نخست وزیر امام خمینی تولید می شود. زمانی این دروغ پردازی های طنزآلود تنها در مورد قشر کوچکی از جامعه یعنی روشنفکران و دگراندیشان تولید می شد اما امروز افراد بدنه نظام نیز از نیش رسانه های حکومتی در امان نیستند.
در این میان عکس العمل مخاطبان در برابر رسانه های انحصاری حکومت چیست. چاکوتین با بررسی شیوه های تبلیغاتی گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی بهترین حالات تاثیرگذاری بر روی توده را اینگونه بیان می کند: "در اثر تحریک غرایز ابتدایی تفکر عقلایی در توده از بین می رود. انسان به حالت بدوی رجعت می کند و ارزشهای عاطفی، هیجانی بر رفتار افراد حاکم می شود. برای ایجاد چنین تاثیری بهترین شرایط زمانی است که افراد به صورت انفعالی تحت تاثیر محرک های سمعی بصری قرار گیرند." بسیاری از ما در موقعیت امروز که دروغ پردازی های حکومت سر به فلک کشیده احساس می کنیم که رسانه های دولتی دیگر تاثیری بر افکار توده ی مردم ندارند اما اشتباه می کنیم. صبح از رختخواب بر می خیزیم، هنگام صبحانه به رسانه ی دولتی گوش می دهیم. از خانه بیرون می رویم و نزدیک روزنامه فروشی تیترهای کیهان را می خوانیم. در راه در و دیوار و حتی پشت بلیط های اتوبوس مملو از تبلیغات اندیشه های حکومتی است. در هنگام بازگشت همان روزنامه فروشی را می بینیم که تمام کیهان های امروز را فروخته و در منزل نیز تلویزیون همیشه روشن است و حتی هنگام تماشای مسابقه فوتبال افکار طبقه حاکم را به صورت زیرنویس مشاهده می کنیم. شاید عده ای تمامی رسانه های ریز و درشت حکومت را بی اثر بدانند اما چرا هنوز کیهان روزنامه های خود را می فروشد و هنوز مردمی هستند که بعد از شنیدن صحبت های شبکه خبر درمورد کشته شدن ندا آقا سلطان تحت تاثیر قرار می گیرند و نسبت به واقعیت شک می کنند.
برای پاسخ به این سوال بررسی نظریه ی "مارپیچ سکوت" الیزابت نیومن خالی از لطف نیست. به عقیده نیومن رسانه ها به خودی خود دارای اعتبار اجتماعی هستند، زیرا به عنوان سازمان هایی در نظر گرفته می شوند که از افراد متخصص برای تهیه و تولید برنامه استفاده می کنند. زمانی که پیامی از طریق رسانه به مردم انتقال داده می شود دو دسته افراد به وجود می آیند. دسته اول موافقین هستند که در اثر پخش پیام عقیده ی آنان تقویت شده و با توجه به اعتبار رسانه به بیان عقاید خود در مجامع مختلف می پردازند. دسته دوم مخالفین و افرادی هستند که نظری ممتنع در مورد پیام مورد بحث دارند. با توجه به وحشت افراد نسبت به انزوای اجتماعی و تمایل آنان برای همرنگی با جماعت آنان سکوت می کنند یا با گروه موافق همراه می شوند. تعمیم این نظریه به جامعه ی امروز ایران اندکی متفاوت است. رسانه های حکومت ایران اعتبار خود را از شمشیر تیز پشت سرشان به دست می آورند. مردم علاوه بر ترس از انزوای اجتماعی از سرکوب و زندانی شدن می ترسند بنابراین گروه مخالف هر چند تعدادی بسیار بالا داشته باشند در مارپیچی از سکوت گرفتار می شوند و گفتمان مورد نظر حکومت تبدیل به گفتمان غالب جامعه می شود. مردم در خیابان از کنار یکدیگر می گذرند، تیترهای کیهان را می خوانند اما سکوت می کنند. در این میان کم کم بسیاری از افراد علی رغم آگاهی نسبت به واقعیت به دلیل تبلیغات گسترده ی حکومت و تحت تاثیر شبانه روزی رسانه ها در افکار مرتجع و دروغ پردازی های حکومت حل می شوند. این افراد بدون شک قربانی مارپیچ سکوت هستند.
در این میان نقش جنبش های اجتماعی و رسانه های مستقل در شکستن سکوت و کمرنگ نمودن تاثیر رسانه های حکومتی بسیار مهم است. مهمترین دستاورد حاکمیت در این زمان می تواند نهادینه کردن گفتمان وارونه ای از واقعیت در جامعه باشد که به واسطه ی درگیری افراد در مارپیچ سکوت به موفقیت خواهد رسید. اینبار در باتلاق توده هایی که به واسطه ی تحریک غرایز و هیجانات سطحی به گروه موافق با اندیشه های حاکمیت تبدیل می شوند گرفتار نشویم.
( کمیته گزارشگران حقوق بشر )