دشمن شناسی یا دشمن تراشی

دشمن شناسی یا دشمن تراشی

سمندر مشکی باف

در زبان شیرین فارسی دو عبارت وجود دارد که بسیار شبیه هم است امّا با دنیایی فاصلهء معنایی.  یکی دشمن شناسی است و دیگری دشمن تراشی.  عبارت اوّل دالّ بر وجود دشمن است و عبارت دوم سعی در به وجود آوردن آن.  پسوند “تراشی” را در عبارات ترکیبی دیگر نیز می‎توان دید که به همین معنی دلالت دارد مانند “بهانه تراشی” که نشان دهندهء آن است که هیچ عذر و دستاویزی وجود ندارد، امّا گوینده مایل است به طریقی آن را مطرح کند و خود را معذور جلوه دهد.

امّا، دشمن تراشی وسیله‎ای است برای رهایی از مسئولیت، برای شانه خالی کردن از واقعیت و یافتن سپر بلا تا هر آنچه کاستی وجود دارد به آن نسبت داده شود. در نظام‌های خودکامه که حاضر به پذیرفتن هیچگونه مسئولیتی نیستند، و در نظام‎های دینی که به مرور زمان از حقیقت موضوع فاصله می‎گیرند و به امور سطحی روی می‎آورند، جستجو برای یافتن وسیله‌ای جهت توجیه اشکالات و ایرادات زیاد دیده می‏شود. وقتی پروتستان‎ها اعتراضات خود علیه کاستی‎های جامعهء کلیسای مسیحی را شروع کردند و خرید و فروش اراضی بهشت را در زمرهء خرافات مطرح کردند، جامعه‌ای که بعدها به کاتولیک معروف شد، آنها را دشمن خود دانستند چه که پروتستان‎ها به بیان حقایق آئین مسیحی می‎پرداختند. گاهی این دشمن‎تراشی به جنگهای خونین، اتّهامات جادوگری و دسیسه و توطئه، زنده‏سوزی، از بین بردن حریف با تمام اعضاء خانواده حتّی اطفال شیرخوار، منجر میشد.

امّا در تعریف واژهء دشمن باید احتیاط به خرج داد. زیرا هر فرد یا گروهی را نتوان دشمن به حساب آورد مگر آن که علیه دشمن‎یاب قد عَلَم کرده و به تضعیف آن روی آورده باشد. امّا، فردی که ابداً کاری به ما ندارد و هیچ لطمه‎ای وارد نیاورده و فقط به تبلیغ و ترویج مرام خود مبادرت ورزیده دشمن به حساب نیاید و چه بسا که، اگر نیک نظر انداخته شود، دوست حقیقی باشد که اگر به او بهایی داده شود، ترویج مرامش در تقویت ما نیز مؤثّر واقع گردد.

نقطهء مقابل آن نیز صادق است؛ وقتی فردی را، که در کمال آرامش به ترویج مرام خود می‎پردازد و حقایق مربوط به خود را بیان می‏کند، به عنوان دشمن مطرح کنیم و به تشکیل کلاسها و کارگاه‎ها و، به اصطلاح امروزیها، همایش‎ها در بیان “دشمن شناسی” بپردازیم، و از دیگران دشمنی خیالی بسازیم، سبب شهرت و معروفیت او شویم و او را چنان بزرگ کنیم که همانها که در کلاسها و کارگاه‎ها حضور یابند، به جستجو دربارهء عقاید او پردازند و نهایتاً به حقیقت ببرند زیرا حقیقت مانند خورشیدی است که نمی‏توان برای همیشه آن را زیر ابر نگه داشت.

از آن گذشته، وقتی دشمن‎تراشی می‎شود، یعنی شخصی، گروهی، یا پیروان مذهبی دشمن قلمداد می‏شوند، لاجرم می‎خواهند منابع انسانی و مالی بسیاری را وقف مقابله با آن نمایند که فی نفسه به جای آن که این منابع در جهتی مثبت به کار برود، در جهت منفی، یعنی جنگ و نبرد بیهوده، به کار رفته است. چه که به قول مؤمن آل فرعون، اگر آنچه که ما به نام دشمن قلمداد می‎کنیم، به حق باشد، حق پشتیبان او خواهد بود و اگر به حق نباشد، خود حق او را از پیشرفت باز خواهد داشت، ولو آن که در ابتدای کار پیشرفتی ظاهری داشته باشد.

این موضوع مرا به یاد گفتار یکی از منسوبین انداخت که می‎گفت، “خدای را دو بار خنده گیرد. یکی زمانی که می‎خواهد کسی را بر زمین زند و مردمان سعی می‏کنند او را بلند کنند؛ یکی زمانی که می‎خواهد کسی را بلند نماید و مردمان سعی می‎کنند او را بر زمین زنند.”

از طرف دیگر، اگر در مورد این دشمن فرضی، تحقیقات منصفانه و واقعی صورت گیرد و همان نیز در آموزش مطرح گردد، شاید مفید واقع شود زیرا قدمی در راه تحقیق و تفحّص برداشته شده و در جهت دشمن‎تراشی نبوده است.

امّا متأسّفانه آنچه که این روزها مطرح می‏شود، ابداً برای رسیدن به حقیقت نیست بلکه فقط در جهت یافتن مصادیقی برای تأییدا خودپنداشته‎ها است. مثلاً به دو نشانی زیر در اینترنت نظر بیندازید و ببینید که در یکی به لزوم مقابله اشاره شده (http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=680813&IdZone=3) و در دیگری به “دشمن‎شناسی” http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806221347)).

حال، جهت دیگر قضیه را نیز بنگرید که آنچه اینان دشمن می‌پندارند چگونه می‌اندیشند و چسان عمل می‎کنند:

حضرت عبدالبهاء می‎فرمایند، “از جمله تعالیم حضرت بهاءالله این است که انسان باید در جمیع شئون و احوال سماحت داشته باشد. دشمن را دوست شمرد و بدخواه را خیرخواه بداند. نه آن که دشمن را دشمن بداند و مدارا نماید و مُبغض را مبغض بداند و حُسن اخلاق بنماید. می‏فرماید اینگونه عمل نمودن تزویر است؛ حقیقت ندارد. بلکه شما باید دشمن را دوست ببینید و بدخواه را خیرخواه بدانید و به این دستورالعمل معامله کنید. یعنی محبّت و مهربانی و خیرخواهی شما حقیقی باشد نه مدارا. زیرا مدارا به یک درجه تزویر است.” (نطق حضرت عبدالبهاء در شهر اوکلند کالیفرنیا، در مجمع بهائیان در ۳۰ اکتبر ۱۹۱۲ / بهاءالله و عصر جدید، ص۹۸)

البتّه بهائیان نیز دشمن دارند و آن دشمن در این بیان حضرت بهاءالله مصرح شده است: “ای بندگان تن بی روان مرده است و دل بی یاد یزدان پژمرده. پس به یاد دوست بیامیزید و از دشمن بپرهیزید. دشمن شما چیزهای شما است که به خواهش خود آن را یافته‎اید و نگاه داشته‎اید و جان را به آن آلوده‎اید. جان برای یاد جانان است آن را پاکیزه دارید” (یاران پارسی، ص۳).

به هر حال، بهائیان هیچکس را دشمن ندانند، ولو آن که کمر به قتل آنها بسته باشد و احدی را خصم خویش نشمارند ولو آن که همه را علیه آنها برانگیزد و آنها را دشمن خلق جلوه دهد. باشد که این دست دوستی که دراز کرده‎اند به نیکویی فشرده شود و ابواب مودّت و محبّت همیشه مفتوح ماند. جانتان خوش باد.

Comments are closed.