جرم تایید نشده

جرم تایید نشده

نگارش : مقدم

۱۶ آبان ۱۳۸۸

دستگیری ۵۴ جوان بهایی شیرازی نه واقعه‌ای است که از صفحه روزگار محو شود و نه امری است که دامان ستم‌پیشه‌گان را در روز داوری رها نماید. همچنین خط مشی کلی سیاست و حاکمیت در ایران با بهاییان امری نیست که بر کسی پوشیده مانده باشد و عزم و آرزوی به انزوا راندن و امحاء بهاییان از تمامی تعاملات اجتماعی در این مرز و بوم چه به صورت آشکار مانند عدم استخدام بهاییان در مشاغل و دانشگاهها و برخی از مدارس و اشاعه دروغ و افترا در جراید و رسانه ها و چه به صورت پنهان که وارد ساختن فشارهای روزمره در گستره وسیعی از بازجویی‌های خشن ،‌ تشدید محدودیتهای سنگین اقتصادی ، آسیب رساندن به امنیت جانی و روانی ، اشکال‌تراشی در تحصیلات آموزشی و فشار در مدارس و حتی دفن اموات و تعرض به قبور مردگان است حداقل نیاز کینه‌توزیانه دشمنان دیانت جدید است که به یک هنجار عادی و طبیعی و نورم معمول تبدیل شده است که هر روز بر شدت آن افزوده می‌شود.

پس طبیعی است که بهاییان در ایران دست به هر اقدامی بزنند که موجب اعتلا این مرز پرگوهر شود شکاکان را خوش نیاید و ذائقه ناسالم ایشان تلخ و متغیرگردد. بدینسان است که اجازه حضور و مشارکت در عرصه‌های مختلف به بهاییان داده نمی‌شود و در نهایت کذب و ریا به ملت ایران ، چنین اعلان و القاء می‌کنند که بهاییان خود تمایلی به مشارکت در عرصه‌های اجتماعی ندارند. زهی اندکی مآل اندیشی ، اگر اندک توجهی به عشق ایران و ایرانی در وجود خود می‌نمودند تدریس و تشویق اطفال مناطق محروم آنهم به صورت رایگان مورد امتنان و ستایش قرار میگرفت و تفاوتی نداشت که این امر مبرور را بهایی و یا غیر بهایی انجام دهد.

 

اما از آنجایی که متاسفانه برخی از مسئولین محترم ، دشمنی و عداوتی سرسخت و پایان ناپذیر با بهاییان پیشه خود ساخته و کمر همت بر قلع و قمع ایشان محکم بسته‌اند و فضای ایران را به نحو تاثرآوری به غبار تیره تعصبات بی‌امان برعلیه بهاییان آلوده ساخته‌اند ، لاجرم هر اقدام خیرخواهانه از سوی بهاییان را به نوعی فعالیت علیه نظام تعبیر می‌کنند و هر عملی را مآلا نوعی جرم قلمداد می نمایند. اگر بهاییان بخواهند ( که البته نیز می‌خواهند) نفوسی را از ظهور دیانت جدید خداوند باخبر سازند فریاد منکرین شریعت الهی به آسمان میرسد که این کار جرم است. اگر بهاییان بخواهند مطابق تعالیم دینی خود خدمتی به وطن و ابناء وطن نمایند اهل بهتان تاب نیاورده باز فریاد میزنند کار این گروه تبلیغ دیانت بهایی است ! برای معاندین امرالله قابل درک نیست که بهاییان هدفشان وحدت عالم انسانی است و در این راه کمک و مساعدت و اعتلاء همه ابناء نوع انسان برایشان فرض و واجب است. مراجع فهیم و مسئولان تیزبین باید بدانند و مطمئن باشند بهاییان طبق اصول اعتقادی و ایمانی و باورهای قلبی خویش و هدایات بیت العدل اعظم الهی همواره بین فعالیت‌های اجتماعی و امور مربوط به معرفی دینشان تفکیکی بسیار بارز را قائلند و این دو را با هم درنمی‌آمیزند و هیچگاه هدفشان از کمک به نفوس انسانی ، بهایی نمودن آنها نبوده و نیست چون اینگونه رفتار را برخلاف رضای معبود و تعالیم آیین خویش میدانند. این یک اصل اعتقادی بهاییان است. خدمت و کمک به همنوع ریشه در اعتقادات بهایی دارد. در این باره چندین نص از طلعات مقدسه بهایی جهت تنویر افکار ارائه میشود .

حضرت بهاءالله در کتاب عهدی میفرمایند :” نوصیکم بخدمت الامم و اصلاح العالم .”

و نیز در لوح مقصود میفرمایند “امروز انسان کسی است که به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید.”

حضرت عبدالبهاء میفرمایند :” محبت به خلق محبت به خداست . مهربانی به خلق خدمتی به خدا ” خطابات حضرت عبدالبها جلد یک ص ۲۱۸

همچنین میفرمایند :” ای متوجّه الی اللّه نامه‌ات رسید از مضمون معلوم گردید که آرزوی خدمت فقرا داری چه آرزوئی بهتر از این آرزو . نفوس ملکوتی نهایت آمالشان اینست که موفّق به خدمت فقرا شوند و دلداری از فقرا بکنند و نوازش ضعفا بنمایند و از وجودشان ثمری حاصل گردد خوشا به حال تو که چنین آرزوئی داری” منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبها جلد یک ص ۱۱۲

همانطوری که در نصوص فوق و صدها نص مشابه دیگر ملاحظه میشود دایره خدمت بهاییان “امم” و “عالم” است و همه “خلق” در این دایره قرار دارند و برای خدمت به ابناء بشر فرقی بین شیعه و بهایی و دیگر ادیان مطلقا دیده نمیشود و انسان‌ها با عقایدشان مرزبندی و گروه بندی نشده‌اند. بهاییان ناظر به اصل “وحدت عالم انسانی” هستند و همه نوع بشر را آفریده یک پروردگار میشمارند و خدماتشان نشات گرفته از آن اصل بدیع است. دیانت بهایی مرزبندیی که توسط برخی از علمای ادیان انجام گرفته و هریک از آنها نظر به مطامع مادی ، پیروان و مقلدین خود را مقدس و دیگران را نجس و کافر و ضاله میشمارند را برداشته و آن را مردود اعلان نموده و سنجش ایمان قلبی آدمیان را به روز داوری و حساب و میزان موکول نموده است.

ولی افسوس که نشستگان بر مسند قضا چشمانشان بسته و گوشهای خویش را به سختی گرفته و اتهام خود را مکرر اندر مکرر تکرار می‌کنند و نمی‌خواهند قبول کنند که در دیانت بهایی تبلیغ و خدمت به نوع انسان دو امر مجزا از یکدیگر بوده و بسیار مغرضانه و غیرمنصفانه است که خدمت بهاییان به هموطنان را به تبلیغ دیانت بهایی منتسب سازند.

هدف این مقاله بررسی موضوع تبلیغ دیانت بهایی نبوده بلکه ذکر مختصر این حقیقت است که خدمت بهاییان به ایران و ایرانیان و همچنین سایر مردمان جهان در عرصه‌هایی مانند رفع بیسوادی ، امحاء نابرابری‌های اجتماعی و دفع تبعیضات جنسی و امثال آن یک وظیفه دینی مانند نماز و روزه ‌است که هیچگونه پیوندی با تبلیغ دیانت بهایی نداشته و نباید داشته باشد. علاوه بر آن ، مشارکت و همکاری در اینگونه مسائل از جمله موازین شناخته شده حقوق بشر نیز می‌باشد. ولی از آنجایی که اتهام آن عزیزان “قصد تبلیغ دیانت بهایی” یا “تبلیغ ” عنوان شده است لاجرم چند نکته‌ای در باره “قصد” و “تبلیغ” صحبت میشود.

اگر نفوس بهایی قصد صحبت در باره دیانت خود را داشته باشند قطعا تحت هیچ پوششی و بسیار صریح و شفاف این عمل را انجام می‌دهند. البته با ملاحظه این امر که حس عناد مدبرین و مغلین برانگیخته نشود که این امر بر مسئولین محترم کاملا واضح و آشکار است. اما اینکه رایی بنا به اتهام قصدی انجام نشده و کذب صادر گردد علاوه بر آنکه تعمیم و قبول چنین قضاوتی سبب هرج و مرج و آشوب جامعه خواهد شد حکمی بغایت ناعالادنه و غیر معقول بوده که کاملا در تضاد با موازین حقوقی و اخلاقی و دینی قرار داشته و به سخره گرفتن عدالت و داوری است. بر طبق این معیار و ارزش میتوان هر بیگناهی را به اتهام اینکه قصد خواهد داشت عملی را انجام دهد صرفا بنا به میل و فکری شکاک و تعصبی کور بازداشت و بلافاصله او را متهم و سپس مجرم تلقی کرد و برای او هرگونه حکمی صادر نمود.

آنچه که از نتیجه حکم دادگاه مستفاد میشود چنین است که این عده بالاخص سه تن از این نازنینان در پی تبلیغ دیانت بهایی ( که البته این امر کاملا نادرست و کذب است) بین محرومترین و فقیرترین سطح جامعه طبقاتی ایران امروز بوده‌اند و از آنجایی که در قانون نانوشته شده و روایی ایران تبلیغ دیانت بهایی نیز جرم است لذا حکم حبس و تحمل اهانتهای کلاسهای توهینی را باید پذیرا باشند.

به حکم منطق می‌توان نتیجه گرفت هنگامی که تبلیغ چیزی ممنوع و جرم باشد پس منتج آن تبلیغ به طریق اولی نیز ممنوع و جرم است و حتی جرمی سنگین‌تر و نابخشودنی‌تر. بدین ترتیب از رای دادگاه استنتاج میشود که بهایی بودن نیز خود جرمی است بزرگ و اعتقاد به دیانت بهایی در ایران یک بزه و جرم محسوب میگردد. بنا به احتمالات بهایی ستیزان ،‌ اگر آن ایرانیان فراموش شده یعنی افراد بی‌بضاعت سهل‌آباد نیز بهایی میشدند امری مجرمانه انجام داده و مستوجب تعقیب و کیفر قضایی بودند. لذا چنانکه بر برخی از هموطنان عزیز هنوز این نکته مسجل نگردیده بود که بهاییان بنا به اعتقادات دینی خویش مورد حبس و زندان و گرفتار نامهربانان میگردند زندانی بودن این سه عزیز سرفراز و سایر زندانیان دربند و محدودیت شدید و غیرعادلانه و غیر انسانی بر جامعه بهایی ایران و سلب حقوق خداداده ایشان شاهد و گواه بر صدق این مدعاست.

اگر بهایی بودن و اعتقاد به ظهور دیانت جدید جرم محسوب نمی گردد پس بهایی شدن نیز به تبع اولی جرم نخواهد بود و صحبت و گفتگو در باره دیانت جدید خداوند نیز اساسا و قانونا عملی مجرمانه نباید محسوب گردد. نمیشود که بهایی بودن جرم نباشد ولی بهایی شدن جرم باشد. ضمن آنکه دین تحمیلی و زوری خوشایند هیچکسی نیست و هر نفسی از آن لحاظ که انسان است حق دارد راه و روش عبادت با خدای خویش را انتخاب کند و نیز حق دارد در باره اعتقادات قلبی خویش با دیگر انسانها به صحبت بنشیند. از سوی دگر عنایت به این نکته ظریف است که اگر بنا به دلایلی که البته واهی و نادرست است تبلیغ دیانت بهایی جرم است با استناد به همان دلایل محکمه پسند تبلیغ دیانت اسلام و سایر ادیان نیز جرم است. معتقدین به فرضیه جرم بودن تبلیغ دیانت بهایی بنا به دلایل خویش و البته بسیار شدیدتر و محکم تر و گسترده تر از آن ، خود اول مجرمین خواهند بود.

از طرف دیگر عده‌ای که می‌خواهند تبلیغ دیانت بهایی را جرم تلقی کنند خواسته یا ناخواسته به تبع اولی اظهار عقیده و آزادی بیان را جرم تلقی می‌کنند و پس ازآن اندیشیدن و تفکر را جرم برمی‌شمارند و برای خرد و عقل آدمیان بالاخص شیعیان ، بنا به مصالح مادی و منافع حیاتی خویش حد و مرزی تعیین می‌کنند که اگر فردی از آن عبور کند مجرم است و بدینگونه حق طبیعی و خدادادی تفکر را از انسان سلب می‌کنند و آنچه را که خدا به رایگان به همگان داده ، ایشان آن را از همه می‌ستانند و خدای را مجرم شمرده که چرا چنین حقی به مخلوقات اعطاء کرده است ، بلکه باید به صورت هدفمند و کوپنی به عده‌ای خاص این حق داده شود و نه همگان !

در پایان ذکر مجدد این نکته به نظر جالب است که در همان حکم دادگاه به طور ضمنی مسئولین محترم اضطراب و تشویش عمیق خود را از بهایی شدن فقیران شیرازی پنهان نکرده‌اند و جرم آن عزیزان در زندان و کلاسهای افترا و بهتان اینست که این محرومان و بیسوادان را می‌خواستند بهایی کنند. باز بنا به فرض محال که این چنین بود ، مگر بهایی شدن چند نفر انسان فراموش شده بیسواد و فقیر چه خطر عظیمی به دنبال دارد؟

همه این مظالم بیحد و مرز از آنجا نشات گرفته که در جمهوری اسلامی ، بهایی بودن یک جرم تایید نشده است .

جانتان خوش باد

Comments are closed.