کم مباش از درخت سایه فکن

کم مباش از درخت سایه فکن:

آموزه های بهایی و روش محبت در واکنش به خشونت

ژاله س.م

 

کم مباش از درخت سایه فکن

هر که سنگت زند ثمر بخشش

 بهاییان ایران از آغاز تا کنون همواره گرفتار دشمنی ، بی عدالتی، ظلم وآزار دولتهای حاکم بر این سرزمین بوده اند و این مساله سابقه ای طولانی در تاریخ آئین بهایی دارد.

 پیدایش و ظهور دیانت بهایی سبب تحول و تغییرات تدریجی و شگرفی در جامعه بسته، بشدت خرافی و متحجر ایران عصر قاجار گردید. با اینکه هنوز تحقیق دقیق و منظمی در آثار ایرانیان این زمینه صورت نگرفته، اما مسلم است که بر خورد آراء و عقاید مختلف سبب ایجاد تحول میشود. اندیشه ترقی ، تفکر آزاد و مستقل ،عدم وابستگی فکری به رؤسای مذهبی و آزادی اندیشه از نخستین دست آورد های بهاییان است که رفته رفته گسترش و نفوذ یافت و ساختار جامعهء مذهبی و مقلد را بتدریج تا حدود زیادی متحول کرد.

 این تغییرات، اساس جدیدی در روابط اجتماعی پدید آورد و شاید بی مناسبت نباشد چکیده و فشرده ای از آنها را به اختصار ذکر کنیم:

 تعلیم و تربیت دختران و پسران امری اجباری است و حتی تربیت دختران به لحاظ اینکه مادران آینده اند از اهمیت ویژه ای بر خوردار است. در این راستا و در انجام این نیاز جامعه مدارس بهایی دختران و پسران در ایران تاسیس شد که از لحاظ محتوای آموزش و پرورش در سطح بسیار بالا قرار داشت و جای شایسته ای در تاریخ اولین مدارس ایران دارد. این مدارس متأسفانه در زمان رضا شاه به دلایل سیاسی تعطیل گردید.

 زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی مساوی هستند و تعدد زوجات مردود و نهی شده است.

از لحاظ اقتصادی فقر باید ریشه کن شود از انجا که انسانها اساسا مساوی خلق شده اند همگی باید نسبت به تلاش و فعالیت خود از درجه ای از رفاه بهره مند باشند.

 کلیه تعصبات و تبعیضات اعم از سیاسی، جنسی، نژادی، دینی مردود است و در تعالیم بهایی آمده است که " همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار."

 رعایت بهداشت فردی و اجتماعی از ضروریات است . بهاییان از رفتن به حمام های خزینه منع شدند و آداب بهداشتی پیش رفته ای را گسترش دادند.

 کلیه هنرها از جمله نقاشی، مجسمه سازی و موسیقی که پیش از ان اگر نه حرام، که حد اقل مکروه و اسباب لهو و لعب بشمار می رفت تحسین و تشویق شده ارج و قرب بسیار یافت.

 تحصیل علم و صنعت و فن از اهمیت ویژه ای برخوردار است وبر هر فرد بهایی واجب است که به فراخور حال و استعداد در دانش، علم یا حرفه ای تحصیل و کسب معلومات کند. انهم علوم مفید نه علومی که از حرف شروع شده به حرف ختم میشود.

 دین باید مطابق علم و عقل باشد .

 ادای فریضه نماز امری فردی و بین خالق و مخلوق است لذا نماز جماعت بجز در مورد نماز میت برداشته شد. به این لحاظ درجامعه بهایی پیش نماز وجود ندارد.

 دست بوسی در دیانت بهایی حرام شد یعنی کسی دست پادشاهان، صاحبان قدرت، علمای دین و روحانیون را نمی بوسد و در مقابل کسی کمر خم نمی کند.

 بهاییان هم چنین از رفتن به بالای منابر منع شده اند و هر گونه تفوق دینی نفی شده است.

 در دیانت بهایی عالم دینی و روحانی که حرفه اش ارشاد عوام و پاسخ به مسئله دینی مومنین باشد وجود ندارد. اساس تقلید بر انداخته شده بجای آن اساس تحقیق گذاشته شده هر بهایی خود میتواند در مسایل اعتقادی خود مطالعه کرده صاحب نظر باشد.

 با این مقدمات تعجبی ندارد اگر علما و روحانیون و آخوند ها احساس خطر کرده به مخالفت با دیانت بهایی قیام کنند و بکوشند آنرا از ریشه بر اندازند. زیرا اساس قدرت و استبداد مذهبی زیر سوال می رود و می بینیم که با ایراد افترا و اتهام می کوشند افکار ملت را نسبت به این جامعه بد بین نمایند و از اغاز این حرکت و جنبش تا کنون انواع مخالفت ها،کج اندیشی و نقض حقوق بهاییان بی وقفه ادامه دارد.

 در دوران تاریک قاجار جامعه بهایی بارها و بارها مورد هجوم ، حمله، قتل و غارت قرار می گرفت. واعظین و آخوند ها در هر کجا که بودند قد علم کرده بد ترین تهمت ها رابر بالای منابر و محراب ها  به بهاییان وارد کرده اذهان مردم را طوری تحریک می کردند که در بسیاری موارد مردم ناآگاه و توده های متعصب به قلع و قمع بهاییان تشویق شده از همان مسجد به خانه های بهاییان بی دفاع ، مغازه ها و دکه های آنان حمله برده نه تنها اموال را غارت کرده با پرداختن حق امام آنرا حلال میکردند.  به بچه و بزرگ و پیر و جوان وزن و مرد رحم نکرده به خیال خود به اسلام خدمت کرده کیان دین را حفظ می کردند و نیروهای دولتی هم یا خود همراه و همدست بوده و یا اینکه حداقل مداخله و ممانعت نمی کردند.

    

   حتی در دوران مشروطیت نیز که هدف ازادی و برقراری حکومت دموکراتیک بود و مییبایست که همه افراد ملت در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردار باشند می بینیم که عملا چنین نشد به طوری که بکلی وجود چنین جمعیتی نا دیده انگاشته شد وبا اینکه در همان زمان هم بهاییان بزرگترین گروه دینی غیر مسلمان ایران  به شمار می رفتند هیچگونه ذکری از انان در قانون اساسی نشد و بهاییان هرگز نتوانستند نماینده ای به مجلس شورای ملی بفرستند. در مواردی که در گوشه وکنار ایران بهاییان را به قتل می رساندند قاتل یا قاتلین هیچگاه در دادگاههای عدالت مورد پیگرد قانونی قرار نگرفته و به مجازات نمی رسیدند. از نظر استخدام در دوایر دولتی نیز پیوسته مشکل داشته مییبایست در ورقه استخدامی ستون مذهب را سفید بگذارند و یا مذهب خودرا اسلام قید کنند.

 بعد از انقلاب هم این روند شدیدتر شد و این حداقل حقوق نیز از بهائیان سلب گردید. گویی که این جماعت از اساس ایرانی و اهل این آب و خاک نبوده اند.

 هر چند دوره قاجارها دهشتناک ترین و تاریک ترین دوران برای جامعه بهایی بود ولی به لحاظ طول مدت و تداوم ستم و ظلم و به لحاظ گستردگی با دوران بعد از انقلاب اسلامی قابل قیاس نمی باشد. نه تنها که حقوق شهروندی از بهاییان سلب واین جمع بطور کلی نا دیده گرفته شدند بلکه کلیه ارگانها و نهاد های جمهوری اسلامی بطور منسجم و با برنامه ریزی سازمان یافته علیه بهاییان قیام کردند و به این ترتیب کلیه درها یکی پس از دیگری بروی بهاییان بسته شد. شاید چنین حرکت برنامه ریزی شده و دراز مدت بر ضد یک جامعه دینی بی سلاح و غیر مبارز در قرون اخیرتاریخ بشر بی سابقه باشد.  بهاییان از همه حقوقی که به طور طبیعی به هر انسانی تعلق میگیرد محروم شدند و تمام آحاد جامعه صدمه دیدند:

 محصول کشاورز بهایی را نخریدند و روی دستش ماند.

 گاو و گوسفند و احشام بهاییان را در مواردی سوزاندند.

 شیر و محصولات لبنی بهایی را نخریدند و تحریم کردند.

 دهات و مناطقی راکه اکثریت ساکنین ان بهاییان بودند به زور و جبر تخلیه کرده انان را مجبور به ترک خانه و کاشانه نمودند و جمیع رانده و اواره شدند. 

 بهاییان را در برخی مناطق به حمام ها راه ندادند.

 گورستانهای بهاییان تخریب یا مصادره شد و بهاییان نا گزیر اموات خودرا در خانه ها شستند و برای اخذ جواز دفن و محل گورستانی برای دفن اموات خود با شهرداری ها در گیر شدند ودر صورت لزوم تصمیم داشتند که اجساد عزیزان خودرا در مقابل در شهرداری ها بگذارند.

 کودکان بهایی در مدارس گرفتار تبعیض شدند.آنان میبایست علی رغم اعتقاد خود هر روزظهر در نماز جماعت شرکت کرده نماز بخوانند  و چون از این کارابا و پرهیز می کردند و سعی در ارشاد آنان نیز به نتیجه نمی رسید هر روز عده ای از آنان را از مدارس اخراج و پرونده بدست راهی منزل میکردند. در حالی که نوجوان بهایی آنقدر شهامت و رشادت داشت که در برابر این حق کشی بایستد و تسلیم نشود و شکایتی هم نکند ولی هرگز شنیده نشد که یکی از اولیای آموزش و پرورش در برابر این ظلم آشکار قد علم کند و شهامت داشته باشد که از حق طبیعی دانش آموز بهایی دفاع نماید.

 کلیه دانشجویان بهایی در هر دانشگاه و در هر سال تحصیلی که بودند از ادامه تحصیل محروم شدند مگر اینکه اعلام اسلام کنند و یا در ستون مذهب فرم دانشگاه مذهب خودرا اسلام قید نمایند. و بدین ترتیب تاکنون نزدیک به سه نسل از جوانان برجسته و ممتاز ایران از تحصیلات دانشگاهی محروم مانده اند.

 کلیه اماکن مقدسه و زیارتگاههای بهایی مصادره و تخریب شد.

 تمامی شرکتهایی که ارتباط به جامعه بهایی داشت ضبط و مصادره شد.

 موسسه مطبوعات بهایی را اشغال ، مصادره و تعطیل کردند و نیز چاپخانه بهایی مصادره و تعطیل شد.

  چه مقدار از کتب بهایی که به تاراج رفت و بعضا سوزانده شد.

 تمامی کارمندان اداری، ارتش، آموزش و پرورش، با نکها از کار اخراج شدند و هرگز به خاطر کسی خطور نکرد که تکلیف اهل و اولاد این عده بیشمار و بیگناه از ملت ایران چه خواهد شد.

حتی حقوق باز نشستگان نیزکه حاصل یک عمر خدمت و تلاش انان بود قطع شد.

 و در تمام دورانی که این فجایع به وقوع می پیوست هیچ صدای اعتراضی از هیچیک ازاولیای امورشنیده نشد و کسی را باک ان نبود که بر این گروه از ایرانیان چه وارد میشود اگر هم برخی عمق فاجعه را درک می کردند یا اهمیت نمی دادند و یا شهامت ادای کلمه ای را نداشتند.

  در همین دوران تعداد بیشماری از بهاییان در کلیه شهرها و شهرستانهای کشور به زندان افتادند. برخی به حبسهای طویل المدت و شکنجه های طاقت فرسا محکوم شدند.

 در همین احیان.. چهارده تن از انسانهای والا، برجسته، متعالی، خدوم وکم نظیر ایران را دزدیدند . از سرنوشت این عده هرگزاطلاعی و خبری بدست نیامد وهنوز هم خانواده های ایشان نمی دانند چه بر سر انان امده .

 بیش از دویست نفر از نخبگان و شریف ترین انسانها بدون هیچ جرم و جنایتی اعدام شدند و بسیاری از آنان سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرده از ایمان خود روی گردان نشدند.

زیرا هدف و برنامه دولتمردان این بود که این افراد دست از عقیده خود بر داشته به اسلام بر گردند.

 ولکن پیرو جوان زن و مرد زندان، شکنجه و مرگ در عین بیگناهی را بر ترک ایمان مصلحت آمیز و کتمان عقیده ترجیح داده به پایمردی و استقامتی ظاهر شدند که نظیرانرا در تاریخ کمتر دیده ایم. و این در حالی است که بهاییان ارزش و مقام والایی برای زندگی قایل هستند و شیفته و خواهان شهادت به آن مفهوم نمیباشند. آنان معتقد به اصالت انسان هستند و حق حیات را هدیه و موهبتی الهی میدانند.

 واین وقایع در جهانی و در زمانی اتفاق می افتدکه آزاد فکری و آزاد اندیشی مهمترین دست آورد بشر محسوب میشود و اصل احترام به آزادی و اعتقادات انسان مدتهاست که از اساسی ترین اصول جامعهء بشری به شمار می رود. در چنین جهانی اینهمه ظلم، آزار و فشار تنها به دلیل اعتقادات مذهبی باور کردنی نیست.

  در مقابل اینهمه آزار محرومیت و زجر مذهبی بهاییان چه عکس العملی از خود نشان دادند؟ وقتی پدران و مادران به زندان افتادند و فرزندان از تحصیل محروم شده سر نوشت آینده خودرا فدای عقیده  کردند. وقتی بهاییان از کار اخراج و بی خرجی ماندند خانه ها مصادره شد و اموال به تاراج رفت این جامعهء بی پشت و پناه چه کردند؟

  باید توجه داشت که این دشواریها به گفتن آسان می نماید ولی در عمل بسیار مشکل ومصیبت بار است. مسلما واکنش غریزی و نتیجه منطقی این رفتار های غیر انسانی  ستیزه جویی، کینه ورزی، خشونت و ظلم ستیزی است .

  چنانچه می بینیم که در این دنیای پر ابتلا همه ملتها به انتقام گرفتن و ستیزه جویی و افزایش کینه و نفاق مشغولند و به قول شاعر گرانقدر:

 هر که چون تیغ مدارش کجی و خونریزی است  

 خلق عالم همه گویند که جوهر دارد

    کما اینکه  امروزه شاهد هستیم که چگونه اقلیتها ی تحت ظلم درجهان متشکل شده با تشکیل هسته ها، سازمانها و گروههای مقاومت اقدام به انتقام جویی و خشونت متقابل می کنند تا شاید صدای خودرا به گوش خلق عالم برسانند از این روست که همواره عده کثیری بی گناه نیز قربانی این خشونتها ، عصیان گری ها و تعارضات شده  به خاک و خون میغلطند.

  در دنیایی که حق مظلومان و ضعفا نا دیده گرفته شده صاحبان قدرت و ثروت حرف اول را می زنند بهاییان تنها گروهی هستند که نه تنها در هیچ زمان و تحت هیچ شرایطی اقدام به انتقام جویی نکردند بلکه حتی کینه و خصومت را که نتیجه نهایی ظلم و ستم است در دل نمی پرورند. در چنین دنیایی بهاییان مامور به محبت و ایجاد وحدت بین بشرو کاستن از تنش ها و خصومت ها  هستند: حضرت بهاءالله می آموزد که "نزاع و جدال شان درندگان ارض بوده و هست و اعمال پسندیده شان انسان."

   عدم انتقام جویی و کینه ورزی بهاییان را نباید به هیچ روی حمل بر ضعف، ناتوانی یا زبونی  آنها در مقابله به مثل نمود چه که  آنها در سخت ترین شرایط با استقامت و تکیه بر باورهای انسانی از اصول اعتقادی خود منحرف نشده اند.

   بلکه باید شهامت اخلاقی و شجاعت آنان را ستود که در هیچ زمان زمام اختیار از کف نداده فراموش نکردند که برای وصل کردن امده اند و الا معلوم است که غریزهء طبیعی بشر بر کینه ورزی و ظلم ستیزی است. و باز در آموزه های بهایی آمده است که بهاییان "باید مظلوم افاق باشند و برای قاتلان شفاعت نمایند وبرای انان از حق طلب غفران کنند زیرا نادانند و غافل."

 این جامعهء ستم دیده در تحت تاثیر این تعالیم و دستورات در مقابل همه مظالم وارده ذره ای از اعتقادات خود عدول ننمودند و از انجا که در ایین بهایی امر تقیه برای حفظ جان و مال نیز مردود می باشد بر باورهای خود ثابت و راسخ مانده از ظلم ظالم به خود انها تظلم نموده و در طول تمام سالهای گذشته با برد باری ومتانت از مراجع قانونی به خود انها شکایت برده اند. اعتقاد قلبی آنان این است که انتقام جویی چاره و درمان کار نیست و بجز اینکه کینه ها و نفرتها را افزون نماید ثمری ندارد. آنچه ایران و جهان به آن نیاز دارد خشونت و انتقام جویی نیست. حضرت عبدالبها می فرمایند".. از انتقام چه ثمری حاصل ؟هر دو عمل یکی است اگر مذموم است هر دو مذموم است نهایت این است که این مقدم بوده و ان موخر"

  بنا بر این روش بهاییان روش تلافی و انتقام نیست. "مذهب الهی از برای الفت و اتحاد امده"

 در هر لحظه ای که خیال انتقام جویی، کینه ورزی و مقابله به مثل به مغز و فکر یک فرد بهایی خطور کند در همان لحظه از اصول اعتقادات خود دور افتاده تمامی فرهنگ و ارزشهای خودرا زیر پا گذاشته است. چنین فکری نقض هدفهای عالی بهایی است. "زنهار زنهار از اینکه نفسی از دیگری انتقام کشد ولو اینکه دشمن خونخوار باشد"

  بهاییان بدون توسل به خشونت ولی محکم و بی تزلزل به راه خود ادامه میدهند. آنها حتی کینه و نفرت را در دل نمی پرورانند زیرا مطابق تعالیم حضرت بهاالله عاقبت این خصومتهای روح گداز باید از میان رود و ساکنان کرهء خاکی از قوی و ضعیف، سیاه و سفید، غنی و فقیر و از هر عقیده و مذهب در مسیر صلح و محبت به پیش روند و فراموش نکنند که همگی از سلاله بشر و آفریدگان یک خالق هستند و "وقتی او به همه مهربان است ما چرا نا مهربان باشیم."

 هرگز نباید روحیه مسالمت و بردباری افراد بهایی را با پایمردی و حق طلبی و تلاش آنان در پیشبرد عدالت وحفظ حقوق انسانها علی الخصوص جوامع تحت ظلم اشتباه کرد. حضرت بهاالله می فرماید : "بایستید و بگویید" بهاییان در عین صبوری و مظلومیت معتقد به اصالت انسان و ارزشمندی حیات انسان هستند و معتقدند که تفاوتی بین نوع بشر نمی باشدو همه باید از مواهب و حقوقی که خداوند به بشر عطا کرده یکسان بهره مند شوند. حمایت از ضعیف در برابر قوی و پشتیبانی از مظلوم در برابر ظالم درهر زمان و هر مکان از اساسی ترین تعهدات جامعه بهایی است. به عبارت دیگر بهاییان منفعل نیستند و میکوشند بر دنیای اطراف خود تاثیری مثبت بگذارند.

 فرهنگ بهایی فرهنگ صلح، آشتی و مسالمت است. فرهنگی که حقوق انسانی همه افراد بشررا محترم می شمارد. ارزش در نزد بهاییان مقاومت در برابر ظلم و محکوم شمردن ظالم است . البته نحوه عمل و دفاع آنان ازحق در مقابل باطل متفاوت است. و اساس آن خونریزی و جنگ و مقابله به مثل نیست بلکه با روشنگری و استدلال وتربیت میکوشند جوامع بشری را به سوی صلح و سلام هدایت کنند ولو اینکه این حرکت به کندی انجام پذیرد.

 هم چنین بهاییان مجاز نیستند برای پیشبرد اهدافشان به هر وسیله ممکن متوسل شوند. به عبارت دیگر هدف وسیله را توجیه نمی کند و تحت هیچ شرایطی نمی توان از اصول اخلاقی و اعتقادی خود منحرف شد. جامعهء بهایی خط مشی خودرا به خاطر مقتضیات و پیش برد اهداف تغییر نمی دهد. 

 خوشبختانه در سالهای اخیر ملاحظه می کنیم که بعضی اندیشمندان نیز بر این روش مسالمت و مدارا صحه گذارده حرکت امید بخشی رااغاز کرده اند و امید آن میرود که دیگران نیز این حرکتی را که آغاز شده ادامه دهند. از جمله این رهبران میتوان از گاندی رهبر و پیشوای مردم هند نام برد که بدون توسل به زور و دست بردن به اسلحه با دولت استعمار گر مبارزه کرد و با پشتیبانی ملت هند اساس دموکراسی را در سر زمین وسیع هند بنیاد نهاد. دیگر میتوان از مارتین لوتر کینگ یاد کرد که رویای مسالمت و آشتی بین اقوام و نژادها را در سر داشت و هر چند جان بر سر ان باخت ولی آرزوی او در قلب میلیونها مردم هنوز زنده است و عاقبت به ثمر خواهد رسید.

 بهاییان امیدوارند که این حرکتهای صلح جویانه روز به روز گسترش یابد و بالاخره روزی بشر شاهد صلح اشتی و محبت بین ملتها باشد.

 "…مبادا خاطری بیازارید و نفسی را محزون کنید و در حق شخصی چه یار و چه اغیار چه دوست و چه دشمن زبان به طعنه بگشایید. در حق کل دعا کنید و از برای کل موهبت و غفران طلبید …."

 بر روی این کرۀ خاک که هر روز کوچکتر و تنگتر میشود این تنگ نظریها و جدالهای بی ثمر باید متوقف گردد و اهل عالم با برابری و برادری در کنار یکدیگر زندگی کنند. "مقام انسان بلند است اگر به انسانیت مزین و الا پست تر از جمیع مخلوق مشاهده میشود"

  

 

Comments are closed.