آیین بهایی و احادیث

کوشا

آیین بهایی و احادیث

آثار مقدسه آیین بابی و بهائی مشحون از آیات و احادیث و روایت‌ها و فرازهایی از ادعیّه‌های اسلامی و حتّی سخنان ادباء و شعراء و بزرگان ادب و هنر است. کمتر اثری را می توان زیارت کرد که عاری از این نمونه‌ها باشد و حتی حکایت‌ها و داستان‌هایی عامیانه رانیز می‌توان در متون ملاحظه کرد در مسائل اثباتی و یا نفی و توضیح مطالب به مناسبت‌هایی استناد و اشاره به این مسائل شده است گاهی چنین به نظر می‌آید که در آثار بهائی از این مسائل برای اثبات یا ردّ موضوعی به آن‌ها استدلال شده است ممکن است که نقل آیات و روایت این نظریه را تأیید کند ولی آیا حکایت ها و اشعار شعراء و یا ضرب المثل‌ها نیز ممکن است این‌گونه باشند یعنی خواسته باشند که ظهور جدید را به این مسائل اثبات کنند آیا این‌گونه می‌توان تصوّر کرد مثلاً آیا منطقی است که در اثبات سال ظهور حضرت باب به این بیت شاه نعمت الله استناد و استدلال شود که:

در سال غرس (١٢۶٠) من دو قرآن می‌بینم

وز مهدی و دجّال نشان می‌بینم

و گفته شود که چون ظهور حضرت باب با این شعر مطابق است پس ظهور آن حضرت بر حق می باشد به نظرم استدلال به این مسائل منطقی و واقعی به نظر نمی‌رسد.

به عبارتی دیگر ظهور الهی اعظم از آن است که به شعر شاعری و یا روایتی سنجیده شود آیا ملاحسین به جهت تحقّق مضامین و مفاهیم آیات و احادیث به حضرت باب مؤمن شد کدام یک از روایت‌ها و آیات سابق در شب پنجم جمادی ١٢۶٠ با ظهور حضرت باب مطابق بود که ظهور جدید را بدان اثبات کرد و یا مسیحیانی که به حضرت محمّد ایمان آوردند آیا به جهت کلام حضرت مسیح که در قرآن بدان اشاره شده (انی رسول الله … مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد صف ۶) و یا (الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه و الانجیل… اعراف ص ١۵٧) ایمان آوردند و یا در عهد حضرت عیسی ایمان یهودیان و حواریّون به خصوص شمعون صفا به جهت تحقّق بشارات انبیای بنی اسرائیل با ظهور حضرت مسیح به او ایمان آوردند چنانکه در اناجیل به نقل از کتب عهد عتیق آمده: تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود تمام گردد که اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زایید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند متی، باب اوّل، آیه ٢٣) و ایضاً ( از نبی چنین مکتوب است و تو ای بیت لحم… از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت خواهند نمود. متی ، باب ٢، آیه ۵)

به راستی حواریّون به کدام یک از این بشارات به حضرت مسیح مؤمن شدنداولین ملاقات حضرت مسیح با شمعون قابل تأمّل است (چون عیسی به کنارۀ دریای جلیل می‌خرامید دو برادر یعنی شمعون مسمّی به پطرس و برادرش اندریاس را دید که دامی در دریا می‌اندازند زیرا صیّاد بودند بدیشان گفت: از عقب من آیید تا شما را صیّاد مردم گردانم در ساعت دام‌ها را گذارده از عقب او روانه شدند. متی ۴ ،آیه ١٨) نه بحثی به میان آمد و نه مجادله‌ای صورت گرفت دو برادر به محض دیدن مسیح و شنیدن کلام او به او مؤمن شدند بدون این‌که بحثی از بشارات انبیای بنی اسرائیل و یا سایر دلایل به میان آید از این دیدگاه است که حضرت باب فرموده که حجّت حقیقی و واقعی خود مظهر ظهور است و نفس او دلیل حقّانیّت اوست و این همان حجّت حقیقی است که خداوند در تمام اعصار و قرون بدان استناد فرموده از این منظر بوده که شمعون به حضرت مسیح مؤمن شد و یا حضرت علی بدون دلیل و بیّنه رسالت حضرت محمّد را پذیرفت و یا حروف حی حضرت باب را به محض دیدن و زیارت کردن به او مؤمن شدند و تا زمانی که مظهر ظهور حی و حاضر و در بین مردمان هست خودش حجّت الهی و بی‌نیاز از سایر حجج و شواهد بیرونی است زیرا او آیهالهی است ویاآیهالله العظمی خود اوست ویااسم الله الاعظم یعنی بزرگ‌ترین نشانه خداوند در روی زمین است ولی بعد از شهادت و یا صعود آن حضرت از این عالم آثارونوشته هایش جحت الهی بین مردمان می باشدزیرا این اثار نیز آیات الهی است و اعظم حجّت و اکبر برهان حقّ است چنان‌که در سورۀ بقره بدان اشارت رفته (ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین) یعنی این کتابی است که متقیّان را هدایت می‌کند ملاحظه می‌فرمایید که خداوند به چه صراحت بیان فرموده که به وسیله آیات و کتاب مردمان را هدایت می‌کند نه از روایات قبلی خبری است و نه بدان استناد شده است حجّت الهی فقط به ایات کامل و تام است و آیه ( او لم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم ان فی ذلک ذکری لقوم یؤمنون . عنکبوت، آیه ۵١) دلیلی است قاطع به حجیّت کلام الهی و از این جهت بوده که حضرت باب در تمام آثار خود فقط به آیات و کلام خود استناد فرموده و آن‌ها را دلیل متقن نامیده است و مضاف بر این کتابی با نام دلائل سبعه نوشته که در آن هفت دلیل عنوان فرموده که آیات، حجّت الهی است و این حجّت کافیه انسان بصیر را از روایت‌های قبل بی‌نیاز می‌کند به این کلام حضرت باب خوب دقّت نماییم که فرموده: حال آن‌که سزاوار نیست که صاحب حجّت آیات، مستدل شود به احادیث قبل، زیرا رجع صاحبان احادیث به قول او خلق خواهد شد چنانچه مشیّت الهی تعلّق گرفته. دلائل سبعه ص ۴۴ ) لذا اگر احادیث و روایاتی را برای ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله روایت می‌کنیم و آن‌ها را با این دو ظهور تطبیق می‌دهیم چند علّت دارد.

اوّل: استدلال به آیات و روایات گذشته نوعی مماشات و تنزّل دلایل است تا صاحبان عقاید سلف از آن‌جا که اعتقاد راسخ به این سخنان دارند به تفکّر وا داشته شوند تا شاید یافته‌های قبلی خود را مورد تحلیل قرار داده و صحّت و سقم آن‌ها را دریابند و ذهن‌های آلوده به اوهام و خرافات از خواب سنگین بیدار شوند حضرت باب در این مورد فرموده:

« اینها از برای سکون قلب تو است و الا چگونه حجّت مستدل گردد به تصدیق شیعیان خود مثل این است که شمس در سماء مستدل شود به شمس در مرات بر حقیّت خود ولی چون‌که غرض نجات کلّ است دلایل را تنزّل می‌دهد لعل یکی متذکّر شود. ص ۵۶ … و این تنزّل دلیل از برای تبصّر تو بود و الّا اهل بصیرت و حکمت الهیه ازلیّه مستغنی بوده‌اند از این نوع استدلال … ص ۵٧ این‌ها دلیل نیست مگر اقتراناتست از برای سکون قلبت ص ۶٠ … کل این اذکار اقتراناتیست ملکیه از برای سکون تو و الا یک آیه از کتاب بیان اعظم‌تر است عندالله از هر دلیلی. ص ۶٢ کتاب مبارک دلائل سبعه)

دوّم : اشاره به روایات و احادیث و اشعار در آثار آیین بهائی نشان از این حقیقت دارد که حقایق آیین بهائی مطابق با حقایق همه ادیان سلف است و از آن‌جا که در آیین بهائی بسیاری از مسائل و موضوعات بنا به وعود کتب مقدّسه تفسیر و تأویل شده و این تفاسیر برای اکثریّت بدع و تازه بوده و گاهی برای صاحبان عقاید این تفاسیر ثقیل و غیر قبول بوده لذا آیین بهائی اشاره به اشعار و روایت‌ها می‌کند و برای روشن شدن اذهان دیگران به نمونه‌هایی از اشعار شعراء و روایات و آیات کتب مقدّسه اشاره می‌کند تا مبرهن شود که تفاسیر و تعابیر آیین بهائی کاملاً با حقایق ادیان گذشته و فرهنگ ملّت‌ها هماهنگی و تطابق دارد و غیر از این هم نمی‌تواند باشد زیرا همه ادیان تجلّی یک حقیقت و همه انبیاء مظهر یک حقیقت هستند اگر آیین بهائی قیامت را به ظهور جدید تفسیر می‌کند می‌تواند مشابه آن را در ادبیّات کهن و آیات و احادیث ادیان سلف برای خوانندگان ارائه دهد و آنان را با حقایق اصیل دین خودشان آشنا نماید.

سوم: اشاره به روایات و احادیث و قصّه‌ها و اشعار نشان می‌دهد که آیین بابی و بهائی به فرهنگ قومی و بومی ارزش قائل بوده و آن‌ها را سرمایه جاودانی و قابل اعتناء ملّت‌ها می‌داند و به نوعی بر این سرمایه‌ها مهر صحّت زده و بدان‌ها استناد می‌کند و حقایق خود را مطلق و اصیل‌ترین حقایق معرّفی نمی‌کند.

چهارم: مطابق بودن روایات و احادیث با ظهور جدید تأییدی بر حقانیّت ظهور جدید نیست بلکه تأییدی بر صحّت روایت‌ها و احادیث است یعنی باید احادیث را با ظهور جدید تطبیق دهیم نه این‌که ظهور جدید را با احادیث بسنجیم زیرا همان‌طوری که نوشته شد حجّت و میزان ظهور است نه روایات و احادیث قبل و ثانیاً هر حدیثی که با ظهور جدید مطابق نباشد دلیل بر این است که آن حدیث یا جعلی است و یا باید تأویل شود. همان‌طوری که از ائمه اطهار نیز روایت شده که احادیث را به میزان و سنجش قرآن بسنجید هر حدیثی که با قرآن مطابق نباشد آن حدیث از درجه اعتبار ساقط است بدین ترتیب هر حدیثی که با ظهور جدید مطابق نیاید نباید به آن توجّهی شود ولی حدیثی که با ظهور جدید تطابق دارد دلیل بر این است که این حدیث صحیح بوده و کلام ائمه می‌باشد لذا از این دیدگاه حقانیّت ائمه و بزرگان سلف اثبات می‌گردد. که کلامی را بیان فرموده‌اند که با ظهور آینده مطابق است. با این حال سخن جناب داریوش همایون در تقریظی که به کتاب رگ تاک نوشته بسیار معقول و مطلوب است که: بهائیان دین معقولی دارند اگر در اثبات حقایق دین خود به آیات و احادیث گذشتگان استناد نکنند. انتهی

Comments are closed.