هدیه حیات

هدیه حیات

نگارش : مقدم

۵ بهمن ۱۳۸۸

هیچ کس در سال گذشته نمی توانست وقایع و حوادث تلخ و تالم آوری که در چندین ماه اخیر در ایران به وقوع پیوسته است را پیش بینی یا تصور کند .پاره‌ای از این حوادث به فاجعه تبدیل شد و قلب همه جهانیان از دیدن آن صحنه‌های غیر قابل باور به درد آمد. صحنه‌هایی مانند غرقه به خون شدن جوانان در خیابان و یا عبور خودروی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی از روی یک انسان در روز عاشورا و کشته شدن چندین نفر از هموطنان عزیز در آن روز ، حزن و اندوهی بر قلب هر انسانی بالاخص ایرانیان گذاشت مگر بر قلب و سینه مسببین و مرتکبین آن فتنه‌ها که با ارتکاب این مظالم هیچ تاثری در وجدانشان حاصل نگردید و به جای حل مشکل تنها بر وخامت آن افزوده گشت.

با وقوع آن فجایع زمزمه‌هایی که از سوی مخالفان دیانت بهایی از آغاز آن اعتراضات اجتماعی بلند شده بود به صدا و نعره‌هایی قوی تبدیل شد در روزنامه‌های دولتی تبلیغات هجو و دروغین در باره بهاییان بیشتر گردید و آنها را محرک و مسبب فجایع روز عاشورا و حوادث اخیر معرفی نمودند تا مگر آتش خشم انبوه شیعیان را در این میان به سمت بهاییان کشانند و دامن و دست خود را از خون شیعیان به خاک و خون کشیده شده در آن روز و حوادث پیشین بشویند و صد البته در این بحران ، بهره‌ای بی پایان برده و همچون گذشته و مطابق سیاست مستمر خود برجامعه بهاییان ایران نیز ضربات مهلک دیگری وارد آوردند. پس این چنین بود که نیروهای حکومتی و دستگاههای قضایی موجی از دستگیری و احکام سنگین برعده‌ای از بهاییان طهران ، سمنان ، مازندران ، خراسان و دیگر نقاط ایران را به راه انداختند. در این میان محاکمه مدیران سابق جامعه بهاییان ایران که از زمان دستگیری خانم ثابت ۲۳ ماه و شش عزیز دیگر ۲۱ ماه می‌گذشت برگزار گردید. محاکمه‌ای که با انتشار سناریو و دیالوگ ساختگی آن در روز قبل از موعد مقرر در سایتهای دولتی و اعلام دروغین اعترافات ناگفته ، نشانی از به سخره گرفتن عدالت و فریب دادن ایرانیان و دیگر جهانیان داشت. محاکمه واقعی در روز بعد از انتشار آن اخبار نادرست اینترنتی و در پشت درهای بسته و بدون حضور رسانه‌های آزاد دنیا و مجامع بیطرف انجام شد که این همه نشانه‌های بی‌عدالتی و بی‌دادی غیر قابل انکار و همچنین ترس و واهمه مهیب حاکمان از رسیدن صدای شیرمردان و شیرزنان بهایی به گوش هموطنان عزیزشان دارد. ای کاش هوشمندان ایران و جهان اکنون که وضعیت شوم زندان‌های جمهوری اسلامی در جهان و نزد همگان برملا و آشکار گردیده در این امر تفکر می‌کردند که چگونه است با وجود رنج شدید زندان ، سختی و مشقات خارج از تاب و توان ، درد جانکاه و شرایط سخت زمان و شکنجه‌های هولناک و غیر انسانی این بداندیشان باز بهاییان چون شیران ژیان و آهوان صحرای عرفان در مقابل این سپاه کثیر ظلم و عدوان تسلیم نشده و حتی با تهدید به قتل و اعدام نیز در برابر کژی و ناپاکی سر فرود نمی آورند و روح بلند و عظیم خویش را به دست هیچ خس و خاشاکی نداده تا چه رسد به فروش آن . و در برابر مشتی جیره خوار دنیا و نادانان زمان و بیخردان دوران که در آب و گل به خوشی و مستی سرتا پایشان آلوده‌ گشته ، گردنهای خود را برافراخته‌اند تا اسیر کمند بلای حضرت دوست شود . ندای بهاییان همین ندای عاشقانه است که در جهان صلا در می‌دهند و مردمان را مخاطب می‌سازند که دوست یکتا و یگانه غمخوار و انیس حقیقی ایشان و رئیس جهان ظاهر شده خود را از شناسایی او محروم ننمایند که خوش دلبری است آن ماهروی شرق و حکیم حاذقی است آن مظهر خداوندگار که درد جهانیان را به درستی تشخیص داده و درمان آن را به راستی و روشنی بیان ساخته است . آیا اگر درمان مظهر سبحان درمانگر دردهای این دوران نبود بهاییان ایران می‌توانستند در برابر امواج متتابع و مستمر و سهمگین اهل ظلم و کفر دوام بیاورند؟ اثر آن کلمات آتشین یزدان در قلب این گمنامان و ضیعفان چنان است که از ایشان جامعه‌ای قدرتمند و پرتوان ساخته که سیل بازداشت ، تهدید ، تبعید ، تعزیر و حتی اعدام نیز ادنی خللی در ایمان ایشان وارد نساخته است. امری که بر هموطنان شریف پوشیده نیست.

 

اهل بهاء این حیات فانی را هدیه‌ای گرانبها از جانب پروردگار دانا و توانا می‌دانند و در حفظ و اعتلا آن بسیار می‌کوشند و آن را سرمایه جهان جاودان میبیند که تنها یکبار به انسان عنایت میشود از این جهت است که بسیار عزیزش میدارند و برای رهایی بستگان و یاران در بند و گرفتار زندان از هیچ اقدام قانونی فروگذاری نمی‌کنند از جمله به نفس همان مسببان و بانیان این ستم ناروا تظلم می‌برند تا مگر هرچه زودتر بهاییان مسجون از زندان تنگ رهایی یافته به آغوش پرمهر خانواده خود برگردند. هیچ انسانی نمی‌تواند منکر عواطف و احساسات رقیقه آدمی که دوری و اسیری عزیزش را می‌بیند و از آن متالم و دردمند می‌گردد را منکر شود. ربودن پدر توسط دست ستم و بردن مادر در کنج قهر و بند اسارت قلب نفوس سلیمه را پرخون می‌نماید تا چه رسد به فرزندان و همسران و خویشان و نزدیکان ایشان.

اما فئه ستمگر و شرذمه بیدادگر نیک بدانند که اگر زمانی دست تقدیر یزدان جهت ایمان و ایقان دیگر مردمان جهان و انتشار نام مظهر ظهورش در بین ملا امکان بخواهد از اهل بهاء ، جان شیرین و گرانقدر را بستاند ایشان با چشمانی باز و با شور و شعف به سوی تیرهای بلا دوان شده و با بوسه و اشک و سوز و گداز طناب دار را بر حلق خویش می‌فشارند و لحظه‌ای تردید در این عمل نمی‌کنند. این امر را بهاییان در طول تاریخ حیات خویش در عمل به ظهور رسانده‌اند.

در چند روز آینده جلسه دوم محاکمه مدیران سابق جامعه بهاییان ایران برگزار خواهد شد سوای آنکه آیا آخرین جلسه خواهد بود و یا باز هم محاکمات ادامه خواهد یافت و سرانجام آن سلسله محاکمات چه حکمی را در بر خواهد داشت ، این نکته مسلم و قطعی و بدیهی است که دیانتی که با شهادت مبشرش یعنی حضرت باب جل ذکره الاعلی و حبس و تبعید مدام العمر موسسش یعنی حضرت بهاالله جل ثنائه از پای در نیامد بلکه قوی‌تر و مقتدرتر گردید و آوازه‌اش در جهان طنین انداز شد ،‌ علیرغم احکام صادره از محاکمه یاران و یاوران حضرت یزدان ، همچنان به نشو و نمای خود ادامه داده و هرآنچه واقع شود سبب ظهور عظمت دیانت بهایی و اشتهار جهانی آن و نیز موجب افتخار و سرفرازی آن یاران دربند خواهد بود. لذا اگر بدفهمان چنین تفکر می‌کنند که با صدور احکام ظالمانه می‌توانند بر روند رشد دیانت بهایی یا بر ایمان مومنین به این دیانت و یا حتی بر اشتیاق و طلب طالبان و مشتاقان آشنایی با این شریعت ، تاثیری مخرب و منفی و هراس‌آور وارد سازند تاریخ ، بطلان آن کژاندیشی‌ها را بارها به اثبات رسانیده است. نظری کوتاه به همین برهه سه دهه اخیر که عینیت ملموس دارد ، هر عاقلی هوشمندی را کفایت می‌کند.

جانتان خوش باد

Comments are closed.