عنقا شکار کس نشود دام باز چین
وخشور ایران
بالاخره، نظام جمهوری اسلامی، درمانده و سرگردان، که نداند ره به کجا ببرد و تیغ برّندهء کند شدهاش را چگونه در مورد بهائیان به کار ببرد، و چسان این گروه بیدفاع را، که علیرغم تمامی فشارها هیچ خطایی نکرده و هیچگونه واکنش خشنی در مقابل آن همه بلاهایی که حدّاقل مدّت سی سال از این نظام دیده، از خود نشان نداده و التماس رژیم نکرده و از اصول اساسی خود روی برنگردانده و همچنان استوار و محکم در سبیل مستقیم خدمت به حق و خلق پیش رفته است، از پای درآورد، دست به ابزاری زنگزده و پوسیده زده و گروهی جوان مظلوم را، در زیر فشار طاقتفرسا، که به قول سردار قاسمی، ظرف بیست روز کاری میکنند که هرچه بخواهند اعتراف خواهی کرد، به خیال خود وادار به اعتراف به کارهای نکرده نمود و گویی فتح خیبر کرده از سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذاشت؛ نمایشی که نه سبب فخر آنها و ذلّت بهائیان، بلکه نشانی از زبونی جمهوری اسلامی و فیروزی بهائیان داشت.
این قبیل امور را حضرت بهاءالله سالها قبل پیشبینی فرموده و بهائیان را هدایت نمودهاند که چنانچه امثال شما به این قبیل امور قبیحه مبادرت نمودید، وظیفهء بهائیان چیست و چه باید بکنند. ایشان صریحاً میفرمایند، “نفوسی که فی سبیلالله بلایا دیدهاند و شماتت غافلین را شنیدهاند و در سجن رفتهاند و از وجوه مکروهه آثار قهر و غضب مشاهده نمودهاند، بر جمیع لازم ذکر ایشان و احترام ایشان. اگر از بعضی هم امری غیرموافق در سجن ظاهر، باید از برای ایشان استغفار نمود. چه که در بلایا و رزایا بعضی به حال خود باقی نه؛ البتّه خطا واقع میشود، ولکن اِنّ ربَّنا لَهُوَ الغفور الکریم و انّه هو الغفّار الستّار المشفق العطوف الرّحیم” (مجموعه الواح خطّ عندلیب، ص۲۱۹).
تصوّر نفرمایید که با این قبیل اعترافات، شأن و منزلت جامعهء بهائی نابود گردد و حیثیتش لکّهدار شود، چه که بعد از سالها که، به عنایت شما، جامعهء بهائی ایران زیر ذرّهبین ابناء وطن بوده، همگان دریافتهاند که بهائیان اهل آشوب و جنجال نیستند و آنچه که شما را وادار نموده به این عمل ننگین دست بزنید، زدن دو نشان با یک تیر است؛ اوّل فرافکنی است که لابد باید ناتوانی خویش از اداره مُلک و ملّت را به گروهی نسبت دهید که بیدفاع است و قصور خویش را متوجّه دیگران سازید و دیگر آن که جامعهء بهائی را که تا به حال نتوانستهاید متزلزلش سازید، به نوعی لرزه بر اندامش اندازید و از میدان بیرونش کنید. زهی تصوّر باطل که از شما بروز نماید. این قبیل امور شاید در بدایت انقلاب سبب میشد هموطنانی که از شیم و اخلاق بهائیان آگاهی نداشتند سخن شما را باور کنند امّا اینک که روحیه و خُلق و خوی آنها برای همگان مشهود و معلوم است، دیگر جز ریختن مابقی آبروی خودتان نتیجهای نخواهد داشت.
آیا نشنیدهاید آن داستان را که “چون سلطان محمّد عثمانی قسطنطنیّه را محاصره نمود شخصی از وزراء قیصر بر شخصی از علمای مسیحی در شهر وارد شد ملاحظه نمود که آن عالم به نوشتن و نگاشتن مشغول؛ سؤال نمود که به چه مشغولی؟ گفت مشغول به رد نوشتن بر حضرت رسول و بر قرآن. آن وزیر قیصر متغیّر شده از شدّت حدّت طپانچه بر گوش آن عالِم زد که دیر خبر شدی؛ وقتی که عَلَم مُبین آن شخص در حجاز و یثرب بود لازم بود که ردّ بنویسید؛ حال که آن عَلَم اعظم پرچمش پشت دروازهء قسطنطنیّه موج میزند و بانگ کوس نبوّتش گوش شرق و غرب را پر کرده و انوار عزّتش چشم عالم را خیره نموده مشغول رد نوشتن شدهاید؟ بر خیز درمانی به جهت درد خود بجوئید و مرهمی به جهت زخم درون خویش بیابید و راه فراری تحرّی نمائید که آن کوکب شمس مُضیء شد و آن سراج بدر منیر گشت؛ ما چاره جز قبول جزیه نداریم عنقا شکار کس نشود دام باز چین.“
جالب آن که چون اعترافات سه تن از بهائیان از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، در میان انبوه اعترافات دیگران بود و گویای آن که هیچ گناهی مرتکب نشدهاند مگر آن که به تماشای تظاهرات رفتهاند و یا بیتالعدل اعظم اجازهء شرکت در انتخابات دادهاند یا یکی از اصول اساسیشان عدم مداخله در امور سیاسیه است و بس. ندانم که کدامین اینها گناه است و شرکت در اغتشاشات محسوب. از آن جالبتر آن که قبل از آن که این قبیل اعترافات تهیّه و پخش شود، یکی از خبرگزاریها هشدار داد که چنین اقدامی در شرف وقوع است و روزنامهای معلومالحال عکسالعمل نشان داده آن را “فرار به جلو” لقب داد، حال آن که خوب میدانست که قرار است تحت چه فشارهایی چه نوشتارهایی به دست آنها بدهند، یا مانند گویندگان اخبارشان، در کنار دوربین بگذارند که اینان بخوانند و گویی از خود میگویند.
اهل بهاء را شیم مرضیه آن که با این قبیل اعمال نه اعتمادشان به یکدیگر زائل شود، نه از شأن و مقامشان نزد خلق کاسته شود و نه واکنشی خشن از خویشتن نشان دهند. بلکه، با این قبیل دسیسههای ننگین، بیش از پیش میدانند که چون حقند با آنها مخالفت میشود، چون در نهایت استحکام ایستادهاند، از راه توطئه به سویشان میآیند، و چون از به زانو در آوردنشان عاجز ماندهاند، اینگونه حرکات مذبوحانه از خویشتن بروز میدهند. حافظ چه نیکو میسراید:
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است دام را