ماحصل قرنها تربیت
تاکنشان
ابداً تردید نمیتوان روا داشت که در عهدی که خداوند با بندگان در یوم الست بست، پیمانی دوجانبه داشت که از سویی بندگان را به عبودیت فرا خواند و واکنشی نیکو به مهر بیکرانش به آفریدگانش، تا او را دوست بدارند و آنچه او گوید همان کنند و از سوی دیگر خویش را ملزم داشت که پروردگاری کند و در راه پرورش بندگانش مربّیان بفرستد تا به تربیت خلق پردازند و آنها را مربّیان الهی نامیدیم و، اگرچه هر دفعه که آمدند قدری دیر به فکر افتادیم امّا، مقدمشان را سالها بعد گرامی داشتیم و دانستیم که آنچه که گفتند جز برای صلاح ما و رسیدن به آنچه که خداوند، در ملکوت خویش، برایمان مقدّر فرموده، نبوده است. حال، باید نتیجهء مرارتهای آن مربّیان را دریابیم که چه حاصلی برای ما داشت و چگونه توانستیم به آنها بگوییم آنچنان که خواستند ما پرورش یافتیم که اگر جز آنچه آنها خواستهاند انجام دهیم گویای آن است که آنها در مأموریت الهی خویش توفیقی نیافتهاند، یا آن که پس از سالها، آن همه را به فراموشی سپردیم و به پیمانشان خیانت کردیم و ره خویش سپردیم و راه خویش در پیش گرفتیم و ارادهء خود را بر ارادهء خدایمان ترجیح دادیم و مشیتش را به هیچ گرفتیم.
میگویند اخیراً در سیمای ایران نمایشی ترتیب دادهاند که به تصوّر خویش مظهری از مظاهر خدای را به سخریه کشند و فردی را که برای نشان دادن راه نجات و نجاح جهان و جهانیان از آسایش و راحتی خویش و خاندانش بگذشت، به گونهای وارونه نشان دهند و بدین سان آنان را که به او ایمان دارند و جان فدایش نمایند تحقیر کنند یا در نظر دیگرانش کوچک جلوه دهند. زهی حیرت از کسانی که این روزها در جواب این نمایش مضحک، که فقط گویای بیاطّلاعی نویسندهاش از واقعیات تاریخی و حاکی از بیاعتنایی تهیّه کنندهاش به سیرهء حضرت رسول اکرم و محتوای قرآن مجید است، ابراز ناراحتی کردهاند و بیان نمودهاند که دل پیروان آن دو مظهر ظهور، که بر خلاف جمیع اصول اخلاقی که جمهوری اسلامی مدّعی آن است بر خلاف حقایق مسلّم تاریخی آنها را به غلط به تصویر کشیده شدهاند، متألّم گشته و اندوهگین گشتهاند.
اگر اندوهی هست، بر حال نویسنده و تهیّه کننده و هنرپیشگانش است که تن به این خواری دادهاند که بگویند نتیجهء زحمات حضرت رسول اکرم و ائمّهء هُدی و جان دادن آن اصفیای خدا تحقیر بندگانش و وارونه جلوه دادن منویاتش، و دروغ بستن به مقدّسات دیگران بوده است و بس. اگر حزنی هست نه از برای به تصویر کشیدن دو فردی است که برای بهائیان تمام عالم مقدّسند و محترم، بلکه از برای کسانی است که خود را مفتری و اهانت کننده جلوه میدهند. والاّ “بر دامن کبریائیاش ننشیند گرد.” نمیدانم اگر این کسان که دست به چنین کاری زدهاند روزی در سیمای کشوری مسیحی فیلمی را مشاهده نمایند که دربارهء شب هجرت رسول اکرم تصویری پدید آورده است و آن را به سخریه گرفته و حقیر شمرده و گویای بسیاری نکاتی شمرده است که به مذاق مسلمین جهان خوش نیاید، چه واکنشی نشان خواهند داد. نمیدانم اگر مسیحیان عالم، که در مقابل اینگونه نمایشهای مضحک سکوت پیشه میکنند، مشاهده نمایند که در کشوری معتقد به آئینهای ماقبل مسیحی، گریز حضرت مسیح از کنیسه از خوف یهودیان را به تصویر کشیدهاند، واکنش آنها چه خواهد بود. نمیدانم اگر کسی در کشور یهود، گریز حضرت موسی از خوف به مدین و حوادث آن مرز و بوم را به تصویر کشد و لکنت زبان آن حضرت را تحقیر نماید، عکسالعملشان چه خواهد بود. نمیدانم اگر کسانی که معتقد به هیچ دیانتی نیستند، اخراج حضرت آدم از بهشت برین را با تحقیر و توهین در فیلمی نشان دهند، عکسالعمل جمیع خداشناسان جهان که معتقد به تقدّس آن حضرت هستند چه خواهد بود. هر چه که باشد، نشان از تربیت آنها دارد و مهری که از پیامبرشان در دل و جان دارند.
امّا، به شما بگویم که بهائیان را تربیت بهاءالله چنان بوده که به این ترّهات وقعی نمیگذارند و اعتنایی نمیکنند و اطمینان دارند که نتیجهء اینگونه تلاشهای کودکانه در تحقیر دیگران جز بدنام کردن نام مقدّس اسلام و شرمنده ساختن عزیزان مسلمان در انظار عالمیان نیست. بنده با کلّیه مسلمانان ابراز همدردی میکنم و میدانم که آنها در طریق تحقیر دیگران و توهین به مقدّساتشان قدم بر نمیدارند و با این قبیل نمایشهای بیهوده که حتّی ارزش تاریخی هم ندارد هماندیشه نیستند. میدانم که هیچ مسلمان واقعی با پیروی از طریقی که حضرت رسول اکرم برای مؤمنانش تعیین فرمود و با فدا کردن آسایش خویش و خاندانش راه رستگاری را نشانشان داد، راضی به اهانت به آنچه که دیگرانش محترم میدارند و تقدیس میکنند، نخواهد شد. بهاءالله بهائیان را چنان تربیت فرموده که به عقاید دیگران احترام بگذارند و در مقابل بیاحترامی آنها روی برگردانند و به خدای واگذارند. تربیت بهاءالله چنان بوده که جسارت ننمایند که به هیچ یک از اولیاء الهی و پیامبران معظّم خدایی اهانتی روا دارند. آنها میدانند که ایمان عبارت از آن نیست که به مشاهدهء تصویری مضحک از پیامبرشان در روزنامهای، سفارتخانهای را به آتش بکشند؛ آنها میدانند ایمان به خدای عبارت از آن نیست که وقتی کسی در فیلمی نقش حضرت مسیح را ایفا کرد، سفیر سفارتخانهاش را فرا خوانند و با تظاهر به ایمان، او را متذکّر دارند که نباید کسی در نقش حضرت مسیح ظاهر شود. ایمان در آن نیست که اگر کسی آیات الهی را آیات شیطانی جلوه داد، حکم مرگش را صادر نمایند. بلکه ایمان در آن است که به جمیع پیروان ادیان احترام بگذارند و آنها را از صمیم قلب دوست بدارند. در واقع بهائیان با این کلام تربیت شدهاند که، “عاشروا مع الأدیان کلّها بالرّوح و الرّیحان” و با این امید زندگی میکنند که بتوانند در راه رسیدن جهان به یگانگی و تحقّق وحدت عالم انسانی قدمی بردارند و زمانی را مشاهده نمایند که همگان این کلام را بشنوند و عمل کنند که، “سراپردهء یگانگی بلند شد؛ به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید، همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.” جان و دلتان مسرور باد.