معرفی کتاب
مصدق و بهائیان
از فرشته تیفوری
دکتر مصدق و بهائیان عنوان کتاب کم حجمی است به تألیف بهرام چوبینه که از طرف شرکت کتاب در لوس آنجلس در اوایل پاییز ۱۳۸۸ انتشار یافته است.
کتاب به قطع ۱۴ در ۲۱.۵ سانتیمتر و دارای ۷۴ صفحه و ۱۶ صفحه پیوست است. عکس روی جلد نرم آن، دکتر مصدق را نشسته در کنار دری نشان میدهد، پشت جلد عکس و در صفحهی اول کتاب عکس دیگری از مصدق در کنار سرهنگ شاهقلی در دادگاه نظامی دیده میشود.
زیر این عکس، پشت جلد، اولین جملهی کتاب نیز آورده شده که میگوید: « زندگی بهائیان در ایران یک مَهَلکه و مخاطرهی دائمی است، تلاش مداومی است برای رسیدن به مقام و جایگاه انسانی. بیاییم دورنمای تازهای از زیبایی آزادی و عدالت حقوقی در مقابل دیدگان خود و آنان بگستریم.» کتاب فاقد فهرست است، و این شاید به علت کم حجم بودن آن است.
بهرام چوبینه سالهای بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ را دوران «سراسر رمز و راز تاریخ معاصر ایران» به شمار میآورد و تأکید میکند که هدف از نگاشتن این مقاله «تحقیق بررسی همهی جانبهی این ایام نیست».
کتاب با بخش کوتاه «پیشینهی تاریخی» از جنایت فجیعی آغاز میشود که در دی ۱۳۲۸ در دهکدهی رباط در دو کیلومتری ابرقو روی داده بود. مؤلف سپس در بخشهای بعدی یعنی «انگیزهی قتل، اولین بازجوییها، نقش دادگستری یزد در توطئههای ابرقو، علت قتل از نظر پرونده سازان و زندان کرمان» ماجرای این جنایت وحشتناک و انگیزهی قتل یک مادر و فرزندانش و گرفتاری عدهای از بهائیان و بیگناهان دیگر را که در این جنایت مخوف اصلاً سهمی نداشته بودند، با ذکر منابع و مدارک، دقیقاً توضیح میدهد. از جمله مینویسد: «روزنامهی داد چاپ طهران به مدیریت ابوالحسن عمیدی نوری که بعداً یکی از ده نفر وکلای رقیه – تنها دختر بازمانده صغری (یعنی دختر مادر مقتول) بود با عنوان قتل فجیع در ابرقو چنین گزارش میدهد: “” در ابرقو یک زن و چهار فرزند او را به وضع رقت آور و فجیع به قتل رساندهاند. مرتکیبین این جنایت بر اثر اقدامات بنی آدم، فرماندار یزد، دستگیر گردیدهاند. ضمن رسیدگی به جریان این قضیه معلوم شده است، قاتلین داماد و پدر داماد زن مقتول بودهاند و بر اثر تطمیع و تحریک چند برادر ابرقویی (یعنی سالاریها) که با زن مزبور دشمنی داشتهاند، مرتکب این قتل گردیدهاند. از قرار معلوم برادر یکی از تطمیع کنندگان که فوت نموده، زن زیبایی داشته و بسیار متمول میباشد. یکی از برادران میخواسته است، آن زن را به عقد ازدواج خود درآورد. اما زن متقوله واسطه عقد ازدواج آن زن زیبا با یکی دیگر از اهالی ابرقو بوده است.»
بهرام چوبینه تشریح میکند که چگونه پرونده سازان، بهائیان را مقصر و مجرم شمردند و اگرچه در آن زمان هیچ بهائی در ابرقو نبوده است، ماجرای پرونده سازی به یزد میرسد و منجر به دستگیری و حبس بهائیان یزد میشود.
مؤلف سپس اشاره به وقایع تاریخی و سیاسی سال ۱۳۲۰ و نقش روحانیت و تأسیس و فعالیتهای جمعیت فدائیان اسلام در آن زمانها میکند و وقایع مهم دورهی نخست وزیران مختلف را در ایران برمیشمارد. از جمله مینویسد: «در زمان نخست وزیزی رزمآرا یورش بیسابقهای به جامعهی بهائیان ایران شروع شده و بهائی ستیزی در سراسر ایران گسترش چشم گیری نموده بود. چارهای نبود و طبق سنت همیشگی، بهائیان از این تبعیضات و بیعدالتیها به مقامات مسئول برای دستیابی به حقوق قانونی خود متوسل شدند.»
با اشاره به نگرانی محفل ملی بهائیان ایران از انتقال زندانیان یزد به طهران، سومین شکوائیهی آن محفل را که به رزمآرا نگاشته بود، نقل قول میکند که قسمتی از آن را برایتان میخوانم: «معلوم نیست، به چه جهت ناگهان رأی مراجع قضایی برگشته و پرونده به تهران احاله گشته است. با آنکه بر اولیای امور واضح و عیان است که در تهران نفوس مغرض و متعصب به تحریک محرکین و متنفذین، یعنی همان اشخاصی که در محاکمهی قاتلین دکتر برجیس آن هیاهو و غوغا را به پا کردهاند، صف آرائیها خواهند نمود و چه بساطی خواهند گسترانید. تمام این قرائن و امارات یعنی صرف نظر از عدم تعقیب عاملین حقیقی قتل زن ابرقویی و در عوض دستگیری جمع بیگناهی که روحشان هم از این واقعه خبر نداشته و بردن آنان ابتدا به کرمان و احالهی پرونده بعداً به تهران و درج مقالات و اعلانات تحریک آمیز و خلاف واقع در بسیاری از جراید مرکزی و محلی…» الی آخر
آقای چوبینه در رابطه با وقایع دوران وزارت دکتر مصدق و فعالیتهای فداییان اسلام به قتل نورالدین فتح اعظم اشاره میکند و آن را نتیجهی تحریکات و اعمال بعضی از اعضای فدائیان اسلام میداند. وی در رابطه با آزادی قاتلین نورالدین فتح اعظم گزارشی که مأمور ادارهی آگاهی از این دادگاه به شهربانی کل کشور داده است، نقل میکند.
به هر حال ماجرای متهمین بیگناهی که در رابطه با قتل ابرقو در زندان بودند، ادامه مییابد و در زمانی که دکتر مصدق در امریکا به سر میبرد، نمایندگان محفل ملی بهائیان امریکا به ملاقات او میروند و از او برای دادخواهی و آزادی بهائیان بیگناه استمداد میجویند. از این ملاقات گزارشی تهیه شده که مؤلف تمام آن را در صفحات ۳۵ تا ۳۹ آورده است. سپس مینویسد: «برمبنای گزارش بهائیان امریکا، «ملاقات رسمی نخست وزیر ایران دکتر محمد مصدق در فضایی بسیار دوستانه انجام گرفته است. دکتر مصدق به درستی میداند که ستمهای وارده بر بهائیان به دوران نخست وزیری او مربوط نمیشود و امیدوار است، در آینده این ستم و آزار تکرار نشود و به بهائیان قول میدهد، تا آنجا که بتواند، از کمک به آنها دریغ ننماید و از هر فرصتی برای اجرای عدالت استفاده نماید.»
آقای چوبینه عین نامهی رسمی برای دادخواهی که محفل روحانی ملی بهائیان امریکا به نخست وزیر نوشته است، نیز در صفحات ۴۱ تا ۵۲ نگاشته است که در آن شرحی از مظالم و ستمهایی که بر بهائیان در آن دوران رفته است، داده شده. از جمله اشاره به این مطلب است که: «جناب آقای دکتر مصدق، در این جا مقتضی میدانیم، حقیقت تعالیم بهائی را که مؤکداً به بهائیان دستور میدهد، به دولت خود وفادار بوده و قوانین را اطاعت کنند و در هیچ نهضت سیاسی مخرب داخل نشوند، به استحضار عالی برسانیم. این حکم با کمال قدرت، شهروندان بهائی را به رعایت اصول اخلاق حسنه، ملزم مینماید.»
این کتاب نموداری است، از رفتار صلح آمیز بهائیان در مواقع ظلم و ستم و نشان میدهد که در هر یک از این وقایع دلخراش، بهائیان تنها به بیان واقعیت و نوشتن شکوائیه برای به دست آوردن حقوق خود اکتفا نمودهاند.
Baraye man Besyar jaleb ast in molaghat mahfel meli America va dr. Mosaddegh nakhost Vazir Iran.