استدلال بهائی ستیزان به تنبیه النائمین

استدلال بهائی ستیزان به تنبیه النائمین

کاویان صادق زاده میلانی

مشهور است که خواهر حضرت بهاءالله عزیّه خانم پس از ردّ دعوی ایشان به عنوان موعود بیان در اواخر عمر خود رساله ای نوشت. در این کوشش ضد تاریخی و در راستای معماری تاریخی نو موارد تاریخی ناهمگن و اشتباه را وارد تاریخ ساختگی خود کرده است . این کتاب از جمله مواردی است که بهائی ستیزان از آن بهره برده اند و در آینده نیز بیشتر مد نظر ایشان خواهد بود. کاخ شنی بهائی ستیزی بر ماسه ای بسیار سست بنا شده است.

حال که نیروهای بهائی ستیز تحت حمایت حاکمیت تمام بحثهای مربوط به حقوق بشر، جامعۀ مدنی، موارد استناد به قرآن و حدیث، بحث کلیدی خاتمیت، توهم تولد افسانه فرزندی از امام یازدهم و حضور قائم در سرداب سامرا یا چاه جمکران را در تمام ابعاد فکری و نظری باخته اند، گویا آخرین دست آویز خود را در رسالۀ عمّه یافته اند. البته برای اندیشه ای در لب پرتگاه تاریخ علف خشک یا رشته حصیر دست آویز محکمتری بود ولی چاره ای نیست چه که الغریق یتشبث بکل حشیش.

 

کتاب تنبیه النائمین بنا بر قرائن درونی کتاب کار شخص ایشان نمی تواند باشد ولی البته ممکن است که در ارائه موارد تاریخی خود عزیّه خانم نقش داشته اند. در بین سایتهای ضد بهائی تنها سایتی که این مطلب را اذعان کرده سایت آیت الله مکارم شیرازی است:

http://www.makaremshirazi.org/persian/maaref/?qid=14405&gro=6785&sw=

البته نیروهای بهائی ستیز با وجود پُر خوانی متون بهائی و بابی و صرف دهه ها وقت و بودجه بالا چون با نقد متون آشنا نیستند در گِلهای بُعد مانده اند و در صحرای بهائی ستیزی به دنبال سراب موفقیت عمرها را گذرانده اند و هنوز تشنه و خسته و سرگردان می گردند.

کتابهای نویسندگان ازلی شواهد خوب و دست اولی از سواد کم عزیّه خانم و عربی ندانستن او دارد و به هیچ وجه ممکن نیست که این کتاب از قلم او باشد. منابع ازلی معترفند که کتاب توسط دو ازلی پاکنویس شده است. البته از قرائن پیدا است که در اینجا پاکنویس مفهوم حداکثری دارد، یعنی شامل ویرایش، حک و اصلاح، و اضافات است.

یکی از همراهان بلاگ نگاهی دیگر مواردی را از این کتاب نقل فرمودند که در بخش کامنت مذکور شده و اراده جواب در این موارد فرموده اند.

از غرایب مساله سری قتلهایی است که به جامعه بهائی منسوب کرده است. خموش نامی از همراهان بلاگ می نویسد که:

اما خوب است کمی به تاریخ بهایی سر بزنی تا ببینی تفکری که دم از وحدت عالم انسانی می زند وادعای تحری دارد و برای آزادی سینه چاک می دهد و مدعی اتمام دوره سراسر نور اسلام است چه فجایعی در بطن خود دارد. با تنبیه للنائمین که آشنایی؟!!در آن کتاب جنایات رهبر امروز شما دربغداد که شما او را من یظهره الله می خوانیدش به تفصیل آمده و من گوشه از ان را از باب تذکر می اورم:”جمع آوری جمعی از قلاش واوباش های ولایت ایران و جسته گریخته های آن سامان را که در هیچ زمان به هیچ مذهبی داخل نشده و به هیچ پیغمبری ایمان نیاورده، جز آدم کشی کاری نیافته و به غیر از مال مردم بردن به شغلی نشتافته، با آن ادعای حسینی کردن، اشرار شمر کردار را به دور خود جمع نمودند، ا ز هر نفسی که غیر از رضای خاطر ایشان نفسی بر آمد قطع کردند و از هر سری که جز تولای ایشان صدایی برآمد کوبیدند و از هر حلقی که غیر از خضوع به ایشان حرفی بیرون آمد بریدند و در هر دلی که در او سوای محبت ایشان بود شکافتند

همانطور که حقیر در کامنت و در مقالۀ پیشین در خود بلاگ عرض کردم این بحث دشواری است که مقداری مقدمه می خواهد. عزیّه خانم طرفدار ازل بوده و مخالف حضرت بهاءالله بود و در این شکی نیست. کتاب تنبیه النائمین بنابر شواهد درونی آن حداقل ۴۰-۶۰ سال پس از پس از دوره بغداد قلم خورده است. در این کتاب اشاره به فوت حضرت بهاءالله شده پس تاریخ نگارش آن باید ۱۳۰۹ ه.ق به بعد باشد (۱۸۹۲ میلادی). خود عزیّه خانم در سال ۱۳۲۲ قمری از دنیا رفته اند. هر انسان معقولی باید بپرسد که چگونه بانویی ایرانی ساکن تهران توانسته نتیجه بگیرد که در ۴۰ یا ۶۰ سال پیش در بغداد کی و چگونه کدام ازلی کشته شده است و قاتل از کدام جناح بوده است؟ مساله فقط نقل قول نیست. آیا ایشان در بغداد بوده؟ آیا در تاکر و تهران بوده و شنیده است؟ آیا منبع بی طرفی است؟ آیا شخص راستگویی است؟ آیا راوی خبر مطمئن بوده یا کاتب نظر ایشان امین بوده؟ اینها سوالاتی است که یک محقق که کتاب را باز می کند باید به آنها بپردازد و پیش از نقل قول و داد سخن دادن کتاب را سبک و سنگین کند.

من کتاب را دقیق مطالعه کرده ام. به نظر من کتاب ارزش تاریخی و محتوایی ِ ضد بهائی ندارد. در بسیاری از مواردی که به گونۀ دست اول و به عنوان شاهد حاضر و زنده روایت و نقل می کند کاملا دروغ است. برای مثال در صفحه ۷۲ و ۷۳ چاپ تهران مطلب زیر در مورد ملا محمد زرندی نبیل و شعر شطحی او می نویسد که:
«…از آن جمله قصیده ایست که به جنگ قصیدۀ معروف طراز یزدی رفته و بهمان سبک ساخته و یکی از اشعار آن قصیده این است:

خلق گویند خدایی و من اندر غضب آیم
پرده برداشته مپسند بخود ننگ خدایی
و روزیکه این قصیده را در مجمع عام بحضور مبارک خواند چقدرها مورد تحسین و تمجید گردید»

حالا در محضر بلند و بزرگ همراهان و خوانندگان از بهائی ستیزان تقاضا دارم که محبت بفرمایند و بیان کنند که این جلسه و نشست در کجا بر قرار شده است؟ در کدام محفل و کجا بوده که عزیّه خانم بوده اند و نیز بهاءالله حاضر بوده و همچنین جناب نبیل زرندی بوده اند که این شعر برای بار اول در محضر عزیّه خانم خوانده شد که بنا بر فرمودۀ ایشان حضرت بهاءالله از آن به وجد آمده و تشویق کردند و مرحبا و تمجید کردند؟

اشاره به طراز یزدی هم بیشتر به قلم یکی از رجال شعرشناس ازلی مشرب می ماند تا عزیّه خانم که این نیز مطلبی برای بحثهای آینده است.

در همین کتاب نویسندۀ با اطلاع و با احاطه، بانوی اول ازلیه، سرکار خانم عزیِّه، نظری می دهند که قابل بررسی است و آن اینکه خال اعظم (دایی حضرت باب) در واقعۀ شلیک بابیان به ناصرالدین شاه (۱۸۵۲ میلادی) به همراه میرزا قربانعلی کشته شدند (ص ۷). گرچه این دو بزرگوار از شهدای سبعۀ طهران هستند و شهادت ایشان دو سال پیش از آن در ۱۸۵۰ میلادی بود. نویسنده ای که تا باین حد بی اطلاع از وقایع بزرگ و مشهور تاریخ و ماجرایی که در جوانی خود در جریان کامل آن بوده است باشد، آیا شایسته نبود که در مواردی مثل یک سری ترورهای سیاسی و دینی ازلی ها به دستور ازل و سید محمد اصفهانی از بابیان اولیه و رقبای فرقه ای در سرزمینی دور سکوت می کرد و در مواردی مربوط به ۴۰-۶۰ سال قبل از نوشتن کتاب نظر پردازی نمی کرد.

تو بر اوج فلک چه دانی چیست

که ندانی که در سرایت کیست

استناد بهائی ستیزان به این اثر بی پا گویای خامی آنهاست.

بهائی ستیزان عزیز، چو عنقا را بلند است آشیانه، به تخم مرغ خانه قناعت کنید.مخالفت شما با دین بهائی اشکالی ندارد ولی به محتوایی که نمی دانید و نمی فهمید دل نبندید و اقتدا نکنید. کتاب تنبیه النائمین ممکن است باشاره ایشان نوشته شده باشد ولی قطعا ً اثر قلم ایشان نیست. در نهایت این نیز نمونه خوبی از ضعف و کاستیهای بهائی ستیزان ازلی مشرب و القاآت بی پای یک جمع سوخته ازلی است که در سنین بالا رویاهایشان را برای رهبری و کسب قدرت سیاسی و دینی نقشی بر آب می دیدند و پیش از رسیدن اجل برای حفظ جاه و مقام دست و پایی می زدند.

تنبیه النائمین یکی از آثاری است که بهائی ستیزان محفلهای بی خبری و نیروهای ایدئولوژیک ضد بهائی و امنیتی خیلی به آن دل بسته اند. من تا به حال ندیده ام که هیچیک از نوشتجات این انجمنها نقد حساب شده ای از این کتاب کرده باشند و از همین جاست که از هول حلیم در دیگ افتاده اند. تنبیه النائمین جهنمی است برای بهائی ستیزان و مرصادی است برای شکار نابخردان.

Comments are closed.