نیم نگاهی به پیام دوم آوریل بیت العدل اعظم
بهروز ثابت
تعطیل کردن تشکیلات اداری بهائی هر چند موجد دشواریها و چالش های جدید برای جامعه بهائی ایران بوده است اما در عین حال فرصتی فراهم ساخته است که آن جامعه ممتحن به مرحله بالاتری از کمال فرهنگی و تحول درونی دست یابد.
بهائی ستیزان بر آن بوده اند که با ایجاد این چالش ها و حذف رهبری، فعالیت جامعه بهائی را دچار اختلال سازند و آن را از درون متلاشی کنند. امابهائی ستیزان از چند نکته غافلند. اول آنکه طبقه روحانی در آئین بهائی موجود نیست و بهائیان از کسی تقلید نمی کنند و محافل بهائی عملکردی اداری دارند. لذا تعلق ایمانی از جمله امور وجدانی و اساسا شخصی و فردی محسوب میشود و بنیادش با وجود و یا عدم وجود محافل متزلزل نمیشود.
دوم آنکه جامعه بهائی ایران بیشتر از یک قرن تجربه دموکراتیک انتخاب شوراهای رهبری خود را داشته است. در این تجربه محفلی جای خود را به محفلی دیگر داده افرادی فرصت خدمت پیدا کرده و سپس جای خود را به افرادی دیگر داده -اند. اما در حامعه کیش شخصیت ایجاد نشده و انتظام امور با توجه به اصل خود پویائی همچنان پا بر جا مانده است.
آئین بهائی امری وجدانیست و معطوف به تحول روحانی و اخلاقی فرد و جامعه. لذا معتقد است که پویائی جامعه از درون می جوشد و این پویا ئی بایستی با توسل به اصل مشورت موجب تعالی اجتماعی گردد. مشورت اصل سازمان دهنده فعالتهای گروهی و تصمیم گیری در جامعه بهائی بوده و بهائیان از محیط خانواده با این اصل خو گرفته و یاد گرفته اند که چگونه آن را به تحوی خلاق در کشف حقائق، حل مشکلات، و خدمت به اهداف عالی انسانی به کار برند.
پیام مورخ ۲آوریل بیت العدل اعظم در راستای همین هدف و به جهت ارائه رهنمودهائی برای تامل وتفکر ومشورت برای درک دقیقتری از نقش خانواده در حیات اجتماعی است. پیام اخیر مفاهیمی بنیادی را در مورد روابط متقا بل ارزشهای مادی و روحانی و نقش حیاتی خانواده در ایجاد عدالت اجتماعی عرضه می کند که نیازمند مطالعات گسترده و تبادل آراء و نظرات است. این پیام همچنین تلاشی است به جهت معرفی اهداف آ ئین بها ئی به ملت شریف ایران و ایجاد زمینه ای برای گفتمان اجتماعی بهائیان ایران با هموطنانشان. در این مختصر به چند موضوع این پیام نظری اجمالی می اندازیم.
خانواده واحد اولیه و بنیانی سازمان اجتماعی است. خانواده هم زمینه را برای حفظ و رشد و بهزیستی اعضا یش فراهم می آورد و هم ابزاری قوی برای تحول اجتماعی است. فرد از یک طرف مسول حفظ مصالح خانواده است و از طرف دیگر بایستی خانواده اش را بخشی از جامعه بزرگتر بداند که بر واحد خانواده تاثیر مستقیم می گذارد.یعنی پیوند و رابطه ای متقابل میان مصالح خانواده ومصالح اجتماعی برقرار است. ارزشهائی همچون عدالت و شفقت بایستی در محیط خانواده تمرین و تجربه شوند و سپس به جامعه و روابط وسیعتر فرد با سایر هموطنانش تعمیم و گسترش یابند. خانواده مقیاس کوچکی است از جامعه و نقطه آغاز تحول اجتماعی از درون. نمی توان در امن و امان خانواده پنهان شد و خود را از شرایط اجتماعی پیرامون آن بدور داشت. خوشبختی و ترقی خانواده و جامعه مکمل یکدیگرند.
تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی دارای دو بعد است. بعد اول معطوف به ایجاد تحولاتی اساسی در شخصیت و باروری ارزشهای متعالی در فرد است که بایستی در محیط خانواده تحکیم گردد. بعد دوم ناظر به تغییرات اساسی در نظام اجتماعی است تا ساخت و شالوده آن با مقتضیات درنگ ناپذیر تمدن و پیشرفت همگام گردد.
خانواده موثرترین محیط است برای تحکیم و تقویت ارزشهای اخلاقی و ایجاد تعادل میان انگیزه ها و نیاز های مادی و روحانی. تعادلی که ثروت را ممدوح و رفاه را لازم می داند اگر از طریق کار و تلاش حاصل شود و ضمن تامین معیشت فرد در ترویج علم و امحاء فقر و تاسیس مدارس و مصالح عالیه عمومی به کار رود. نسلی را باید تربیت کرد که هم شور حیات و انگیزه توانگر شدن برای خود دارد وهم با دریادلی وسخاوتمندی رفاه همگان را میطلبد.
نحوه ترکیب و توازن منافع شخصی با مصالح اجتماعی حضوری پررنگ در قلب گفتمان های فلسفی ودر مباحث مربوط به اقتصاد سیاسی داشته است. نظام بازار آزاد معتقد است که منافع شخصی وانگیزه سود لازم است تا چرخ اقتصاد بحرکت آید. افکارجامعه گرائی اقتصادی از طرف دیگر سعی کرده است از زیادروی ها ی مکانسیم بازار جلوگیری کند. آنچه که ضروری بنظر میرسد نقش خانوده و تاثیرات تعلیم و تربیت در ایجاد تعادل میان سو د فردی و مصالح جمعی است. راه حل مشکلات اقتصادی عالم نیازمند توسل به موازین علمی از یکطرف و پرورش ارزشهای اخلاقی از طرف د یگر است. نقش خانوده آن است که با پرورش ارزشهای اخلاقی، قرزندانی تربیت شوند که ابراز تولید ثروت را هد ف ندانند بلکه وسیله ای دانند برای تامین معیشت خانواده و خدمت به جامعه. چنین محیط تربیتی نیازمند نوعی از آگاهی و شناخت است که پرهیز از افراط گرائی های جامعه مصرفی را به معنای پناه بردن به خرافات و قشری گرائی مذهبی نمی داند. مبادله کالا بایستی حامل ارزشی بالاتر از ارزش مصرفی و کاسبکارانه آن باشد. اما نفی جامعه مصرفی را نباید به معنای تایید فرهنگ ریاکاری دانست که تظاهر به تقوی می کند اما حرص و طمع در همه مراحل آن جلوه گر است.
آئین بهائی ضمن تایید و تاکید نقش خانوده و تعلیم و تربیت در حل مشاکل اقتصادی معتقد است که عدالت اجتماعی زمانی حاصل میشود که تغییراتی وسیع و بنیادی در سطح جامعه و زیر ساخت های اقتصادی، سیاسی، و حقوقی آن صورت گیرد. این تغییرات شامل سهیم ساختن کارگران در سود حاصله از زحماتشان، نفی استثمار اقتصادی، جلوگیری از احتکار و انحصار و بسیاری اصول دیگر است.
دراین میان جامعه بهائی ایران باوجود محدودیتهای ظالمانه ای که بر او وارد شده همچنان به تربیت جوانانش و کمک به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران متعهد باقی مانده است. این جامعه به رای العین شاهد بوده است که پویائی اش نه در فراز و نشیب مادی بلکه منوط به ترویج فضائل اخلاقی و تحکیم مبانی فرهنگی است.