احیاء نام نیک ایران
تاکنشان
گاهی اتّفاقاتی میافتد و سخنانی بیان میشود و کلامی به استحضار مخاطبین میرسد که شنیدنش نور امیدی در دل و جان امیدواران میتابد. سالها است که بهائیان به این سرزمین مقدّس عشق ورزیدهاند و هنوز هم میورزند. آثار بهائیان مملو از اشارات به گذشته و آیندهء باشکوه این مرز و بوم است. در بدایت کلام، بیانی را در اشاره به گذشته و کلامی را در اشاره به آینده میآورم و سپس به بیانات جناب رئیس جمهور در کنفرانس کیش راجع به عظمت گذشتهء ایران اشارهای خواهم داشت.
حضرت عبدالبهاء دربارهء گذشتهء ایران چنین میفرمایند، “ای اهل ایران قدری در ریاض تواریخ اعصار سالفه سیر نمایید و سر به جَیب تفکّر فرو برده به بصر عبرت ملاحظه کنید که تماشای عظیمی است. در ازمنهء سابقه، مملکت ایران به منزلهء قلب عالم و چون شمع افروخته بین انجمن آفاق منوّر بود. عزّت و سعادتش چون صبح صادق از افق کائنات طالع و نور جهانافروز معارفش در اقطار مشارق و مغارب منتشر و ساطع. … حکمت حکومتش حکمای اعظم عالم را متحیّر ساخته و قوانین سیاسیهاش دستورالعمل کلّ ملوک قطعات اربعه[i] عالم گشته. ملّت ایران مابین ملل عالم به عنوان جهانگیری ممتاز و به صفت ممدوحهء تمدّن و معارف سرافراز؛ در قطب عالم مرکز علوم و فنون جلیله بود و منبع صنایع و بدایع عظیمه و معدن فضائل و خصائل حمیدهء انسانیّه. دانش و هوش افراد این ملّت باهره حیرتبخش عقول جهانیان بود و فطانت و ذکاوت عموم این طایفهء جلیله مغبوط عموم عالمیان…” (رساله مدنیه، ص۸).
دربارهء آینده ایران در کلام حضرت عبدالبهاء میخوانیم، “مستقبل ایران در غایت شکوه و عظمت و بزرگواری است … جمیع اقالیم عالم توجّه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و یقین بدانید که چنان ترقّی نماید که انظار جمیع اعاظم و دانایان عالم حیران مانَد.” و در بیان دیگر آمده است، “ایران مرکز انوار گردد؛ این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد و این بی نام و نشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال.” (پیام آسمانی، ج۲، ص۳۰۴).
حال در بیانات جناب رئیس جمهور مشاهده شد[ii] که به پیشگامی چند هزارسالهء ایرانیان در جمیع زمینهها اشاره بل تأکید فرمودند و پیشقدمی ایرانیان در لغو بردهداری، علوم و فنون، صنایع مختلفه، و بسیار موارد دیگر تأکید کردند. امّا نکتهای که در ابتدای سخن خود با صرامت و صراحت بیان فرمودند عدم تعصّب دینی و فقدان حرب مذهبی در ایران از بدایت تاریخ الی یومنا هذا بود. این مطلب بسیار جالب و جاذب واقع شد به نحوی که ایشان مُهر بطلان بر هر گونه تعصّب مذهبی و هر گونه جدال دینی نهادند و شاهد صادق را تاریخ دیرین ایران دانستند. این مطلب که بر زبان ایشان جاری شد نشان میدهد که جناب رئیس جمهور با آنچه که بر اقلّیتهای مذهبی در ایران روا میشود مخالفند و با حبس و زجر و زندان و تبعید و مصادره اموال و تخریب قبرستان و محرومیت از تحصیل و ممنوعیت استخدام و قطع حقوق بازنشستگی و ممانعت از دفن اموات و آزردن روح معصوم اطفال دبستان و تخریب سدّ و باغ میوه و ابطال جواز کار و طعمهء حریق ساختن محلّ کسب و هجوم به منازل و ضبط اوراق و کتب و رایانه و تلفن همراه و امثال ذلک تحت عنوان دین و مذهب ابداً نظر موافقی ندارند و هر فرد یا نهادی، چه در سمنان و مازندران، چه در نقاط دیگر دست به اذیت و آزار بندگان خدا به بهانهء تمسّک به دیانتی غیر از اسلام میزنند، خودسرانه عمل میکنند و البتّه با سیاست و خطّ مشی عمومی ریاست جمهور ابداً هماهنگی ندارد. کسانی که بیش از دو سال است بدون هیچ اتّهامی هفت تن یاران ایران را در بند نگه داشتهاند، کسانی که سه جوان بیگناه را در شیراز به بهانهء تدریس علوم و فنون و خطّاطی و نقّاشی به کودکان محروم به حبس انفرادی انداختهاند، کسانی که هر پانزده روز یک مرتبه پنجاه جوان بهائی را در تالاری به بهانهء آموزش مجتمع ساخته به معتقدات آنها اهانت میکنند، کسانی که عدّهای جوان را به بهانهء حمایت از حقّ تحصیل به زندان انداختند، کسانی که تقصیر آشوبهای عاشورا را متوجّه چند جوان بهائی دانسته آنها را به حبس انداخته زجر نمودند، کسانی که در شهرهای دیگر به حبس و تبعید بهائیان مبادرت کردهاند، تماماً مخالف با نظرات رئیس جمهور عمل میکنند.
بیانات جناب رئیس جمهور مرا شادمان ساخت و دانستم که بعضی مسئولین که خودسرانه و غیرمسئولانه و بدون استحضار ایشان دست به این اقدامات میزنند سعی دارند ایشان را از ماجراها بیخبر نگه دارند. البتّه ایشان به محض استحضار از این وقایع نسبت به رفع این مظالم اقدام عاجل مبذول خواهند فرمود. ضمناً بنده یاد حکایتی افتادم و خواستم در کمال خضوع آن را به عنوان پیشنهادی خدمت ایشان تقدیم کنم تا اگر مقرون به صلاح بدانند بدین نحو عمل کنند تا نام نیک ایران لکّهدار نشود. چه که ایشان خوب میدانند که ادامهء تضییقات بهائیان و سایر اقلّیتهای دینی سبب حُسن شهرت و بلند شدن صیت مظلومیت آنان و بدنامی ایران خواهد شد. اگر به موجب این حکایت، ابتدا به آموزش لازم به مسئولین امور مبادرت شود، البتّه، طبق آنچه که ایشان راجع به تاریخ ایران فرمودند، در این زمان نیز آوازهء عدالت و انصاف حکومت ایران مشار بالبنان خواهد شد. و امّا آن حکایت:
یکی از حُکّام می خواست یکی از رعایا را به مقامی عالی منصوب کند .پس برای این که او را تعلیم نماید او را به زندان انداخت و ترتیبی داد که خیلی رنج ببرد و سختی بکشد و شخص مزبور خیلی از این کار تعجّب کرد؛ چون انتظار لطف و عنایت بسیار داشت. حاکم او را از زندان بیرون آورد و امر کرد چوبکاری کنند. این کار خیلی باعث حیرت مرد شد چون فکر می کرد حاکم خیلی او را دوست دارد. پس از این، او را به سَرِ دار کرد تا نزدیک به مردن رسید، بعد از آن حالش بهتر شد از حاکم پرسید: اگر مرا دوست داری چرا این بلاها را سر من آوردی؟ حاکم جواب داد: مایلم تو را به مقام صدر اعظمی منصوب کنم. حال که این فشارها و سختی ها را گذراندی و تحمل کردی، برای این کار مناسب تر هستی. مایلم تو خودت بدانی که این سختی ها چیستند و تحمل آنها چقدر مشکل است وقتی که مجبوری تنبیه کنی، می دانی که موقع تنبیه شدن انسان چه احساسی دارد. من تو را دوست دارم و مایلم کامل و بدون نقض باشی. همین نکته در مورد شما هم مصداق دارد.
توفیقتان روزافزون باد.