تئوری هویت جنسیتی و بازتاب آن در برابری زن و مرد:
گفتاری آغازین در نگرش دین بهائی
کاویان صادق زاده میلانی
«عالم نساء در این دوره از فیوضات جمال ابهی در جوش و خروش…روزبروز در ترقی است.»
(عبدالبهاء، مکاتیب جلد ۳ ص ۷۹)
«پس شما باید شب و روز بکوشید، کسب کمال کنید تا در فضائل عالم انسانی با مردان مساوی باشید، تا در جمیع شئون عالم انسانی چنان ترقی کنید که مردان شهادت دهند که شما با آنها مساوی هستید. زنها در اروپا خیلی ترقی کرده اند، امّا هنوز به درجه رجال نرسیده اند. امید من چنانستکه بدرجۀ رجال برسند. آن وقت عالم انسانی کامل می شود.» ( عبدالبهاء، خطابات ۱۷۱)
مقدمه
چرا دین بهائی در دنیای نوین و جهانی فرا دینی در مورد مسالۀ برابری زن و مرد نظر می دهد؟ آیا در نگرشی کاملا ً لائیک و سکولار دین می تواند حرفی مطرح در راستای تساوی حقوق و برابری زن و مرد بزند؟
تساوی حقوق و برابری زن و مرد از اصول بسیار مهم دین بهائی است. این واقعیت تلخ تاریخی را باید پذیرفت که تعالیم دینها عموما توسط پیروانشان در جهت بازداری زنان از حقوق حقه و تساوی قانونی به کار رفته است.
در نگرشی لائیک نیز یک دین اگرچه هدف غایی حکومت را دنبال نمی کند ولی البته حرف برای گفتن دارد و می تواند به گفتمانهای سودمندی در مسائل اجتماعی مایه رسانی کند. جامعۀ سالم و مردمسالار جامعه ای است که به تمام گروهها فضا و میدان می دهد که در چنین گفتمانهایی مشارکت کنند.
دین بهائی روح جهان امروز را مونث می بیند و زن باوری و حضور فزایندۀ زن و صفات مونث در جهان را جزو تعریف خود از جریان تاریخ ارائه می کند. دین بهائی خواهان حضور فعال و قوی زن در تمام رده های اجتماعی و سیاستگزاری و کشورداری است. بهاءالله می آموزد که این حضور فعال پیش نیاز و شرط لازم بهروزی و رفاه نوع انسان است.
بهاءالله پیامبر ایرانی می آموزد که مردان باید در اثر تاثیر تعالیم بهائی باید به گونه ای متحول شوند که نه تنها برخلاف مردان اعصار پیشین از پیشرفت نامحدود زنان در تمام مدارهای سیاسی و اجتماعی نهراسند بلکه برای پیشبرد این هدف و نیل به برابری تلاش و کوشش و جنبش کند. تعالیم بهائی در مورد زنان را می توان به طور کلی به دو زیر مجموعه تقسیم کرد: ساختارشکافی تئوریک و معرفی آموزه های تازه.
هویت اساسی و معنوی انسان جنسیت ندارد
روح انسانی یک حقیقت مجرد است و جنسیت ندارد. روح انسانی در طول زندگی و در عالم روحانی پس از مرگ اسماء و صفات الهی را در حد انسانی و ممکن کسب می کند. برخی ازاین صفات از دید سنتی مذکر و برخی مونث شمرده می شدند. دین بهائی در این مورد تفاوتی نمی گذارد. انسان باید صفات الهی را کسب کند. این زاویۀ روحانی و عرفانی اساس گفتمانهای برابری جنسیتی و پایۀ آن است.
عبدالبهاء:
«مرد و زن هر دو بشرند و بندگان یک خداوند. نزد خدا ذکور و اناث نیست. هرکس قلبش پاکتر و عملش بهتر در نزد خدا مقّربتر است.» (خطابات)
«انسان صورت رحمان است و مظهر صفات یزدان…پس انسان آیت رحمان است. صورت و مثال الهی است و این تعمیم دارد و اختصاص به رجال دون نساء ندارد. چه نزد خدا ذکور و اناثی نیست. هرکس کاملتر مقرّبتر، خواه مرد باشد، خواه زن.» (پیام ملکوت ۲۴۰)
زن و مرد در هویت انسانی متمایز و متفاوت نیستند. به عبارت دیگر زن و مرد در نزد خدا و از نگرش روحانی فرقی ندارند. هدف غایی از زندگانی و علت وجود انسان رشد و نمو معنوی و روحانی به سوی حق است و این مساله جنسیت ندارد. تفاوتهای موجود بین زن و مرد در هویت روحانی و انسانی نیست و تفاوت در زمینۀ بیولوژیک و بازتاب این تفاوت در عرصۀ روانشناختی و اجتماعی است.
نقد و ساختارشکافی دین بهائی از مردسالاری و بازیابی حافظۀ تاریخی
جریان مردسالاری و تمدن غالب از دید فمینیزم قابل نقد است. چون تمدن غالب تجربه و نگرش و واقعیتهای زن را به حساب نمی آورد. فمینیزم مکتبی فاسفی است که این اصل را که تجربۀ بشر، همانا تجربۀ مردان است را نمی پذیرد و به کنش برای مطرح ساختن نگرش نیم دیگر نوع انسان می پردازد. فمینیزم می کوشد تا نابرابری های موجود وجا افتاده پیشین و دیرینه برداشته شوند. در این مورد شباهتهای زیادی بین نقد دین بهائی و نقد فمینیزم در ساختارشکنی نگرش مردسالارانه سنتی موجود است.
در این نقد اندیشه و تعریف بالا دین بهائی با فمینیزم هم فکر و هم راستا است. با پیاده شدن گام به گام و فزایندۀ آموزه های بهائی در برابری جنسیتی در تمام حوزه های اجتماعی امید است که جامعۀ بهائی تاثیر مثبتی بر جریان برابری داشته باشد و به عنوان نمونه ای در تساوی حقوق مطرح شود.
«رجال و نساء احباءالله باید در مقامات وحدت و یگانگی و عفت و فرزانگی ترقیات روزافزون داشته باشند. به درجه ایکه امم سایره به آنها تاسی نمایند و شیفته اعتدال احوال و اخلاق ایشان شوند…تساوی در تحصیل علوم و فنون و صنایع و بدایع و کمالات و فضایل عالم انسانی است، نه حریّت مضرّه عالم حیوانی.» (پیام ملکوت ۲۳۹)
«چه بسیار زنان پیدا شده اند که فخر رجال بوده اند . مثل حضرت مریم که فخر رجال بوده و مریم مجدلیه غبطه رجال بود. مریم ام یعقوب قدوه رجال بود ( یعنی مردان از او تأسی و پیروی می کردند ) آسیه دختر فرعون فخر رجال بود. سارا زن ابراهیم فخر رجال بود و همچنین امثال آنها بسیار است. حضرت فاطمه شمع انجمن نساء بود. حضرت قره العین کوکب نورانی روشن بود و در این عصر الیوم در ایران زنانی هستند که فخر رجال اند، عالم اند، شاعرند، واقف اند، در نهایت شجاع هستند .»
بیان بالا از چندین زاویه شایستۀ بررسی است. عبدالبهاء با مطرح کردن زنانی که در تاریخ (در این مورد تاریخ ادیان) حضور موثر و مثبتی داشته اند و معرفی دوبارۀ آنان ساختارهای غالب را زیر سوال می برد. از آنجا که بسیاری از واکنشهای منفی به حضور زن و سعی در به عقب راندن چرخ زمانه و ترقی زن از اندیشۀ دینی یا قرائت سطحی از آن بر می گردد ارائه این نمونه های مثبت و مطرح از حضور تاریخی زن از بدنۀ متون دینی حرکتی در جهت برابری جنسیتی و گفتمانی علیه هژمونی مردسالاری است. مسالۀ دیگر در این مورد حافظۀ تاریخی اندیشه مردسالار است که با حذف زن از فعالیت تاریخی او را زیردست مرد و حاشیه نشین(یا خانه نشین) ساخته است. تلاش عبدالبهاء راه اندازی جریان ِ برابری است. در برهه ای که عبدالبهاء دربارۀ آزادی زن و برابری جنسیتی سخن می گفت در امریکا و اروپا زنان حق رای نداشتند و حضور اجتماعی و سیاسی آنان بسیار محدود بود. عبدالبهاء با نقد مردسالاری بسیاری از معضلات و آسیبهای تاریخی و بخصوص جنگ و خشونت و فرهنگ رقابت و کشمکش را نتیجه عملکرد ناشایست مردان و نتیجه مستقیم حاشیه نشین کردن زنان می داند. راهکار ارائه شده توسط دین بهائی لزوم حضور فعال و پررنگ زنان در تمام عرصه های اجتماعی و سیاسی و بدون هیچ قید و شرط است. آئین بهائی این مهم را تنها راه تبلور مدنیت تازه و تداوم سالم زندگی بشری می داند.
برابری جنسیتی در شرایطی که زنان برای قرنها به حاشیه رانده شده اند و از حضور اجتماعی معنادار محروم بوده اند البته برای زنان ومردان دشوار می نموده است. عبدالبهاء پس از ارائۀ نظریۀ برابری زن و مرد در گفتارها و نوشتارهای خود ریشۀ اصل تساوی را در هویت انسانی مطرح می کند. عبدالبهاء به دنبال تساوی حقوق نیست و تساوی حقوق را شرطی لازم ولی نه کافی می داند. اصل مورد نظر آئین بهائی برابری جنسیتی است و در نهایت تغییر کلان و سالم در ساختارهای اجتماعی و سیاستگزاری است.
جزوی از گفتمان بهائی بازسازی حافظۀ از دست رفته برابری زن ومرد است. این بازیابی حافظه نیازمند دو حرکت موازی است، ترسیم یک تصویر از گذشته و پروراندن باور به این حافظۀ سرکوب شده. در فلسفه و روانشناسی بین حافظه و واقعیت فاصله قائل می شوند. حافظه بُعد انفسی و ذهنی واقعیت است که در زمان حاضر تداعی می شود و کاربرد دارد. یعنی حافظه مساوی با واقعیت نیست. در این راستا تبلور و بازسازی حافظه برای جهت دادن و اعتماد به نفس دادن به زیردست و برای نقد قدرت لازم است. گفتمان عبدالبهاء در تقابل با گفتمانهای مردسالار را در راستای معرفی مقام زن و تمرکز بر حافظۀ حذف شده را در بیان زیر دنبال می کنیم:
«…امّا تا حال زنان مثل مردان تربیت نشده اند اگر آن قسم تربیت شوند مثل مردان میشوند. چون بتاریخ نظر کنیم ببینیم چقدر از مشاهیر زنان بوده اند چه در عالم ادیان چه در عالم سیاسی. در دین موسی زنی سبب نجات و فتوحات بنی اسرائیل شد. در عالم مسیحی مریم مجدلیّه سبب ثبوت حواریّون گردید. جمیع حواریّان بعد از مسیح مضطرب شدند لکن مریم مجدلیّه مانند شیر مستقیم ماند. در زمان محمّد دو زن بودند که اعلم از سایر نساء بودند و مروّج شریعت اسلام گشتند. پس معلوم شد زنان نیز مشاهیری دارند و در عالم سیاست البتّه کیفیّت زنوبیا را در پالمیر شنیده اید که امپراطوری آلمان را بزلزله در آورد هنگام حرکت تاجی بر سر نهاد لباس ارغوانی پوشید موی را پریشان نمود شمشیر را در دست گرفته چنان سرداری نمود که لشکر مخالف را تباه ساخت. آخر خود امپراطور مجبور بر آن شد بنفسه در حرب حاضرشود مدّت دو سال پالمیر را محاصره کرد نهایت نتوانست بشجاعت حمله کند چون آذوغه تمام شد تسلیم گردید. ببینید چقدر شجاع بود که در مدّت دو سال امپراطور بر او غلبه نتوانست. و همچنین حکایت کلوپترا و امثال آن را شنیده اید. در این امر بهائی نیز قرّهالعین بود در نهایت فصاحت و بلاغت ابیات و آثار قلم او موجود است جمیع فصحای شرق او را توصیف نمودند چنان سطوتی داشت که در مباحثه با علماء همیشه غالب بود جرئت مباحثه با او نداشتند. چون مروّج این امر بود حکومت او را حبس و اذیّت نمود ولی او ابداً ساکت نشد در حبس فریاد میزد و نفوس را هدایت میکرد عاقبت حکم به قتل او دادند او در نهایت شجاعت ابداً فتور نیاورد. در خانهء والی شهر حبس بود از قضا در آنجا عروسی بود و اسباب عیش و طرب و ساز و نغمه و آواز واکل و شرب جمیع مهیّا لکن قرّهالعین چنان زبانی گشود که جمیع اسباب عیش و عشرت را گذارده دور او جمع شدند کسی اعتنائی بعروسی ننمود همه حیران و او تنها ناطق بود. تا آنکه شاه حکم بقتل او نمود او با آنکه در عمر خود زینت نمیکرد آن روز خود را زینت نمود همه حیران ماندند باو گفتند: چه میکنی؟ گفت عروسی من است. در نهایت وقار و سکون بآن باغ رفت همه میگفتند او را میکشند ولی او همان نحو فریاد میزد که آن صوت صافور که در انجیل است منم با اینحالت در باغ اورا شهید کرده بچاه انداختند . انتهی.» (پیام ملکوت ۲۴۰-۲۴۱)
در این متن عبدالبهاء حافظۀ تاریخی مورد نظر خود را ترسیم نموده و مطرح می کند. در این حافظۀ تاریخی تازه زن ابزار یا کشتزاری برای استفاده جنسی مرد نیست. زن خدمتکار مرد نیست. زن می تواند فعالیت اجتماعی و تاریخی داشته باشد و یک کنشگر باشد. باور داشتن به چنین حافظه ای لازمه باز کردن گره مردسالاری و معضل برابری جنسیتی است. آشکارا با مطرح نمودن زنانی کارساز و تاثیرگذار در تاریخ ادیان و در جهان سیاست عبدالبهاء حافظۀ از دست رفته ای را دوباره زنده می کند و القا می کند. این نمونه ها تصادفی و دیمی انتخاب نشده اند. در تمام نمونه های معرفی شده زنان موردنظر ساختارهای مردسالارانه ای که بر زنان استیلا و اقتدار داشت را زیر سوال برده و از این رو مواردی از گفتمانهای ضد استیلایی به شمار می روند. زنانی که نظامها و چارچوبهایی مردسالار، روشها و اهداف آن را به چالش گرفته و زیر سوال برده اند، زنانی هستند که عبدالبهاء به عنوان نمونه و الگو مطرح می کند.
پیشرفت نامحدود زن لازمۀ عصر حاضر و شرط لازم رفاه بشر است
دین بهائی تعلیم می دهد که لازمه پیشرفت نوع بشر ترقی زنان در کسب مهارتها و علوم و فنون و تکنولوژی است. سعادت نوع بشر را فقط در شرایطی ممکن می داند که محدودیتی در هیچ زمینه برای زن وجود نداشته باشد.
بهاءالله:
«…امروز بزرگست و آنچه هم در او ظاهر میشود بزرگ خواهد بود…امروز مقام اعمال و ثمر آن از بصر مستور است. حق آگاه می فرماید عنقریب اعمال و افعال و اذکار عباد و اماء در انجمن عالم ظاهر شود و بر منابر گفته آید. ای کنیزان حق جهد کنید تا مصدر امور خیریّه واقع شوید و ذکرتان بدوام ذکر اکبر پاینده و باقی ماند…» (حدیقۀ عرفان ۲۸-۲۹)
تعالیم بهائی خواستار حضور و مدیریت زنان در زمامداری و در تمام زمینه های ادارۀ جامعه است. تعالی و تبلور تمدن بشری و ترقی نوع انسان بستگی کامل به پیشرفت و ترقی زنان دارد. به عبارت دیگر مساله ای که نوشتار بهائی مطرح می کند فقط تساوی حقوق زن و مرد نیست بلکه لزوم حضور زنان در مدیریت و گرداندن جامعه و در تمامی سطوح است.
«الحمدلله قرون تاریک گذشت قرن نورانی آمد. عقول و نفوس در ترقی است. ادراکات در تزاید است . هر کس تحرّی حقیقت می کند. هر انسانی می خواهد به آنچه صحیح است و سبب ترقی است پی برد . درعالم نساء ( در عالم زنان ) هیجان عظیم است. نهایت آمال و آرزو، ترقی است و خدمت به عالم انسانی . شبهه نیست جمعیت نساء در این عصر ترقی می نمایند و می کوشند تا با رجال هم عنان گردند . این نیّت بزرگی است. اگر جمعیت نساء ترقی و اقتدار پیدا نمایند بسیاری از اموری را که حال از عهده برنمی آیند جاری و مجری خواهند داشت . امروز اعظم مصائب عالم حَرب است ( جنگ است ). عالم انسانی راحت نیست و حرب دائمی است زیرا جمیع دول مستمراً در تهیه حربند جمیع اموال صرف حرب میشود . این بیچاره زارع به کد یمین و عرق جبین شب و روز می کوشد تا چند دانه بدست آید و خرمنی اندوخته گردد ولی چه فایده زیرا حاصلات ، تجهیز حرب می شود و خرج توپ و تفنگ و قورخانه و کشتی های جنگ می گردد و این حرب مالی دائمی است دیگر ملاحظه اتلاف نفوس نمائید که در میدان حرب چگونه پایمال می شوند …. حال چون زنان در این قرن به حرکت آمده اند باید این را مدّ نظر داشته باشند تا امر صلح عمومی ترویج شود، وحدت عالم انسانی ظاهر گردد، فضائل بشر جلوه نماید، قلوب ملل به هم ارتباط جوید، تعصب دینی و مذهبی برطرف شود، تعصب جنسی زائل گردد، تعصب سیاسی نماند، و تعصب وطنی از میان برخیزد زیرا جمعیت بشر یک عائله اند . همه فرزندان خدا هستند . شما که جمعیت نساء هستید بکوشید تا قلوب ارتباط دیگر حاصل نماید. جمیع دست به هم داده در خیر عالم انسانی بکوشید تا شرف عالم انسانی جلوه نماید. » (عبدالبهاء، خطابات)
حضرت بهاء الله می فرماید : « آمده ام که در این عالم پرآلایش که از ظلم ظالمین و تعدی خائنین باب آسایش برتمام وجود مسدود است بحول الله وقوته چنان عدل و امانت و صیانت و دیانتی در آن ظاهر و باهر نمایم که اگر یکی از پرده نشینان خلف حجاب که پرتو جمالش آفتاب را به ذره در حساب نیاورد و در شئون تن بی نظیر و بی مثال باشد بجمیع جواهرها و زینت ها مزین و بی حجاب بیرون آید و به تنهائی از شرق ابداع تا غرب اختراع سفر نماید و در هر دیاری، دیار و در هر اقلیمی سیّار شود انصاف و امانت و عدل و دیانت به درجه ای باید برسد که یک نظر خیانت و شهوت به جمال و عصمت او باز نگردد تا بعد از سیر در دیار با قلبی بی غبار و وجهی پراستبشار به محل و موطن خود راجع شود . »