مناظره پیرامون مسالۀ قائم و غیبت امام دوازدهم و نقد تاریخی آن (مقاله سوم)

حافظ از خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم

نقدی کوتاه بر مقالۀ آقای میثم شریفی نسب در نقد مقالۀ «نگاهی تاریخی به مسالۀ قائم در شیعۀ دوازده امامی»

کاویان صادق زاده میلانی

اخیراًَ آقای شریفی نسب بر حقیر منت گذاشتند و مقاله ای در نقد و ردّ مقالۀ من تحت عنوان «نگاهی تاریخی به مسالۀ قائم در شیعۀ دوازده امامی» ارائه کردند که در سایت نگاه نصب شده است. چکیدۀ کلام این است که اقای شریفی نسب در هیچ موردی از موارد زیر بحث و مواردی که من نقد کرده بودم مطلب تازه ای بیان نفرمودند و در تمامی معضلات تاریخی مطرح شده از محک زدن موارد نقد خودداری کردند و صرفا ً به تکرار بدون پایۀ باورهای دینی خویش پرداخته اند و ارائه ماخذ از مراجع ارتودکس و سخت باور شیعه دوازده امامی بسنده کرده اند بدون هیچ بررسی و محک و نقد و حتی پذیرش نقد پذیری. تنها حرف تازۀ ایشان این است که چون عبدالبهاء در مفاوضات فرموده دوازده نقیب در همۀ ادیان داشته ایم، پس باور به دوازده امام ضرورت بهائی بودن است و کلام من تناقض با بیان عبدالبهاء دارد و لذا اشتباه است. از اینکه آقای شریفی نسب اقتدا به بیان عبدالبهاء می کنند البته سپاسگزارم ولی آیا ایشان تمام بیانات عبدالبهاء را بی چون و چرا می پذیرند یا آنچه را صلاح و مصلحت جدلی می بینند گلچین کرده ارائه می کنند؟ آنهم بدون نقد و بررسی. مثلا در دین بابی کدامین دوازده نفر نقیب بوده اند؟ یا در دین مسیحی کدام دوازده حواری بوده اند؟ یا یوحنا اسخریوطی که به مسیح خیانت کرد جزو دوازده است یا پس یازده حواری داریم؟ یا پولس که خود را از حواریون می شمرد نیز حساب است؟

پس از مطالعه مقاله ایشان نیازی به کلامی طویل نمی بینم. بررسی کوتاه موارد مطرح شدۀ ایشان (که جواب آنها اکثرا در خود مقاله مستور است و ایشان زحمت خواندن کتب مرجع و مورد اشاره را در هیچ مورد بخود نداده اند چون هیچیک از آنها را مطرح و نقد و باز نکرده اند) را در دو فقره بصورت عمومی و کلی مطرح میکنم:

یکم اینکه ایشان با بکار بردن کلماتی در مورد این نویسنده مانند «متضمن ادعاهایی ناصواب» ، «در صورت وجود اندک آشنایی با متون تاریخی»، «نحوه‌ی تکلّم بی‌ادبانه‌ی ایشان»، «نقل عجولانه» ،«‌ در ضمن متن‌هایی تند و زننده» و « سناریو نویسیهای بیپایه و اساس» و دهها نمونۀ دیگر آب چاه را مسموم فرموده اند. اگر نقد حقیر متضمن تکلم بی ادبانه و نقل عجولانه و سناریونویسی است نیازی به نقد و بررسی و زحمت ایشان و دیگر عزیزان نیست بخصوص که با اندک آشنایی با متون تاریخی نیز عجین باشد. مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید و اگر آنچه در بساط حقیر است بد و ناپسند است اجازه بفرمایید در عرصه قلم و بحث باز شود ولی بدون توهین به شخص.

مسالۀ دوم کم لطفی و عدم اعتنای اقای شریفی نسب به منابع دانشگاهی و تحقیقی غربی است. اشکال روش و متد آقای شریفی نسب در نقد بالا این است که ایشان در هیچ موردی به مطالعۀ متن زیر ذره بین نمی پردازند ولی به جای آن از کتب رجال در نعت و حمد آقای کلینی یا صدوق بودن شیخ صدوق سند می آورند. مساله، مساله دقیق بودن یا مومن بودن این بزرگان نیست. شخصیت علمی و دینی آنان زیر سوال نیست. مسالۀ مطرح شده تحول تاریخی یک حدیث است که در المحاسن آمده و ذکری از دوازده امام نداشته و در کتاب کافی کلینی با حذف مقولۀ سوال و موضوعیت موضوع ولی با ذکر نام دوازده امام آمده که آخرین آنها قائم است. مطالعۀ مقالۀ من می رساند که من از منابع شرقی و غربی هردو بهره برده ام و روی متون کار بی غرضانه کرده ام. این روش و متد مطالعات دانشگاهی است که با رعایت باور و دین و عقیده یا فقدان آن، باز هم شخص می تواند و باید منابع دست اول را به دقت بخواند، ورق بزند و نقد کند. در همین مورد حدیث خضر و ملاقات او با حضرت علی و حضرت حسن واضح است که متن این حدیث کلیدی در طول تاریخ از المحاسن البرقی تا اصول کافی کلینی تا کمال الدین متحول شده و این تحول البته نمایانگر خبث طینت یا گره اخلاقی دو محدث متاخر نیست بلکه بیانگر نیازهای جامعه شیعه و حل بحران راهبری فرمند شیعه یعنی امامت است که هر یک بنوعی در حل آن کوشیده اند. این نوع بررسیها و تحلیلها در فضای آکادمیک کنونی ایران و حوزه ها کمتر ممکن بوده ولی این نوع روش تحقیق در محیط دانشگاهی غربی جا افتاده و اساتیدی که مورد استناد هستند نه نظر منفی به شیعه دارند و نه بغض تاریخی گلوی آنها را پر کرده است و بعضا خود نیز مومن و شیعه هستند.

در مورد ریز مسائل تاریخی عزیزان و همراهان سایت را به مقالۀ خود ارجاع می دهم و امیدوارم همگان در جزئئیات تاریخی که حقیر و اقای شریفی نسب مطرح کرده اند دقت لازم را به عمل بیاورند.

http://www.negah3.info/articles/2010-08-08-11-12-48

کوتاه سخن اینکه از زحمت اقای شریفی نسب سپاسگزارم و از اینکه بر من منت نهادند و مقالۀ ناچیز حقیر را نقد فرمودند بسیار ممنون هستم. از حق تعالی برای ایشان سلامتی و موفقیت روزافزون را خواستارم.

شوربختانه فرصت و وقت بررسی طولانی و مناظره چند قسمتی با جناب شریفی نسب را ندارم ولی اگر در مقالات پیرو ایشان مطلب تازه ای دیدم در بلاگ شخصی خود بررسی می کنم.

http://postsecularism.wordpress.com/

ایام بکام

Comments are closed.