خبر
دادگاه جمهوری اسلامی و مفهوم عدالت،
یاران ایران به ۲۰ سال زندان محکوم شدند.
در این جا به مفهوم عدالت در دادگاه و تشکیلات جمهوری اسلامی نمیپردازم، زیرا که عدالت را دیر زمانی از این سرزمین راندهاند و توقع بیجایی است که پاسخ برای سؤالاتی از این ردیف بخواهیم. سالهاست این فریادها بلند است که: چرا بیگناهان را محکوم میکنند؟ چرا در زندانها به شکنجههایی میپردازند که صفحات تاریخ بشر را ننگین میکند؟ چرا به قتل و کشتن عدهای اقدام میکنند که کاری خلاف قانون نکردهاند؟ و یا اصلاً چرا مجازات اعدام با این وسعت در مملکتمان اجرا میشود و بسیاری از این چراها…
اما آن چه که استفهام آمیز است، تفکر، وجدان و انسانیت قاضیها و کسانی است که مستقیم و یا غیر مستقیم به این گونه قضاوتها میپردازند. دست اندر کاران به خوبی میدانند که یاران ایران و بهائیان دیگر که در زندانها اسیرند، بیگناهند. آنها به خوبی واقفند که در پروندهی این اشخاص جرمی وارد نیست، که خود کوشیدهاند، به آنها اتهاماتی را وارد کنند که بیاساس است.
اما من میخواهم بدانم، در آن لحظه که قاضی محترم دادگاه، و یا کسانی که تصمیم غایی را در صدور این رأی گرفتهاند، چه در اندیشه و تفکر داشتند؟ آیا قلبشان راضی به حکمی چنین سنگین در مورد این بیگناهان شد، ولی زبانشان چیز دیگری گفت؟ آیا وجدانشان بیدار بود، اما قلم در دست کلمات دیگری را بر روی کاغذ گردانید؟ آیا خردشان آگاه بود که در تاریخ چه نوشته میشود؟
آقایان قضات، دست اندرکاران این گونه حکمها، پاسخگوی آینده و آیندگان باشید و تا هنوز وقت است، دلیرانه ورق را عوض کنید. میگویم «دلیرانه» زیرا که میدانم، در مخمصهای خود را گرفتار ساختهاید که رهایی از آن دلیری و شجاعت میخواهد. با این حال صدایم را همراه صداهای دیگر نموده، از شما خواهش میکنم، نه فقط یاران عزیر ایران را، نه فقط سایر بهائیان زندانی را، بلکه همهی بیگناهانی را که به جرم دگراندیشی در زندان نشستهاند، آزاد کنید.
خداوند به شما عوض دهد!
ف. تیفوری