همراه با خانواده های ساسان ، هاله و رها
به کدام ملّت است این به کدام مذهب است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
ساعت حدود ۵/۳ بعد ازظهریک روزگرم وسوزان تابستان سال ۱۳۸۹ است. جلوی ساختمان پلاک ۱۰۰ ( ادارۀ اطلاعات استان فارس ) توی ماشین نشسته ام وبه سه جوان بهائی فکرمی کنم که نزدیک به سه سال است پشت این دیوارها درزندان انفرادی بسرمی برند
( ساسان تقوی ،هاله روحی ،رها ثابت ).
درایران درهرشهری حتماً یکی ازاین ساختمانها هست ودراین چند سال اخیراکثرآنها محل نگهداری بهائیانی بوده است که به علت ابرازعقیده خود به جهت تنورافکارواذهان هموطنان ویا خدمت خالصانه به ایشان درجهت رفع نیازهای فرهنگی واجتماعی ویا صرفاً به جهت ادارۀ جامعه بهائیان ایران قائم به خدمت بوده اند. هرچند دردادگاههای رسمی دولتی اتهام آنها اقدام علیه امنیت ملی کشوروتبلیغ علیه نظام مطرح شده است ولی این قصه سردرازدارد، ازهمان ابتدای ظهوردیانت بهائی درایران همواره بهائیان را به خاطرعقیده شان که جزاعتقاد به خدا وجمیع انبیای الهی نیست، مورد آزارواذیت قرارداده اند، شکنجه ، حبس ، اعدام ، نفی ازبلد ، سوزاندن منازل ، تبعید ، محرومیت ازتحصیلات عالیه واشتغال درادارات دولتی ، محرومیت ازفعالیت های اجتماعی وفرهنگی ، اذیت وآزاروتبیض درمدارس و… همگی مصالحی است که تاروپود زندگی بهائیان را درایران بافته است .
هنوزبوی خون محبوب الشهدا وسید الشهدا وشهدای سبعه طهران ویزد درهوا تازه است ؛ طناب دارفدروس شبرخ ، منا محمود نژاد ، هوشنگ محمودی ، سرهنگ وحدت ، هدایت سیاوشی ، سرهنگ فهندژ، وصدها نفردیگردرهوا رقصان است. ومظلومیت واستقامت مهران بندی ، رزیتا واثقی ، وحید تیزفهم ، سعید رضائی ، فواد روشن ، نورا خانجانی و…. تعداد زندانی دیگری که اکنون دربند هستند بوی خوش پیراهن یوسف را برمشام یادآوری می کند.
چشمانم با دیدن آجرهای دیواراین ساختمان ترمی شود وقتی به یاد می آورم که همه سه شنبه ها صبح سه خانواده عزیزاین جوانها با چه امیدی درسرما وگرما به ملاقات فرزندان خود پشت این دیوارها می ایستند. آقای روحی با شوخ طبعی مخصوص به خودش با آن لهجه شیرین شیرازی به همراه همسرش شادی را به ارمغان می آورند ، خانم وآقای تقوی با قربان صدقه های معروفشان دریایی ازمهرومحبت را پیشکش می کنند وآقا وخانم ثابت با سکوت و وقارخاصی درکمال صبرواستقامت به انتظاردیدارجوانان ایستاده اند. این آجرها به صبرواستقامت مثال زدنی این سه خانواده شهادت می دهند همانطورکه به بی گناهی ومظلومیت آن سه جوان محبوس درپشت این دیوارها گواهی می دهند.
تاریخ این سرزمین پراست ازداستانهای صبرواستقامت ، شکیبائی ومظلومیت مادران ، پدران ، همسران وفرزندان؛ کسانی که درراه عقیده شان شکنجه شدند ، به توپ بسته شدند ، حبس شدند ، تیرباران یا اعدام شدند ، ویا ربوده شدند ، کسانی که نه فقط فخرعلم ، هنروفرهنگ این مرزوبوم بودند بلکه به حق مؤمن بالله وخادم حقیقی نوع انسان بودند. تأ ثیردرسهای فلسفه دکترداوودی ، شجاعت ایمانی شیخ موحد ، تلاشهای علمی ژینوس محمودی ودکتراحراری ، دکتررمضانی ، مهندس طلایی وطبابتهای گیاهی احمد علی ثابت پیرمرد هفتادوچند ساله ای که هنوزمردم روستاهای اطراف شیرازازتأثیرنسخه های عطاری، اورا درشفای بیماریهای مختلف یاد می کنند وبسیاری کسان دیگری که ثروتهای گرانبهای عالم انسانی بودند؛ نه شخصاً فراموش نمی شود بلکه آثارعظیم روح پرفتوحشان با تمام وجود احساس ودرک می شود.
عالم انسانی محتاج به فداکاری وایثاراست که اگرنبود ، حضرت عیسی به صلیب عشق جان نمی باخت ، امیرالمومنین درمحراب عبودیت به سجده خون نمی رفت ، حضرت سیدالشهدا امام حسین وخاندان مطهرش دردشت کربلاشهادت را به جان نمی خریدند ، حضرت باب وانیس تیرباران جهل علمای متعصب نمی گشتند وحضرت بهاء الله وعائله مبارکشان چهل سال تبعید وسجن را به جهت آزادی ورهایی وآسایش حقیقی و وحدت عالم انسانی استقبال نمی کردند. این فداکاریها ، صبرواستقامتها لازمه حیات روحانی عالم بشریت است ومفری ازبرای آن نیست چون قلم اراده ومشیّت الهی چنین تقدیری را دردفترعالم انسانی رقم زده است. پس خوشا به حال نفوسی که درکتاب الهی نامشان مخلد به چنین تقدیری است.
( با احترام تقدیم به خانواده های مسجونین بهائی درایران به مناسبت سومین سال مسجونیت سه جوان شیراز )