نامه یک شهروند بهائی به مسوولان قضایی و اجرایی پیرامون حقوق مدنی

“لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرؤهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین”

(خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نگنجیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند، باز نمی دارد. خدا کسانی را که به عدالت رفتار می کنند دوست دارد. )

] سوره ی ممتحنه، آیه ی ۸[

مدت ۱ ماه است که فکر می کنم به اینکه به عنوان یک شهروند چه بگویم و چگونه خواسته ی خود را بعنوان یک شهروند یک فردی که نسل اندر نسلش مادربزرگ ها و پدربزرگهایش همه در ایران زیسته نفس کشیده و برای آبادانی اش تلاش کرده اند بیان کنم… همه در این خاک از هیچ خدمتی دریغ نکرده و اندک ضرر به این خاک را ضرری همچون به جان خود دانسته و می دانیم و خواهیم دانست. امروز که این نامه را می نویسم تنها یک واژه در ذهن من می درخشد ” شهروند” به دنبال معنای آن به هر کتابی از قانون اساسی تا حقوق بشر را خواندم و هر روز بیشتر واژه برایم پر رنگ تر و پر معنا تر شد. شهروندی که باید حقوق مدنی و اجتماعی آن رعایت شود، انسانهایی که تابع یک کشور تلقی می شوند و باید از حقوق مادی و معنوی برخوردار باشند و این حقوق را قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر طبق اصل هایی که در ذیل آورده می شود تصدیق می کند:

 

اصل ۳ بند ۹- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادی و معنوی.

اصل ۳ بند ۱۴- تامین حقوق همه جانبه ی افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.

اصل ۱۹- مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

اصل ۲۰- همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

اصل ۴۰- هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله ی اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.

اصل ۴۱- تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی است و دولت نمی تواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او و یا در صورتی که تابعیت کشور دیگری درآید. ( ذکر این اصل برای این است که بدانیم حقوق شهروندی متعلق به افرادی است که تابعیت ایران را دارند.)

اصل ۳۵- در همه دادگاه ها، طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.

اصول بالا برگرفته از کتاب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران / تدوین: جهانگیر منصور

من قصد نوشت اصل هایی که در قانون اساسی کشورمان تصویب شده است را ندارم اما اصول بالا اصولی بود که برای من تداعی واژه ی “شهروند” را می کرد، شهروندی که از تمام حقوق و مزایای اصول بالا باید برخوردار باشد. من میثاق ها و تعهدات بین المللی و حقوق بشری را در اینجا قید نکردم تنها اصولی را که در ایران خودمان و به دست شما مسؤلان محترم به تصویب رسیده است تا ما ایرانی ها آن را بی هیچ کم و کاستی اجرا کنیم را نام بردم. این جانب نوراء رحمانی ۲۲ ساله ایرانی و از فرزندان این مرز و بوم هستم. امروز من به عنوان یک جوان ۲۲ ساله شاهد برخی از نقض این اصول و قوانین شده ام.

متاسفانه هفت مدیر پیشین جامعۀ بهائی ایران که آنان نیز ایرانی و شهروند ایران هستند بیش از دو سال اخیر را در بازداشت به سر برده اند. همانطور که مستحضر هستید این هفت نفر به دلیل مدیریت جامعۀ دینی بهائی بیش از دو سال پیش بازداشت شدند. اتهامات وارده که پس از نزدیک به یک سال بازداشت تفهیم شدند عبارت از اقدام علیه امنیت ملّی، توهین به مقدسات، جاسوسی و تبلیغ علیه نظام بود. پس از تحمل چند ماه حبس انفرادی و دو سال زندان دشوار به تازگی به بیست سال زندان محکوم شده اند. این تفهیم حکم از قرار معلوم شفاها به وکلای آنان ابلاغ شده است و آنها در پی صدور حکم به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده اند.

شوربختانه دادگاه آنان بصورت غیر علنی و بدون حضور ناظران بی طرف و بدون دسترسی لازم به وکلای مدافع و بدون دسترسی لازم متهمان و وکلا به پرونده صورت گرفت. روند امور قضایی پروندۀ این هفت نفر و عدم شفافیت دادگاه آنان این مساله را آشکار می سازد که این هفت نفر زندانی باور و وجدان هستند که به دلیل اعتقادات دینی و گرداندن یک جامعۀ مذهبی بازداشت و محکوم شده اند.


بنابر این از شما خواهشمندم در اسرع وقت اقدام لازم برای بررسی پروندۀ این زندانیان وجدان و اتهامات بی اساس علیه آنان رسیدگی بفرمایید تا آنان و تمامی زندانیان وجدان از زندان آزاد و به پیش خانواده و عزیزان خود بازگردند.

با سپاس از توجه شما به این مقولۀ وجدانی و حقوق بشری.

نوراء رحمانی

Comments are closed.