تئوری هویت جنسیتی و بازتاب اجتماعی آن در برابری زن و مرد:
گفتاری آغازین در نگرش دین بهائی
«عالم نساء در این دوره از فیوضات جمال ابهی در جوش و خروش…روزبروز در ترقی است.»
عبدالبهاء (مکاتیب جلد ۳ ص ۷۹)
مقدمه
چرا دین بهائی در دنیای نوین و جهانی فرا دینی در مورد مسالۀ برابری زن و مرد نظر می دهد؟ آیا در نگرشی کاملا ً لائیک و سکولار دین می تواند حرفی مطرح در راستای تساوی حقوق و برابری زن و مرد بزند؟
تساوی حقوق و برابری زن و مرد از اصول بسیار مهم دین بهائی است. این واقعیت تلخ تاریخی را باید پذیرفت که تعالیم دینها عموما توسط پیروانشان در جهت بازداری زنان از حقوق حقه و تساوی قانونی به کار رفته است.
در نگرشی لائیک نیز یک دین اگرچه هدف غایی حکومت را دنبال نمی کند ولی البته حرف برای گفتن دارد و می تواند به گفتمانهای سودمندی در مسائل اجتماعی مایه رسانی کند. جامعۀ سالم و مردمسالار جامعه ای است که به تمام گروهها فضا و میدان می دهد که در چنین گفتمانهایی مشارکت کنند.
دین بهائی روح جهان امروز را مونث می بیند و زن باوری و حضور فزایندۀ زن و صفات مونث در جهان را جزو تعریف خود از جریان تاریخ ارائه می کند. دین بهائی خواهان حضور فعال و قوی زن در تمام رده های اجتماعی و سیاستگزاری و کشورداری است. بهاءالله می آموزد که این حضور فعال پیش نیاز و شرط لازم بهروزی و رفاه نوع انسان است.
بهاءالله پیامبر ایرانی می آموزد که مردان باید در اثر تاثیر تعالیم بهائی باید به گونه ای متحول شوند که نه تنها برخلاف مردان اعصار پیشین از پیشرفت نامحدود زنان در تمام مدارهای سیاسی و اجتماعی نهراسند بلکه برای پیشبرد این هدف و نیل به برابری تلاش و کوشش و جنبش کند.
هویت اساسی و معنوی انسان جنسیت ندارد
روح انسانی یک حقیقت مجرد است و جنسیت ندارد. روح انسانی در طول زندگی و در عالم روحانی پس از مرگ اسماء و صفات الهی را در حد انسانی و ممکن کسب می کند. برخی ازاین صفات از دید سنتی مذکر و برخی مونث شمرده می شدند. دین بهائی در این مورد تفاوتی نمی گذارد. انسان باید صفات الهی را کسب کند. این زاویۀ روحانی و عرفانی اساس گفتمانهای برابری جنسیتی و پایۀ آن است.
عبدالبهاء:
«مرد و زن هر دو بشرند و بندگان یک خداوند. نزد خدا ذکور و اناث نیست. هرکس قلبش پاکتر و عملش بهتر در نزد خدا مقّربتر است.» (خطابات)
«انسان صورت رحمان است و مظهر صفات یزدان…پس انسان آیت رحمان است. صورت و مثال الهی است و این تعمیم دارد و اختصاص به رجال دون نساء ندارد. چه نزد خدا ذکور و اناثی نیست. هرکس کاملتر مقرّبتر، خواه مرد باشد، خواه زن.» (پیام ملکوت ۲۴۰)
* زن و مرد در هویت انسانی متمایز و متفاوت نیستند. به عبارت دیگر زن و مرد در نزد خدا و از نگرش روحانی فرقی ندارند.
* هدف غایی از زندگانی و علت وجود انسان گرویدن و نمو معنوی و روحانی به سوی حق است و این مساله جنسیت ندارد.
* فرق بین زن و مرد تفاوت بیولوژیک و بازتاب این تفاوت در عرصۀ روانشناختی و اجتماعی است.
نقش مهم فمینیزم و دیگر نقدهای فعال در ساختارشکنی
جریان مردسالاری و تمدن غالب از دید فمینیزم قابل نقد است. چون تمدن غالب تجربه و نگرش و واقعیتهای زن را به حساب نمی آورد. فمینیزم مکتبی فاسفی است که این اصل را که تجربۀ بشر، همانا تجربۀ مردان است را نمی پذیرد و به کنش برای مطرح ساختن نگرش نیم دیگر نوع انسان می پردازد. فمینیزم می کوشد تا نابرابری های موجود وجا افتاده پیشین و دیرینه برداشته شوند. در این مورد شباهتهای زیادی بین نقد دین بهائی و نقد فمینیزم در ساختارشکنی نگرش مردسالارانه سنتی موجود است.
در این نقد اندیشه و تعریف بالا دین بهائی با فمینیزم هم فکر و هم راستا است. با پیاده شدن گام به گام و فزایندۀ آموزه های بهائی در برابری جنسیتی در تمام حوزه های اجتماعی امید است که جامعۀ بهائی تاثیر مثبتی بر جریان برابری داشته باشد و به عنوان نمونه ای در تساوی حقوق مطرح شود.
«رجال و نساء احباءالله باید در مقامات وحدت و یگانگی و عفت و فرزانگی ترقیات روزافزون داشته باشند. به درجه ایکه امم سایره به آنها تاسی نمایند و شیفته اعتدال احوال و اخلاق ایشان شوند…تساوی در تحصیل علوم و فنون و صنایع و بدایع و کمالات و فضایل عالم انسانی است، نه حریّت مضرّه عالم حیوانی.» (پیام ملکوت ۲۳۹)
سه نمونه از ساختارشکنی آموزه های بهاءالله
در این بخش سه نمونه از ساختارشکنی در اندیشه بهائی را معرفی و مطرح می کنم. این سه نمونه را از سه حوزه مختلف الهیات، کاربرد عملی زبان، و آموزش و پرورش می آورم تا بیانگر تنوع روش شناسی تغییر ساختاری مورد نظر بهاءالله باشد.
دین بهائی در تعلیم و تربیت اولویت را به زن می دهد. گرچه این آموزه در نگرشی سطحی با “برابری” سنخیت ندارد ولی از سوی دیگر این تعلیم در پی قرنها مردسالاری و در راستای اصلاح آن ارائه شده است. از دید جامعۀ بهائی البته دسترسی مساوی به حق تحصیل لازم و ضروری است ولی دین بهائی اولویت در حق تحصیل در صورت فراهم نبودن امکانات مساوی رابه دختران و زنان می دهد. این تعلیم در نوع خود یک انقلاب فکری و یک تحول بزرگ است و هم به عنوان یک نماد و هم به عنوان یک کنش اجتماعی در تحقق برابری زن ومرد تاثیری ارزنده خواهد داشت. عدم پیشرفت زنان و عقب نگاه داشته شدن آنان در تمامی عرصه های علمی و ادبی و هنری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی از طریق بستن درب تعلیم و تربیت برابر و مساوی با پسران و مردان بوده است. بهاءالله به اصلاح این کاستی بزرگ و ابزار تداوم مردسالاری می پردازد.
* زبان و واژگان مورد استفاده به خودی خود در مستولی کردن جریان مردستیزی نقش مهمی داشته اند.
* دین بهائی نیز ساختارهای غلط پیشین را نقد می کند و در این نقد نیز با فمینیزم اساسی مشترک دارد.
*فمینیزم (حتی در تندترین و رادیکالترین ابعادش) در ساختارشکنی (ذهنی و عینی) نقشی موثر داشته و جریانی اصلاح کننده است.
پیشرفت نامحدود زن لازمۀ عصر حاضر و شرط لازم رفاه بشر است
دین بهائی تعلیم می دهد که لازمه پیشرفت نوع بشر ترقی زنان در کسب مهارتها و علوم و فنون و تکنولوژی است. سعادت نوع بشر را فقط در شرایطی ممکن می داند که محدودیتی در هیچ زمینه برای زن وجود نداشته باشد.
بهاءالله:
«…امروز بزرگست و آنچه هم در او ظاهر میشود بزرگ خواهد بود…امروز مقام اعمال و ثمر آن از بصر مستور است. حق آگاه می فرماید عنقریب اعمال و افعال و اذکار عباد و اماء در انجمن عالم ظاهر شود و بر منابر گفته آید. ای کنیزان حق جهد کنید تا مصدر امور خیریّه واقع شوید و ذکرتان بدوام ذکر اکبر پاینده و باقی ماند…» (حدیقۀ عرفان ۲۸-۲۹)
تعالیم بهائی خواستار حضور و مدیریت زنان در زمامداری و در تمام زمینه های ادارۀ جامعه است. تعالی و تبلور تمدن بشری و ترقی نوع انسان بستگی کامل به پیشرفت و ترقی زنان دارد. به عبارت دیگر مساله ای که نوشتار بهائی مطرح می کند فقط تساوی حقوق زن و مرد نیست بلکه لزوم حضور زنان در مدیریت و گرداندن جامعه و در تمامی سطوح است.
اهمیت نقش مادر بودن و تنش ظاهری آن با حضور فعال اجتماعی
نقش زن به عنوان مادر و همسر منافاتی با حضور علمی و اجتماعی و سیاسی او ندارد. آنچه آشکار است اینکه نقش زن به عنوان مادر از دیدگاه بهائی یک نقش بسیار مهم و حیاتی است.
جریان تاریخ در جهت آزادی زن و برابری است
این جریان جریانی کلان و فراگیر است. ولی این جریان در همۀ محیطها و فضاها با یک سرعت و شتاب به پیش نمی رود. هر جامعه بنابر روند طبیعی خود بسوی برابری جنسیتی مورد نظر به پیش می رود. شکستن یا نشکستن سنتها، خط قرمزها، و بایدها و نبایدهای تغییر اجتماعی باید به صورتی مردمسالار توسط زنان و مردان خود آن جامعه تعیین شود.
* این به معنی پذیرش نسبی گرایی فرهنگی یا پذیرش سنتهای مغایر با حقوق بشر در جوامع در حال توسعه یا تبعیضها و حق کشی های جا افتاده در کشورهای توسعه یافته نیست. بلکه به معنی این است که دگردیسی و پیشرفت باید در چارچوب جامعه و با توجه به گرایشهای خود زنان و مردان جامعه به گونه ای مردمسالار تعیین شود.
* مواردی مانند حقوق بشر و نهضت برابری زن و مرد گفتمانی جهانی (فراملیتی) است. البته گفت و شنود و تعامل با گفتمانهای رایج و بیرونی یک ضرورت برای غنی سازی نظری و عملی این فرآیندها است.
ز) آموزه های بهائی بالا به این معنی نیست که جامعه بهائی مسائل و مشکلات خاص خود در مسالۀ برابری زن و مرد را حل کرده است یا بین آموزه های ندارد. بهائیان نیز مانند دیگران موظف هستند در راستای برابری زن و مرد و برداشتن سقفهای اجتماعی و جنسیتی کوشا باشند.
ح) دین بهائی دینی است که برابری مرد و زن را مطرح می کند. اگرچه قرائتهای تازه و نوین از ادیان فضا را برای بحث حقوق بشر زنان و برابری جنسیتی باز کرده است ولی دین بهائی نیز به سهم خود باید در این گفتمانها حاضر باشد.