مصاحبۀ محمد جواد لاریجانی و توجیه آزار بهائیان
کاویان صادق زاده میلانی
«قوۀ محرک سیاست قدرت است و عدالت شاید بتواند آن را کم و بیش تعدیل کند. از این رو قدرت برای نیل به هدف تظاهر به عدل و انصاف می کند. در اندیشیدن پیرامون حقوق بشر باید آنچه را که لازمۀ عدالت است را از مطالبات قدرت تمیز دهیم.»
-مایکل فریمن در حقوق بشر: آسیا و غرب.
حقوق بشر پدیده ای است که هدف غایی آن برقراری عدالت است. ساختارهای کنونی سیاسی و اقتصادی در انحصار قدرت ها است. بین عدالت و قدرت تنشی نهادی است. یکی از روشهای قدرت برای نقض حقوق بشر و تداوم ساختارهای ناسالم همین تظاهر قدرت به عدل و انصاف است که به عنوان ابزار خود را جانشین عدل می کند و برای عدل سخن می گوید. یک نمونه تلاش قدرت برای توجیه نقض حقوق بشر سخنان اخیر آقای لاریجانی است.
در مصاحبه ای که اخیرا در یوتیوب دیده شد آقای محمد جواد لاریجانی برای توجیه ظلم و ستمی که سی سال است بر بهائیان ایران روا می رود گفتند که دلیل آزار بهائیان این است که بهائیان فرقه هستند و این فرقه اجازه خروج به پیروان تواب را نمی دهد. یعنی فرقه ای است که می توان وارد آن شد و نمی توان از آن خارج شد.
مصاحبه در لینک زیر قابل رویت است:
http://www.youtube.com/watch?v=WhF2LkSfb6k&feature=player_embedded
لاریجانی می گوید که بهائیت دین نیست و فرقه است. می توان داخل این گروه شد ولی نمی توان خارج از آن شد.
توجیه آزار دگراندیشان دینی و نقض حقوق بشر با توجیهی مشابه ابتکار دولت ایران نیست و شوربختانه این ترفند را دولتهای بسیاری به کار برده اند. البته امری پسندیده تر از گناه را بر گردن قربانی انداختن نیست. زنی که مورد خشونت مرد قرار می گیرد البته حتما ً کاری کرده که مستحق ضرب و شتم است. در این مورد بخصوص این توجیه نقض حقوق بشر را آقای لاریجانی از دولت چین عاریت گرفته اند. این مشخص است که دین بهائی یک دین مستقل است و فرقه نیست و مرام آقای لاریجانی که شیعۀ دوازده امامی، از مکتب فقهی اصولی و معتقد به ولایت مطلقۀ فقیه هستند از قضا زیرمجموعه ای از یک زیرمجموعه از یک فرقۀ شیعه که خود فرقه ای از فرق دین اسلام است می باشد. البته گفتار ایشان به درجه ای غیر علمی و غیر منطقی است که نیازی به پاسخ گفتن ندارد. یعنی برفرض درست بودن ادعاهای ایشان باید پرسید که چرا دانشجویان بهائی محروم از تحصیل هستند و چرا جامعۀ بهائی حق داشتن رسانه رسمی و تشکیلات رسمی را ندارد و چرا مدیران جامعۀ بهائی نزدیک به دو سال بدون دسترسی به وکیل و پرونده و خارج از عرف قانون کیفری در زندان نگاه داشته شدند و چگونه است که قبرستانهای بهائیان تخریب می شود و توجیه حاکمیت برای فشار بر دانش آموزان بهائی برای اسلام آوردن با چه برهانی توجیه می شود؟
نکتۀ یکم البته که هر ناظر بی طرفی می داند که بیرون رفتن از جامعۀ بهائی کاری ندارد و در ایران اسلامی خروج از دین بهائی و اسلام آوردن موجب بازگشت حق تحصیل و حق داشتن شغل دولتی و حق داشتن کار ازاد با فراغت و صدها آزادی مدنی دیگر است و اگر بهائیان بهائی مانده اند، به دلیل باور قلبی آنان به آموزه های روحانی بهاءالله و آموزه های اجتماعی او مانند وحدت عالم انسانی و تساوی حقوق زن و مرد و اعتقاد به لزوم نفی خشونت و زدودن فقر فاحش از جامعه و دیگر باورهای عرفانی و اجتماعی است. پس در این مورد نیز خطا از حاکمیتی است که مردم را می خواهد با تحمیل زور و فشار از دین و باور وجدانی برگرداند.
از قضا دین بهائی ارتداد ندارد و اسلامی که آقای لاریجانی به آن معتقد است حکم ارتداد و رده دارد. یعنی کسی که مسلمان زاده باشد و تغییر دین دهد بسته به پیشینه خانوادگی و دینی یا مرتد فطری یا مرتد ملی است و خونش حلال و مباح است. یعنی اگر کسی از دین بهائی خارج بشود جان و روان و امنیتش تضمین است ولی مسلمان زاده ای که بهائی بشود حکمش اعدام است. حال قضاوت را به هموطنان می سپارم: کدام گروه دینی است که خروج از آن راحت باشد؟ و کدام فرقه است که خارج شده و برگشته از آن سرش را از دست می دهد؟
نکتۀ دوم مسالۀ فرقه (کالت) است که آقای لاریجانی از دولت چین و از مسحیان تندرو آمریکا فراگرفته اند. در چین گروهی دینی هستند که همانند بهائیان در ایران تحت فشار سنگین دولت چین قرار دارند. نام این گروه فالون گانگ است.[i] بنیانگزار این گروه لی هونژی[ii] و آموزه های این گروه روحانی تلفیقی برگرفته از ادیان آسیایی بودایی، داویسم، کنفوسیوسی و ادیان بومی چینی است. این گروه بنا بر باور عرفانی به گونۀ دینی ورزش می کنند و با ورزش به پاکی و پاکیزگی عقلی و روانی می رسند. این گروه در سال ۱۹۹۱ به ثبت رسید و در ۱۹۹۹ در چین ممنوع شد و دولت چین به بازداشت سران و سرکوب بی وقفۀ این حرکت عرفانی پرداخته است. توجیه دولت چین از آن سال بعد همین توجیه کنونی اقای لاریجانی است، یعنی اینکه فالون گانگ یک فرقه است. از آن سال به بعد دولت چین با گذراندن لایحه های بیشمار بر این گروه برچسب «فرقۀ شیطانی» زده است و بازداشت و آزار و نقض حقوق بشر اینان را توجیه می کند. صرفنظر از توجیه دولت چین واقعیت این است که در چین با ظهور ادیان تازه و شعب تازه سلسله های پادشاهی منقرض شده اند و علت عمده برخورد امنیتی با فالون گانگ همانا ترس از عدۀ زیاد پیروان این حرکت نوظهور است.
ساختن و پرداختن واژه های تازه با تعاریف تازه و بهره بردن از این تعاریف برای نقض حقوق بشر امر تازه ای نیست. در کنفرانس جهانی چهارم که در سال ۱۹۹۵ در پکن برقرار شد شاهد این بودیم که واژه جنس (ژندر) و خانواده را کلیسای کاتولیک و کشورهای اسلامی با تعاریف خاص خود معرفی کردند و اگر این تعاریف متضمن نقض حقوق بشر دیگران نیز بود باز بر آن پافشاری می شد. تعجبی ندارد اگر دولت ایران اکنون به زدن برچسب با تعریف فرقه (کالت) نقض حقوق بشر و ازادی باور را توجیه می کند. البته زیر بنای چنین توجیهی برای برقراری تبعیضی است که حذف رقیب خیالی را در بر دارد.
این مستند بی. بی . سی این نظریه را مورد وضعیت فالون گانگ و برخورد دولت چین بررسی می کند:
http://www.bbc.co.uk/dna/h2g2/A2922644
این خبر رویتر در مورد وضعیت فالون گانگ در چین و بهائیان در ایران و گزارشگر ویژۀ سازمان ملل در مورد آزادی دین نیز اشاره به این موضوع دارد:
http://www.reuters.com/article/idUSTRE69K61O20101021
کوتاه سخن اینکه اشارات اقای لاریجانی برای توجیه ازار و جفا بر بهائیان اساسا ً تقلیدی برگرفته از روش حساب شدۀ دولت چین در برخورد با گروههای رقیب است. حاکمیت تهران که در نقض حقوق بشرو زیر پا گذاردن تمام موازین حقوق بشر در موارد حقوق مدنی و حقوق سیاسی و حقوق زنان و حقوق کودک و حقوق دانشجویان و حق تحصیل و حق آزادی وجدانی و دین و حقوق اقتصادی و فرهنگی ایرانیان و شکستن تمامی میثاقهای بین المللی حقوق بشری رکورددار هستند، بهتر است که به جای بافتن نظریات کاذب برای توجیه نقض حقوق بشر و سرقت روش از دولت چین، رویکرد تازه ای انتخاب کند و متخلفان نقض حقوق بشر در ایران را بازداشت و رهسپار زندان کند و حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان را بنابر پیمانهای بین المللی که ایران نیز متعهد به آنها باید باشد ارج نهند و رعایت کنند.