الواح حضرت عبدالبهاء و جناب تهرانی

کوشا 

الواح حضرت عبدالبهاء و جناب تهرانی

مدتی است که جناب تهرانی مهمان وبلاک ایستگاه تفکر هست و کلی بچه‌ها‌را سرگرم کرده خودش مدعی است که منتقد هست و مسائل را با دید انتقادی بررسی می‌کند اما ایشان از این همه مسائل که می‌تواند برای بشریت مفید باشد و دردی از دردهای آن را درمان کند به چند مسئله جزئی بسنده کرده زمانی از مرجع حدیث اذا قام القائم قامت القیامـه سئوال می‌کند و گاهی به مسئله جابلقا اشاره کرده و وقتی از سانسور و مذمت آن دم می‌زند و اخیراً نیز به مقایسه دو لوح حضرت عبدالبهاء(مکاتیب جلد یک صفحه۴۰۷جمهور ناس منتظر موعودی خونخوارند.. و جلد دوم صفحه ۲۶۶در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و.. ) پرداخته و عنوان کرده که این تعالیم با صفت رحمت مظهر الهی  مغایر است واز طرفی دلسوز ناس شده که چون ظهور حضرت باب طبق انتظارات قوم بوده چرا حضرت عبدالبهاء آنان را جاهل نامیده(چه توان نمود که نفوس غافلند و جاهل لهذا درنده خواهندو خونریز..) اما مخاطبین می‌گویند که ایشان شبهه فکن هستند نه منتقد زیرا ایشان جز انتقادو مسائل منفی چیزی را در آثار بهائی ملاحظه نمی‌کندچه که ایشان با کل آثار بهائی و شریعت بهائی مشکل دارند کار ایشان مشابه آن منتقد دین اسلام است که قرآن را بدست گرفت و شروع به خواندن آن کرد بسم الله الرحمن الرحیم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین بعد کتاب را بسته از شخص مسلمانی سئوال کرد آیا این را کلام خدا می‌دانید مسلمان گفت به حقیقت چنین است منتقد گفت شما اسم سوره را بقره یعنی گاو گذاشته‌اید آیا کلام الهی گاو است اگر به شما گاو بگویند عصبانی نمی‌شوید ثانیاً این چگونه خدایی هست که کلامش را با نام خودش که الله است شروع کرده . مردمان کارهای خود را با نام خدا شروع می‌کنند نه خداوند ثالثاً چرا بجای بنام خودم به نام خدای دیگر شروع کرده است رابعاً الم که از حروف مقطعه است چه معنی دارد آیا کسی معنی آن را می‌داند مسلمان گفت آن از اسرار الهی است منتقد گفت اسرار که ناپیداست و کسی از آن خبر ندارد نوشتن آن زائد است . خامساً ذلک الکتاب یعنی آن کتاب منظور کدام کتاب است مسلمان گفت مراد همین قرآن است منتقد گفت اولاً در زمان نزول سوره بقره ، کل قرآن نه نازل و نه جمع‌آوری شده بود که واژه کتاب صادق آید ثانیاً ذلک الکتاب یعنی آن کتاب ابن هم اشتباه است باید هذا الکتاب یعنی این کتاب گفته شود سادساً هدی للمتقین یعنی متقیان را هدایت می‌کند این نیز صحیح نمی‌باشد زیرا متقیان خود هدایت شده‌اند نیازی به هدایت ندارند باید اهل ضلال را هدایت کند سابعاً لاریب فیه یعنی شکی در آن نیست ولی ملاحظه می‌کنید که تا اینجا در این چند کلمه چقدر شک وشبهه وجود داشت لذا از همین یک آیه حقیقت قرآن معلوم است . بلی جناب تهرانی نیز با این دید آثار بهائی را مطالعه و شروع به انتقاد می‌کند اما در مورد موضوع اخیر تاملی درشروط حقیقت قائم در الواح حضرت عبدالبهاء که فرموده( مظهرکمالات الهیه بایدمحیی ارواح باشد و منعش اجسام جان بخشد نه جان گیرد..ص۴۰۸/۱) ایشان هیچ وقت ننوشتند که آیا با این کلام حضرت عبدالبهاء  موافق هستند و یا اعتقادی به آن ندارند آیا این کلام حضرت عبدالبهاء صحیح است یا نه آیا پیامبر الهی باید مظهر رحمت الهی باشد و یا بفرموده حضرت عبدالبهاء (جمهور ناس منتظر موعودی خونخوارند ولی ظالمی غدارمهدیی خواهند که با سهم و سنان و شمشیری بران سیلی از خون بیچارگان جاری و ساری نماید..ص۴۰۷/۱)آیا جناب تهرانی با چنین موعودی موافق هستند یا مخالف البته ایشان هیچ وقت جواب نخواهند داد که با کدام کلام حضرت عبدالبهاء موافق و یا مخالف هستند ولی بهتر است که نظر خود رابا توجه به قرآن کریم بنویسند زیرا دقیقاً همین مسئله در قرآن ذکر شده است در وصف حضرت محمد (ص) آمده که( ما ارسلناک الا رحمـه للعالمین انبیا۱۰۷ )یعنی حضرت محمد که مظهر و پیامبر الهی هست با صفت رحمت ارسال شده است این آیه همان مطلبی است که حضرت عبدالبهاء فرموده که مظهرکمالات الهی رحمت الهی هست لذا هیچ تضادی در کلام حضرت عبدالبهاء و آیه قرآن کریم مشاهده نمی‌شود ولی در همین قرآن کریم تعالیم حضرت محمد(ص) که رحمت الهی هست این گونه بیان شده :

۱-    فاقتلوا المشرکین حیث و جدتموهم و خذوهم و احصروهم (سوره توبه ۵)

یعنی مشرکان را هر جا یافتید بکشید و آنان را بگیرید و محصور کنید.

۲-    فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب (سوره محمد ۴)

یعنی اگر کافران را دیدید گردن آنان را بزنید.

۳-    و اخرجوهم من حیث اخرجوکم (سوره بقره ۱۹۱)

آنان را از خانه‌هایشان اخراج کنید چنانچه شما را اخراج کردند.

۴-    محصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم (سوره نساء ۲۴)

یعنی اگر زنان شوهردار را اسیر کردید با آنان می‌توانید آمیزش کنید.

۵-    فکلوا مما غنمتم حلالا طیباً (سوره انفال ۶۹)

غنائم جنگی برای شما حلال است از آنان استفاده کنید.

۶-  کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی (سوره بقره آیه ۱۷۳)یعنی در قصاص ازاد بجای ازاد و برده بجای برده و زن بجای زن کشته شود یعنی نظام برده داری در دین اسلام مورد قبول است

براستی جناب تهرانی آیا این تعالیم با حضرت محمد که پیامبر الهی و رحمت خاصه است در تضاد نیست چگونه کسی که رحمت الهی هست می‌تواند این گونه تعالیم برای بشریت بیاورد این تضاد را چگونه حل می‌کنید چنانچه ملاحظه می‌کنید انتقاد شما به تعالیم حضرت باب و کلام حضرت عبدالبهاء دقیقاً به قرآن کریم راجع است با این تفاوت که اولاً کلام حضرت باب و حضرت عبدالبهاء در دو اثر جداگانه و در دو شریعت متفاوت است ولی در قرآن  در یک شریعت و در یک کتاب است ثانیاً تعالیم حضرت باب فقط در حد حرف و تئوری بوده و بابیان هیچ وقت اقدام به قتل نفوس نکردند آنان را از شهرها بیرون نکردند گردنها را نزدند و کتاب‌ها ‌را طعمه حریق نساختند و معابد و بقاع را تخریب و ویران نساختند ولی همه این موارد در دوران حضرت رسول اکرم و ائمه اطهار در جامعه پیاده شد چقدر نفوس در جنگها و غزوات حضرت محمد (ص) کشته شدند چقدر از نفوس بی‌خانمان شدند براستی در کشتار و قتل عام طایفه بنی قریضه آیا سرهای هفتصد نفر در یک روز توسط حضرت علی و شخص دیگری بریده نشد چقدر کتابخانه‌ها در حمله اعراب مسلمان به کشورهای دیگر به آتش کشیده شد آیا کلام خلیفه دوم را فراموش کرده‌اید که گفت همه کتابها را آتش بزنید اینهایا با قرآن موافق هستند یا مخالف در هر صورت نیازی به آنها نداریم و یا در همین انقلاب اسلامی آیا بیت حضرت باب و سایر اماکن بهائی را تخریب نکردند و آیا کتابهای بهائیان را غارت کرده طعمه حریق نساختند و هزاران هزار موارد دیگر ، ملاحظه می‌کنید که حتی مقایسه تعالیم اسلامی با تعالیم حضرت باب نیز غیرمنطقی و غیرعقلانی است زیرا همان طوری که نوشتم تعالیم حضرت باب در حد یک تئوری بود یعنی آنچه را که شیعه در آرزوی آن بوده و هزار سال در تخیلاتش با آن زندگی کرده گوشه‌ای از آن را حضرت باب در حد حرف برای مسلمانان نوشتند چون خود را قائم آل محمد معرفی فرموده بود بشریتی که با جهالتش در پی تحقق آن بوده ولی در عمل با عقل دوراندیش خوداز این نوع قوانین گریزان بوده و آن را حتی در حد حرف نمی‌پسندید لذا حضرت بهاءالله این قوانین صوری را نیز که عشری از اعشار وعده‌های مندرجه در کتب روائی اسلامی بوده نسخ فرمود و حتی اظهار آن را نیز اذن نفرمود خوب است که مروری کوتاه به این نوع روایت‌ها داشته باشیم.

حضرت قائم جز مسلمانان همه را قتل عام می‌کند.

در کمال الدین از محمد بن مسلم از حضرت باقر روایت است که :

«شباهتی که به جدش محمد(ص) دارد قیام به شمشیر و کشتن دشمنان خدا و رسول و جباران و گردنکشان و پیروزی وی بوسیله شمشیر و رعبی است که در دلها پدید می‌آورد (بحارالانوار مجلسی جلد ۱۳ ترجمه علی دوانی چاپ دوازدهم صفحه ۴۸۱) و نیز در کمال‌الدین از ابوبصیر از حضرت باقر(ع) روایت است که : سنتی که از محمد(ص) دارد قیام بسیرت وی و بیان آثار اوست آنگاه شمشیرش را برداشته و تا هشت ماه چندان از دشمنان خدا را بقتل می‌رساند که خدا خشنود گردد (بحارالانوار ص ۴۸۲) و نیز حضرت علی فرمود ای حسین او (قائم) از نسل تو است … با دو آلت جنگ ظاهر می شود و بر جن و انس غلبه می‌یابد و یک نفر از افراد فرومایه را در روی زمین باقی نمی‌گذارد (بحارالانوار ص ۱۰۱۷) و نیز تفسیر عیاشی از عبدالله بن بکیر روایت می‌کند که گفت از حضرت صادق آیه وله اسلم من فی السموات و الارض را پرسیدم فرمود این آیه درباره قائم نازل شده هنگامی که علیه یهود و نصارا و صابئین و مادیها و برگشتگان از اسلام و کفار در شرق و غرب کره زمین قیام می‌کند و اسلام را پیشنهاد می‌نماید هرکس از روی میل پذیرفت دستور می دهد که نماز بخواند و زکوت بدهد و هر کس مسلمان نشد گردنش را می زند تا آنکه در شرق و غرب عالم یک نفر خدانشناس باقی نماند (بحارالانوار ص ۱۱۲۲)

تخریب بقاع و اماکن مقدسه

مفضل عرض کرد آقا با خانه خدا (بیت الله) چه می کند فرمود (حضرت صادق) آن را می‌شکند و بر همان پایه‌ای که روز نخست در عهد حضرت آدم برای مردم بنا شده برپا می‌دارد و هر آثاری که در مکه و مدینه و عراق و سایر جاها از ستمگران باقی مانده باشد همه را ویران می‌کند مسجد کوفه را نیز خراب کرده و همچنین قصر عتیق را نیز ویران می‌کند. (بحارالانوار ص ۱۱۵۸)

و در کتاب ارشاد از ابوبصیر از حضرت صادق حدیثی روایت  نموده که فرمود هنگامی که قائم ما قیام کرد چهار مسجد را در کوفه منهدم می کند و هیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد جز اینکه کنگره و اشراف آن را خراب می‌کند. (بحارالانوار ص ۱۱۲۱) جالب اینکه قائم می گوید : اگر به ملاحظه رحمت پروردگار نبود که همه اشیاء را گرفته و مظهر رحمتش نیز من می‌باشم با شما به مکه بازمی‌گشتم. (بحارالانوار ص ۱۱۵۸)

راستی جناب تهرانی اگر حضرت باب به عنوان قائم آل محمد به این وعده‌ها عمل می کرد چه احساسی به شما و مسلمانان دست می‌داد و یا اگر بفرض محال روزی حجه بن الحسن به تصور شما ظاهر شود و این همه کشتار و تخریب در جهان بوجود آورد شما او را چه می‌نامید آیا او را مظهر رحمت الهی خطاب می‌کنید یا با دستهای خود او را از بین می‌برید حضرت باب با توجه به این روایت‌ها و انتظارات مسلمین چند حکم صوری را بیان فرمود و اجرا همه اینها را مشروط به اذن خود فرمود مثل حکم جهاد که فقط با اذن ایشان جائز است و هیچ وقت حکم جهاد نداد اخراج غیرمؤمنان و اخذ اموال آنان که شاید بدین طریق مؤمن شوند بشرطی که کسی از این بابت محزون نشود(باب اخذ اموال) که غیرممکن است اموال کسی را به زور بگیرند و او محزون نشود پس این تعالیم برای اجرا نبود در مورد تخریب بقاع نیز فرموده که تخریب یا تقدیس اماکن بفرمان مظهر الهی منوط است اگر حکم تخریب دهد باید تخریب شود و اگر به حرمت آن حکم داد باید احترام آن را نگاه داشت و هیچ وقت حکم تخریب را صادر نفرمود و اصل مسلم میزان بودن کلام مظهر امر بوده نه تخریب و نه تقدیس این بقاع . در مورد حرق کتب نیز منظور محو کتب است در هیچ اثری از آثار حضرت باب حرق کتب نیامده بلکه محو کتب ثبت است که مراد از آن هم عدم قرائت است نه از بین بردن آنها این مسئله در همان باب محو کل کتب مطرح است و هم در کتاب مستطاب اقدس چنانچه فرموده :  قد عفا الله عنکم ما نزل فی البیان من محو الکتب و اذناکم بان تقرئوا من العلوم ما ینفعکم (بند ۷۷) یعنی خداوند حکم محو کتب را بخشیده و اذن دادیم که علوم نافعه را بخوانید ملاحظه می‌فرمایید که محو کتب در مقابل اذناکم قرار دارد لذا محو به معنی عدم قرائت بوده که در دور  حضرت بهاءالله اذن صادر شد که بهائیان همه علوم و کتب مفیده را بخوانند و حضرت باب در بیان عربی از پاره کردن کتب نهی صریح فرموده چنانچه آمده (انتم ابدا کتابا لاتخرقون بیان عربی واحد نهم باب ۱۳) و اینکه حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در لوح دنیا و مکاتیب جلد دوم اشاره به حرق کتب فرموده اند با توجه به برداشت مسلمین از حکم محو کتب بوده که به حرق کتب آنهم برای کتب مقدسه آنهم برای بحرکت درآوردن عرق مذهبی مسلمانان بهائی ستیزان تبدیل کرده بودند و الا همه جا در چند اثر حضرت باب و حضرت بهاءالله به محو کتب اشاره شده است .

امید که تاییدات الهیه شامل حال جناب تهرانی و سایر همفکرانش شود که بتوانند آثار الهیه را به نحو صحیح مطالعه کرده و حق مطلب را ادا کنند هیچ کس نمی‌تواند کسی را که مایل نیست چیزی بیاموزد مطلبی یاد دهد جز الله که یهدی من یشاء الی صراط مستقیم. انتهی

Comments are closed.