زنگ حساب
تاکنشان
سالها قبل، در یکی از زندانهای جنوب، در حجرهای تک و تنها، کتابی از احادیث مرویه از ائمّۀ اطهار، در شرح مکتوبی از رسول اکرم، خطاب به ابوذر غفّاری، به دستم رسید. کتابی بس حجیم بود و حاوی احادیث بس غریب. امّا، در اصالت مکتوب حضرت رسول تردیدی روا نبود. در آن میان، دیدهام به بیانی از آن حضرت افتاد که هر عاقل هوشمندی، هر فرد معتقدی، هر انسان مؤمن به عوالم الهی را انذاری بود و هشداری. در آن بیان آمده بود، “حاسب نفسک فی کلّ یومٍ قبل أن تُحاسَب.” بسیار متحیّر ماندم؛ زیرا طبق روایات شنیده بودم که بعد از حضرت رسول اکرم، به استثنای معصومین، سه نفر مؤمن واقعی محسوب میشدند که یکی از آنها ابوذر بود. وقتی به ابوذر چنین بیانی گفته شود، وقتی که به فردی چنین پارسا و مؤمن و مورد اعتماد رسول خدا چنین هشداری داده شود، تکلیف بقیه بندگان خدا روشن است.
میفرماید نفس خود را هر روز به حساب بکش قبل از آن که در پیشگاه حق حاضر شوی و تو را به حساب بکشند. صریحاً میفرماید روز حسابی هست و البتّه داور حقیقی، که از حق النّاس هرگز نگذرد، موی را از ماست بکشد که از زبان لقمان حکیم به پسرش فرمود، “یا بُنیّ إنّها إن تکُ مثقالَ حبّهٍ مِن خردلٍ فتکن فی صخرهٍ أو فی السموات أو فی الأرض یأت بها اللهُ إنّ الله لطیفٌ خبیر.” میفرماید، فرزندم بدان که اگر [عملی] همسنگ دانۀ خردلی باشد و آنگاه در دل تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین نهفته باشد، خداوند آنرا به میان میآورد. چرا که خداوند باریک بین و آگاه است.
اینک مشاهده میشود، ابواب ظلم و ستم از هر سوی باز شده و مسئولین امور از هیچ بیدادی خودداری نمیکنند. خودشان مدّعی کرامت انسانی هستند و حقوق انسانی را پاس نمیدارند؛ مدّعی اعمال انسانی اسلامی هستند و نه اعتنایی به احکام اسلام دارند و نه ابایی از ارتکاب هر عمل غیرانسانی. در اخبار آمده است که گروهی از زنان زندانی را از گوهردشت به قرچک انتقال دادند و در مرغدانی مکان معیّن نمودند و هر زمان که فریادی از کسی برخیزد با چوب و چماق به جان زنان به دفاع افتند و از مضروب و مجروح کردن آنها خودداری ننمایند.
به راستی آیا چه پنداشتهاند؟ آیا خداوند را غافل انگاشتهاند؟ یا بیخبر پنداشتهاند؟ یا به قول مسئول اطلاعات تنکابن مایلند آنقدر ظلم کنند تا ببینند بهاءاللهی که فرموده از ظلم احدی نمیگذرد چگونه آه مظلومان را جواب میگوید؟ آیا بر این تصوّرند که هیچ عملی بدون جواب باقی نمیماند؟ آیا از وضعیت ظالمان ارض که اینک درگیر نتایج مظالمی هستند که در زمان جلوس بر اریکۀ قدرت مرتکب شدند، عبرت نمیگیرند؟ آیا مسند قدرت را دائمی پنداشتهاند؟ آیا مسئول اطّلاعات نشتارود که تصوّر میکند فرد بیگناهی را با دستنبد و پابند در شهر بچرخاند او را تحقیر کرده یا نگاههای نفرت همۀ شهروندان را متوجّه خود کرده است؟ به راستی به چه میاندیشد؟
چندی قبل در مغازهای تابلویی جلب نظم را کرد که نوشته بود: “زنگ تفریح تمام شد، ساعت بعد حساب داریم.” اینک ظلم و ستم کردن اگر برای مسئولین جمهوری اسلامی تفریح و تفنّن شده، اگر بستن مغازهها و بی سرپرست کردن خانوادهها و تحقیر کودکان و شکنجۀ جوانان سبب تفریح مسئولین اطّلاعات گشته، این زنگ تفریح به انتهی خواهد رسید و ساعت حساب میرسد. فرمود، “ای عاصیان در سبیلهای مهلک خطرناک بر مراکب نار نفس بیباک میرانید؛ گویا مرا غافل شمردهاید و یا بیخبر انگاشتهاید.”
آیا هرگز این کلام حق را نشنیدهاند که فرمود، “إنّ ربّک لبالمرصاد” (خداوند در کمینگاه نشسته است)؟ آیا تصوّر نمیکنند که خداوند شاهد جمیع اعمال آنها هست؟ آیا تصوّر نمیکنند کوچکترین عمل خلاف و ظلم و ستم آنها از دیدگان همیشه بیدار او پنهان نمیماند؟ آیا کلام علی بن ابیطالب را از نظر دور داشتهاند که فرمود، “ظلم بگذرد و گناه ظلم بر ظالم باقی بماند”؟ آیا سیاهی زغال را بر جبین بینور خود مشاهده نمیکنند که پس از سپری شدن زمستان ظلم و ستم همچنان مایۀ شرمساری آنها خواهد بود؟
این کلام نه از برای آن گفته شد که به خود آیند و دست از ستم و بیداد بشویند؛ چه که غضب الهی آنها را احاطه کرده و ابداً آگاه نخواهند شده و ابداً به خود نخواهند آمد و همچنان از بردباری و صبر خداوند سوء استفاده خواهند کرد تا زمانشان، زمان قدرتشان به سر رسد و آنگاه ملتمسانه تقاضای بخشش کنند از کسانی که در این ایّام شداد قربانی بیدادگری آنها شدند.