اهمیتِ همصدایی با یارانِ ایران (۱)
شاهین ایقانیان
سوی دیگر بحرانهایی که گریبان هر نسل را میگیرند فرصت های بینظیریست که برای آموختن به او میدهند. کمتر کسی شک دارد که فشارهای سالهای اخیر برای ما ایرانیان سرشار از آموزه هایی ارزشمند بوده که بسیاری از ملل منطقه از آنها محروم بوده اند. با این وجود، آنچه هنوز نیاموخته ایم جزو مهمترین درسهایی هستند که یادگیریشان برای ساختنِ ایرانِ آینده حیاتیست؛ درسهایی که فهمشان شاید تأمل، تفکر و تمرین بیشتری بطلبد. یکی از این درسها، درکِ انگیزه ایست که بهاییان را به تحملِ صبورانهِ ظلم تشویق میکند. تمسّکِ بهاییان به دعا و توسّل آنها به صلحجویانه ترین روشِ تظلّم برای چیست؟ احتمالِ ثمربخشیِ مجاریِ قانونی برای رفعِ تضییقِ غیرقانونیِ حقوق چقدر است؟ چه امیدی به رسیدگیِ عادلانه به شکایات وجود دارد وقتی مأمورینِ عدلیه خود در صفِ اولِ اجحاف و ظلمند؟ وقتی اعتصابِ غذا تنها گزینهِ پیشِ رویِ زندانیانِ قلم و وجدان است، چرا جمعِ یاران برای خلاصی از وضعِ اسفناک و ظالمانهِ موجود به آن دست نمیزنند؟ البته اگر آنان نیز از حقِ طبیعیِ نخوردن استفاده کنند الویتِ وضعیتِ آنها حجمِ بیشتری از توانِ خبررسانیِ رسانه ها و اقداماتِ فعالانِ حقوق بشر را بخود اختصاص خواهد داد و احتمال آزادیشان را بیشتر خواهد کرد. با اینحال این نُجبا به جهانیان نشان داده اند که در دیار قانونگریزی به قیمت جانشان به قانونی که علیه خودشان هست هم پایبند میمانند و حتی از حقِ طبیعیِ نخوردن برای آزادی استفاده نمی کنند چرا که نمیخواهند حکمی ظاهراً قانونی را از طُرُقی که در قانون پیش بینی نشده به چالش بکشند. از سوی دیگر، خودداری از اعتصاب غذا خود یک فداکاری و از خودگذشتگیِ بزرگ است تا صدایِ اعتراضِ آنانی که رنج زندان بیشتر عذابشان میدهد انعکاس بیشتری بیابد؛ تا ظرفیتِ محدودِ اطلاع رسانیِ رسانه های خارجی و فعالین حقوق بشر خرجِ قربانیانی بشود که بیشتر بیتاب آزادیند.
سکوتِ ظاهریِ بهاییان در برابرِ این همه بیداد صدایِ ایمانِ قلبیِ آنها به هدفی والاتر است، هدفی که در میانهِ طوفانِ فریاد ها، تهمت ها و فحاشی ها گم شده است. آنچه بهاییان چنین مصرّانه با مظلومیتشان دنبال میکنند انفعال نیست، چرا که بهترین نشانهِ جامعه ای منفعل همراهیِ بی اراده با جریانِ آب است نه شنا بر خلافِ آن. زمانی که دروغ نه تنها بی حرمت شده بلکه “التزام عملی” به آن لازمهِ نجات در این تنازعِ بقای بیرحمانه بنظر میرسد کسی که از دروغی کوچک برای ادامه تحصیل، حفظ مال یا جانش خودداری میکند را نمیتوان منفعل و بی عمل خواند، چرا که او جزوِ معدود حافظانِ شعلهِ ضعیف و لرزانِ فضایلِ انسانی در کشورِماست، بر مشعلی که این روزها هزینهِ حملِ آن جانِ حامل است و رسیدنِ آن بدستِ نسل آینده از کسبِ آزادی برای نسلِ حاضر نیز مهمتر. برای نگاه هایِ آگاه که شاهدِ این مقاومت و صبرِ ساختارشکنانه هستند هر موردِ آن حاوی گنجینه ای از آموزه های گرانقیمت است، از عدمِ مقابله به مثلِ بهاییانِ خانه سوختهِ روستایِ ایول گرفته (۲) تا بردباریِ قهرمانانهِ جمعِ یارانِ ایران، تا خدمتِ عاشقانه جوانانِ بهاییِ شیراز به کودکانِ محروم (۳) و سکوتِ پرمعنایِ وجیه الله گلپور (۴). برای این پیرمردِ بهاییِ تنکابنی چه دستاوردی از این بالاتر که در پاییزِ عمر پای در زنجیر در شهر بگردد و نتیجهِ غمگینِ قرنها دگراندیش آزاری را جلویِ چشمانِ نسل حاضر بگیرد و عملاً نشان دهد که حکومت مردمسالار متعلق به مردمیست که اول خود به سالار بودنشان ایمان بیاورند و به هیچ چیزی که ذره ای از عزتِ خودشان و هموطنشان بکاهد راضی نشوند.
برایِ آن جوانانِ بهاییِ شیرازی که از حقوقِ ابتداییِ یک انسان محروم بودند تمام بهانه ها برایِ پیش گرفتنِ یک زندگیِ گیاهیِ خنثی، بی تفاوت و منفعل وجود داشت. ولی آنان—که خود از تحصیلاتِ رسمی ممنوع بودند—آنچه را که در مؤسساتِ آموزشیِ بهایی آموختند برای خدمت به کودکانِ محرومِ غیرِ بهایی بکار گرفتند تا عشقِ نامحدود و نامشروطِ خود را به وطنشان به آنانی که این خدمت را میبینند نشان دهند.
پژواکِ آنچه یارانِ ایران و سایر بهاییان با سکوت فریاد میکنند زمانی بلندتر خواهد بود که وجدانِ ایرانیانِ هوشیار این فریاد را بشنود و برای همصدایی با آن منتظر اعتصاب غذای جمعِ یاران نباشد. زمانی که ایرانیان همین درجه از فداکاری و عشق را نسبت به یکدیگر و همین میزان از قانونمندی را نسبت به قوانین نشان دهند هیچ قانون شکنی بر ما حاکم نخواهد شد که برای رهایی از ظلمش به اعتصاب غذا نیاز باشد. امروز برای ما ایرانیان که تشنه قانونمداری هستیم دفاع از قانونمند ترینِ شهروندان مهمترین اولویت است، و زمانی که اهمیت این دفاع را دریابیم بزرگترین قدم بسوی آزادی را برداشته ایم.
دور مباد روزی که ایرانیان اسطوره هایِ حقیقیِ فداکاریِ سرزمینشان را بشناسند و گزاف قیمتی که آنان برای آزادی میهنشان پرداختند را ارج بنهند.
۱)
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
۲)
http://news.persian-bahai.org/story/10
۳)
http://news.persian-bahai.org/story/36
۴)
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/05/110504_u01_bahai-iran.shtml